گنجور

بخش ۱۲ - داستان گرگ و خر و مذمت حرص و طمع

یک خری افتاد و پای آن شکست
جان آن از زحمت خر بنده رست
چونکه افتاد آن خر مسکین زکار
برگرفت از پشت آن خر بنده بار
در بیابانش به دام و دد سپرد
برد باریهای خر از یاد برد
اهل دنیا را سراسر ای پسر
همچو آن خر بنده بیشک میشمر
بار ایشان تاکشی چون خر بدوش
جمله در دورت بجوشند و خروش
جمله بر دور سرایت صبح و شام
منتظر ایستاده از بهر سلام
هریک از ایشان جوالی پر زبار
با خود آورده است بهرت ای حمار
تا رباید از سلامی هوش تو
پس گذارد بار خود بر دوش تو
گر بکاوی آنچه می گوید درست
معنیش خر کردن و تسخیر توست
گویدت گر بنده ام تا زنده ام
یعنی ای خر من تو را خر بنده ام
با خبر باش آنچه او می گویدت
جو بدامن کرده تا بفریبدت
می نماید جو که گردی رام او
رم نیاری افتی اندر دام او
کم کم آید پیش و گیرد گوش تو
بار خود را پس نهد بر دوش تو
روزگاری گر تورا آرد شکست
از قضا برنایدت کاری ز دست
می نبینی بر در خود دیگرش
گوبیا هرگز نبودی تو خرش
ترک خر گیران کن اکنون ای پسر
تا نکردستند ایشان ترک خر
ای تو آسان این خران را خر مشو
رخش سلطانی خر ابتر مشو
بار تکلیف تو بر دوش تو بس
هین مکن سربار آن باری زکس
بار دیگر بر مدار ای بیخبر
داری اندر پیش راهی پر خطر
راه بس دور و دراز و هولناک
کوه در کوه و مغاک اندر مغاک
سربسر راه تو کوه است و کتل
کوهها سنگینتر از کوه امل
سنگلاخست و کریوه جمله راه
در بیابانش نه آب و نه گیاه
هر طرف دزدان چابک در کمین
هریکی ره بسته بر چرخ برین
پشته ها از کشته ها در هر کنار
بوی خون می آید از هر نوک خار
اندر آن پیدا نه پیدا جای پای
نه صهیل اسب و نه بانگ درای
هرکه پیش آید که من هستم دلیل
گمرهان را می نمایم من سبیل
عاقبت بینی که غول رهزن است
دیو آدم کش و یا اهرمن است
چونکه این راه ای پسر در پیش ماست
بار سنگین در چنین راهی خطاست
در شتابست اندرین ره کاروان
تو چه خواهی کرد با بار گران
رفته همراهان و تنها مانده ای
غیر درگاهت زهر در رانده ای
در بیابان تن به مردن داده ای
دل به مرگ خویشتن در داده ای
بینوایی مبتلایی خسته ای
صید در دامی شکار بسته ای
پای من لنگ و ره دشوار پیش
بار من سنگین و پشت ناقه ریش
مرک از دستم عنان بگرفت رفت
دزد آمد آب و نان بگرفت و رفت
کاروان چون رفت و واماندی ز راه
سود کی بخشد تورا افغان و آه

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

یک خری افتاد و پای آن شکست
جان آن از زحمت خر بنده رست
هوش مصنوعی: یک خر به زمین افتاد و پایش شکست. جان او به خاطر زحمت و فشارهایی که کشیده بود، از رنج رها شد.
چونکه افتاد آن خر مسکین زکار
برگرفت از پشت آن خر بنده بار
هوش مصنوعی: وقتی آن خر بیچاره از کار افتاد، بار را از دوش آن خر برداشته و رها کرد.
در بیابانش به دام و دد سپرد
برد باریهای خر از یاد برد
هوش مصنوعی: در بیابان، او خود را به وضعیت خطرناکی سپرد و بارهایی که بر دوش خر بود، از یاد برد.
اهل دنیا را سراسر ای پسر
همچو آن خر بنده بیشک میشمر
هوش مصنوعی: ای پسر، اهل دنیا را باید مانند آن خر دانست که فقط در جستجوی خواسته‌های خود هستند و به حقیقت و ارزش‌های بالاتر توجهی ندارند.
بار ایشان تاکشی چون خر بدوش
جمله در دورت بجوشند و خروش
هوش مصنوعی: بار آن‌ها مانند بار خر بر دوش است و همه در دور و بر آن به جنب و جوش و سر و صدا مشغول‌اند.
جمله بر دور سرایت صبح و شام
منتظر ایستاده از بهر سلام
هوش مصنوعی: همه چیز در حال چرخش است و صبح و شام می‌گذرد، اما من همچنان منتظر ایستاده‌ام تا سلامی دریافت کنم.
هریک از ایشان جوالی پر زبار
با خود آورده است بهرت ای حمار
هوش مصنوعی: هر یک از آن‌ها کیسه‌ای پر از بار با خود آورده‌اند، ای الاغ خوب.
تا رباید از سلامی هوش تو
پس گذارد بار خود بر دوش تو
هوش مصنوعی: وقتی کسی با سلامی تو را متوجه خود می‌کند، تو از فکر و هوش خود غافل می‌شوی و سپس مسئولیت و بار مشکلاتش را بر دوش تو می‌گذارد.
گر بکاوی آنچه می گوید درست
معنیش خر کردن و تسخیر توست
هوش مصنوعی: اگر به عمق صحبت‌های او دقت کنی، می‌بینی که منظورش این است که او می‌خواهد تو را تحت تاثیر قرار دهد و بر تو تسلط پیدا کند.
گویدت گر بنده ام تا زنده ام
یعنی ای خر من تو را خر بنده ام
هوش مصنوعی: می‌گوید اگر من بنده تو هستم، پس تا زمانی که زنده‌ام، یعنی تو هم برای من مانند یک استراحت‌گاه هستی.
با خبر باش آنچه او می گویدت
جو بدامن کرده تا بفریبدت
هوش مصنوعی: آگاه باش که آنچه او به تو می‌گوید، طراحی شده تا تو را فریب دهد و به دام بیندازد.
می نماید جو که گردی رام او
رم نیاری افتی اندر دام او
هوش مصنوعی: آب و جوی که در آن قرار داری، تو را به آرامش دعوت می‌کند؛ اما اگر به هوش نباشی و تسلیم اشکال و سختی‌های آن شوی، ممکن است در دام مشکلات بیفتی.
کم کم آید پیش و گیرد گوش تو
بار خود را پس نهد بر دوش تو
هوش مصنوعی: به آرامی نزدیک می‌شود و وقتی به تو می‌رسد، بارش را بر دوشت می‌گذارد.
روزگاری گر تورا آرد شکست
از قضا برنایدت کاری ز دست
هوش مصنوعی: اگر روزی به واسطه‌ی شرایط سخت و ناگوار شکست بخوری، نباید نگران باشی؛ چرا که هیچ کاری از دست تو برنخواهد آمد.
می نبینی بر در خود دیگرش
گوبیا هرگز نبودی تو خرش
هوش مصنوعی: تو هیچگاه در آستانه خود او را نمی‌بینی، چون هرگز تو آن خر نخواهی بود.
ترک خر گیران کن اکنون ای پسر
تا نکردستند ایشان ترک خر
هوش مصنوعی: پسر، حالا که زمانش رسیده است به دنبال ترک‌ها برو و آنها را بگیر، چون هنوز دیگران موفق به این کار نشده‌اند.
ای تو آسان این خران را خر مشو
رخش سلطانی خر ابتر مشو
هوش مصنوعی: این شعر به شخصی اشاره دارد که به درک و کشف حقیقت دست یابد و از وضعیت‌های نامناسب و ناپسند دوری کند. به او یادآوری می‌شود که از ترس یا فشارها، خود را در موقعیت‌های نامطلوب قرار ندهد و به جایگاه واقعی خود آگاه باشد. در نهایت، توصیه می‌شود که به خود و توانایی‌هایش اعتماد کند و از کمبودها نترسد.
بار تکلیف تو بر دوش تو بس
هین مکن سربار آن باری زکس
هوش مصنوعی: بار مسئولیت تو فقط بر دوش خودت است، بنابراین نباید بار اضافه‌ای از دیگران بر دوشت بگذاری.
بار دیگر بر مدار ای بیخبر
داری اندر پیش راهی پر خطر
هوش مصنوعی: دوباره در مسیری که پر از خطر است، تو در این حال بی‌خبر در حال حرکت هستی.
راه بس دور و دراز و هولناک
کوه در کوه و مغاک اندر مغاک
هوش مصنوعی: راه بسیار طولانی، سخت و وحشتناک است. کوهی بعد از کوه و دره‌ای عمیق پس از دره‌ای عمیق دیگر قرار دارد.
سربسر راه تو کوه است و کتل
کوهها سنگینتر از کوه امل
هوش مصنوعی: در مسیر تو موانع و دشواری‌های زیادی وجود دارد و این موانع به شدت از آنچه تصور می‌کنی، بزرگتر و سخت‌تر هستند.
سنگلاخست و کریوه جمله راه
در بیابانش نه آب و نه گیاه
هوش مصنوعی: این سرزمین پر از سنگ‌ها و دشواری‌هاست و در بیابان آن نه آبی وجود دارد و نه گیاهی.
هر طرف دزدان چابک در کمین
هریکی ره بسته بر چرخ برین
هوش مصنوعی: در هر سوی دزدان چابکی در انتظار نشسته‌اند و هر کسی را که بخواهد راهی را طی کند، در کمین گرفته‌اند.
پشته ها از کشته ها در هر کنار
بوی خون می آید از هر نوک خار
هوش مصنوعی: در هر سوی زمین پشته‌های خاکی از اجساد وجود دارد و بوی خون از هر سمت خارها به مشام می‌رسد.
اندر آن پیدا نه پیدا جای پای
نه صهیل اسب و نه بانگ درای
هوش مصنوعی: در آنجا هیچ نشانه‌ای از وجود نیست؛ نه ردی از پای کسی دیده می‌شود و نه صدای اسب یا جارچی به گوش می‌رسد.
هرکه پیش آید که من هستم دلیل
گمرهان را می نمایم من سبیل
هوش مصنوعی: هر کسی به سراغ من بیاید، من نشان می‌دهم که چگونه افراد گمراه می‌شوند و راه درست را به آن‌ها آموزش می‌دهم.
عاقبت بینی که غول رهزن است
دیو آدم کش و یا اهرمن است
هوش مصنوعی: در نهایت می‌بینی که موجودی خطرناک و شیطانی که به مردم آسیب می‌زند، وجود دارد.
چونکه این راه ای پسر در پیش ماست
بار سنگین در چنین راهی خطاست
هوش مصنوعی: پسرم، چون این مسیر برای ما پیش روست، بار سنگین در چنین راهی نادرست است.
در شتابست اندرین ره کاروان
تو چه خواهی کرد با بار گران
هوش مصنوعی: در این مسیر پرسرعت، کاروان در حال حرکت است، تو با بار سنگینت چه تدبیری خواهی اندیشید؟
رفته همراهان و تنها مانده ای
غیر درگاهت زهر در رانده ای
هوش مصنوعی: رفیقان و یاران از تو دور شده‌اند و تو به جز درگاهت کسی را نداری، زهر دشمنی را از دل دور کرده‌ای.
در بیابان تن به مردن داده ای
دل به مرگ خویشتن در داده ای
هوش مصنوعی: در منطقه خشک و بیابان، تو به زندگی خود پایان داده‌ای و قلبت را به سرنوشت خود تسلیم کرده‌ای.
بینوایی مبتلایی خسته ای
صید در دامی شکار بسته ای
هوش مصنوعی: تو درگیر مشکلات و سختی‌ها هستی و مانند یک صید آسیب‌دیده در دام گرفتار شده‌ای.
پای من لنگ و ره دشوار پیش
بار من سنگین و پشت ناقه ریش
هوش مصنوعی: پای من دچار مشکل و راه دشوار است، بارم سنگین است و پشت الاغم پر از بار است.
مرک از دستم عنان بگرفت رفت
دزد آمد آب و نان بگرفت و رفت
هوش مصنوعی: یک مرکب از دستم گریخته و رفته است، و دزدی نیز آمد و آب و نان را برداشت و رفت.
کاروان چون رفت و واماندی ز راه
سود کی بخشد تورا افغان و آه
هوش مصنوعی: وقتی کاروان رفت و تو در مسیر جا ماندی، فایده‌ای ندارد که با ناله و آه از وضعیت خود شکایت کنی.