بخش ۱۳۶ - رجوع به تتمه حکایت خلیل الرحمن
چونکه گفتند این سخن را قدسیان
گفت با ایشان سخن حی جهان
تن اگر چه زاده ی خاک و گل است
جان او از صقع عزت نازل است
گر تنش از عالم سفلی بود
جان او از ذروه ی اعلی بود
گر مخمر شد تنش از خاک پست
جان او از عالم امرمنست
گر غباری جسم او زین طارم است
جان او موجی ز یم اعظم است
تن اگرچه جسم ناسوتی بود
جان او فرزند لاهوتی بود
جان چه سباحی است این تن مشک باد
بر سر مشکش نشانده اوستاد
تا درین قلزم بیاموزد شنا
هم به سباحان شود او آشنا
مشک را منگر ببین سباح را
بنگر آن سباح چون تمساح را
کار تن نبود بغیر از خورد و خواب
طاعت آمد شغل جان مستطاب
بنگرید این طاعت روز و شبش
ناله های زار یا رب یاربش
اهل عالم جمله در کفر و نفاق
او به توحید خدای فرد طاق
آسمان سرگشته ی سودای او
قدسیان پرشور از صهبای او
خلعت خلت ز جان آمد به تن
خلعت تن شد قبا و پیرهن
بندگی و طاعت جان خلیل
کرد او را لایق نام خلیل
هست جان از عالم امر خدا
هم فزاید طاعتش عز و بها
چونکه طاعت با خلوص آمد قرین
روح با معبود آمد همنشین
بنده گر گیرد در این ره راحله
از عمل در طاعت و در نافله
می دهد او را به بزم قرب جای
تا نبیند نشنود جز از خدای
جان بود مس بندگی اکسیر او
هم خلوص آن بوته تدبیر او
چون ز بوته پاک و خالص شد برون
گوید او یا لیت قومی یعملون
پاک گشتم من کنون از غش و غل
بازگشتم سوی رب عزوجل
قطره ای بودم سوی دریا شدم
سوی آن دریای بی پهنا شدم
ذره ای بودم شدم پس آفتاب
آفتابی در سپهر مستطاب
چونکه آمد جان ابراهیم جفت
با خلوصش غنچه خلت شگفت
از خلوص او خلعت خلت گرفت
وز محبت افسر عزت گرفت
ای محبت من ندانم چیستی
نشئه ی صهبای روحانیستی
از محبت جسم خاکی جان شود
جان از آن خورشید نورافشان شود
از محبت پور آذر شد خلیل
گشت آذر بهر او چون سلسبیل
زان میان گفتند فوجی از ملک
کاش می بودی عیارش را محک
تا شدی پیدا که باشد آن نماز
از ره اخلاص یا راه نیاز
طاعت او بهر شکر نعمت است
یا ز اخلاص است و صدق نیت است
می پرستد خویش را اندر عمل
یا خدای خویش را عزوجل
طاعتی کز بهر امید است و بیم
خودپرستی باشد ای مرد سلیم
طاعت مزدور مجبور است آن
از خدا جویی بسی دور است آن
طاعت احرار جو ای مرد حر
تا ازین جو آوری مرجان و در
طاعت آن باشد که کرد آن شیرمرد
آن به ملک بندگی یکتا و فرد
گفت الهی گر عبادت می کنم
نی ز بهر نار و جنت می کنم
بخش ۱۳۵ - «سبوح قدوس رب الملائکة والروح» گفتن جبرئیل و بیهوش شدن ابراهیم خلیل: جمله را از بهر حق قربان نمودبخش ۱۳۷ - شاه اولیا که فرمود الهی ما عبدتک خوفاً من نارک: طاعت من نی ز شوق جنت است
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چونکه گفتند این سخن را قدسیان
گفت با ایشان سخن حی جهان
هوش مصنوعی: زمانی که فرشتگان این کلام را بیان کردند، خداوند با آنها به گفتگو پرداخت.
تن اگر چه زاده ی خاک و گل است
جان او از صقع عزت نازل است
هوش مصنوعی: بدن انسان هرچند از خاک و گل تشکیل شده است، اما روح او از مقام و مرتبهای بلندتر و شریفتر نازل شده است.
گر تنش از عالم سفلی بود
جان او از ذروه ی اعلی بود
هوش مصنوعی: اگر بدن او از دنیای پایین و مادی باشد، روح او از مرتبهی بلند و عالی است.
گر مخمر شد تنش از خاک پست
جان او از عالم امرمنست
هوش مصنوعی: اگر بدن او از خاک و ماده پست تشکیل شده باشد، روح او از عالم بالاست و دارای مقام والایی است.
گر غباری جسم او زین طارم است
جان او موجی ز یم اعظم است
هوش مصنوعی: اگر وجود او مانند غباری از این دنیای مادی است، اما روح او همچون موجی از دریاهای بزرگ و بیپایان است.
تن اگرچه جسم ناسوتی بود
جان او فرزند لاهوتی بود
هوش مصنوعی: بدن اگرچه از خاک و ماده تشکیل شده، اما روح او متعلق به عالم ملکوت و معنویت است.
جان چه سباحی است این تن مشک باد
بر سر مشکش نشانده اوستاد
هوش مصنوعی: جسم انسان مانند یک شناگر است که بر روی آب شنا میکند و در این حالت، وجودش نشان از زیبایی و لطافت دارد.
تا درین قلزم بیاموزد شنا
هم به سباحان شود او آشنا
هوش مصنوعی: تا در این دریا آموزش شنا ببیند و با شناگران آشنا شود.
مشک را منگر ببین سباح را
بنگر آن سباح چون تمساح را
هوش مصنوعی: به جای اینکه به مشکی که ممکن است کماهمیت باشد نگاه کنی، به قابلیتهای و بزرگی سباح نگاهی بینداز، زیرا آن سباح به اندازه تمساح قوی و تاثیرگذار است.
کار تن نبود بغیر از خورد و خواب
طاعت آمد شغل جان مستطاب
هوش مصنوعی: کار جسم تنها به خوردن و خوابیدن محدود نیست؛ بلکه عبودیت و بندگی، شغل و فعالیت اصلی روح است که بسیار شایسته و پسندیده است.
بنگرید این طاعت روز و شبش
ناله های زار یا رب یاربش
هوش مصنوعی: بنگرید به عبادت او که در روز و شب به نالههای زاری مشغول است، ای خدا! ای خداوند!
اهل عالم جمله در کفر و نفاق
او به توحید خدای فرد طاق
هوش مصنوعی: تمام مردم دنیا در کفر و دورویی هستند، اما تنها یک نفر به یگانگی خداوند اعتقاد دارد.
آسمان سرگشته ی سودای او
قدسیان پرشور از صهبای او
هوش مصنوعی: آسمان در افکار و آرزوهای او حیران است و فرشتگان با شور و شوق به خاطر لذت و عشق او به وجد آمدهاند.
خلعت خلت ز جان آمد به تن
خلعت تن شد قبا و پیرهن
هوش مصنوعی: لباس روح از بدن جدا شد و بدن لباس و پوشش جدیدی پیدا کرد.
بندگی و طاعت جان خلیل
کرد او را لایق نام خلیل
هوش مصنوعی: عبادت و اطاعت ابراهیم (خلیل) باعث شد که او شایسته نام خلیل شود.
هست جان از عالم امر خدا
هم فزاید طاعتش عز و بها
هوش مصنوعی: جان انسان از عالم ارادهی خداوند است و با عبادت و اطاعت او، عزت و ارزش بیشتری پیدا میکند.
چونکه طاعت با خلوص آمد قرین
روح با معبود آمد همنشین
هوش مصنوعی: زمانی که عبادت و اطاعت با خلوص نیت همراه شود، روح انسان به معبود خود نزدیک میشود و با او انس میگیرد.
بنده گر گیرد در این ره راحله
از عمل در طاعت و در نافله
هوش مصنوعی: اگر بندهای در این مسیر گام بردارد، از اعمال نیک و عبادتهای مستحب بهرهمند خواهد شد.
می دهد او را به بزم قرب جای
تا نبیند نشنود جز از خدای
هوش مصنوعی: او را به مجالس نزدیک خود دعوت میکند تا فقط خداوند را ببیند و بشنود و از غیر او بیخبر باشد.
جان بود مس بندگی اکسیر او
هم خلوص آن بوته تدبیر او
هوش مصنوعی: روح و جان انسان در خدمت و بندگی به مانند یک اکسیر ارزشمند است و خلوص نیت او همچون یک گیاه با تدبیر و هوشمندی پرورش مییابد.
چون ز بوته پاک و خالص شد برون
گوید او یا لیت قومی یعملون
هوش مصنوعی: وقتی از زباله و ناپاکی پاک و خالص شد، او به دیگران میگوید ای کاش مردم عمل میکردند.
پاک گشتم من کنون از غش و غل
بازگشتم سوی رب عزوجل
هوش مصنوعی: اکنون از همه تزویر و نیرنگ پاک شدهام و به سمت خداوند بزرگ بازگشتم.
قطره ای بودم سوی دریا شدم
سوی آن دریای بی پهنا شدم
هوش مصنوعی: من ابتدا مانند یک قطره آب بودم، اما سپس به دریای وسیع و بیپایان پیوستم.
ذره ای بودم شدم پس آفتاب
آفتابی در سپهر مستطاب
هوش مصنوعی: من در ابتدا موجودی کوچک و ناچیز بودم، اما به مرور زمان به شکوه و عظمت خورشید تبدیل شدم، همانگونه که آفتاب در آسمان قابل دیدن و درخشان است.
چونکه آمد جان ابراهیم جفت
با خلوصش غنچه خلت شگفت
هوش مصنوعی: زمانی که روح ابراهیم با خلوص و پاکیاش به کمال رسید، شکوفهای از خلوص و صفا به وجود آمد که حیرتانگیز بود.
از خلوص او خلعت خلت گرفت
وز محبت افسر عزت گرفت
هوش مصنوعی: از پاکی او لباس زیبا گرفت و از دوستیاش تاج افتخار به دست آورد.
ای محبت من ندانم چیستی
نشئه ی صهبای روحانیستی
هوش مصنوعی: ای عشق، من نمیدانم حالتی که به خاطر تو پیدا کردهام چیست و چه ذهنیتی از سرخوشی و سرمستی روحانی را به من میبخشد.
از محبت جسم خاکی جان شود
جان از آن خورشید نورافشان شود
هوش مصنوعی: محبت، روح را از جسم مادی آزاد میکند و جان انسان به مانند نوری از خورشید تابناک میشود.
از محبت پور آذر شد خلیل
گشت آذر بهر او چون سلسبیل
هوش مصنوعی: به خاطر محبت آتشین، خلیل مانند آتش شد و آتش هم به خاطر او مانند آب زلال و پاک گردید.
زان میان گفتند فوجی از ملک
کاش می بودی عیارش را محک
هوش مصنوعی: از میان آنها گفتند اگر گروهی از زمینداران وجود داشت، باید سنجش و ارزیابی قدرت و شجاعت آنها را انجام میدادیم.
تا شدی پیدا که باشد آن نماز
از ره اخلاص یا راه نیاز
هوش مصنوعی: برای اینکه نمازی که میخوانی حقیقتاً از سر خلوص و نیاز به خدا باشد، ابتدا باید درونت را پیدا کنی و خود را بشناسی.
طاعت او بهر شکر نعمت است
یا ز اخلاص است و صدق نیت است
هوش مصنوعی: اطاعت از خدا یا به خاطر شکرگزاری نعمتهاست، یا از روی اخلاص و صداقت در نیت.
می پرستد خویش را اندر عمل
یا خدای خویش را عزوجل
هوش مصنوعی: انسان در اعمال خود به شایستگی و نیایش به خداوندی میپردازد که او را با تمام وجود میپرستد و در عین حال، به خویش نیز احترام میگذارد.
طاعتی کز بهر امید است و بیم
خودپرستی باشد ای مرد سلیم
هوش مصنوعی: هر عملی که از روی انتظار پاداش یا ترس از عذاب انجام شود، نشانه ای از خودخواهی است، ای مرد پاکدل.
طاعت مزدور مجبور است آن
از خدا جویی بسی دور است آن
هوش مصنوعی: انجام دادن کار برای دیگران به خاطر اجبار و فشار، از رضایت و خواست واقعی دور است و حقیقتا نباید آن را عبادت واقعی تلقی کرد.
طاعت احرار جو ای مرد حر
تا ازین جو آوری مرجان و در
هوش مصنوعی: ای مرد آزاد، به طاعت و بندگی افرادی که آزاد بودن را به خوب میفهمند توجه کن، چرا که اگر در این مسیر قرار بگیری، میتوانی چیزهای گرانبهایی همچون جواهر را به دست آوری.
طاعت آن باشد که کرد آن شیرمرد
آن به ملک بندگی یکتا و فرد
هوش مصنوعی: عمل به بندگی واقعی آن است که شیرمردی انجام دهد که تنها و بینظیر باشد.
گفت الهی گر عبادت می کنم
نی ز بهر نار و جنت می کنم
هوش مصنوعی: میگوید: «خداوند، اگر من عبادت میکنم، این کار را نه به خاطر ترس از آتش جهنم یا امید به بهشت انجام میدهم.»