گنجور

بخش ۱۱۶ - رجوع به تتمه حکایت مرد شوریده ی هروی و اهل کلیسا

پیش آن شوریده افتادند خاک
کی نجات ما ز هر عطب و هلاک
عرضه کن اسلام بر ما زودتر
دینمان از دست شیطان باز خر
پس ز ترسایان فزون از صدهزار
ملت اسلام کردند آشکار
گفت آن شوریده با یاران که بود
این اثر از گفته شیخ ودود
من نگفتم گفت شیخ افسانه نیست
گفت او چون گفت هر دیوانه نیست
یا غرض بودش همین زین گفتگو
یا خداد داد این اثر در گفت او
ترجمان باشد زبان اهل دین
ترجمان مصحف علم الیقین
اهل دین افسون گرانند ای فتی
گفتشان افسون ز پیر جانگزا
گرچه افسونگر بجز لفظی نخواند
معنی آن لفظ را در دل نراند
رفته چون افسونگری را در زبان
گشته از آن آب خاصیت روان
آن اثرها نی به معنی اندر است
آن اثر اندر دم افسونگر است
چون گرفت افسونگر از استاد دم
آن اثر اندر دمش شد لاجرم
اهل دین را دم ز پیغمبر بود
کی دمش از هندویی کمتر بود
اهل دین را دم ز قرآن و دعاست
اهل دین را دم ز آل مصطفی است
ای برادر هرکه زینها دم گرفت
از دم او نور عالم در گرفت
می زداید ظلمت از دلها دمش
هرکجا زخمی دم او مرهمش
پخته گرداند دمش هر خام را
می گشاید اشک خونین فام را
پرده ی کفر و شقاوت می درد
زنگهای کهنه از دل می برد
چون از ایشان دم نداری دم مزن
برف می ریزی دو لب بر هم مزن
تا ز سوز دین نگردد دل کباب
دم نگردد گرم ای عالیجناب
تا تورا سوزی نباشد در جگر
دم مزن کاندر دمت نبود اثر
من که از حال درونت آگهم
گر دمت بر من بگیرد ابلهم
گر بخوانی خطبهای کافیه
ور بپردازی بهم صد قافیه
ور بیاری استعارات و مجاز
قصه ها گویی همه دور و دراز
در نگیرد در کسی ای ذوفنون
تا تورا دردی نباشد در درون
نفس را اول برو در بند کن
پس برو آهنگ وعظ و پند کن
منبری بگذار بهر خود نخست
وانگهی برجه به منبر تند و چست
آتشی در دل برافروز آنگهی
گرم کن هنگامه ی وعظ ای رهی
چونکه شیخ از ماجرا آگاه شد
جانب شوریده با صد آه شد
با ندامت خواست از جا در بگاه
تا بر شوریده آمد عذرخواه

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

پیش آن شوریده افتادند خاک
کی نجات ما ز هر عطب و هلاک
هوش مصنوعی: در برابر آن که دیوانه شده، به زمین افتادند؛ چه زمانی نجات ما از هر آسیب و فاجعه خواهد بود؟
عرضه کن اسلام بر ما زودتر
دینمان از دست شیطان باز خر
هوش مصنوعی: زودتر اسلام را به ما معرفی کن، تا دینمان از چنگ شیطان خارج شود.
پس ز ترسایان فزون از صدهزار
ملت اسلام کردند آشکار
هوش مصنوعی: از ترسایان، بیش از صد هزار نفر به طور علنی به ملت اسلام پیوستند.
گفت آن شوریده با یاران که بود
این اثر از گفته شیخ ودود
هوش مصنوعی: شوریده به دوستانش گفت که این نشانه و تأثیر از کلام شیخ ودود است.
من نگفتم گفت شیخ افسانه نیست
گفت او چون گفت هر دیوانه نیست
هوش مصنوعی: من نگفتم که آنچه شیخ می‌گوید داستانی بیش نیست، او گفت که اگر چنین باشد، پس هر دیوانه‌ای هم در سخنانش حق دارد.
یا غرض بودش همین زین گفتگو
یا خداد داد این اثر در گفت او
هوش مصنوعی: شاید هدف او از این سخن گفتن همین بوده است یا اینکه خداوند این تأثیر را در گفتارش قرار داده است.
ترجمان باشد زبان اهل دین
ترجمان مصحف علم الیقین
هوش مصنوعی: زبان اهل دین تفسیر کننده و گویای حقایق و دانش یقین است.
اهل دین افسون گرانند ای فتی
گفتشان افسون ز پیر جانگزا
هوش مصنوعی: افراد دیندار مانند جادوگران هستند، ای جوان! به آنان بگو که افسون و جادو را از پیر دانا بیاموزند.
گرچه افسونگر بجز لفظی نخواند
معنی آن لفظ را در دل نراند
هوش مصنوعی: هرچند جادوگر تنها با کلمات خود جادو می‌کند، اما معنی آن کلمات در دل نمی‌نشیند.
رفته چون افسونگری را در زبان
گشته از آن آب خاصیت روان
هوش مصنوعی: زنی که مانند جادوگری می‌ماند، از زمانی که به زبان آمده است، به گونه‌ای تأثیرگذار و جالب است که می‌تواند خاصیت جادو را به آب دهد.
آن اثرها نی به معنی اندر است
آن اثر اندر دم افسونگر است
هوش مصنوعی: آن نشانه‌ها به خودی خود معنایی ندارند، بلکه آنچه در درون آنهاست، جادو و سحری را به همراه دارد.
چون گرفت افسونگر از استاد دم
آن اثر اندر دمش شد لاجرم
هوش مصنوعی: وقتی جادوگر از استاد سخنی گفت، تأثیر آن سخن به آن جادوگر منتقل شد و او تحت تأثیر قرار گرفت.
اهل دین را دم ز پیغمبر بود
کی دمش از هندویی کمتر بود
هوش مصنوعی: اهل دین به خاطر مقام پیغمبرشان، از او صحبت می‌کنند و ارزششان را به آن نسبت می‌دهند. نمی‌توان از نظر اهمیت به افرادی که به دین و پیامبر تعلق ندارند، بها داد.
اهل دین را دم ز قرآن و دعاست
اهل دین را دم ز آل مصطفی است
هوش مصنوعی: مؤمنان به قرآن و دعا اعتقاد دارند و همیشه به یاد اهل بیت پیامبر هستند.
ای برادر هرکه زینها دم گرفت
از دم او نور عالم در گرفت
هوش مصنوعی: ای برادر، هر کسی که از این موضوع سخن بگوید، از او نوری به عالم تابیده می‌شود.
می زداید ظلمت از دلها دمش
هرکجا زخمی دم او مرهمش
هوش مصنوعی: هر جایی که دم او (هجرت و پیام او) وجود دارد، ظلمت و تاریکی را از دل‌ها می‌زداید و زخمی که در دل‌هاست، با وجود او درمان می‌شود.
پخته گرداند دمش هر خام را
می گشاید اشک خونین فام را
هوش مصنوعی: هر کسی که در زندگی پخته و باتجربه شده، می‌تواند بر مشکلات و چالش‌ها غلبه کند. اما در عوض، احساسات عمیق و دردناک، ممکن است بارها او را تحت فشار قرار دهد و به یادآوری مشکلات گذشته منجر شود.
پرده ی کفر و شقاوت می درد
زنگهای کهنه از دل می برد
هوش مصنوعی: پرده‌های نادرستی و سختی به سرعت کنار زده می‌شوند و صدای زنگ‌های قدیمی از دل را به سمت خود می‌کشاند.
چون از ایشان دم نداری دم مزن
برف می ریزی دو لب بر هم مزن
هوش مصنوعی: اگر با آن‌ها بلند صحبت نمی‌کنی، پس از آن‌ها هیچ چیزی نگو. درست مثل اینکه برف می‌ریزی، پس لب‌هایت را بر هم نزن.
تا ز سوز دین نگردد دل کباب
دم نگردد گرم ای عالیجناب
هوش مصنوعی: تا زمانی که درد و آتش ایمان دل را نسوزاند، این دل گرم نخواهد شد، ای بزرگوار.
تا تورا سوزی نباشد در جگر
دم مزن کاندر دمت نبود اثر
هوش مصنوعی: تا زمانی که عشق و اشتیاقی در دل تو وجود ندارد، صحبت و ادعا نکن؛ زیرا تاثیری در گفتارت نخواهد داشت.
من که از حال درونت آگهم
گر دمت بر من بگیرد ابلهم
هوش مصنوعی: من از احساسات درونت خبر دارم. اگر تو با من خشمگین شوی، من همچنان نادان و بی‌خبر خواهم ماند.
گر بخوانی خطبهای کافیه
ور بپردازی بهم صد قافیه
هوش مصنوعی: اگر سخنرانی و خطابه‌های کافی را بخوانی، حتی اگر به یک صد قافیه هم بپردازی، باز هم ارزش چندانی ندارد.
ور بیاری استعارات و مجاز
قصه ها گویی همه دور و دراز
هوش مصنوعی: اگر از استعاره‌ها و معانی غیرمستقیم استفاده کنی، داستان‌ها به نظر می‌رسند که همه پیچیده و طولانی‌اند.
در نگیرد در کسی ای ذوفنون
تا تورا دردی نباشد در درون
هوش مصنوعی: در کسی که با علم و هنر آشناست، جایی برای درد و رنج وجود ندارد. پس از او دوری کن تا خودت نیز از درد و رنج به دور بمانی.
نفس را اول برو در بند کن
پس برو آهنگ وعظ و پند کن
هوش مصنوعی: ابتدا نفس خود را مهار کن، سپس به سوی نصیحت و اندرز برو.
منبری بگذار بهر خود نخست
وانگهی برجه به منبر تند و چست
هوش مصنوعی: برای خودت جایگاهی بساز و سپس با سرعت و قاطعیت بر آن جایگاه بایست.
آتشی در دل برافروز آنگهی
گرم کن هنگامه ی وعظ ای رهی
هوش مصنوعی: در دل خود شوری ایجاد کن و سپس در زمان وعظ و نصیحت، مردم را با آن شور و گرما متوجه خود ساز.
چونکه شیخ از ماجرا آگاه شد
جانب شوریده با صد آه شد
هوش مصنوعی: زمانی که شیخ از ماجرا مطلع شد، با دل پریشان و اندوهی عمیق به سوی دیوانه رفت و آهی از دل کشید.
با ندامت خواست از جا در بگاه
تا بر شوریده آمد عذرخواه
هوش مصنوعی: او با پشیمانی خواست از جای خود بلند شود تا به کسی که در حال هیجان و اضطراب است پاسخ دهد و عذرخواهی کند.