گنجور

بخش ۱۱۰ - در بیان گردیدن مجنون گرد سگ کوی لیلی

هر سگی در کوی او دارد گذار
درد او یارب به جان من گذار
دید مجنون را یکی روزی که گشت
او همی گرد سگی در طرف دشت
خاک پای او همی برداشتی
گه به دیده گه به سر بگذاشتی
گفت ای مجنون چه باشد این جنون
این چه فن است از جنون ای ذیفنون
گفت مجنون از جنونم نیست این
این سگ سر منزل لیلی است این
چونکه این سگ اندر آن کو آشناست
خاک پایش طوطیای چشم ماست
گرچه در ظاهر کنم سگ را طواف
نیک می بیند حقیقت موشکاف
در بر دانا جهت دان معتبر
بر خصوصیت نیندازد نظر
حسن باشد هر کجا نغز است خوش
خواه از تبت بود یا از حبش
روی زیبا هر که دارد دلکش است
هر که دارد قامت رعنا خوش است
خواه باشد از حبش یا از خطا
خواه باشد شاهزاده یا گدا
نغمه ی خوش دلکش است و دلفریب
خواه از بربط بود یا عندلیب
دانش آید مقصد ای عالیجناب
خواه از یونان بود یا فاریاب
علم از عالم فراگیر ای ولی
خواه بن قسطا بود یا بوعلی
مرد بازرگان ز سودا جست سود
خواه باشد از مسلمان یا یهود
چون جهت در نزد دانا شد قبول
رو بکن ترک ملامت ای فضول
متحد باشد چه مقصد ای فتی
گر بود راه طلب از هم جدا
کاروان مصر و عمان نجد و شام
جمله را بطحا بود آخر مقام
هر که ره گم کرد هم در این سفر
هم بیفتادش سوی مقصد گذر
اندرین ره نیست بی اجر و ثواب
زین خطا والله اعلم بالصواب
هرکه را بینی پس ای یار نکو
در رهی رو مقصد راهش بجو
زان طلب حیثیت قطع طریق
با تو گر باشد یکی نعم الرفیق
گر رفیق ره نباشد گو مباش
چون رفیق منزلست و خانه تاش
ور ندانی مقصدش هم لب ببند
چون نئی آگه از او براو مخند
شاید او هم مقصدی دارد نکو
سوی مقصد زین ره آورده است رو
ای بسا رند خراباتی مست
کو نداند سر ز پا و پا ز دست
گر برآرد یک سحر از دل فغان
نالد از افغان او هفت آسمان
گر زبان خود گشاید در گله
در ملایک افکند صد ولوله
آهی از دل گر برآرد صبحگاه
عرش را در لرزه اندازد ز راه
گر بگوید یا ربی او در خطاب
آیدش لبیک عبدی در جواب
مست باشد او ولی نی مست می
مست باشد از شراب خاص وی
گر نه او را پای باشد نه سری
پا و سر داده به راه دلبری
گر بود بیخود ز عطر بوی اوست
ور پریشانیست از گیسوی اوست
گر به شیدایی برآورده است سر
هم ندارد خود ز شیدایی خبر

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

هر سگی در کوی او دارد گذار
درد او یارب به جان من گذار
هوش مصنوعی: هر شخصی در محله او زندگی می‌کند، اما درد و رنج او، ای کاش به جان من بیفتد.
دید مجنون را یکی روزی که گشت
او همی گرد سگی در طرف دشت
هوش مصنوعی: یک روز، مجنون را دیدند که در دشت در حال گردیدن به دور یک سگ است.
خاک پای او همی برداشتی
گه به دیده گه به سر بگذاشتی
هوش مصنوعی: گاهی خاک پای او را برمی‌داری و گاه آن را به چشمانت می‌چسبانی یا بر سرت می‌گذاری.
گفت ای مجنون چه باشد این جنون
این چه فن است از جنون ای ذیفنون
هوش مصنوعی: مجنون، بگو این دیوانگی چیست و این چه هنری است که از این دیوانگی به دست آمده؟
گفت مجنون از جنونم نیست این
این سگ سر منزل لیلی است این
هوش مصنوعی: مجنون گفت که این دیوانگی من نیست، بلکه این سگ در جلوی خانه لیلی است.
چونکه این سگ اندر آن کو آشناست
خاک پایش طوطیای چشم ماست
هوش مصنوعی: چون این سگ در آن کوی آشناست، خاک پایش برای ما مانند طوطیای چشم است.
گرچه در ظاهر کنم سگ را طواف
نیک می بیند حقیقت موشکاف
هوش مصنوعی: هرچند که در نظر و ظاهر، طواف دور سگ به خوبی جلوه می‌کند، اما حقیقت به دقت بررسی می‌کند و واقعیت را روشن می‌سازد.
در بر دانا جهت دان معتبر
بر خصوصیت نیندازد نظر
هوش مصنوعی: در حضور یک فرد با دانش و آگاه، به موضوعات خاص نباید سطحی نگاه کرد.
حسن باشد هر کجا نغز است خوش
خواه از تبت بود یا از حبش
هوش مصنوعی: هر کجا که زیبایی و لطافت وجود داشته باشد، دلپذیر است، چه از سرزمین تبت باشد یا از سرزمین حبشه.
روی زیبا هر که دارد دلکش است
هر که دارد قامت رعنا خوش است
هوش مصنوعی: هر کسی که چهره‌ای زیبا دارد، دل‌نواز و دل‌انگیز است و هر کس که قامت خوش‌فرمی دارد، جذاب و دلربا به نظر می‌رسد.
خواه باشد از حبش یا از خطا
خواه باشد شاهزاده یا گدا
هوش مصنوعی: چه فرقی می‌کند که کسی محبوب باشد یا خطاکار، چه او شاهزاده باشد یا یک گدا؛ در نهایت، همه انسان‌ها در یک سطح هستند.
نغمه ی خوش دلکش است و دلفریب
خواه از بربط بود یا عندلیب
هوش مصنوعی: آهنگ زیبا و دلنشینی وجود دارد که می‌تواند ناشی از نوازندگی ساز یا آواز پرنده باشد.
دانش آید مقصد ای عالیجناب
خواه از یونان بود یا فاریاب
هوش مصنوعی: دانش، هدف اصلی و والای زندگی است، چه سرچشمه‌اش از یونان باشد یا از فاریاب.
علم از عالم فراگیر ای ولی
خواه بن قسطا بود یا بوعلی
هوش مصنوعی: علم از عالم به انسان منتقل می‌شود، ای ولی، خواه آن عالم ابن قِسطا باشد یا بوعلی سینا.
مرد بازرگان ز سودا جست سود
خواه باشد از مسلمان یا یهود
هوش مصنوعی: مرد تاجر به دنبال سود است و اهمیتی ندارد که این سود از مسلمان باشد یا یهودی.
چون جهت در نزد دانا شد قبول
رو بکن ترک ملامت ای فضول
هوش مصنوعی: وقتی مسیری که درست و صحیح است، از دید دانا مشخص شود، باید به آن سمت بروی و از سرزنش و ایراد دیگران چشم‌پوشی کنی.
متحد باشد چه مقصد ای فتی
گر بود راه طلب از هم جدا
هوش مصنوعی: این شعر به این معناست که اگر هدفی مشترک وجود داشته باشد، نباید راه‌های جستجو برای رسیدن به آن هدف از یکدیگر جدا شود. به عبارتی دیگر، در مسیر دستیابی به خواسته‌ها و اهداف، هماهنگی و اتحاد اهمیت دارد.
کاروان مصر و عمان نجد و شام
جمله را بطحا بود آخر مقام
هوش مصنوعی: کاروان‌ها از مصر و عمان و نجد و شام همه در سرزمین بطحا به مقصد نهایی خود می‌رسند.
هر که ره گم کرد هم در این سفر
هم بیفتادش سوی مقصد گذر
هوش مصنوعی: هر کسی که در این سفر راه خود را گم کند، حتی اگر دچار اشتباه شود، سرانجام به سمت مقصد خود هدایت می‌شود.
اندرین ره نیست بی اجر و ثواب
زین خطا والله اعلم بالصواب
هوش مصنوعی: در این مسیر، هیچ عمل بی‌پاداش و اجر نیست، و از این خطاها هم آگاه‌تر، تنها خداوند می‌باشد.
هرکه را بینی پس ای یار نکو
در رهی رو مقصد راهش بجو
هوش مصنوعی: هر کسی را که می‌بینی، ای دوست خوب، در مسیری که می‌رود، مقصد او را پیدا کن.
زان طلب حیثیت قطع طریق
با تو گر باشد یکی نعم الرفیق
هوش مصنوعی: اگر در طلب جایی باشی و بخواهی با کسی همراه شوی، همراهی تو با او می‌تواند بسیار خوب و دلپذیر باشد.
گر رفیق ره نباشد گو مباش
چون رفیق منزلست و خانه تاش
هوش مصنوعی: اگر همراهی در مسیر نباشد، بهتر است که در آن راه قدم نگذاری؛ زیرا رفیق همانند خانه و آسایشگاه توست.
ور ندانی مقصدش هم لب ببند
چون نئی آگه از او براو مخند
هوش مصنوعی: اگر هدف او را نمی‌دانی، بهتر است سکوت کنی و لب از خنده بربندی، زیرا تو از او اطلاعاتی نداری.
شاید او هم مقصدی دارد نکو
سوی مقصد زین ره آورده است رو
هوش مصنوعی: شاید او هم هدف شایسته‌ای دارد، و به همین خاطر از این مسیر به سمت مقصدش آمده است.
ای بسا رند خراباتی مست
کو نداند سر ز پا و پا ز دست
هوش مصنوعی: بسیاری از افرادی هستند که در حال حاضر در وضعیتی قرار دارند که نه می‌دانند کجایند و نه آگاهی از حال خود دارند؛ آن‌ها در عالم مستی و سرخوشی غوطه‌ورند و به اطراف خود توجهی ندارند.
گر برآرد یک سحر از دل فغان
نالد از افغان او هفت آسمان
هوش مصنوعی: اگر یک سحر و جادو باعث شود که دل انسان آه و فغان کند، آنقدر ناراحتی و درد در دل او وجود دارد که صدایش به آسمان‌های هفت‌گانه می‌رسد.
گر زبان خود گشاید در گله
در ملایک افکند صد ولوله
هوش مصنوعی: اگر انسان زبان خود را در بیان نارضایتی و شکایت بگشاید، باعث می‌شود که در میان فرشتگان سر و صدای زیادی ایجاد کند.
آهی از دل گر برآرد صبحگاه
عرش را در لرزه اندازد ز راه
هوش مصنوعی: اگر دل انسانی در صبحگاه آه عمیقی بکشد، این آه می‌تواند به حدی تاثیرگذار باشد که حتی عرش الهی را به لرزه درآورد.
گر بگوید یا ربی او در خطاب
آیدش لبیک عبدی در جواب
هوش مصنوعی: اگر خداوند بگوید “ای پروردگار من”، بنده در پاسخ به او خواهد گفت “لبیک، ای پروردگارم”.
مست باشد او ولی نی مست می
مست باشد از شراب خاص وی
هوش مصنوعی: او ممکن است تحت تأثیر قرار گرفته باشد، اما این تأثیر از نوشیدنی معمولی نیست؛ بلکه از شراب خاصی است که او را به این حال و حالت درآورده است.
گر نه او را پای باشد نه سری
پا و سر داده به راه دلبری
هوش مصنوعی: اگر او پایه و اساس ندارد، نه پا و نه سر، چرا این همه خود را در مسیر عشق فدای دلبر کرده است؟
گر بود بیخود ز عطر بوی اوست
ور پریشانیست از گیسوی اوست
هوش مصنوعی: اگر کسی بی‌دلیل احساس خوب و خوشحالی می‌کند، این به خاطر عطر دلنواز اوست و اگر در اضطراب و نگرانی است، ناشی از زیبایی و جذابیت موی اوست.
گر به شیدایی برآورده است سر
هم ندارد خود ز شیدایی خبر
هوش مصنوعی: اگر کسی به شیدایی دچار شده باشد، دیگر از خودآگاهی و حال خود بی‌خبر است.