گنجور

بخش ۱۳ - مناجات با قاضی الحاجات

ای خدا من رهروی‌ام ناتوان
بی کسی وامانده‌ای از کاروان
رفته همراهان و تنها مانده‌ای
غیر درگاهت ز هر در رانده‌ای
در بیابان تن به مردن داده‌ای
دل به مرگ خویشتن بنهاده‌ای
بینوایی مبتلایی خسته‌ای
صید در دامی شکار بسته‌ای
پای من لنگ و ره دشوار پیش
بار من سنگین و پشت ناقه ریش
مرکب از دستم عنان بگرفت و رفت
دزد آمد آب و نان بگرفت و رفت
ای امیر کاروان آخر ببین
مرکبم لنگیده بارم بر زمین
شیئی لله ای امیر کاروان
پای من لنگست و بار من گران
شیئی لله ای سبکباران مدد
بار من سنگین و ره پر دزد و دد
اندکی ای همرهان آهسته‌تر
گاهگاهی بر فغانم یک نظر
گاهگاهی یک نگاهی بر قفا
از ترحم سوی این پیر دوتا
کز عقب آمد پیاده پای لنگ
بار سنگینش به دوش و پشت کنگ
الغیاث ای اهل همت الغیاث
ای نگهبانان امت الغیاث
الغیاث ای خضر ره گم کردگان
الغیاث ای تو نگهبان جهان
ای خلیفه حق و ای سلطان دین
دیده بگشا سوی گمراهان ببین
چند باشد آفتابت در حجاب
پرده بَردار از رخ چون آفتاب
صحن این ظلمت‌سرا را نور بخش
سوگواران جهان را سور بخش
تیره خاکش رشک آذرپوش کن
پر ز آذریون و آذرپوش کن
بر خر خود برنشان دجال را
عزل کن از عالم این عمّال را
ظلم و ظلمت را ز عالم پاک کن
سینهٔ سفیانیان را چاک کن

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای خدا من رهروی‌ام ناتوان
بی کسی وامانده‌ای از کاروان
هوش مصنوعی: ای خدا، من مسافری ضعیف و تنها هستم که از جمع و کاروان خود باز مانده‌ام.
رفته همراهان و تنها مانده‌ای
غیر درگاهت ز هر در رانده‌ای
هوش مصنوعی: من از هیچ چیزی به جز نی متولد نشدم و نه بر مرکب سواری می‌کنم و نه دوستی دارم. ای خدا، در این راهی که پیمایش می‌کنم، تنها به خودت تکیه دارم.
در بیابان تن به مردن داده‌ای
دل به مرگ خویشتن بنهاده‌ای
هوش مصنوعی: در این دنیا نه راهی برای بازگشت وجود دارد و نه راهی برای زندگی کردن. ای خدا، چه باید کرد؟
بینوایی مبتلایی خسته‌ای
صید در دامی شکار بسته‌ای
هوش مصنوعی: در ابتدای مسیر زندگی، مشکلات و موانع به سراغم آمده‌اند و دزدان و راهزنان، نمی‌توانند بر من تسلط پیدا کنند.
پای من لنگ و ره دشوار پیش
بار من سنگین و پشت ناقه ریش
هوش مصنوعی: مدتی است که در حال فکر کردن به شما جوانان و بزرگ‌ترها هستم. ای سواران با اراده، بر من توجه کنید و ای جوانان، به من لطفی کنید.
مرکب از دستم عنان بگرفت و رفت
دزد آمد آب و نان بگرفت و رفت
هوش مصنوعی: ای مهربان، با لطف و کرامت خود، ما را به سوی مقصدی برسان که در آن به بندگان رحمت می‌دهند. چه جای barren و مرده‌ای که در آن قرار داریم.
ای امیر کاروان آخر ببین
مرکبم لنگیده بارم بر زمین
هوش مصنوعی: ای رئیس کاروان، نگاهی به وضع من بنداز، که اسبم خسته و بارم به زمین افتاده است.
شیئی لله ای امیر کاروان
پای من لنگست و بار من گران
هوش مصنوعی: امیر کاروان، من در حال حاضر مشکلی دارم؛ پایم آسیب دیده و بارم سنگین است.
شیئی لله ای سبکباران مدد
بار من سنگین و ره پر دزد و دد
هوش مصنوعی: پروردگارا، اگر تو به من کمک کنی، بار سنگین مشکلات و موانع راه را که پر از دزدان و خطرات است، آسان‌تر می‌کنم.
اندکی ای همرهان آهسته‌تر
گاهگاهی بر فغانم یک نظر
هوش مصنوعی: دوستانم، کمی آرام‌تر صحبت کنید و گاهی نگاهی به حال من بیندازید.
گاهگاهی یک نگاهی بر قفا
از ترحم سوی این پیر دوتا
هوش مصنوعی: گاهی اوقات نگاهی با ترحم به این پیرمرد بیندازید.
کز عقب آمد پیاده پای لنگ
بار سنگینش به دوش و پشت کنگ
هوش مصنوعی: مردی با پای لنگ و بار سنگینی بر دوش، به آرامی و بی‌سر و صدا از پشت می‌آید.
الغیاث ای اهل همت الغیاث
ای نگهبانان امت الغیاث
هوش مصنوعی: ای اهل معرفت و همت، به فریاد برسید! ای نگهبانان این ملت، کمک کنید!
الغیاث ای خضر ره گم کردگان
الغیاث ای تو نگهبان جهان
هوش مصنوعی: نَجات‌طلبی ای خضر، برای افرادی که راهشان را گم کرده‌اند! نجات‌طلبی ای تو، نگهبان و سرپرست عالم!
ای خلیفه حق و ای سلطان دین
دیده بگشا سوی گمراهان ببین
هوش مصنوعی: ای خلیفه راستین و ای پادشاه دین، نگاهت را به سوی کسانی که راه را گم کرده‌اند بگشایید و آن‌ها را ببینید.
چند باشد آفتابت در حجاب
پرده بَردار از رخ چون آفتاب
هوش مصنوعی: چند بار می‌خواهی آفتاب در پس پرده بماند؟ پرده‌ را کنار بزن و چهره‌ات را مانند آفتاب نمایان کن.
صحن این ظلمت‌سرا را نور بخش
سوگواران جهان را سور بخش
هوش مصنوعی: در این دنیای تاریک، فراق و اندوه انسان‌ها را روشن کن و حال آنان را به جشن و شادمانی تبدیل کن.
تیره خاکش رشک آذرپوش کن
پر ز آذریون و آذرپوش کن
هوش مصنوعی: خاک تیره‌اش را با رنگ آتشین بپوشان و آن را از آتش‌نشان‌ها و آتش‌پوش‌ها پر کن.
بر خر خود برنشان دجال را
عزل کن از عالم این عمّال را
هوش مصنوعی: بر روی الاغ خود قرار بده و دجال را از دنیای این کارگزاران و اربابان دور کن.
ظلم و ظلمت را ز عالم پاک کن
سینهٔ سفیانیان را چاک کن
هوش مصنوعی: ظلم و تاریکی را از دنیا برطرف کن و دل‌های ظالمین را پاره کن.

حاشیه ها

1404/04/03 22:07
احمد خرم‌آبادی‌زاد

مصرع دوم بیت 12 «کز عقب آمد پیاده پای لنگ/بار سنگینش به دوش و پای لنگ» مشکوک است زیرا در مصرع نخست نیز «پای لنگ» به کار رفته و کل بیت بدون قافیه مانده است. از آنجا که در مصرع نخست، «پیاده» را کنار «پای لنگ» می‌بینیم، منطقی است که در مصرع دوم، در کنار «دوش» واژه‌ای مانند «پشت» وجود داشته باشد. با توجه به نسخه خطی مجلس به شماره ثبت 5379، مصرع دوم چنین است: «بار سنگینش به دوش و پشت کنگ».

شاعر واژۀ «کنگ» را به معنی «خمیده» و «کوژ» به کار برده است.

یادآوری‌ها:

- در بیت شماره 43 بخش 208 مثنوی طاقدیس، دوباره واژۀ «کنگ» را به همین معنی می‌بینیم («گفت هاجر با وی ای فرتوت کنگ/ای زبانت لال باد و پای لنگ»).

- اصطلاح «کنگ پشت» در مصرع دوم بیت 9 از قصیده 52 کمال‌الدین اسماعیل آمده است («کنگ پشتی به روستا باشد»)

1404/04/04 13:07
احمد خرم‌آبادی‌زاد

به استناد نسخه خطی مجلس، پنج بیت پیش از بیت شماره 2 کنونی وجود دارد:

رفته همراهان و تنها مانده‌ای/غیر درگاهت ز هر در رانده‌ای

در بیابان تن به مردن داده‌ای/دل به مرگ خویشتن بنهاده‌ای

بینوایی مبتلایی خسته‌ای/صید در دامی شکار بسته‌ای

پای من لنگ و ره دشوار پیش/بار من سنگین و پشت ناقه ریش

مرکب از دستم عنان بگرفت و رفت/دزد آمد آب و نان بگرفت و رفت