بخش ۱۰۰ - تتمه داستان طوطی و شاه
خورد چون طوطی فریب زاغ شوم
روز و شب شد همنشینِ فوج بوم
رفت از یادش نوای طوطیان
شد زبانش بسته زآن نطق و بیان
از گل و از گلستان دلگیر شد
از نبات و قند و شکر سیر شد
کرد ایوان شهان را خیرباد
شد درخت و باغ و بستانش زِ یاد
بال رنگارنگ او بر باد رفت
بال افشاندن ورا از یاد رفت
جا گرفت اندر خرابی تنگ و تار
بسترش گه خاک و گه خاشاک و خار
در خرابی بی پر افتاده به خاک
داده تن تنها و بی کس در هلاک
کنج تنهایی فتاده لوت و عور
دور او بگرفته هر سومار و مور
بال و پر بشکسته پیکر ناتوان
دیدهها برکنده ببریده دهان
قصهٔ این طوطی مسکین درست
سر به سر احوال مرغ جان توست
آن جزیره این جهان بی وفاست
وندران آن پیر دانا عقل ماست
آن هواها فوج بومند اندر آن
در کمین بنشسته بهر مرغ جان
اهل دنیا دیو و اهریمن همه
همچو بومانند اندر دمدمه
ز اهل دنیا ای برادر الحذار
الحذر از این گروه دیوسار
تا به کِیْ با اهل دنیا در خصام
روز و شب از بهر دانگی از حرام
نی خبرداری ز مبدأ نی معاد
نی کنی از روز مرگ خویش یاد
بخش ۹۹ - تتمه حکایت ابرهه و استغاثه به ولی عصر ع: الغرض آن پیل برجا ایستادبخش ۱۰۱ - حکایت شخصی که به چاه رفت و در ته چاه اژدها دید: سخت ماند داستانت ای عمو
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خورد چون طوطی فریب زاغ شوم
روز و شب شد همنشینِ فوج بوم
هوش مصنوعی: چون طوطی به فریب زاغ، روز و شب را میخورم و با گروهی از جغدها همنشین شدهام.
رفت از یادش نوای طوطیان
شد زبانش بسته زآن نطق و بیان
هوش مصنوعی: به یاد او آواز پرندگان فراموش شد و زبانش به خاطر آن گفتار و بیان بسته شده است.
از گل و از گلستان دلگیر شد
از نبات و قند و شکر سیر شد
هوش مصنوعی: او از زیباییها و گلها دل زده شده و از شیرینی و لذت زندگی خسته شده است.
کرد ایوان شهان را خیرباد
شد درخت و باغ و بستانش زِ یاد
ایوان پادشاهان را وداع گفت وَ درخت، باغ و بوستان را از یاد بُرد.
بال رنگارنگ او بر باد رفت
بال افشاندن ورا از یاد رفت
هوش مصنوعی: پرهای زیبا و رنگارنگ او در باد ناپدید شد و از یادها رفت.
جا گرفت اندر خرابی تنگ و تار
بسترش گه خاک و گه خاشاک و خار
هوش مصنوعی: در یک مکان تنگ و تاریک که پر از خرابی است، او جا گرفته است و بسترش پر از خاک، چوبهای بیاستفاده و خارهای تیز است.
در خرابی بی پر افتاده به خاک
داده تن تنها و بی کس در هلاک
هوش مصنوعی: در ویرانی، بیپناه و بیکس، وجودش به خاک افتاده و در حال نابودی است.
کنج تنهایی فتاده لوت و عور
دور او بگرفته هر سومار و مور
هوش مصنوعی: در گوشهٔ تنهایی، آدمی با بیخبری و آسیبپذیری خویش نشسته است و دور او را هر نوع موجود کوچک و بزرگ فراگرفته است.
بال و پر بشکسته پیکر ناتوان
دیدهها برکنده ببریده دهان
هوش مصنوعی: بدن ناتوان و آسیبدیده، چشمانش را به چیزهایی خیره کرده که از آنها دور شده و دهانش بسته و خاموش است.
قصهٔ این طوطی مسکین درست
سر به سر احوال مرغ جان توست
هوش مصنوعی: داستان این طوطی بیچاره واقعاً بیانگر وضعیت روح و وجود توست.
آن جزیره این جهان بی وفاست
وندران آن پیر دانا عقل ماست
هوش مصنوعی: این دنیا مانند جزیرهای است که در آن، انسان ها و دانشمندان یا حکیمان با تجربه به درک و فهمی عمیق از زندگی و واقعیت میرسند.
آن هواها فوج بومند اندر آن
در کمین بنشسته بهر مرغ جان
هوش مصنوعی: در آن فضا، گروهی از جغدها آماده نشستهاند تا به دنبال پرندهای که نماد جان باشد، بپردازند.
اهل دنیا دیو و اهریمن همه
همچو بومانند اندر دمدمه
هوش مصنوعی: اهل دنیا همه به نوعی شبیه به دیو و اهریمن هستند و در این وضعیت آشفته و نابسامان زندگی میکنند.
ز اهل دنیا ای برادر الحذار
الحذر از این گروه دیوسار
هوش مصنوعی: ای برادر، از اهل دنیا دوری کن و مراقب باش که این گروه شیطانی هستند.
تا به کِیْ با اهل دنیا در خصام
روز و شب از بهر دانگی از حرام
هوش مصنوعی: نمیخواهم با مردم دنیا در کشمکش باشم تا به نفع خودم از چیزهای ناپسند بهرهبرداری کنم.
نی خبرداری ز مبدأ نی معاد
نی کنی از روز مرگ خویش یاد
هوش مصنوعی: تو نه از آغاز کار آگاهی داری و نه از سرانجام آن، پس چرا در مورد روز مرگ خود فکر نمیکنی؟
حاشیه ها
1404/03/09 10:06
احمد خرمآبادیزاد
با توجه به اینکه در این داستان، طوطی فریب زاغ را میخورد، دربار شاه را ترک میکند و همه چیزش را از دست میدهد، مصرع نخست بیت 4، به شکل «کرد ایوان شهان را خیر یاد» درست نیست. وانگهی با چنین شکلی، خود بیت نیز بدون قافیه میشود. بنابراین، شکل درست این مصرع چنین است:
«کرد ایوان شهان را خیرباد» (در اینجا، «خیرباد» = «وداع»)
یعنی: با ایوان پادشاهان وداع کرد
*این حاشیه پس از ویرایش، حذف نخواهد شد تا به عنوان سندی برای پژوهشگران باقی بماند.

ملا احمد نراقی