گنجور

بخش ۱۴۲ - رجوع به تتمه حکایت بشر حافی

چون قبولش کرد آن سلطان راد
افسر فقرش به تارک برنهاد
پا برهنه چون برآمد از سرای
با قدمها گفت کی فرخنده پای
موزه و نعلینت از این پس حرام
بعد از این بردار بی نعلین گام
پا برهنه راه پیمودی همی
زیر پا بس خارو گل بودی همی
پا برهنه هر طرف می تاختی
سر ز پا و پا ز سر نشناختی
باده ای از جام وحدت نوش کرد
هم سرو هم پای خود فرموش کرد
می فروشش باده ای در جام کرد
تا ابد بدرود ننگ و نام کرد
پیر محفل ساغری دادش بدست
خاطرش آورد از عهد الست
برسرش شوری از آن ساغر فتاد
موزه و افسر همه رفتش ز یاد
این زمین گفتی بساط پادشاست
جز برهنه پا در آن رفتن خطاست
دیدگان شاه را آگاه دید
جمله عالم را بساط شاه دید
بی ادب کی پا گذارد بر زمین
بلکه ساید بر زمین هردم جبین
دیده ی حس چونکه باشد کور و مور
غیب داند آنچه باشد در حضور
چون ندارد از حضور کس خبر
کورکورانه رود در رهگذر
نی ادب نی شرم از شاه و گدا
زین سبب باشند کوران بی حیا
خاصه گر با کوریش باشد کری
باشد از شرم و ادب یکسر بری
لیک معذور آمد او نزد خرد
مرد دانا زان بجوید نیک و بد
عقل را از او ادب نبود طلب
نیست مجرم اندر آن ترک ادب
زین سبب فرمود فخر کاینات
طاعت ابرار باشد سیئات

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چون قبولش کرد آن سلطان راد
افسر فقرش به تارک برنهاد
هوش مصنوعی: زمانی که آن پادشاه نیکوکار او را پذیرفت، نشان فقرش را بر سرش گذاشت.
پا برهنه چون برآمد از سرای
با قدمها گفت کی فرخنده پای
هوش مصنوعی: وقتی که با پای برهنه از خانه بیرون آمد، قدم‌هایش به او گفتند که چه کسی خوش‌شانس است.
موزه و نعلینت از این پس حرام
بعد از این بردار بی نعلین گام
هوش مصنوعی: پس از این، موزه و نعلینت ممنوع است. بی نعلین قدم بردار.
پا برهنه راه پیمودی همی
زیر پا بس خارو گل بودی همی
هوش مصنوعی: با پاهای برهنه راه رفتی و در زیر پا، خار و گل زیادی وجود داشت.
پا برهنه هر طرف می تاختی
سر ز پا و پا ز سر نشناختی
هوش مصنوعی: بی‌پروا و بی‌پرده به هر سو می‌دویدی، نه به سر خود توجه می‌کردی و نه به پاهایت.
باده ای از جام وحدت نوش کرد
هم سرو هم پای خود فرموش کرد
هوش مصنوعی: نوشیدنی از یک جام خاص نوشید که باعث شد هم قامت و هم پای خود را فراموش کند.
می فروشش باده ای در جام کرد
تا ابد بدرود ننگ و نام کرد
هوش مصنوعی: می‌فروش با باده‌ای در جامش سرود خداحافظی را سر داد و به این ترتیب از ننگ و نام خود جدا شد.
پیر محفل ساغری دادش بدست
خاطرش آورد از عهد الست
هوش مصنوعی: پیر محفل جامی به او داد و او را به یاد وعده‌ای که در عالم پیش از خلق بندگی داده‌اند، انداخت.
برسرش شوری از آن ساغر فتاد
موزه و افسر همه رفتش ز یاد
هوش مصنوعی: او در حالتی نشسته که نوشیدنی خوشمزه‌ای او را وادار به شادی و نشئگی کرده است، به طوری که تمام چیزهایی که در گذشته بر سرش بوده، از یاد او رفته است.
این زمین گفتی بساط پادشاست
جز برهنه پا در آن رفتن خطاست
هوش مصنوعی: این زمین مانند یک میدان بزرگ است که فقط پادشاهان و صاحب‌منصبان می‌توانند بر آن قدم بزنند و راه رفتن بر آن برای دیگران نادرست و ناپسند است.
دیدگان شاه را آگاه دید
جمله عالم را بساط شاه دید
هوش مصنوعی: چشمان شاه اطلاعات زیادی از اوضاع جهان دارند و به همه چیز تسلط دارند.
بی ادب کی پا گذارد بر زمین
بلکه ساید بر زمین هردم جبین
هوش مصنوعی: بی‌ادب هیچ‌گاه بر زمین قدم نمی‌گذارد، بلکه همواره با احترام و خضوع بر روی این زمین برانگیخته می‌شود.
دیده ی حس چونکه باشد کور و مور
غیب داند آنچه باشد در حضور
هوش مصنوعی: اگر چشم حس آدمی ناتوان باشد، او نمی‌تواند آنچه در برابرش است را درک کند، ولی وجودی دیگر می‌تواند آنچه در غیاب است را ببیند و درک کند.
چون ندارد از حضور کس خبر
کورکورانه رود در رهگذر
هوش مصنوعی: وقتی کسی از حضور دیگران خبر ندارد، به طور نابخردانه و بی‌هدف در مسیر حرکت می‌کند.
نی ادب نی شرم از شاه و گدا
زین سبب باشند کوران بی حیا
هوش مصنوعی: نه ادب دارند و نه حیا از پادشاه و مردم عادی، به همین خاطر هستند که افرادی بی‌حیا و نابینا در جامعه وجود دارند.
خاصه گر با کوریش باشد کری
باشد از شرم و ادب یکسر بری
هوش مصنوعی: به ویژه اگر کسی در موقعیت ناتوانی و کور بودن قرار داشته باشد، به خاطر احساس شرم و ادب، به طور کامل خود را کنار می‌کشد.
لیک معذور آمد او نزد خرد
مرد دانا زان بجوید نیک و بد
هوش مصنوعی: اما او در نظر خردمندان معذور است، زیرا که او خوبی‌ها و بدی‌ها را جستجو می‌کند.
عقل را از او ادب نبود طلب
نیست مجرم اندر آن ترک ادب
هوش مصنوعی: عقل نمی‌تواند از او خواسته‌ای برای ادب داشته باشد، زیرا تنها کسی که در این زمینه ناتوان است، مجرم است که ادب را ترک کرده است.
زین سبب فرمود فخر کاینات
طاعت ابرار باشد سیئات
هوش مصنوعی: به همین دلیل خداوند فرمود که اعمال نیک بندگان شایسته و پرهیزکار، موجب آمرزش و بخشش گناهان می‌شود.