گنجور

فصل - معالجه امراض نفسانی

چون مضرات این صفت مهلکه را دانستی و یافتی که آن از جمله مهلکات و باعث نکال و وبال و خسران مال است، پس لازم است که در صدد معالجه آن برآئی و نفس خود را از چنگ آن برهانی پس اگر خیال وسوسه در فعل معصیتی و قصد گناهی باشد تأمل کنی در سوء خاتمه امور و وخامت عاقبت عصیان در دنیا و آخرت و حقوق پروردگار را بر خود یادآوری و پاداش اعمال را از ثواب و عقاب در نظر آوری و ملاحظه کنی که نگاهداشتن خود از آنچه ابلیس تو را بدان وسوسه می کند و صبر بر آن به مراتب آسان تر است از تحمل عذاب الهی و سوختن در آتشی که اگر شراره ای از آن به زمین افتد اثری از آن نگذارد و نبات و جمادات را در هم سوزد و چون این امور را متذکر شدی و به نور معرفت و ایمان و حقیقت آنها را یقین دانی باشد که شیطان دست از تو بردارد و از وسوسه باز ایستد و چناچه از اینها معالجه نشود معالجه آن به فکر و ذکر و مجاهده در ترک شهوات و هواهای نفسانیه باید کرد چنانچه مذکور می شود و اگر آن خیالات باعث معاصی و قصد گناهی نباشد بلکه افکار ردیه و امانی کاذبه باشد که بدون قصد فعل بلکه بی اختیار به دل گذرد پس خلاصی از آنها بالکلیه در نهایت اشکال بلکه اطباء نفوس اعتراف کرده اند که آن داء عضال است و دفع آن بالمره متعسر بلکه بعضی آن را معتذر شمرده اند و حق آن است اگر چه دفع آنها بالمره صعوبت دارد لیکن ممکن است و آنچه از حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم مروی است که هر که دو رکعت نماز کند در آنها هیچ چیزی از خواطر نفسانیه به خاطر نگذراند گناهان گذشته و آینده او آمرزیده می شود بر این شاهد است و سر در صعوبت معالجه این آن است همچنان که در اخبار نبویه وارد است از برای هر کسی شیطانی و خلقت شیطان از آتش صرف است که لحظه ای ساکن نمی تواند شد بلکه همیشه در شعله کشیدن و حرکت است و دانستی که غالب ماده قوه واهمه و غضبیه و شهویه نیز از آتش است و به این سبب قرابت میان آنها و شیطان متحقق و به این جهت آن را بر اینها تسلط حاصل و اینها به متابعت و پیروی آن مایلند و به جهت آتش مزاجی این سه قوه اینها نیز دایم در هیجان و حرکت اند اگر چه تحرک آنها به جهت آنکه مخلوط به غیر آتش نیز هستند از شیطان کمتر همچنانکه حرکت شهویه نیز از غضبیه و غضبیه از واهمه کمتر است پس شیطان پیوسته در عروق بنی آدم در حرکت و هیجان و همیشه این قوه را به وسوسه در حرکت می آورد در آنها جولان می کند و ساعتی از حرکت و وسوسه نمی ایستد زیرا که ایستادن آن و قطع اثر آن نمی شود مگر اینکه مطیع و منقاد آدمی گردد و در نزد او ذلیل و خاضع شود و از وسوسه او بایستد و چگونه آن ملعون مطیع و ذلیل اولاد آدم می شود و حال اینکه با وجود امر صریح الهی به سجده پدر بزرگوار ایشان که گل او به ید قدرت الهی مخمر خلعت خلافت الهیه را در برداشت تن در نداد و تکبر و گردن کشی کرد و گفت: «خلقتنی من نار و خلقته من طین» «مرا از آتش روشن و آدم را از خاک تیره خلق کردی» چگونه سر به او فرود آورم و در پیش او ذلیل شوم و قسم به عزت الهیه یاد نمود که در صدد اغوا و گمراهی همه برآید پس چگونه می شود که دست از وسوسه بدارد و لحظه ای انسان مسکین را فارغ گذارد مگر کسانی که ریشه علایق دنیویه را از زمین دل کنده و آستین همت بر کون و مکان افشانده و به غیر از یک فکر همه هموم را از دل خود بیرون کرده، خانه دل را به یاد خدا سپرده باشد، که آن لعین در آنجا راه نیابد و این کسان از جمله بندگان مخلص هستند که آن ملعون آنها را استثناء کرده و گفته: «الا عبادک منهم المخلصین».

فصل - مضرات وساوس شیطانی و خواطر نفسانی: چون که وساوس شیطانیه و خواطر نفسانیه را شناختی و اقسام و علامات و اسباب آن را دانستی، بدان که ضرر آن عظیم و عاقبت آن وخیم است، و این حالت از جمله مهلکات عظیمه و حالات رذیله است، و دل را باعث تیرگی و ظلمت، و نفس را موجب افسردگی و کدورت، مانع وصول به سعادت، و مضیع روزگار و اوقات است چگونه چنین نباشد و حال اینکه سرمایه تحصیل نجات عمر، و آلت تجارت بندگان دل ایشان است.غفلت از خدا سبب وسوسه شیطان: پس ای جان برادر از این دشمن مطمئن مشو و گمان مکن که دلی ازدست آن فارغ است، بلکه مانند خون در بدن انسان جاری و سیال، و همه آن را، مانند هوا در قدح فرو گرفته و اگر خواهی قدحی را از هوا خالی نمایی نمی توانی تا آن را از چیز دیگر پر نسازی، بلکه قدری که از آب مثلا پر گردد، از هوا خالی می شود پس ظرف دل نیز چنین است اگر آن را مشغول به یاد خدا و فکر امری از امور دینیه کردی ممکن است که آمد و شد شیطان لعین از آن کم شود و الا هر لحظه که از خدا غافل ماند در آن دم شیطان با وسوسه اش در آنجا حاضر می شود، همچنان که خداوند متعال در کتاب کریم تصریح به آن فرموده که « وَمَن يَعْشُ عَن ذِکْرِ الرَّحْمَٰنِ نُقَيِّضْ لَهُ شَيْطَانًا فَهُوَ لَهُ قَرِينٌ» یعنی «هر که از یاد خداوند رحمن باز می ماند برانگیزانیم شیطان را که قرین و همنشین او باشد» و رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود «ان الله یبغض الشاب الفارغ» یعنی «خداوند دشمن دارد جوانی را که بیکار باشد» زیرا که کسی که مشغول عمل مباحی نباشد که دل او را مشغول سازد لامحاله شیطان فرصت نموده داخل خانه دلش می گردد و در آنجا آشیانه می سازد و توالد و تناسل می کند و از اجتماع نسل او نیز نسلهای دیگر متولد و همچنین إلی غیر النهایه.

اطلاعات

منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.