گنجور

فصل پنجم - کیفیت تحصیل صفت خوف از خدا

چون فضیلت خوف را دانستی و شرف آن را شناختی باید در صدد تحصیل آن برآئی و خود را به آن صفت بیارائی و به چند طریق تحصیل خوف از خدا باید کرد.

ابتدا این مطلب را با مثالی توضیح می دهیم و آن، این است که هرگاه شیری قوی پنجه در راهی خفته باشد کسی که از بودن شیر در آنجا خبر ندارد بی باک رو به آن راه می رود و همچنین آنکه بودن شیر را می داند و لیکن سبعیت و درندگی شیر را نیافته است از آن احتراز نمی کند و بسا باشد که: اندکی حکایت حمله و درندگی آن را شنیده و لیکن چون مدتی از آن گذشته ملتفت آن نیست، و به این جهت نمی ترسد و گاه است که از همه اینها مطلع، و لیکن به شمشیر، یا قوت خود مغرور است و به این سبب از آن حذر نمی نماید.

پس کسی که از شیر خبر ندارد، یا حمله و قوت شیر را نمی داند بعد از آنکه مطلع بر وجود او یا بر سبعیت او شود و یقین به اینها کرد خایف می گردد و رو از آن را می گرداند و بسا باشد که از درندگی شیر اطلاعی نداشته باشد و لیکن ببیند که ارباب عقول و مدرک چون به آنجا می رسند فرار می کنند او نیز به تقلید از ایشان فرار می کند، مانند طفلی که ماری را ببیند، گاه باشد که دست به جانب او دراز کند که آن را بگیرد و بازی کند، و لیکن هرگاه پدر او حاضر باشد و می ترسد و می گریزد و چون طفل پدر را مشاهده می کند که می لرزد و راه گریز می جوید، خوف بر آن طفل نیز غالب می شود و با پدر فرار می کند.

و کسی که حکایت درندگی شیر را اندکی شنیده و لیکن چون کم شنیده ملتفت نیست هرگاه کسی او را متذکر کند و نقل حمله های شیر و دریدن او را به او تجدید کند خایف می گردد و خود را محافظت می نماید و کسی که به قوت یا شمشیر خود مغرور است اگر متذکر این شود که گاه است شمشیر خطا کند یا کارگر نشود، و قوت او از من زیادتر باشد، یا حادثه ای روی دهد که باعث ضعف من شود، در مقام حذر بر می آید.

و چون این را دانستی معلوم می شود که سبب کمی خوف از خدا یکی از سه چیز می شود:

اول: از بی خبری از عظمت و جلال خدا، و جهل به مواخذه و عقاب روز جزا، و سستی اعتقاد، و ضعف یقین در اینها

دوم: از غفلت و فراموشی از محاسبه روز قیامت، و بی التفاتی به اهوال و عذابهای آن روز پر وحشت

سوم: از اطمینان و خاطر جمعی به رحمت پروردگار، یا مغرور شدن به طاعات و اعمال خود

و معالجه هر یک از اینها از مثالی که گفتیم معلوم می گردد.

و خلاصه آنکه به چهار طریق می توان صفت خوف را تحصیل نمود:

اول آنکه: سعی نماید در تحصیل یقین و قوه ایمان به خدا و روز جزا و بهشت و دوزخ و حساب و عقاب، و چون یقین درست به اینها تحصیل کرد از دوزخ خائف، و به بهشت امیدوار می گردد و این باعث می شود که در دنیا صبر بر مشقت و زحمت کند.

و چون قوه صبر از برای او حاصل شد او را به مجاهده و ذکر خدا و طاعت و عبادت وا می دارد و به سبب ذکر و فکر، انس به پروردگار، و معرفت او حاصل می شود و معرفت و انس، باعث محبت خدا، و رضا به مقدرات او می شود و سایر مقامات مقربین از برای او میسر می شود پس یقین، منشأ همه صفات حسنه، و باعث وصول به جمیع مراتب محموده است

دوم آنکه: پیوسته متفکر أهوال روز حساب، و متذکر انواع عقاب بوده، مرگ را در پیش نظر بدارد، و صعوبت عالم برزخ را تصور نماید، و مواخذه روز قیامت را نصب العین خود سازد، و أهوال عرصه محشر و جزای گناهکاران را استماع نماید، و اخبار و آثاری که در بیان شداید و أهوال روز حساب رسیده ملاحظه کند.

سوم آنکه: مشاهده أهوال خائفین از خدا را نماید، و حکایات خوف انبیاء و اولیاء را گوش کند، و ملاحظه کند خوف ایشان از پروردگار به چه حد بوده و به فکر کار خود افتد.

حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند که «هیچ وقت جبرئیل علیه السلام به نزد من نیامد مگر اینکه از خوف پروردگار مرتعش و لرزان بود» روزی آن حضرت از جبرئیل سوال کرد که «چرا میکائیل را هرگز خندان نمی بینم؟ عرض کرد که از روزی که آتش جهنم خلق شده میکائیل نخندیده».

و مروی است که إبراهیم خلیل الرحمن علیه السلام که خلعت خلتش در بر، و افسر کرامتش بر سر بود، چون به نماز ایستادی صدای دل او به قدر یک میل راه رفتی» و «از داود پیغمبر علیه السلام ترک اولائی صادر شد تا زنده بود بر خود نوحه می کرد و پیوسته شغل او گریه و زاری بود روزی متذکر خطای خود شد، بی اختیار فریاد کرد و از جای خود جسته دست بر سر نهاد و سر به کوه و بیابان گذاشت و نوحه و گریه می نمود، به حدی که سباع و درندگان بر دور او جمع شدند گفت: بر گردید من شما را نمی خواهم، من طالب کسانی هستم که بر گناه خود گریانند مردم به او می گفتند که چند می گریی و خود را رنجه می داری؟ می گفت بگذارید که گریه کنم پیش از آنکه روز گریه کردنم سرآید، و پیش از آنکه استخوان هایم را خورد کنند و شعله در احشای من افکنده ملائکه غلاظ و شداد را به گرفتن من امر کنند» «یحیای معصوم علیه السلام چون به نماز ایستادی چنان گریستی که درخت و کلوخ از گریه او به گریه درآمدی، و پدر بزگوارش زکریا علیه السلام بر حال او گریه کردی تا بیهوش شدی و یحیی همیشه از خوف خدا گریان بود تا از اشک چشمش گوشت روی او ریخت و دندانهایش از زیر پوست نمایان شد، مادرش دو قطعه کرباس بر دو گونه او گذاشت تا آب چشمش به جراحت گونه اش نرسد، چون به نماز ایستادی این قدر گریستی که آن کرباس در آب چشمش غرق شدی، مادرش آن را برداشتی و فشردی، چون یحیی می دید که مادرش آنها را می فشارد و آب از دستش جاری است آهی می کشید و می گفت: ای خدا این اشک چشم من است و این مادر من است و من بنده توام و تو ارحم الراحمینی» و خوف خاتم انبیاء صلی الله علیه و آله و سلم به مثابه ای بود که قد مبارکش خم شده بود، چنانکه چون راه رفتی مردمان گمان کردندی که به رو در می افتد و حتما شنیده ای که سید اولیاء شبی هفتاد مرتبه از خوف خدا بیهوش می شد و چنانچه فقرات مناجات آن بزرگوار را ملاحظه نمائی و عبارات ادعیه سید الساجدین را بشنوی مرتبه خوف و خشیت ایشان را خواهی دانست پس بعد از آنکه خوف ایشان با وجود مرتبه عصمت به این حد باشد معلوم است که امثال ما چگونه باید باشیم.

چهارم آنکه: تأمل کند که فهمیدن حقایق قضا و قدر الهی و ادراک کنه امور خداوندی در قوه بشر نیست و هیچکس را از آنچه در پس پرده است خبر نیست، پس حکم کردن به آنچه به ظن و تخمین می آید غلط، چه جای قطع و یقین، پس به طاعت و ایمان خود خرسند شدن نیست مگر از بیخردی و بی خبری بلکه اگر کسی همه خیرات از برای او حاصل، و از دنیا بالمره گسیخته و منقطع باشد، و بالکلیه در خدمت خدا مشغول بوده باشد خاتمه خود را چه می داند؟ و از آخر کار خود چه خبر دارد؟ و چگونه مطمئن می شود که دفتر حال او برنگردد، و احوال او متبدل نشود؟ و حال آنکه که گفته اند: گردش دل آدمی شدیدتر است از گردش آب جوشان در دیگ و پروردگار مقلب القلوب می فرماید: «ان عذاب ربهم غیر مأمون» خلاصه معنی آنکه کسی از آدمیان از عذاب خدا ایمن نیست، پس انسان بیچاره کجا و اطمینان خاطر کجا چه جای نشستن و چه جای خاطر جمع شدن است باید بر خود گریه کنیم و بر احوال خویش نوحه نمائیم.

دیده ها بر دیگری چون میگری
مدتی بنشین به خود خون میگری
هر کجا نوحه کنند آن جا نشین
زانکه تو اولی تری اندر حنین
فصل چهارم - خوف از خدا عالی ترین درجه خوف: بدان که مرتبه خوف از خدا از مراتب رفیعه و درجات منیعه است و صفت خوف افضل فضائل نفسانیه و اشرف اوصاف حسنه است، زیرا که فضیلت هر صفتی به قدر اعانت کردن آن است بر سعادت و هیچ سعادتی بالاتر از ملاقات پروردگار و رسیدن به مرتبه قرب او نیست و آن حاصل نمی شود مگر به تحصیل محبت و انس با خدا، و آن موقوف است به معرفت او، و معرفت و محبت و انس هم نمی رسد مگر به فکر و ذکر او، و مواظبت بر فکر و ذکر نیز متحقق نمی شود مگر به ترک دوستی دنیا و لذتها و شهوتهای آن.فصل - علت نترسیدن از سوء خاتمه: قبل از این مذکور شد که بالاترین خوفها، خوف سوء خاتمه است و از برای آن اسباب بسیار است، و مرجع همه آنها سه چیز است: اول: که از همه بدتر است آن است که در وقتی که سکرات مرگ ظاهر شود و احوال آن نمایان گردد، در عقاید آدمی خللی هم رسد و شک یا انکاری در بعضی از عقاید در دل او حاصل شود، و این حجابی گردد میان خدا و بنده، که باعث عذاب مخلد، و زیانکاری ابد، و دوری دائمی از درگاه خدا گردد، و به کفر از دنیا رحلت کند.

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چون فضیلت خوف را دانستی و شرف آن را شناختی باید در صدد تحصیل آن برآئی و خود را به آن صفت بیارائی و به چند طریق تحصیل خوف از خدا باید کرد.
هوش مصنوعی: وقتی فضیلت ترس از خدا را درک کردی و اهمیت آن را فهمیدی، باید تلاش کنی تا این ویژگی را در خود به وجود آوری و خودت را به این صفت آراسته کنی. برای به دست آوردن ترس از خدا راه‌های مختلفی وجود دارد که باید به آنها توجه کنی.
ابتدا این مطلب را با مثالی توضیح می دهیم و آن، این است که هرگاه شیری قوی پنجه در راهی خفته باشد کسی که از بودن شیر در آنجا خبر ندارد بی باک رو به آن راه می رود و همچنین آنکه بودن شیر را می داند و لیکن سبعیت و درندگی شیر را نیافته است از آن احتراز نمی کند و بسا باشد که: اندکی حکایت حمله و درندگی آن را شنیده و لیکن چون مدتی از آن گذشته ملتفت آن نیست، و به این جهت نمی ترسد و گاه است که از همه اینها مطلع، و لیکن به شمشیر، یا قوت خود مغرور است و به این سبب از آن حذر نمی نماید.
هوش مصنوعی: برای توضیح این موضوع، مثال زیر را در نظر بگیرید: تصور کنید یک شیر قوی در مسیری خوابیده است. افرادی که از وجود شیر در آن مکان بی‌خبرند، با آرامش به سمت آن می‌روند. همچنین، حتی کسانی که می‌دانند شیر آنجا هست اما تجربه‌ای از وحشی‌گری و خطر آن ندارند، از نزدیک شدن به آن پرهیز نمی‌کنند. ممکن است برخی فقط اندکی درباره خطرناک بودن شیر شنیده باشند، اما چون مدتی از آن گذشته، به آن توجهی نمی‌کنند و احساس ترس نمی‌کنند. همچنین، ممکن است افرادی از خطر آگاه باشند، اما به خاطر قدرت یا تسلیحات خود، خود را در برابر شیر ایمن بدانند و از این رو احتیاط لازم را به عمل نیاورند.
پس کسی که از شیر خبر ندارد، یا حمله و قوت شیر را نمی داند بعد از آنکه مطلع بر وجود او یا بر سبعیت او شود و یقین به اینها کرد خایف می گردد و رو از آن را می گرداند و بسا باشد که از درندگی شیر اطلاعی نداشته باشد و لیکن ببیند که ارباب عقول و مدرک چون به آنجا می رسند فرار می کنند او نیز به تقلید از ایشان فرار می کند، مانند طفلی که ماری را ببیند، گاه باشد که دست به جانب او دراز کند که آن را بگیرد و بازی کند، و لیکن هرگاه پدر او حاضر باشد و می ترسد و می گریزد و چون طفل پدر را مشاهده می کند که می لرزد و راه گریز می جوید، خوف بر آن طفل نیز غالب می شود و با پدر فرار می کند.
هوش مصنوعی: کسی که از خطر شیر اطلاعی ندارد، ممکن است بعد از آگاهی از وجود و وحشی‌گری آن، به شدت ترسیده و از آن دوری کند. حتی اگر خود او قبلاً چیزی درباره درندگی شیر نداند، ممکن است بعد از دیدن افراد باهوش که در چنین موقعیتی فرار می‌کنند، به تقلید از آن‌ها فرار کند. این حالت شبیه به کودکی است که مار را می‌بیند؛ او ممکن است ابتدا بخواهد به سمت مار برود و با آن بازی کند، اما وقتی پدرش را می‌بیند که ترسیده و فرار می‌کند، خود او نیز از ترس پدرش متوجه خطر می‌شود و تصمیم به فرار می‌گیرد.
و کسی که حکایت درندگی شیر را اندکی شنیده و لیکن چون کم شنیده ملتفت نیست هرگاه کسی او را متذکر کند و نقل حمله های شیر و دریدن او را به او تجدید کند خایف می گردد و خود را محافظت می نماید و کسی که به قوت یا شمشیر خود مغرور است اگر متذکر این شود که گاه است شمشیر خطا کند یا کارگر نشود، و قوت او از من زیادتر باشد، یا حادثه ای روی دهد که باعث ضعف من شود، در مقام حذر بر می آید.
هوش مصنوعی: کسی که داستان حمله‌های شیر را کمی شنیده باشد و توجه زیادی به آن نکند، وقتی کسی او را به یادآوری این داستان دعوت کند و درباره چنگال‌های شیر صحبت کند، ترسیده و احتیاط می‌کند. همچنین کسی که به قدرت خود یا سلاحش مغرور است، اگر به این نکته فکر کند که ممکن است سلاحش اشتباه کند یا نتواند کارایی داشته باشد، یا اینکه کسی با قدرت بیشتری وجود داشته باشد، به حذر می‌آید و احتیاط می‌کند.
و چون این را دانستی معلوم می شود که سبب کمی خوف از خدا یکی از سه چیز می شود:
هوش مصنوعی: وقتی متوجه این مسئله شوی، درمی‌یابی که یکی از سه علت می‌تواند باعث کاهش ترس از خداوند شود:
اول: از بی خبری از عظمت و جلال خدا، و جهل به مواخذه و عقاب روز جزا، و سستی اعتقاد، و ضعف یقین در اینها
هوش مصنوعی: نخست: انسان به دلیل ناآگاهی از بزرگی و شکوه خداوند و نداشتن آگاهی از حسابرسی و کیفر در روز محشر، و همچنین به خاطر ضعیف بودن ایمان و یقین درباره این مسائل، دچار مشکل می‌شود.
دوم: از غفلت و فراموشی از محاسبه روز قیامت، و بی التفاتی به اهوال و عذابهای آن روز پر وحشت
هوش مصنوعی: دوم: از بی‌توجهی و فراموش کردن حسابرسی روز قیامت و عدم توجه به وضعیت‌ها و عذاب‌های آن روز خوف‌انگیز.
سوم: از اطمینان و خاطر جمعی به رحمت پروردگار، یا مغرور شدن به طاعات و اعمال خود
هوش مصنوعی: سومین نکته: این است که یا به رحمت خداوند مطمئن باشیم و آرامش داشته باشیم، یا به اعمال و عبادات خود مغرور شویم.
و معالجه هر یک از اینها از مثالی که گفتیم معلوم می گردد.
هوش مصنوعی: روش درمان هر یک از این موارد از مثالی که ذکر کردیم مشخص می‌شود.
و خلاصه آنکه به چهار طریق می توان صفت خوف را تحصیل نمود:
هوش مصنوعی: در نهایت، برای به دست آوردن صفت خوف می‌توان از چهار روش استفاده کرد:
اول آنکه: سعی نماید در تحصیل یقین و قوه ایمان به خدا و روز جزا و بهشت و دوزخ و حساب و عقاب، و چون یقین درست به اینها تحصیل کرد از دوزخ خائف، و به بهشت امیدوار می گردد و این باعث می شود که در دنیا صبر بر مشقت و زحمت کند.
هوش مصنوعی: نخستین نکته این است که باید تلاش کنید تا اطمینان و ایمان به خدا، روز قیامت، بهشت و جهنم، و حساب و جزا را به دست آورید. زمانی که به این مفاهیم یقین پیدا کردید، ترس از جهنم و امید به بهشت در شما ایجاد می‌شود و این موضوع به شما کمک می‌کند تا در زندگی دنیا بر سختی‌ها و مشکلات صبر کنید.
و چون قوه صبر از برای او حاصل شد او را به مجاهده و ذکر خدا و طاعت و عبادت وا می دارد و به سبب ذکر و فکر، انس به پروردگار، و معرفت او حاصل می شود و معرفت و انس، باعث محبت خدا، و رضا به مقدرات او می شود و سایر مقامات مقربین از برای او میسر می شود پس یقین، منشأ همه صفات حسنه، و باعث وصول به جمیع مراتب محموده است
هوش مصنوعی: وقتی انسان قدرت صبر را به دست آورد، به تلاش و ذکر خدا و اطاعت و عبادت ترغیب می‌شود. این ذکر و تفکر موجب نزدیکی به خداوند و شناخت او می‌شود. این شناخت و نزدیکی باعث محبت به خدا و پذیرش تقدیرات او می‌گردد و در نتیجه، انسان به درجات بالاتری از نزدیکان به خدا می‌رسد. بنابراین، یقین، منبع تمامی صفات نیکو و راهی به تمام مراتب مورد پسند است.
دوم آنکه: پیوسته متفکر أهوال روز حساب، و متذکر انواع عقاب بوده، مرگ را در پیش نظر بدارد، و صعوبت عالم برزخ را تصور نماید، و مواخذه روز قیامت را نصب العین خود سازد، و أهوال عرصه محشر و جزای گناهکاران را استماع نماید، و اخبار و آثاری که در بیان شداید و أهوال روز حساب رسیده ملاحظه کند.
هوش مصنوعی: دوم این که: همیشه به فکر حوادث روز حساب باشد و به یاد انواع عذاب‌ها باشد، مرگ را در ذهن خود داشته باشد و سختی‌های عالم برزخ را تصور کند، و تنبیه و مجازات روز قیامت را در نظر داشته باشد. همچنین، باید به وحشت‌های روز محشر و عواقب گناهکاران گوش فرا دهد و اخبار و نشانه‌هایی که درباره سختی‌ها و حوادث روز حساب بیان شده است را مورد توجه قرار دهد.
سوم آنکه: مشاهده أهوال خائفین از خدا را نماید، و حکایات خوف انبیاء و اولیاء را گوش کند، و ملاحظه کند خوف ایشان از پروردگار به چه حد بوده و به فکر کار خود افتد.
هوش مصنوعی: سوم اینکه: به تماشای وضع کسانی که از خدا می‌ترسند بپردازد، و داستان‌های ترس انبیاء و اولیاء را بشنود، و توجه کند که ترس آن‌ها از پروردگار تا چه اندازه بوده است و در مورد وضعیت خود فکر کند.
حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند که «هیچ وقت جبرئیل علیه السلام به نزد من نیامد مگر اینکه از خوف پروردگار مرتعش و لرزان بود» روزی آن حضرت از جبرئیل سوال کرد که «چرا میکائیل را هرگز خندان نمی بینم؟ عرض کرد که از روزی که آتش جهنم خلق شده میکائیل نخندیده».
هوش مصنوعی: حضرت رسول (ص) بیان کردند که جبرئیل هر وقت به نزد ایشان می‌آمد، به خاطر ترس از خداوند، لرزان و مرتعش بود. همچنین روزی آن حضرت از جبرئیل پرسیدند که چرا میکائیل هرگز خندیده نمی‌شود. جبرئیل پاسخ داد که از زمانی که آتش جهنم آفریده شده، میکائیل هرگز نخندیده است.
و مروی است که إبراهیم خلیل الرحمن علیه السلام که خلعت خلتش در بر، و افسر کرامتش بر سر بود، چون به نماز ایستادی صدای دل او به قدر یک میل راه رفتی» و «از داود پیغمبر علیه السلام ترک اولائی صادر شد تا زنده بود بر خود نوحه می کرد و پیوسته شغل او گریه و زاری بود روزی متذکر خطای خود شد، بی اختیار فریاد کرد و از جای خود جسته دست بر سر نهاد و سر به کوه و بیابان گذاشت و نوحه و گریه می نمود، به حدی که سباع و درندگان بر دور او جمع شدند گفت: بر گردید من شما را نمی خواهم، من طالب کسانی هستم که بر گناه خود گریانند مردم به او می گفتند که چند می گریی و خود را رنجه می داری؟ می گفت بگذارید که گریه کنم پیش از آنکه روز گریه کردنم سرآید، و پیش از آنکه استخوان هایم را خورد کنند و شعله در احشای من افکنده ملائکه غلاظ و شداد را به گرفتن من امر کنند» «یحیای معصوم علیه السلام چون به نماز ایستادی چنان گریستی که درخت و کلوخ از گریه او به گریه درآمدی، و پدر بزگوارش زکریا علیه السلام بر حال او گریه کردی تا بیهوش شدی و یحیی همیشه از خوف خدا گریان بود تا از اشک چشمش گوشت روی او ریخت و دندانهایش از زیر پوست نمایان شد، مادرش دو قطعه کرباس بر دو گونه او گذاشت تا آب چشمش به جراحت گونه اش نرسد، چون به نماز ایستادی این قدر گریستی که آن کرباس در آب چشمش غرق شدی، مادرش آن را برداشتی و فشردی، چون یحیی می دید که مادرش آنها را می فشارد و آب از دستش جاری است آهی می کشید و می گفت: ای خدا این اشک چشم من است و این مادر من است و من بنده توام و تو ارحم الراحمینی» و خوف خاتم انبیاء صلی الله علیه و آله و سلم به مثابه ای بود که قد مبارکش خم شده بود، چنانکه چون راه رفتی مردمان گمان کردندی که به رو در می افتد و حتما شنیده ای که سید اولیاء شبی هفتاد مرتبه از خوف خدا بیهوش می شد و چنانچه فقرات مناجات آن بزرگوار را ملاحظه نمائی و عبارات ادعیه سید الساجدین را بشنوی مرتبه خوف و خشیت ایشان را خواهی دانست پس بعد از آنکه خوف ایشان با وجود مرتبه عصمت به این حد باشد معلوم است که امثال ما چگونه باید باشیم.
هوش مصنوعی: ایبراهیم خلیل الرحمن علیه السلام که لباس افتخار بر تن و تاج کرامت بر سر داشت، هنگام نماز ایستاد و صدای دلش به اندازه یک میل راه رفت. داود پیغمبر علیه السلام نیز در طول زندگی‌اش به خاطر ترک اولایی که داشته، دائما در حال گریه و زاری بود. روزی به یاد خطایش افتاد و ناخواسته فریاد زد و دستش را بر سر گذاشت و با نوحه و گریه به کوه و بیابان روی آورد. آنقدر گریست که درندگان و حیوانات در اطرافش جمع شدند، ولی او از آنها خواست که برگردند چون تنها به دنبال کسانی است که برای گناهانشان می‌گریند. مردم به او می‌گفتند که چرا اینقدر گریه می‌کنی، اما او پاسخ داد که می‌خواهد پیش از آنکه روز رنج و گریه‌اش به پایان برسد، گریه کند و قبل از آنکه به عذاب گرفتار شود. یحیای معصوم علیه السلام نیز هنگام نماز چنان گریست که درختان و سنگ‌ها به گریه افتادند و زکریا پدر بزرگوارش بر حال او گریه کرد تا بیهوش شد. یحیی به قدری از خوف خدا می‌گریست که اشک‌هایش گوشت صورتش را می‌پوشاند و دندان‌هایش نمایان بود. مادرش دو لایه پارچه بر cheeks او گذاشت تا اشک‌هایش به زخم‌های صورتش نرسد، اما هر بار که به نماز ایستاد، آن پارچه‌ها چنان در اشک‌هایش غرق می‌شدند که مادرش مجبور بود آنها را فشار دهد. یحیی با مشاهده این صحنه آه می‌کشید و می‌گفت: «خدایا، این اشک‌های من است و این مادر من است و من بنده توام و تو بهترین رحم‌کنندگان هستی.» خوف خاتم انبیاء صلی الله علیه و آله و سلم به قدری شدید بود که قامت مبارکش خم می‌شد و مردم گمان می‌کردند که به زمین می‌افتد. شنیده‌اید که سید اولیاء شب‌ها تا هفتاد بار از خوف خدا به بیهوشی می‌افتادند. اگر به مناجات‌های آن بزرگوار و دعاهای سید الساجدین توجه کنید، متوجه عمق خوف و خشیت ایشان خواهید شد. بنابراین، اگر اینگونه خوف در وجود ایشان با وجود عصمت باشد، معلوم است که حال ما باید چقدر بیشتر باشد.
چهارم آنکه: تأمل کند که فهمیدن حقایق قضا و قدر الهی و ادراک کنه امور خداوندی در قوه بشر نیست و هیچکس را از آنچه در پس پرده است خبر نیست، پس حکم کردن به آنچه به ظن و تخمین می آید غلط، چه جای قطع و یقین، پس به طاعت و ایمان خود خرسند شدن نیست مگر از بیخردی و بی خبری بلکه اگر کسی همه خیرات از برای او حاصل، و از دنیا بالمره گسیخته و منقطع باشد، و بالکلیه در خدمت خدا مشغول بوده باشد خاتمه خود را چه می داند؟ و از آخر کار خود چه خبر دارد؟ و چگونه مطمئن می شود که دفتر حال او برنگردد، و احوال او متبدل نشود؟ و حال آنکه که گفته اند: گردش دل آدمی شدیدتر است از گردش آب جوشان در دیگ و پروردگار مقلب القلوب می فرماید: «ان عذاب ربهم غیر مأمون» خلاصه معنی آنکه کسی از آدمیان از عذاب خدا ایمن نیست، پس انسان بیچاره کجا و اطمینان خاطر کجا چه جای نشستن و چه جای خاطر جمع شدن است باید بر خود گریه کنیم و بر احوال خویش نوحه نمائیم.
هوش مصنوعی: از آنجا که درک عمیق قضا و قدر الهی و واقعیات مربوط به اراده خداوند خارج از توان بشر است، هیچ‌کس از آنچه در پشت پرده وجود دارد آگاهی ندارد. بنابراین، قضاوت بر اساس گمان و حدس نادرست است و نمی‌توان به یقین برسیم. در این وضعیت، خوشنودی از طاعت و ایمان خود نشان‌دهنده نادانی و بی‌خبری است. حتی اگر کسی همه نیکویی‌ها را در زندگی خود داشته باشد و به طور کامل از دنیا فاصله گرفته باشد، نمی‌تواند از سرنوشت خود آگاه باشد. هیچ‌کس نمی‌تواند مطمئن باشد که روزگارش عوض نخواهد شد. واقعیت این است که تغییرات در دل انسان‌ها از تغییرات آب جوشان در دیگ بیشتر است و خداوند که دل‌ها را تغییر می‌دهد، می‌فرماید: «عذاب پروردگار آنها نامطمئن است.» در نهایت، هیچ انسانی از عذاب خدا مصون نیست. بنابراین، آدمی چه جای اطمینان و آرامش دارد؟ بهتر است بر خود بگرییم و به وضعیت خویش توجه کنیم.
دیده ها بر دیگری چون میگری
مدتی بنشین به خود خون میگری
هوش مصنوعی: چشم‌هایت به دیگران حسادت می‌کند، اما مدتی صبر کن و به خودت نگاه کن که چقدر غمگین و خونین حال هستی.
هر کجا نوحه کنند آن جا نشین
زانکه تو اولی تری اندر حنین
هوش مصنوعی: هر جا که صدای نوحه و غم باشد، آنجا حضور داشته باش، زیرا تو در این زمینه از همه نزدیک‌تر و شایسته‌تر هستی.

حاشیه ها

1402/03/19 23:06
یزدانپناه عسکری

7- غفلت و فراموشی از محاسبه روز قیامت

***

[قرآن کریم]

هَلْ یَنْظُرُونَ إِلاَّ تَأْویلَهُ

یَوْمَ یَأْتی‏ تَأْویلُهُ یَقُولُ الَّذینَ نَسُوهُ مِنْ قَبْلُ قَدْ جاءَتْ رُسُلُ رَبِّنا بِالْحَقِّ

فَهَلْ لَنا مِنْ شُفَعاءَ فَیَشْفَعُوا لَنا أَوْ نُرَدُّ فَنَعْمَلَ غَیْرَ الَّذی کُنَّا نَعْمَلُ

قَدْ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ وَ ضَلَّ عَنْهُمْ ما کانُوا یَفْتَرُون ‏( الأعراف/ 53)

***

[یزدانپناه عسکری]

بازندگان به غفلت

میدان آگاهی خود را تأویل نکردند.

شفیع و مستنسخ نامه اعمال خود نبودند.

غفلت و فراموشی از حقیقت امر وَ الْوَتْر.

____________