گنجور

بخش ۱۳۰ - رجوع به حدیث بنده ی مقرب

گفت یا رب یا رب ای دریای جود
ای کمینه بخششت ملک خلود
ای دو عالم رشحه ای از جود تو
ملک دنیا جود خشم آلود تو
گرچه من در بحر نعمای توام
پای تا سر غرق آلای توام
ملک جاوید نعیم و وصل حور
دولت پاینده و دریای نور
لیک یا رب مجد اعلی بایدم
ملک اعظم عز اقصی بایدم
وعده دادی مؤمنان را ای خدا
ره به بزم انس تشریف و لقا
لحظه ای در بزم انسم راه ده
راهم اندر بزم خاص شاه ده
یک نظر خواهم بر انوار جمال
یک قدم خواهم در ایوان جلال
نی ز فردوسم گشاید دل نه حور
نی به غلمانم کشد دل نی قصور
ماهیم من دور از آن آب فرات
التفاتی سویم ای بحر نجات
ماهی افتاده ام اندر کنار
موجی ای دریا مرا سوی خود آر
دور از آن دریای رحمت مؤمنان
چون میان دیگ صحرا ماهیان
هست این دنیا زمین شوره زار
همچو مرداد و تموز روزگار
حق بود دریای مواج کرم
موجها اندر تلاطم دمبدم
مؤمنان چون ماهیان در نیمروز
دور از دریا به خاک اندر تموز
همچو ماهی بر زمین غلتند زار
گه به پشت و گه یمین و گه یسار
غلت غلتان سوی دریا می روند
خویش را تا کی به دریا واکشند
خود بود پیدا که با غلت توان
اندرین پیدای ناپیدا کران
کی رسد ماهی به دریا ای دریغ
دامها در راه آنها ای دریغ
هم مگر موجی زنی ای بحر جود
اندرین صحرا روان سازی چو رود
ماهیان را در پناه خودکشی
زین زمین گرم و ریگ آتشی
ماهئی کو در خور دریا بود
حوض هم در پیش او دریا بود
ماهیان خورد اندر حوض و جو
می تواند زیست کردن ای عمو
ماهئی کش عالمی پهنا بود
برکه ای او را کجا گنجا بود
در میان آب خورد و نهر و جو
جان بابا کن زلو را جستجو
گر همی خواهی نهنگان سترگ
غوطه باید زد به دریای بزرگ
خاصه جانا آن نهنگی کش جهان
لقمه ای باشد محقر بر دهان
آن نهنگی کو گشاید گر حنک
چار عنصر گم شود با نه فلک
بنده ی خاص خدا باشد نهنگ
هشت جنت نزد او یکجوی تنگ
چون درآید در بهشت آن نیکخوی
چون نهنگی باشد اندر حوض جوی
روز و شب رو جانب دریا کند
رو بسوی قلزم اعلا کند
می تپد چون ماهی اندر تابه ها
می کند بس عجزها و لابه ها
می تپد از شوق آن بحر شگرف
می کشد سر سوی آن دریای ژرف
کای دریغا ای دریغا ای دریغ
ای مرا دور از تو جنت دود میغ
سوختم دور از تو ای بحر کرم
موج رحمت گو که پیش آرد قدم
من نهنگم در خور دریاستم
اندرین جو من کجا گنجاستم
من نهنگم جای من دریا بود
کی مقامم جوی بی پهنا بود
ای تو دریای محیط و بحر جود
جزر و مدی سوی من کن زود زود
ای یم رحمت یکی موجی برآر
ماهئی را سوی خود کش از کنار
اندر آن بحرم اگر پدرام نیست
بعد از اینم در بهشت آرام نیست
بحر می باید چه سودم از حباب
آب می خواهم چه یابم از سراب
یک رهم در بزم عزت راه ده
از کرم بارم در آن دربار ده
یک سؤالم را جوابی باز گوی
بازگو با صدهزاران نازگوی
دل ز شوق یک خطابت شد کباب
ای ز من صد جان و از تو یک خطاب
یک خطاب عبدی از تو گر رسد
هم کنم جان را نثارش هم جسد
آید آنگه از پس نهصد حجاب
حاجبان بیرون ز تعداد و حساب
حاجبان هفتاد در هفتاد الف
نورشان رخشنده از قدام و خلف

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گفت یا رب یا رب ای دریای جود
ای کمینه بخششت ملک خلود
هوش مصنوعی: ای پروردگار، ای دریای بیکران کرامت، ای بخشش‌دهندۀ بزرگ، که فقط تویی که نعمت‌های بی‌پایانت موجب جاودانی می‌شود.
ای دو عالم رشحه ای از جود تو
ملک دنیا جود خشم آلود تو
هوش مصنوعی: ای دو عالم، فقط اندکی از بخشش تو در دنیا جلوه‌گر است و بخشش تو در عالم دیگر، همراه با ناراحتی و خشم است.
گرچه من در بحر نعمای توام
پای تا سر غرق آلای توام
هوش مصنوعی: هر چند من در دریای نعمت‌های تو غرق شده‌ام و تمام وجودم پر از زیبایی‌های توست.
ملک جاوید نعیم و وصل حور
دولت پاینده و دریای نور
هوش مصنوعی: فرشتگان جاودانه به خوشبختی و همراهی حوری‌ها مشغولند و این خوشی و رفاه به‌طور همیشگی برقرار است و به مانند دریا پر از نور و روشنی است.
لیک یا رب مجد اعلی بایدم
ملک اعظم عز اقصی بایدم
هوش مصنوعی: اما ای پروردگار، باید که من به اوج بلندمرتبه‌ای برسم و سلطنت بزرگتری کسب کنم که در آن عزت و عظمت بی‌نهایتی باشد.
وعده دادی مؤمنان را ای خدا
ره به بزم انس تشریف و لقا
هوش مصنوعی: ای خدا، تو به مؤمنان وعده داده‌ای که آنها را به مهمانی دوستیت و دیدارت خواهی برد.
لحظه ای در بزم انسم راه ده
راهم اندر بزم خاص شاه ده
هوش مصنوعی: لحظه‌ای به من اجازه بده تا در جمع خاصی که در آن شاه حضور دارد، راه پیدا کنم.
یک نظر خواهم بر انوار جمال
یک قدم خواهم در ایوان جلال
هوش مصنوعی: نگاهی به زیبایی‌های دلربا خواهم انداخت و قدمی به مکان باعظمت و شکوه می‌گذارم.
نی ز فردوسم گشاید دل نه حور
نی به غلمانم کشد دل نی قصور
هوش مصنوعی: دل من نه بهشت را می‌پسندد، نه حوریان را، و نه جوانان زیبا؛ بلکه آرزوی من چیز دیگری است.
ماهیم من دور از آن آب فرات
التفاتی سویم ای بحر نجات
هوش مصنوعی: من مانند ماهی‌ای هستم که از آب فرات دور افتاده‌ام، ای دریاچه نجات، به سمت من توجهی کن.
ماهی افتاده ام اندر کنار
موجی ای دریا مرا سوی خود آر
هوش مصنوعی: در کنار موج‌های دریا افتاده‌ام، ای دریا! مرا به سوی خود بکش.
دور از آن دریای رحمت مؤمنان
چون میان دیگ صحرا ماهیان
هوش مصنوعی: مؤمنان مانند ماهیانی هستند که در دریای رحمت خداوند زندگی می‌کنند، اما کسی که از این رحمت دور است، مانند موجودی است که در دیگ خشک صحرا گرفتار شده و از نعمت‌ها بی‌بهره است.
هست این دنیا زمین شوره زار
همچو مرداد و تموز روزگار
هوش مصنوعی: این دنیا همانند یک زمین خشک و بی‌ثمر است، مانند ماه‌های گرم و سوزان مرداد و تموز.
حق بود دریای مواج کرم
موجها اندر تلاطم دمبدم
هوش مصنوعی: سرچشمه‌ی نعمت و مهربانی، همچون دریای مواجی است که هر لحظه به تلاطم و جنبش در می‌آید.
مؤمنان چون ماهیان در نیمروز
دور از دریا به خاک اندر تموز
هوش مصنوعی: ایمان‌داران همانند ماهیانی هستند که در تابستان، در میانه روز دور از دریا، در خشکی گرفتار شده‌اند.
همچو ماهی بر زمین غلتند زار
گه به پشت و گه یمین و گه یسار
هوش مصنوعی: مانند ماهی که بر زمین غلت می‌خورد، گاهی به پشت می‌افتد و گاهی به طرف راست و گاهی به سمت چپ حرکت می‌کند.
غلت غلتان سوی دریا می روند
خویش را تا کی به دریا واکشند
هوش مصنوعی: به آرامی و به تدریج به سوی دریا حرکت می‌کنند، اما تا کی می‌توانند خود را به دریا بسپارند؟
خود بود پیدا که با غلت توان
اندرین پیدای ناپیدا کران
هوش مصنوعی: این بیت به این مفهوم اشاره دارد که هر چیزی که در ظاهر پیدا و واضح به نظر می‌رسد، در واقع به وجود خود و حقیقتی عمیق‌تر اشاره دارد. در واقع، در دل آنچه که آشکار است، حقیقتی پنهان نهفته است که شاید خیلی‌ها نتوانند به آن دست یابند. این بیانگر این است که با تأمل و تفکر می‌توان به عمق مسائل پی برد.
کی رسد ماهی به دریا ای دریغ
دامها در راه آنها ای دریغ
هوش مصنوعی: چه زمانی ماهی به دریا می‌رسد؟ افسوس، تله‌ها در مسیر آن‌ها وجود دارند، افسوس.
هم مگر موجی زنی ای بحر جود
اندرین صحرا روان سازی چو رود
هوش مصنوعی: آیا نمی‌توانی ای اقیانوس سخاوت، همچون موجی بر این بیابان بوزی و آن را به حرکت درآوری مانند رودی؟
ماهیان را در پناه خودکشی
زین زمین گرم و ریگ آتشی
هوش مصنوعی: ماهی‌ها به دلیل شرایط سخت و گرما و خطرات موجود در این سرزمین، به دنبال راهی برای فرار از این وضعیت هستند.
ماهئی کو در خور دریا بود
حوض هم در پیش او دریا بود
هوش مصنوعی: ماهی که در دل دریا زندگی می‌کند، حوضی که در مقابلش قرار دارد، به زعم او دریا به حساب می‌آید.
ماهیان خورد اندر حوض و جو
می تواند زیست کردن ای عمو
هوش مصنوعی: ماهی‌ها در حوض کوچک زندگی می‌کنند و می‌توانند در آب به راحتی زیست کنند، ای عموی عزیز.
ماهئی کش عالمی پهنا بود
برکه ای او را کجا گنجا بود
هوش مصنوعی: ماهی‌ای که در یک دنیای وسیع زندگی می‌کند، در برکه‌ای کوچک جا ندارد.
در میان آب خورد و نهر و جو
جان بابا کن زلو را جستجو
هوش مصنوعی: در بین آب و جوی، به دنبال جان و روح بابا بگرد.
گر همی خواهی نهنگان سترگ
غوطه باید زد به دریای بزرگ
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی به دستاوردهای بزرگ و مهم دست یابی، باید در کارها و تلاش‌های بزرگ و عمیق شرکت کنی.
خاصه جانا آن نهنگی کش جهان
لقمه ای باشد محقر بر دهان
هوش مصنوعی: به ویژه ای جان، آن نهنگ بزرگ که در دنیا مانند لقمه‌ای کوچک و ناچیز به نظر می‌رسد.
آن نهنگی کو گشاید گر حنک
چار عنصر گم شود با نه فلک
هوش مصنوعی: این نهنگ عظیم که در دل خود دگرگونی‌های بزرگ را حمل می‌کند، اگر بتواند آن چهار عنصر را از دست بدهد، با هیچ معجزه‌ای از آسمان هم نمی‌توان به آن دست یافت.
بنده ی خاص خدا باشد نهنگ
هشت جنت نزد او یکجوی تنگ
هوش مصنوعی: بنده ویژه خدا نهنگ است و هشت بهشت در نزد او تنها در یک جا قرار دارد.
چون درآید در بهشت آن نیکخوی
چون نهنگی باشد اندر حوض جوی
هوش مصنوعی: زمانی که یک انسان نیکوکار و نیکوخلق وارد بهشت می‌شود، مانند نهنگی می‌ماند که در حوض یا جوی آب شنا می‌کند. این تصویر بیانگر آرامش و شادمانی او در آن فضای دل‌انگیز و سرشار از نعمت است.
روز و شب رو جانب دریا کند
رو بسوی قلزم اعلا کند
هوش مصنوعی: روز و شب به سمت دریا می‌رود و به سوی دریاچه‌ای بزرگ و عمیق‌تر حرکت می‌کند.
می تپد چون ماهی اندر تابه ها
می کند بس عجزها و لابه ها
هوش مصنوعی: دل من مانند ماهی در تابه به شدت می‌زند و از شدت ناراحتی و بی‌تابی، انواع ناله‌ها و درخواست‌ها را سر می‌دهد.
می تپد از شوق آن بحر شگرف
می کشد سر سوی آن دریای ژرف
هوش مصنوعی: شوق و هیجان در دل دریا موج می‌زند و او با قدرت و اشتیاق به سمت عمق‌های وسیع و غیرقابل‌دسترس خودش می‌رود.
کای دریغا ای دریغا ای دریغ
ای مرا دور از تو جنت دود میغ
هوش مصنوعی: ای کاش، ای کاش، ای حسرت، ای حسرت! من دور از تو مانند دودی در جنت می‌سوزم.
سوختم دور از تو ای بحر کرم
موج رحمت گو که پیش آرد قدم
هوش مصنوعی: دور از تو دلم به شدت می‌سوزد، ای دریای بزرگواری، بگذار رحمتت به من نزدیک شود و مرا در آغوش بگیرد.
من نهنگم در خور دریاستم
اندرین جو من کجا گنجاستم
هوش مصنوعی: من مانند نهنگی هستم که در دریا زندگی می‌کند، اما در این جریان و آشفته‌گی نمی‌دانم کجا می‌توانم جایگاه خود را پیدا کنم.
من نهنگم جای من دریا بود
کی مقامم جوی بی پهنا بود
هوش مصنوعی: من مانند نهنگی هستم که باید در دریا زندگی کنم، نه در جوی کوچکی که فضای محدودی دارد.
ای تو دریای محیط و بحر جود
جزر و مدی سوی من کن زود زود
هوش مصنوعی: ای تو همچون دریایی هستی که تمام ویژگی‌های جود و بخشش را در خود دارد، لطفاً با مهربانی و سرعت به من نزدیک شو.
ای یم رحمت یکی موجی برآر
ماهئی را سوی خود کش از کنار
هوش مصنوعی: ای دریای رحمت، یک موجی بلند کن و ماهی را به سمت خود بکش از کنار.
اندر آن بحرم اگر پدرام نیست
بعد از اینم در بهشت آرام نیست
هوش مصنوعی: اگر در آن دریا محبوبم نیست، از این به بعد در بهشت هم راحت نخواهم بود.
بحر می باید چه سودم از حباب
آب می خواهم چه یابم از سراب
هوش مصنوعی: زندگی واقعی بسیار ارزشمندتر از ظواهر فریبنده و ناپایدار است. من به دنبال واقعیات عمیق و سرشار هستم و نمی‌خواهم فقط به چیزهای گذرا و بی‌ارزش اکتفا کنم.
یک رهم در بزم عزت راه ده
از کرم بارم در آن دربار ده
هوش مصنوعی: از لطف و بزرگواری‌ات، مرا به محفل با عظمت و مقام بالا راه بده و در آنجا به من نیز جایی بده.
یک سؤالم را جوابی باز گوی
بازگو با صدهزاران نازگوی
هوش مصنوعی: می‌پرسم، پاسخ کن و با هزار نوع لطافت بگو.
دل ز شوق یک خطابت شد کباب
ای ز من صد جان و از تو یک خطاب
هوش مصنوعی: دل به شوق یک کلام از تو، مثل کباب سوخته شد. ای کسی که من برایت جان‌های بسیاری دارم و تو فقط یک سخن به من می‌گویی.
یک خطاب عبدی از تو گر رسد
هم کنم جان را نثارش هم جسد
هوش مصنوعی: اگر از تو پیامی به من برسد، جانم را فدای آن می‌کنم و حتی بدنم را نیز تقدیم می‌کنم.
آید آنگه از پس نهصد حجاب
حاجبان بیرون ز تعداد و حساب
هوش مصنوعی: آنگاه کسی به درون می‌آید که همه موانع و پرده‌ها را پشت سر گذاشته و از شمارش و محاسبات فراتر رفته است.
حاجبان هفتاد در هفتاد الف
نورشان رخشنده از قدام و خلف
هوش مصنوعی: حاجبان با شکوه و زیبایی در تعداد هفتاد در هفتاد، نوری درخشان و روشن دارند که از جلو و پشت آنها ساطع می‌شود.