گنجور

فصل - علت نترسیدن از سوء خاتمه

قبل از این مذکور شد که بالاترین خوفها، خوف سوء خاتمه است و از برای آن اسباب بسیار است، و مرجع همه آنها سه چیز است: اول: که از همه بدتر است آن است که در وقتی که سکرات مرگ ظاهر شود و احوال آن نمایان گردد، در عقاید آدمی خللی هم رسد و شک یا انکاری در بعضی از عقاید در دل او حاصل شود، و این حجابی گردد میان خدا و بنده، که باعث عذاب مخلد، و زیانکاری ابد، و دوری دائمی از درگاه خدا گردد، و به کفر از دنیا رحلت کند.

و می تواند شد که آدمی به امری که خلاف واقع باشد اعتقاد کند و در وقت مردن خلاف آن بر او ظاهر شود، و به این سبب تشکیک در سایر عقاید صحیحه خود کند و کافر گردد زیرا که در ابتدا، اعتقاد او به همه یکسان بود، پس چون ملاحظه کند که یکی از آنها خطاست اطمینان او از سایر عقاید خود نیز برطرف می گردد.

چنانکه گویند فخر رازی روزی می گریست از سبب گریه او پرسیدند گفت: حال هفتاد سال است که در مسأله ای بنوعی اعتقاد داشتم امروز دانستم که باطل بوده، از کجا که سایر عقاید من چنین نباشد.

و بالجمله «العیاذ بالله» کسی که به این خطر افتد و پیش از آنکه رفع تشکیک او بشود و ایمان از برای او حاصل بشود از دنیا برود کافر رفته است و بلهائی که ایمان به خدا و رسول و روز حساب بر سبیل اجمال دارد و این در قلب ایشان رسوخ کرده است از این خطر دورترند.

و از این جهت است که وارد شده است که اکثر اهل بهشت بلها خواهند بود و به این سبب در شریعت مقدسه منع شده است از غور در بحث و نظر در خدا و صفات او و سرّ در این، آن است که بلها آنچه را از شرع رسیده است چون اعتقاد کردند و فرا گرفتند، بر آن باقی می مانند و چون ذهن ایشان از فهمیدن شبهات قاصر، و به تشکیک و تردید معتاد نشده اند، در دل ایشان شک و شبهه خلجان نمی کند برخلاف کسانی که در فکر و بحث فرو رفته و عقاید خود را از عقول قاصره خود اخذ کرده اند، و با فکر سست خود عقیده ای را به دست آورده اند، که ایشان را ثبات قدمی در اعتقادی نیست، زیرا که عقول ناقصه، از فهمیدن اکثر عقاید دینیه عاجز، و ادله ای را که ترتیب می دهند مضطرب و متعارضند و از بحث و فکر، درهای شک و شبهه گشوده می شود پس ذهن ایشان همیشه معرکه شکوک و شبهات است، گاهی اعتقادی می کنند و به آن اطمینان بهم می رسانند بعد از آن در دلیلش تشکیک، و اعتقاد ایشان ضعیف می شود و پیوسته در حیرت و اضطراب و تشکیک و اشتباهند.

پس اگر به این حالت سکرات مرگ، ایشان را دریابد چه استبعاد دارد که در بعضی از عقاید دینیه شک نمایند؟ و ایشان مانند کسی هستند که در کشتی شکسته نشسته باشد و کشتی او در گرداب افتاده، موجی آن را به موجی دیگر اندازد و غالب این است که چنین کسی غرق می شود.

و از نصیرالدین طوسی، که از اعاظم متکلمین است منقول است که گفت هفتاد سال در علوم عقلیه فکر کردم و کتابهای بسیار در آنها تصنیف کردم و بیش از این نیافتم که این مخلوقات را خالقی است، و در این هم یقین عجوزه های قبیله از من بالاتر است.

پس طریق صحیح آن است که همه کس اصل ایمان و عقاید خود را از صاحب وحی اخذ کند و باطن خود را از صفات ذمیمه و اخلاق خبیثه پاک سازد و به اعمال صالحه و طاعات مشغول گردد و متعرض تفکر در آنچه از طاقت او بیرون است نگردد، تا الطاف ربانیه او را دریابد.

دوم: از اسباب سوء خاتمه آن است که ایمان آدمی ضعیف باشد و به سبب ضعف ایمان و عقیده، دوستی خدا در دل او کم باشد، و دوستی دنیا و اهل و عیال و منصب و مال بر دوستی خدا غالب باشد پس چنین کسی به تدریج محبت دنیا بر او غلبه می کند تا به جائی می رسد که دوستی خدا در نهایت کمی می شود و از آن، چیزی که اثری در مخالفت نفس اماره و شیطان کند باقی نمی ماند و از این جهت دل او تاریک و سیاه می شود و گرفتگی و افسردگی در آن هم می رسد و قساوت آن را فرا می گیرد و تاریکی گناهان بر آن متراکم میشود و بالکلیه نور ایمان از آن برطرف می شود.

پس چون سکرات مرگ در رسد، و بر او ظاهر شود که: حال باید از دنیا مفارقت کند، و آنچه محبوب اوست از مال و فرزند، همه را ترک کند، و این فعل را از خدا می داند، لهذا آن قلیل دوستی خدا هم که باقی مانده تمام می شود بلکه مبدل به بغض و انکار می گردد، زیرا که چنان می داند که: خدا میان او و میان مال و فرزند و اهل و عیال و سایر آنچه دوست دارد جدائی افکنده است و دوستی بسیار هم با خدا ندارد که به قضای او راضی باشد پس در دل او انکار و کراهت، بلکه بغض و عداوت داخل می شود چنانکه هرگاه کسی یکی از فرزندان خود را اندک دوستی داشته باشد و مالی داشته باشد، که در نزد او از آن فرزند عزیزتر باشد و آن فرزند آن مال را تلف کند آن قلیل دوستی او به عداوت مبدل می شود.

پس هرگاه چنین کسی در حالت انکار و بغض بمیرد بر سوء خاتمه مرده است، و وارد خواهد شد بر خدا مانند بنده گریخته خشمناکی که او را به قهر گرفته باشند و به نزد مولای خود برند.

پس بر هر کسی لازم است که سعی کند که دوستی خدا بر دل او غالب باشد و هیچ چیز را از او دوست تر نداشته باشد تا در وقت مردن از این قسم سوء خاتمه نجات یابد.

و حق سبحانه و تعالی به این قسم سوء خاتمه در کتاب کریم اشاره فرموده اند که: «قل ان کان اباؤکم و ابناؤکم و اخوانکم و ازواجکم و عشیرتکم و اموال اقترفتموها و تجارة تخشون کسادها و مساکن ترضونها احب الیکم من الله و رسوله و جهاد فی سبیله فتربصوا حتی یأتی الله بامره» یعنی «بگو به مردمان که اگر پدران شما و فرزندان شما و برادران شما و زنان شما و اقارب و خویشان شما و مالهایی که کسب کرده اید، و تجارتی که از کسادی و ناروائی آن می ترسید، و خانه هایی که آنها را پسندیده اید، در نزد شما محبوب تر است از خدا و رسول خدا و جهاد کردن در راه خدا پس منتظر باشید تا امر خدا بیاید» یعنی سکرات مرگ بر شما ظاهر شود، و بیهوشی مرگ شما را فراگیرد در آن وقت ضرر زیادتی دوستی امور دنیویه و کمی دوستی خدا و رسول صلی الله علیه و آله و سلم معلوم خواهد شد.

سوم: از اسباب سوء خاتمه: کثرت معاصی و پیروی شهوات نفسانیه است، زیرا که سبب متابعت شهوات، و فرو رفتن در معاصی و سیئات، غلبه شهویات، و رسوخ آنها در دل است و سبب آن نیست مگر بسیاری الفت و عادت به آنها و هر چه را که آدمی به آن الفت گرفت و عادت کرد، در وقت مردن همان به خاطر او می رسد و در نزد او متصور می شود.

پس اگر بیشتر میل او به طاعت و عبادت باشد در وقت رفتن او از دنیا دل او متوجه طاعت می شود و اگر اکثر همت او مقصور بر معاصی و گناهان بوده، یاد آنها در وقت مردن حاضر می شود و کسی که بیشتر شغل او مسخرگی و استهزاء باشد در آن وقت مشغول آن می گردد و همچنین در جمیع شغلها و عملهایی که در مدت عمر متوجه آنها بوده.

پس کسی که بیشتر فکر و ذکر او در معصیت و گناه بوده بسا باشد که در وقت مردن، شهوت گناه بر او غالب، و دل او متوجه آنها باشد، و بر این حال قبض روح او شود و این حالت، حجابی شود میان او و میان پروردگار و کسانی که دل آنها به شهوات مایل، و معاصی و سیئات بر ایشان غالب است به این خطر نزدیک اند، «اعادنا الله سبحانه منه».

و سرّ در این، آن است که بی هوشی ای که پیش از مرگ حاصل می شود شبیه به خواب است، پس همچنان که آدمی در خواب احوالی را که به آنها الفت کرده و عادت نموده می بیند، و چیزهایی که شباهتی به آنچه در بیداری دیده، ندارد هرگز در خواب نمی بیند چنانچه کور مادرزاد هرگز روشنائی و رنگهای مختلفه را در خواب مشاهده نمی کند و کسی که تازه به حد بلوغ رسیده باشد و محتلم شود، صورت مجامعت به خواب او نمی آید و همچنین در وقت سکرات مرگ و بیهوشی پیش از مرگ، که مشابه خواب است به غیر از آنچه به آن معتاد شده و الفت گرفته به نظر او نمی آید.

و بسا باشد که به واسطه الفت و عادت، صورت فاحشه در نزد او متمثل می شود و در آن وقت میل به آن می کند، و به این خیال قبض روح می شود، و به سوء خاتمه از دنیا می رود.

و بدان که همچنان که بسیار می شود که در بیداری چیزهایی به خاطر او می گذرد که سبب آن را نمی داند، همچنین در خواب و وقت مردن چیزهایی به خاطر او می آید که به باعث آن ملتفت نمی گردد و گاه است که سبب آنها را بعد از التفات می توان یافت، مثل اینکه صورت جمیلی را می بیند و به مناسبت آن به فکر صورت خوب دیگر می افتد یا صورت خوبی را می بیند به ضدیت آن، صورت بسیار بدی را متذکر می شود.

یا اسبی را ملاحظه می کند و به واسطه آن، شخصی که وقتی سوار آن بوده به خاطرش می آید.

و بسیار می شود که بعضی چیزها به خاطر می گذرد که هر چند تأمل کند سبب آن را نمی فهمد، و حالت خواب و سکرات مرگ نیز چنین است.

و کسی که خواهد وقت مردن خاطر او از معاصی و شهوات محفوظ، و اصلا به فکر آنها نیفتد باید که در تمامی عمر خود مشغول مجاهده بوده که نفس خود را از معصیت باز دارد و ریشه شهوات را از دل خود بکند و مواظبت بر علم و عمل نماید و باطن خود را از فکر مشاغل دنیویه بپردازد و دل خود را محل محبت خدا و انس به او سازد.

و این را ذخیره هنگام مردن خود کند، زیرا که هر کسی بر حالتی که زندگانی کرد می میرد و بر حالتی که مرد محشور می شود و به تجربه رسیده و مکرر مشاهده شده که هر کسی در وقت مردن، دل او مشغول امری بوده که در زندگانی بیشتر متوجه آن بوده و آثار آن از او به ظهور می رسد.

و به این جهت است که معظم خوف اهل معرفت از این قسم خوف سوء خاتمه است، که می ترسند در وقت مردن افکار ردیه و خواطر مذمومه به خاطر ایشان خطور کند و بر این حال بمیرند، و همین حجاب میان آنها و پروردگار گردد، زیرا که خلجان افکار، بالکلیه داخل در تحت اختیار آدمی نیست، اگر چه بسیاریِ عادت مدخلیتی تمام دارد و از این جهت است که: اگر کسی بخواهد غیر از انبیاء و ائمه علیهم السلام را در خواب نبیند، و سوای عبادت و طاعت را در رویا ملاحظه نکند میسر او نمی گردد، اگر چه مواظبت بر صلاح و طاعت در این خصوص بی اثر نیست و از این، معلوم می شود که اگر آدمی در نفس آخر، که روح با آن بیرون می رود سالم نماند همه اعمال حسنه او ضایع و بی فایده است و سالم ماندن در آن نفس، با اینکه دل جولانگاه خواطر باشد و در امواج افکار مضطرب باشد در نهایت اشکال است.

و به این جهت است که حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند که «مردی پنجاه سال عبادت و عمل اهل بهشت را می کند تا اینکه میان او و بهشت به قدر دوشیدن شتری باقی نمی ماند و خاتمه او به آنچه از برای او مقدر شده می شود».

و معلوم است که در این مقدار وقت، عملی دیگر که باعث شقاوت شود نمی تواند سر زند مگر افکار ردیه که چون برق خاطف درگذرند.

و به این سبب گفته اند که: «تعجب نمی کنم از کسانی که در دنیا هلاک شدند که چگونه هلاک شدند، و لیکن تعجب می کنم از کسانی که نجات یافتند که چگونه نجات یافتند».

و در حدیث رسیده است که: «چون روح بنده مومن را بر خیر و اسلام بالا برند، ملائکه تعجب می کنند و می گویند چگونه نجات یافت از دنیائی که نیکان در آنجا فاسد شدند» و از اینجا سرّ فرموده حضرت ظاهر می شود که فرمودند «مردم همه اهل هلاکت اند مگر علماء، و علماء همه اهل هلاک اند مگر عمل کنندگان به علم خود، و عمل کنندگان همه اهل هلاکت اند مگر مخلصین، و مخلصین هم بر خطر عظیم و در محل تشویش و بیم اند» و به جهت این خطر عظیم و تشویش و بیم مرتبه شهادت در راه خدا مطلوب، و مرگ «مفاجات»، ناگوار است، زیرا که بسا باشد که مرگ مفاجات، در وقتی اتفاق افتد که خاطر آدمی ملتفت به فکر بدی باشد.

و اما در شهادت در راه خدا، در حالی قبض روح می شود که در دل بجز محبت خدا امری باقی نماند، زیرا که کسی به امر خدا و رسول رو به میدان کارزار می آورد که مرگ را به جهت رضای ایشان بر خود نوشته است و از اینجا معلوم می شود که قتلی که سبب شهادتی که مذکور شد نباشد باعث اطمینان از این خطر نمی گردد، اگر چه به ظلم کشته شده باشد، یا به جهاد رفته باشد و لیکن مقصود او رضای خدا و رسول او نباشد.

پس بر هر کسی لازم است که سعی نماید که از این خطر عظیم نجات یابد و خاتمه او به خیر، و عاقبت او به نیکوئی باشد و آن به این نوع می شود که در وقت مردن، دل او متوجه خدا و مملو از حب و انس او باشد، تا به رستگاری جاوید فایز گردد و این موقوف است بر مجاهده بسیار، تا نفس را از شهوات دنیویه باز دارد و بالمره محبت دنیا را از دل بیرون کند و از ارتکاب معاصی و ملاحظه احوال عاصیان و تصور و فکر در معصیت، غایت اجتناب را بکند و از اهل معصیت، و شنیدن حکایات ایشان، نهایت احتراز را لازم شمارد و بلکه محبت هر چیزی که غیر از خداست از دل بیرون کند و خانه دل را بالمره از ما سوای الله بپردازد، تا یاد خدا ملکه او شود و بدون این، مطمئن از اینکه خاتمه به خیر خواهد بود نمی توان شد.

بلی دانستی که بیهوشی ای که نزدیک مردن هم می رسد حکم خواب را دارد و ملاحظه کن حالت خود را که در اکثر اوقات خوابهائی که می بینی مطلقا در آن حالت در دل خود محبت خدا را نمی بینی و به خاطرت نمی گذرد که تو را خالقی است به صفات کمال آراسته بلکه امور باطله و خیالات فاسده ای که به آنها انس گرفته ای در خواب می بینی و اگر نعوذ بالله در هنگام قبض روح، دل تو مشغول چیزی از امور دنیویه بوده باشد و ملتفت معرفت خدا و در بهجت و سرور از محبت او نباشی بعد از مردن همیشه بر این حال خواهی بود، و زیانکاری ابد، و شقاوت سرمد نصیب تو خواهد شد.

پس ای دوست از خواب غفلت بیدار، و از مستی طبیعت هشیار شو دوستی دنیای دنیه را از دل خود بیرون کن و دل خود را به محبت انس پروردگار آباد ساز از دنیائی که خانه عاریت است به قدر ضرورت قناعت کن و از منزلی که باید رفت، به مقدار حاجت کفایت نما از غذا و طعام تو را این قدر بس است که حفظ حیات کند، و زیاده خوردن آدمی را از قرب پروردگار دور، و از بساط قرب عزت مهجور می سازد و از جامه به قدری که ساتر بدن باشد تو را کافی است، و افزون از آن انسان را از کار آخرت باز می دارد و از مسکن و خانه آن قدر که تو را از باران و آفتاب محافظت کند کفایت می کند، و ازین بیشتر، خانه جاوید را خراب می کند.

و اگر به اینها کسی ساخت، یمکن که به کار آخرت پرداخت و اگر از این تجاوز نماید شغل او در دنیا بسیار، و دل او هر لحظه به فکری گرفتار می گردد و هر دمی غمی، و هر ساعتی محنتی، هر نفسی مشغله ای، و هر زمانی در مرحله ای خواهد بود برکات اوقات او به فکر این و آن تلف می شود، و وقت و فرصت برطرف و بعد از آنکه مشاغل دنیویه را از خود دور کنی متوجه دل خود باش، و لحظه ای از آن غافل مشو تا به هر وادی نیفتد و سعی کن که پیوسته در فکر و ذکر خدا باشد و با او انس گیرد، که به واسطه آن به بهجت ابدیه و سعادت دائمیه فایز گردد.

و چگونه عاقل دست از چنین مرتبه ای برمی دارد به جهت مشغول شدن به فضول دنیا و امور خسیسه این عاریت سرا، که نه آن را بقائی، و نه با کسی وفائی کرده کسی زیاده از نصیب خود نخورده، و از اینجا چیزی با خود همراه نبرده.

بند بگسل باش آزاد ای پسر
چند باشی بند سیم و بند زر
گر بریزی بحر را در کوزه ای
چند گنجد قسمت یک روزه ای
فصل پنجم - کیفیت تحصیل صفت خوف از خدا: چون فضیلت خوف را دانستی و شرف آن را شناختی باید در صدد تحصیل آن برآئی و خود را به آن صفت بیارائی و به چند طریق تحصیل خوف از خدا باید کرد.یأس و ناامیدی از رحمت خدا: صفت سیم یأس از روح الله و این صفت از جمله مهلکات عظیمه بلکه گناهان کبیره است و در کتاب کریم نهی صریح از آن شده، چنانچه می فرماید: «یا عبادی الذین اسرفوا علی انفسهم لا تقنطوا من رحمة الله» یعنی «یعنی ای بندگان من که بر خود ستم و اسراف کرده اید از رحمت خدا ناامید نشوید» و باز می فرماید: «و من یقنط من رحمة ربه الا الضالون» یعنی «کیست که ناامید از رحمت خدا شود، مگر گمراهان و اهل ضلالت» بلکه از بعضی آیات معلوم می شود که یأس از رحمت خدا موجب کفر است، چنانکه می فرماید: «لا ییأس من روح الله الا القوم الکافرون» یعنی «مأیوس نمی شود از رحمت خدا مگر کفار» و مروی است که «مردی از بسیاری گناهان، این قدر خائف شده بود که از آمرزش خود ناامید بود حضرت امیرالمومنین علیه السلام به او فرمودند: ای مرد مأیوسی تو از رحمت خدا بدتر است از گناهانی که کرده ای» و روزی حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند که «اگر بدانید آنچه را من می دانم، کم خواهید خندید و بسیار خواهید گریست و به بیابانها و صحراها بیرون خواهید رفت و بر سینه های خود خواهید زد و پناه به پروردگار خود خواهید برد» پس جبرئیل علیه السلام نازل شد و گفت: پروردگارت می فرماید که بندگان مرا از من ناامید مکن» و مروی است که «مردی بود در بنی اسرائیل که مردم را از رحمت خدا ناامید می کرد و ایشان را بسیار می ترسانید در روز قیامت خدا به او خواهد فرمود که: امروز من تو را از رحمت خود مأیوس می کنم، همچنان که تو بندگان مرا از من ناامید می ساختی»

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

قبل از این مذکور شد که بالاترین خوفها، خوف سوء خاتمه است و از برای آن اسباب بسیار است، و مرجع همه آنها سه چیز است: اول: که از همه بدتر است آن است که در وقتی که سکرات مرگ ظاهر شود و احوال آن نمایان گردد، در عقاید آدمی خللی هم رسد و شک یا انکاری در بعضی از عقاید در دل او حاصل شود، و این حجابی گردد میان خدا و بنده، که باعث عذاب مخلد، و زیانکاری ابد، و دوری دائمی از درگاه خدا گردد، و به کفر از دنیا رحلت کند.
هوش مصنوعی: قبل از این گفته شد که بزرگ‌ترین نگرانی‌ها، ترس از پایان بد زندگی است و عوامل زیادی برای ایجاد این ترس وجود دارد. اساساً این عوامل به سه نکته اصلی برمی‌گردند: اولین و شدیدترین آن این است که هنگام بروز نشانه‌های مرگ و روشن شدن وضعیت انسان، اگر به اعتقادات او خدشه‌ای وارد شود و او در برخی از باورهایش شک یا تردید کند، این امر می‌تواند مانعی میان او و خدا ایجاد کند. این مانع ممکن است به عذاب ابدی و دوری همیشگی از درگاه خدا منجر شود و فرد با کفر از دنیا برود.
و می تواند شد که آدمی به امری که خلاف واقع باشد اعتقاد کند و در وقت مردن خلاف آن بر او ظاهر شود، و به این سبب تشکیک در سایر عقاید صحیحه خود کند و کافر گردد زیرا که در ابتدا، اعتقاد او به همه یکسان بود، پس چون ملاحظه کند که یکی از آنها خطاست اطمینان او از سایر عقاید خود نیز برطرف می گردد.
هوش مصنوعی: ممکن است فردی به چیزی که حقیقت ندارد، باور داشته باشد و در زمان فوتش حقیقت موضوع برایش روشن شود. این امر می‌تواند باعث ایجاد تردید در سایر باورهای درست او شده و منجر به کفر او گردد. زیرا در ابتدا او به همه اعتقاداتش یکسان اعتماد داشت و حال که متوجه می‌شود یکی از آن‌ها نادرست است، اطمینانش نسبت به دیگر اعتقاداتش نیز از بین می‌رود.
چنانکه گویند فخر رازی روزی می گریست از سبب گریه او پرسیدند گفت: حال هفتاد سال است که در مسأله ای بنوعی اعتقاد داشتم امروز دانستم که باطل بوده، از کجا که سایر عقاید من چنین نباشد.
هوش مصنوعی: فخر رازی روزی گریه می‌کرد و وقتی از او دلیل گریه‌اش را پرسیدند، گفت: "فکر کردم مدت هفتاد سال در مورد یک مسئله خاص نظری دارم و امروز فهمیدم که آن نظر نادرست بوده است. حالا نمی‌دانم که شاید بقیه عقاید من هم همین‌طور غلط باشند."
و بالجمله «العیاذ بالله» کسی که به این خطر افتد و پیش از آنکه رفع تشکیک او بشود و ایمان از برای او حاصل بشود از دنیا برود کافر رفته است و بلهائی که ایمان به خدا و رسول و روز حساب بر سبیل اجمال دارد و این در قلب ایشان رسوخ کرده است از این خطر دورترند.
هوش مصنوعی: به طور خلاصه، اگر کسی به خطر کفر دچار شده و قبل از اینکه شک و تردیدش برطرف شود و ایمانش تقویت گردد از دنیا برود، آن فرد کافر می‌میرد. اما کسانی که ایمان به خدا، رسول و روز قیامت را به صورت اجمالی در قلب خود دارند و این موضوع در جانشان ریشه دوانده است، از این خطر دورتر هستند.
و از این جهت است که وارد شده است که اکثر اهل بهشت بلها خواهند بود و به این سبب در شریعت مقدسه منع شده است از غور در بحث و نظر در خدا و صفات او و سرّ در این، آن است که بلها آنچه را از شرع رسیده است چون اعتقاد کردند و فرا گرفتند، بر آن باقی می مانند و چون ذهن ایشان از فهمیدن شبهات قاصر، و به تشکیک و تردید معتاد نشده اند، در دل ایشان شک و شبهه خلجان نمی کند برخلاف کسانی که در فکر و بحث فرو رفته و عقاید خود را از عقول قاصره خود اخذ کرده اند، و با فکر سست خود عقیده ای را به دست آورده اند، که ایشان را ثبات قدمی در اعتقادی نیست، زیرا که عقول ناقصه، از فهمیدن اکثر عقاید دینیه عاجز، و ادله ای را که ترتیب می دهند مضطرب و متعارضند و از بحث و فکر، درهای شک و شبهه گشوده می شود پس ذهن ایشان همیشه معرکه شکوک و شبهات است، گاهی اعتقادی می کنند و به آن اطمینان بهم می رسانند بعد از آن در دلیلش تشکیک، و اعتقاد ایشان ضعیف می شود و پیوسته در حیرت و اضطراب و تشکیک و اشتباهند.
هوش مصنوعی: به همین دلیل گفته شده که بیشتر اهل بهشت ساده‌دل خواهند بود. در دین اسلام نیز به این خاطر از بحث و بررسی عمیق در مورد خدا و صفات او نهی شده است. علت این نهی این است که کسانی که به آموزه‌های دینی ایمان دارند و آنها را یاد گرفته‌اند، معمولاً بر همان اعتقاد باقی می‌مانند. چون ذهن آنها قادر به درک شبهات نیست و طرز فکرشان در تردید و شک نبوده، بنابراین در دلشان شکی وجود ندارد. بر خلاف افرادی که در بحث و تفکر غرق شده‌اند و عقاید خود را از قدرت تفکر محدودشان گرفته‌اند. این افراد با استدلال‌های سست خود، نقاط ضعف عقایدشان را آشکار می‌کنند و به همین دلیل در اعتقاداتشان ثبات ندارند. زیرا عقل‌های ناقص نمی‌توانند عموم عقاید دینی را به درستی درک کنند و دلایل و استدلال‌هایی که مطرح می‌کنند، اغلب متناقض و نامنسجم است. در نتیجه، در پی این بحث‌ها، شک و شبهات بر ذهنشان حاکم می‌شود و دائماً در حال تردید و آشفتگی هستند.
پس اگر به این حالت سکرات مرگ، ایشان را دریابد چه استبعاد دارد که در بعضی از عقاید دینیه شک نمایند؟ و ایشان مانند کسی هستند که در کشتی شکسته نشسته باشد و کشتی او در گرداب افتاده، موجی آن را به موجی دیگر اندازد و غالب این است که چنین کسی غرق می شود.
هوش مصنوعی: پس اگر فرد در شرایط سخت و ناتوانی مرگ قرار گیرد، چه تعجبی دارد اگر در برخی از باورهای دینی خود دچار تردید شود؟ این افراد شبیه کسانی هستند که در یک کشتی شکسته نشسته‌اند و کشتی آنها در دریا گرفتار طوفان شده است؛ هر موجی آن را به سمتی دیگر پرتاب می‌کند و غالباً چنین افرادی به غرق شدن دچار می‌شوند.
و از نصیرالدین طوسی، که از اعاظم متکلمین است منقول است که گفت هفتاد سال در علوم عقلیه فکر کردم و کتابهای بسیار در آنها تصنیف کردم و بیش از این نیافتم که این مخلوقات را خالقی است، و در این هم یقین عجوزه های قبیله از من بالاتر است.
هوش مصنوعی: نصیرالدین طوسی، یکی از بزرگترین متکلمین تاریخ، بیان کرده که او به مدت هفتاد سال در زمینه علوم عقلانی تفکر کرده و کتاب‌های زیادی در این زمینه نوشته است. اما او به این نتیجه رسیده که تمامی مخلوقات نیازمند خالقی هستند و در این باور، حتی زنان سالخورده قبیله‌اش از او مطمئن‌تر به نظر می‌رسند.
پس طریق صحیح آن است که همه کس اصل ایمان و عقاید خود را از صاحب وحی اخذ کند و باطن خود را از صفات ذمیمه و اخلاق خبیثه پاک سازد و به اعمال صالحه و طاعات مشغول گردد و متعرض تفکر در آنچه از طاقت او بیرون است نگردد، تا الطاف ربانیه او را دریابد.
هوش مصنوعی: این متن به این نکته اشاره دارد که هر شخص باید اصول ایمان و اعتقادات خود را از منبع وحی بگیرد و در درون خود را از صفات ناپسند و اخلاق بد پاک کند. سپس باید به انجام کارهای نیک و عبادت بپردازد و از تفکر در مسائلی که فراتر از توان اوست، خودداری کند تا بتواند به رحمت‌های الهی دست یابد.
دوم: از اسباب سوء خاتمه آن است که ایمان آدمی ضعیف باشد و به سبب ضعف ایمان و عقیده، دوستی خدا در دل او کم باشد، و دوستی دنیا و اهل و عیال و منصب و مال بر دوستی خدا غالب باشد پس چنین کسی به تدریج محبت دنیا بر او غلبه می کند تا به جائی می رسد که دوستی خدا در نهایت کمی می شود و از آن، چیزی که اثری در مخالفت نفس اماره و شیطان کند باقی نمی ماند و از این جهت دل او تاریک و سیاه می شود و گرفتگی و افسردگی در آن هم می رسد و قساوت آن را فرا می گیرد و تاریکی گناهان بر آن متراکم میشود و بالکلیه نور ایمان از آن برطرف می شود.
هوش مصنوعی: دومین عامل برای به خطر افتادن پایان زندگی آدمی این است که ایمان او ضعیف باشد. وقتی ایمان و اعتقاد فرد کم باشد، محبت به خدا در او کاهش پیدا می‌کند و به جای آن عشق به دنیا، خانواده، مقام و اموال بر عشق به خدا غالب می‌شود. به تدریج، این تعلقات دنیوی بر او تسلط می‌یابد و به جایی می‌رسد که محبت به خدا به شدت کاهش می‌یابد و دیگر هیچ چیزی از او باقی نمی‌ماند که بتواند با نفس اماره و شیطان مقابله کند. این وضع باعث می‌شود که دل او تاریک و سیاه شود و دچار افسردگی و گرفتگی گردد. قساوت بر دل او حاکم می‌شود و گناهان مثل تاریکی بر آن انباشته می‌شود و در نهایت، نور ایمان کاملاً از دل او محو می‌شود.
پس چون سکرات مرگ در رسد، و بر او ظاهر شود که: حال باید از دنیا مفارقت کند، و آنچه محبوب اوست از مال و فرزند، همه را ترک کند، و این فعل را از خدا می داند، لهذا آن قلیل دوستی خدا هم که باقی مانده تمام می شود بلکه مبدل به بغض و انکار می گردد، زیرا که چنان می داند که: خدا میان او و میان مال و فرزند و اهل و عیال و سایر آنچه دوست دارد جدائی افکنده است و دوستی بسیار هم با خدا ندارد که به قضای او راضی باشد پس در دل او انکار و کراهت، بلکه بغض و عداوت داخل می شود چنانکه هرگاه کسی یکی از فرزندان خود را اندک دوستی داشته باشد و مالی داشته باشد، که در نزد او از آن فرزند عزیزتر باشد و آن فرزند آن مال را تلف کند آن قلیل دوستی او به عداوت مبدل می شود.
هوش مصنوعی: زمانی که فازهای سخت مرگ آغاز می‌شود و فرد متوجه می‌شود که باید از دنیا جدا شود، تمامی چیزهایی که برایش عزیز هستند، مانند اموال و فرزندان را ترک کند. او این وضعیت را ناشی از اراده الهی می‌داند، در نتیجه احساس اندکی دوستی نسبت به خداوند نیز در او از بین می‌رود و ممکن است به دشمنی و انکار تبدیل شود. زیرا او متوجه می‌شود که میانش و چیزهایی که دوست دارد، نظیر اموال و خانواده، جدایی ایجاد شده و چون دوستی زیادی با خداوند ندارد، نمی‌تواند به خواست او راضی باشد. این مسئله منجر به شکل‌گیری احساسات منفی مانند انکار و کینه در دلش می‌شود. گویی که اگر فردی، محبت کمی به یکی از فرزندانش داشته باشد و مالی که برایش ارزشمند است، از سوی آن فرزند نابود شود، این محبت اندک به نفرت تبدیل خواهد شد.
پس هرگاه چنین کسی در حالت انکار و بغض بمیرد بر سوء خاتمه مرده است، و وارد خواهد شد بر خدا مانند بنده گریخته خشمناکی که او را به قهر گرفته باشند و به نزد مولای خود برند.
هوش مصنوعی: بنابراین، اگر چنین فردی در حالی که انکار و کینه‌توزی در دل دارد بمیرد، به عنوان کسی با سرنوشت بد مرده است و به پیشگاه خدا خواهد آمد مانند بنده‌ای که از خشم مولایش فرار کرده و حالا او را به نزد بزرگترش می‌برند.
پس بر هر کسی لازم است که سعی کند که دوستی خدا بر دل او غالب باشد و هیچ چیز را از او دوست تر نداشته باشد تا در وقت مردن از این قسم سوء خاتمه نجات یابد.
هوش مصنوعی: هر فرد باید تلاش کند که محبت خدا در دلش بیشتر از هر محبت دیگری باشد و هیچ چیز را بیشتر از خدا دوست نداشته باشد تا در زمان مرگ از پایان بد دور بماند.
و حق سبحانه و تعالی به این قسم سوء خاتمه در کتاب کریم اشاره فرموده اند که: «قل ان کان اباؤکم و ابناؤکم و اخوانکم و ازواجکم و عشیرتکم و اموال اقترفتموها و تجارة تخشون کسادها و مساکن ترضونها احب الیکم من الله و رسوله و جهاد فی سبیله فتربصوا حتی یأتی الله بامره» یعنی «بگو به مردمان که اگر پدران شما و فرزندان شما و برادران شما و زنان شما و اقارب و خویشان شما و مالهایی که کسب کرده اید، و تجارتی که از کسادی و ناروائی آن می ترسید، و خانه هایی که آنها را پسندیده اید، در نزد شما محبوب تر است از خدا و رسول خدا و جهاد کردن در راه خدا پس منتظر باشید تا امر خدا بیاید» یعنی سکرات مرگ بر شما ظاهر شود، و بیهوشی مرگ شما را فراگیرد در آن وقت ضرر زیادتی دوستی امور دنیویه و کمی دوستی خدا و رسول صلی الله علیه و آله و سلم معلوم خواهد شد.
هوش مصنوعی: خداوند در قرآن به وضوح به مرگ و عواقب آن اشاره کرده و می‌فرماید که اگر چیزهایی مانند پدران، فرزندان، برادران، همسران، اقعا، دارایی‌ها، تجارت‌هایی که از کسادی آن می‌ترسید و خانه‌هایی که دوست دارید برای شما محبوب‌تر از خدا، پیامبر و جهاد در راه خدا باشد، پس منتظر عواقب آن باشید. به عبارت دیگر، زمانی که مرگ به شما نزدیک شود و در آن لحظه متوجه ضرر عشق به امور دنیوی و کم‌محبتی به خدا و رسولش شوید، درک خواهید کرد که انتخاب‌هایتان چه تبعاتی به همراه دارد.
سوم: از اسباب سوء خاتمه: کثرت معاصی و پیروی شهوات نفسانیه است، زیرا که سبب متابعت شهوات، و فرو رفتن در معاصی و سیئات، غلبه شهویات، و رسوخ آنها در دل است و سبب آن نیست مگر بسیاری الفت و عادت به آنها و هر چه را که آدمی به آن الفت گرفت و عادت کرد، در وقت مردن همان به خاطر او می رسد و در نزد او متصور می شود.
هوش مصنوعی: یکی از عوامل مهمی که می‌تواند به پایان ناخوشایند انسان منجر شود، کثرت گناهان و پیروی از تمایلات نفسانی است. زیرا وقتی انسان به دنبال خواسته‌های نفسانی می‌رود و در گناهان غرق می‌شود، این تمایلات بر او چیره می‌شود و به عمق دلش نفوذ پیدا می‌کند. این وضعیت نتیجه عادت و وابستگی زیاد او به آن تمایلات است. هر چیزی که فرد به آن عادت کرده و با آن انس گرفته، در زمان مرگ بیشتر از هر چیز دیگری در ذهن او حاضر و متجلی خواهد شد.
پس اگر بیشتر میل او به طاعت و عبادت باشد در وقت رفتن او از دنیا دل او متوجه طاعت می شود و اگر اکثر همت او مقصور بر معاصی و گناهان بوده، یاد آنها در وقت مردن حاضر می شود و کسی که بیشتر شغل او مسخرگی و استهزاء باشد در آن وقت مشغول آن می گردد و همچنین در جمیع شغلها و عملهایی که در مدت عمر متوجه آنها بوده.
هوش مصنوعی: اگر فرد در طول زندگی بیشتر به عبادت و اطاعت مشغول بوده باشد، در لحظه مرگ به یاد آن اعمال می‌افتد و دلش به سوی آنها می‌گرود. اما اگر عمده تلاش او در زندگی به گناه و معصیت گذشته باشد، در آن لحظه به یاد گناهانش می‌افتد. همچنین اگر کسی بیشتر به تمسخر و مسخرگی پرداخته باشد، در آن لحظه به همان کارها مشغول می‌شود. این مسئله در مورد تمام فعالیت‌ها و کارهایی که فرد در طول عمرش به آن‌ها پرداخته، صدق می‌کند.
پس کسی که بیشتر فکر و ذکر او در معصیت و گناه بوده بسا باشد که در وقت مردن، شهوت گناه بر او غالب، و دل او متوجه آنها باشد، و بر این حال قبض روح او شود و این حالت، حجابی شود میان او و میان پروردگار و کسانی که دل آنها به شهوات مایل، و معاصی و سیئات بر ایشان غالب است به این خطر نزدیک اند، «اعادنا الله سبحانه منه».
هوش مصنوعی: کسی که بیشتر وقت خود را به فکر کردن و ذکر معصیت و گناه سپری کند، ممکن است در لحظه‌ی مرگ، تحت تأثیر تمایلات گناه قرار گیرد و دلش به سمت آن‌ها متمایل باشد. در این حالت، روح او گرفته خواهد شد و این وضعیت مانع ارتباطش با پروردگار خواهد شد. افرادی که دل‌هایشان به شهوات گرایش دارد و معاصی بر آن‌ها غلبه کرده‌اند، با این خطر مواجه هستند.
و سرّ در این، آن است که بی هوشی ای که پیش از مرگ حاصل می شود شبیه به خواب است، پس همچنان که آدمی در خواب احوالی را که به آنها الفت کرده و عادت نموده می بیند، و چیزهایی که شباهتی به آنچه در بیداری دیده، ندارد هرگز در خواب نمی بیند چنانچه کور مادرزاد هرگز روشنائی و رنگهای مختلفه را در خواب مشاهده نمی کند و کسی که تازه به حد بلوغ رسیده باشد و محتلم شود، صورت مجامعت به خواب او نمی آید و همچنین در وقت سکرات مرگ و بیهوشی پیش از مرگ، که مشابه خواب است به غیر از آنچه به آن معتاد شده و الفت گرفته به نظر او نمی آید.
هوش مصنوعی: این موضوع به این برمی‌گردد که حالاتی که پیش از مرگ به وجود می‌آید، شبیه خواب است. در خواب، انسان احوال و تصاویری را می‌بیند که با آن‌ها آشنایی دارد و به آن‌ها عادت کرده است و هرگز تصاویری که با آنچه در بیداری دیده‌ است، تفاوت دارد در خواب نمی‌بیند. به عنوان مثال، فردی که از بدو تولد نابینا بوده، هرگز رنگ‌ها و نور را در خواب نمی‌بیند. همچنین، شخصی که به تازگی به سن بلوغ رسیده، نمی‌تواند در خواب تصاویری از روابط جنسی را مشاهده کند. به همین ترتیب، در زمان بیهوشی و سکرات مرگ که به خواب شباهت دارد، تنها چیزهایی به انسان می‌رسد که به آن‌ها عادت و الفت داشته است.
و بسا باشد که به واسطه الفت و عادت، صورت فاحشه در نزد او متمثل می شود و در آن وقت میل به آن می کند، و به این خیال قبض روح می شود، و به سوء خاتمه از دنیا می رود.
هوش مصنوعی: ممکن است به دلیل محبت و عادت، تصویر کارهای ناپسند در ذهن او شکل بگیرد و در آن لحظه به آنها تمایل پیدا کند. این حالت می‌تواند باعث شود که روحش از بدنش جدا شود و در نتیجه، با پایان بدی از دنیا برود.
و بدان که همچنان که بسیار می شود که در بیداری چیزهایی به خاطر او می گذرد که سبب آن را نمی داند، همچنین در خواب و وقت مردن چیزهایی به خاطر او می آید که به باعث آن ملتفت نمی گردد و گاه است که سبب آنها را بعد از التفات می توان یافت، مثل اینکه صورت جمیلی را می بیند و به مناسبت آن به فکر صورت خوب دیگر می افتد یا صورت خوبی را می بیند به ضدیت آن، صورت بسیار بدی را متذکر می شود.
هوش مصنوعی: بدان که در حالت بیداری ممکن است افرادی به چیزهایی فکر کنند که دلیل آن را نمی‌دانند. همین حالت در خواب و در موقعیت مرگ هم اتفاق می‌افتد؛ یعنی چیزهایی به ذهنشان می‌آید که نمی‌توانند بفهمند چرا به آن‌ها فکر می‌کنند. گاهی اوقات، پس از اندکی تأمل، می‌توانند دلیلی برای آن افکار پیدا کنند. مثلاً ممکن است شخصی صورت زیبا را ببیند و به خاطر آن به یاد صورت‌های زیبا دیگری بیفتد، یا برعکس، وقتی یک صورت زیبا را می‌بیند، ممکن است به یاد یک صورت بسیار زشت بیفتد.
یا اسبی را ملاحظه می کند و به واسطه آن، شخصی که وقتی سوار آن بوده به خاطرش می آید.
هوش مصنوعی: شخص به اسبی نگاه می‌کند و این باعث می‌شود به یاد فردی بیفتد که زمانی سوار آن اسب بوده است.
و بسیار می شود که بعضی چیزها به خاطر می گذرد که هر چند تأمل کند سبب آن را نمی فهمد، و حالت خواب و سکرات مرگ نیز چنین است.
هوش مصنوعی: گاهی اوقات، چیزهایی پیش می‌آیند که با اینکه آدم به آن‌ها فکر می‌کند، نمی‌تواند دلیلش را بفهمد. همچنین، وضعیت خواب و حالت‌های نزدیک به مرگ نیز به همین صورت است.
و کسی که خواهد وقت مردن خاطر او از معاصی و شهوات محفوظ، و اصلا به فکر آنها نیفتد باید که در تمامی عمر خود مشغول مجاهده بوده که نفس خود را از معصیت باز دارد و ریشه شهوات را از دل خود بکند و مواظبت بر علم و عمل نماید و باطن خود را از فکر مشاغل دنیویه بپردازد و دل خود را محل محبت خدا و انس به او سازد.
هوش مصنوعی: کسی که می‌خواهد در لحظه مرگ آرامش داشته باشد و به گناهان و تمایلات نفسانی فکر نکند، باید در طول زندگی‌اش تلاش کند تا نفس خود را از معصیت دور کند و ریشه‌های شهوات را از دلش بیرون بکشد. همچنین، باید به یادگیری و عمل صالح بپردازد و افکارش را از نگرانی‌های دنیوی خالی کند تا دلش پر از محبت و انس با خدا شود.
و این را ذخیره هنگام مردن خود کند، زیرا که هر کسی بر حالتی که زندگانی کرد می میرد و بر حالتی که مرد محشور می شود و به تجربه رسیده و مکرر مشاهده شده که هر کسی در وقت مردن، دل او مشغول امری بوده که در زندگانی بیشتر متوجه آن بوده و آثار آن از او به ظهور می رسد.
هوش مصنوعی: انسان هنگام مرگ به یاد و مشغول موضوعاتی است که در طول زندگی بیشتر به آنها پرداخت کرده است. اینکه هر کس بر اساس حالتی که در زندگی داشته می‌میرد و همچنین در روز قیامت محشور می‌شود، موضوعی تجربه‌شده و بارها مشاهده شده است. به عبارت دیگر، نگرانی‌ها و افکار او در دقایق پایانی زندگی نمایانگر اثرات زندگی او خواهد بود.
و به این جهت است که معظم خوف اهل معرفت از این قسم خوف سوء خاتمه است، که می ترسند در وقت مردن افکار ردیه و خواطر مذمومه به خاطر ایشان خطور کند و بر این حال بمیرند، و همین حجاب میان آنها و پروردگار گردد، زیرا که خلجان افکار، بالکلیه داخل در تحت اختیار آدمی نیست، اگر چه بسیاریِ عادت مدخلیتی تمام دارد و از این جهت است که: اگر کسی بخواهد غیر از انبیاء و ائمه علیهم السلام را در خواب نبیند، و سوای عبادت و طاعت را در رویا ملاحظه نکند میسر او نمی گردد، اگر چه مواظبت بر صلاح و طاعت در این خصوص بی اثر نیست و از این، معلوم می شود که اگر آدمی در نفس آخر، که روح با آن بیرون می رود سالم نماند همه اعمال حسنه او ضایع و بی فایده است و سالم ماندن در آن نفس، با اینکه دل جولانگاه خواطر باشد و در امواج افکار مضطرب باشد در نهایت اشکال است.
هوش مصنوعی: به همین دلیل است که بزرگ‌ترین نگرانی فرزانگان و اهل معرفت از نوعی ترس به نام سوء خاتمه می‌باشد. آن‌ها نگرانند که در زمان مرگ، افکار منفی و ناامیدکننده به ذهنشان خطور کند و در چنین حالتی جان بسپارند؛ این موضوع می‌تواند مانع ارتباط آنان با پروردگار شود. چرا که افکار و خیالات به طور کامل تحت کنترل انسان نیستند، هرچند بسیاری از آن‌ها به عادت و تمرین بستگی دارد. به همین خاطر، اگر کسی بخواهد غیر از انبیاء و ائمه(ع) در خواب کسی را نبیند و در رویا تنها عبادت و بندگی را تجربه کند، این موضوع ممکن نیست. البته مراقبت و توجه به خوبی‌ها در این زمینه بی‌اثر نخواهد بود. این نشان می‌دهد که اگر انسان در لحظات آخر زندگی، زمانی که روحش جدا می‌شود، نتواند ذهنش را آرام نگه‌دارد، تمام اعمال نیکویش بی‌فایده خواهد بود. حفظ آرامش در آن لحظه، در حالی که ذهن درگیر افکار مختلف است، کار بسیار دشواری است.
و به این جهت است که حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند که «مردی پنجاه سال عبادت و عمل اهل بهشت را می کند تا اینکه میان او و بهشت به قدر دوشیدن شتری باقی نمی ماند و خاتمه او به آنچه از برای او مقدر شده می شود».
هوش مصنوعی: به همین خاطر، پیامبر اسلام (ص) بیان فرموده‌اند که فردی ممکن است پنجاه سال عبادت و کارهای نیک را انجام دهد و نزدیک به بهشت برود، اما در نهایت به دلایلی که مقدر شده، به سرنوشتی دیگر دچارشود.
و معلوم است که در این مقدار وقت، عملی دیگر که باعث شقاوت شود نمی تواند سر زند مگر افکار ردیه که چون برق خاطف درگذرند.
هوش مصنوعی: به نظر می‌رسد در این مدت زمان، فعالیت دیگری که موجب ناراحتی و سوء‌حالی شود نمی‌تواند رخ دهد، جز افکار منفی که به سرعت از ذهن می‌گذرند.
و به این سبب گفته اند که: «تعجب نمی کنم از کسانی که در دنیا هلاک شدند که چگونه هلاک شدند، و لیکن تعجب می کنم از کسانی که نجات یافتند که چگونه نجات یافتند».
هوش مصنوعی: به همین دلیل گفته‌اند که از اینکه افرادی در دنیا نابود شدند تعجب نمی‌کنم، اما از اینکه بعضی دیگر نجات پیدا کردند، بسیار شگفت‌زده‌ام و نمی‌فهمم چگونه این نجات حاصل شده است.
و در حدیث رسیده است که: «چون روح بنده مومن را بر خیر و اسلام بالا برند، ملائکه تعجب می کنند و می گویند چگونه نجات یافت از دنیائی که نیکان در آنجا فاسد شدند» و از اینجا سرّ فرموده حضرت ظاهر می شود که فرمودند «مردم همه اهل هلاکت اند مگر علماء، و علماء همه اهل هلاک اند مگر عمل کنندگان به علم خود، و عمل کنندگان همه اهل هلاکت اند مگر مخلصین، و مخلصین هم بر خطر عظیم و در محل تشویش و بیم اند» و به جهت این خطر عظیم و تشویش و بیم مرتبه شهادت در راه خدا مطلوب، و مرگ «مفاجات»، ناگوار است، زیرا که بسا باشد که مرگ مفاجات، در وقتی اتفاق افتد که خاطر آدمی ملتفت به فکر بدی باشد.
هوش مصنوعی: در حدیثی آمده است که وقتی روح یک بنده مؤمن به خوشی و اسلام بالا می‌رود، فرشتگان متعجب می‌شوند و می‌گویند چگونه او از دنیایی که نیکان در آن دچار فساد شده‌اند، نجات پیدا کرده است. از این رو، مفهوم بیان حضرت مشخص می‌شود که فرمودند: «همه مردم در حال هلاکت هستند، مگر علمای دین؛ و علمای دین هم در خطر هلاکت هستند، مگر کسانی که به علم خود عمل می‌کنند. و عمل‌کنندگان نیز در خطر هلاکت‌اند، مگر مخلصین؛ و مخلصین نیز در معرض خطرات بزرگی هستند و در موقعیت نگران‌کننده‌ای قرار دارند.» به همین دلیل، با توجه به این خطرات بزرگ و نگرانی، مرگ در راه خدا مورد توجه قرار می‌گیرد، ولی مرگ ناگهانی ناخوشایند است، چرا که ممکن است در لحظه‌ای اتفاق بیفتد که انسان فکرهای ناپسندی به سرش بزند.
و اما در شهادت در راه خدا، در حالی قبض روح می شود که در دل بجز محبت خدا امری باقی نماند، زیرا که کسی به امر خدا و رسول رو به میدان کارزار می آورد که مرگ را به جهت رضای ایشان بر خود نوشته است و از اینجا معلوم می شود که قتلی که سبب شهادتی که مذکور شد نباشد باعث اطمینان از این خطر نمی گردد، اگر چه به ظلم کشته شده باشد، یا به جهاد رفته باشد و لیکن مقصود او رضای خدا و رسول او نباشد.
هوش مصنوعی: شهادت در راه خدا به معنای جان باختن در حالی است که شخص فقط عشق به خدا را در دل خود داشته باشد. کسی که به فرمان خدا و پیامبر به میدان جنگ می‌رود، مرگ را به خاطر رضایت ایشان پذیرفته است. از اینجا مشخص می‌شود که اگر کسی به دلایل دیگری کشته شود، حتی اگر به ظلم کشته شده باشد یا به جهاد رفته باشد، اما هدفش رضایت خدا و پیامبر نبوده باشد، این قتل نمی‌تواند از خطرات او را ایمن کند.
پس بر هر کسی لازم است که سعی نماید که از این خطر عظیم نجات یابد و خاتمه او به خیر، و عاقبت او به نیکوئی باشد و آن به این نوع می شود که در وقت مردن، دل او متوجه خدا و مملو از حب و انس او باشد، تا به رستگاری جاوید فایز گردد و این موقوف است بر مجاهده بسیار، تا نفس را از شهوات دنیویه باز دارد و بالمره محبت دنیا را از دل بیرون کند و از ارتکاب معاصی و ملاحظه احوال عاصیان و تصور و فکر در معصیت، غایت اجتناب را بکند و از اهل معصیت، و شنیدن حکایات ایشان، نهایت احتراز را لازم شمارد و بلکه محبت هر چیزی که غیر از خداست از دل بیرون کند و خانه دل را بالمره از ما سوای الله بپردازد، تا یاد خدا ملکه او شود و بدون این، مطمئن از اینکه خاتمه به خیر خواهد بود نمی توان شد.
هوش مصنوعی: هر فردی باید تلاش کند تا از این خطر بزرگ نجات یابد و سرانجام به خوبی پایان یابد. این به این معناست که در لحظه مرگ، دل او باید به خدا متوجه باشد و از محبت و انس با او پر شده باشد تا به رستگاری دائمی دست یابد. این امر نیازمند کوشش و مجاهدت زیاد است تا نفس را از شهوات دنیوی دور کند و عشق به دنیا را از دل بیرون راند. فرد باید از ارتکاب گناهان و حتی فکر به آنها پرهیز کند و با کسانی که مرتکب معصیت می‌شوند، فاصله بگیرد. همچنین لازم است عشق به هر چیزی غیر از خدا را از دل خود خارج کند و ذهن خود را کاملاً به یاد خدا مشغول سازد. بدون این اقدامات، نمی‌توان به یقین گفت که پایان کار به خوبی خواهد بود.
بلی دانستی که بیهوشی ای که نزدیک مردن هم می رسد حکم خواب را دارد و ملاحظه کن حالت خود را که در اکثر اوقات خوابهائی که می بینی مطلقا در آن حالت در دل خود محبت خدا را نمی بینی و به خاطرت نمی گذرد که تو را خالقی است به صفات کمال آراسته بلکه امور باطله و خیالات فاسده ای که به آنها انس گرفته ای در خواب می بینی و اگر نعوذ بالله در هنگام قبض روح، دل تو مشغول چیزی از امور دنیویه بوده باشد و ملتفت معرفت خدا و در بهجت و سرور از محبت او نباشی بعد از مردن همیشه بر این حال خواهی بود، و زیانکاری ابد، و شقاوت سرمد نصیب تو خواهد شد.
هوش مصنوعی: بیهوشی که به مرگ نزدیک می‌شود مشابه حالت خواب است. وقتی به حالت خود توجه می‌کنی، می‌بینی که در بیشتر خواب‌ها، محبت و یاد خدا در دل تو وجود ندارد و به یاد نمی‌آوری که خالقی با صفات کمال داری. بلکه بیشتر با باطل‌ها و خیالات نادرستی که به آن‌ها عادت کرده‌ای در خواب مواجه می‌شوی. اگر خدای ناکرده، در هنگام مرگ، قلب تو مشغول اموری دنیوی باشد و از معرفت خدا دور باشی و در شادی و محبت او نباشی، بعد از مرگ نیز به همین حال خواهی ماند و این منجر به زیان ابدی و شقاوت همیشگی برای تو خواهد شد.
پس ای دوست از خواب غفلت بیدار، و از مستی طبیعت هشیار شو دوستی دنیای دنیه را از دل خود بیرون کن و دل خود را به محبت انس پروردگار آباد ساز از دنیائی که خانه عاریت است به قدر ضرورت قناعت کن و از منزلی که باید رفت، به مقدار حاجت کفایت نما از غذا و طعام تو را این قدر بس است که حفظ حیات کند، و زیاده خوردن آدمی را از قرب پروردگار دور، و از بساط قرب عزت مهجور می سازد و از جامه به قدری که ساتر بدن باشد تو را کافی است، و افزون از آن انسان را از کار آخرت باز می دارد و از مسکن و خانه آن قدر که تو را از باران و آفتاب محافظت کند کفایت می کند، و ازین بیشتر، خانه جاوید را خراب می کند.
هوش مصنوعی: ای دوست، از خواب غفلت بیدار شو و از غفلت در دنیا و طبیعت دوری کن. عشق به دنیا را از دل خود برون کن و دل خود را با محبت و دوستی خدا پر کن. از دنیایی که موقتی و عاریه‌ای است، تنها به اندازه نیاز خود قناعت کن و در زندگی که باید ترک کنیم، به اندازه ضرورت خود بسنده کن. برای خوردن، به همان اندازه‌ای نیاز داری که زندگی‌ات را حفظ کند و بیش از آن، تو را از نزدیکی به خدا دور می‌کند. برای پوشیدن، همین قدر که بدن تو را بپوشاند کافی است و بیشتر از آن، تو را از توجه به آخرت متوقف می‌کند. خانه‌ات باید به اندازه‌ای باشد که تو را از باران و آفتاب محافظت کند، و بیشتر از آن، فقط به ویرانی خانه جاودانت می‌انجامد.
و اگر به اینها کسی ساخت، یمکن که به کار آخرت پرداخت و اگر از این تجاوز نماید شغل او در دنیا بسیار، و دل او هر لحظه به فکری گرفتار می گردد و هر دمی غمی، و هر ساعتی محنتی، هر نفسی مشغله ای، و هر زمانی در مرحله ای خواهد بود برکات اوقات او به فکر این و آن تلف می شود، و وقت و فرصت برطرف و بعد از آنکه مشاغل دنیویه را از خود دور کنی متوجه دل خود باش، و لحظه ای از آن غافل مشو تا به هر وادی نیفتد و سعی کن که پیوسته در فکر و ذکر خدا باشد و با او انس گیرد، که به واسطه آن به بهجت ابدیه و سعادت دائمیه فایز گردد.
هوش مصنوعی: اگر کسی به این مسائل توجه کند، ممکن است به کارهای آخرت بپردازد. اما اگر از این فراتر برود، در دنیا شغف‌های فراوانی خواهد داشت و دلش همیشه درگیر افکار مختلف می‌شود. هر لحظه با غم و هر ساعتی با درد و هر دم با مشغله‌ای خواهد بود و در هر موقعیتی قرار می‌گیرد. برکت زمان‌هایش به فکر این و آن از بین می‌رود و فرصت‌ها از دست می‌روند. پس از اینکه مشغله‌های دنیوی را کنار گذاشتی، باید بر دل خود تمرکز کنی و لحظه‌ای از آن غافل نشوی تا به مشکلات دچار نشوی. سعی کن همواره در یاد و ذکر خدا باشید و با او ارتباط برقرار کنی تا به خوشی و سعادت جاودانی دست یابی.
و چگونه عاقل دست از چنین مرتبه ای برمی دارد به جهت مشغول شدن به فضول دنیا و امور خسیسه این عاریت سرا، که نه آن را بقائی، و نه با کسی وفائی کرده کسی زیاده از نصیب خود نخورده، و از اینجا چیزی با خود همراه نبرده.
هوش مصنوعی: چگونه انسان خردمند می‌تواند از چنین جایگاهی پایین بیاید و به چیزهای بی‌ارزش دنیوی و امور بی‌خود این دنیا که فقط امانتی است، مشغول شود؟ این دنیا نه دائمی است و نه هیچ‌کس در آن به دیگری وفا کرده و هیچ‌کس نیز از آنچه برایش مقدر شده، بیشتر نخورده و از آنجا چیزی با خود نمی‌برد.
بند بگسل باش آزاد ای پسر
چند باشی بند سیم و بند زر
هوش مصنوعی: آزاد باش و از قید و بند رهایی یاب، ای پسر! چرا باید به زنجیرهایی چون طلا و نقره وابسته باشی؟
گر بریزی بحر را در کوزه ای
چند گنجد قسمت یک روزه ای
هوش مصنوعی: اگر در کوزه‌ای دریا بریزی، تنها مقدار کمی از آن در کوزه جا می‌شود که در واقع نمایانگر سهمی کوچک است که یک روز می‌توانیم از آن استفاده کنیم.