اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
و آن عبارت است از توقع داشتن در اموال مردم و آن نیز یکی از فروع محبت دنیاست و از جمله رذایل مهلکه و صفات خبیثه است و حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «زنهار که گرد طمع نگردی که آن فقر حاضری است» و حضرت امیرالمومنین علیه السلام فرمود که «از هر که خواهی استغنا کن تا مثل و نظیر آن باشی و به هر که می خواهی احسان کن تا بزرگ و امیر او باشی و از هر که می خواهی طمع کن تا بنده و اسیر او باشی» و بندگی و خادمی طامع، امری است ظاهر و روشن همچنان که مشاهده می شود که صاحبان همت و مناعت طبع، نه کوچکی سلطان را می کند و نه تملق امیر و وزیر را می گوید اما صاحبان طمع، در رکاب ارباب جاه و دولت می دوند و در برابر اهل دنیا دست بر سینه می نهند و اگر به خدمتی سرافراز گردیدند روز و شب نمی آسایند تا آن را به انجام رسانند، که شاید از فضول اموال آنها چیزی بربایند و این به غیر از خادمی و بندگی چیست؟ شخصی دو کودک را در راهی دید که هر یک نانی داشتند و یکی از آنها قدری عسل بر روی نان داشت، آن دیگری از وی عسل خواست گفت سگ من شو تا تو را عسل دهم گفت شدم صاحب عسل رشته ای به دهان او داد تا به دندان گرفت و از عقب او می دوید و صدای سگ می کرد و اگر آن کودک به نان خود ساختی سگ او نگردیدی.
هوش مصنوعی: توقع داشتن از اموال دیگران، یکی از نشانههای عشق به دنیا و یکی از صفات زشت و آسیبزننده است. پیامبر اکرم (ص) فرمودند که باید از طمع دوری کنید زیرا طمع فقر را به دنبال دارد. امام علی (ع) نیز گفتند که اگر میخواهی نیازمند کسی نباشی، به او احتیاج نداشته باش. اگر به کسی نیکی کنی، او تو را بزرگ خواهد شمرد و اگر به کسی طمع کنی، او بر تو تسلط خواهد یافت. بندگی و خدمت به طمع کار، کاملاً واضح است. افرادی که شرافت نفس دارند، نه به مقام و سلطه دیگران توجهی دارند و نه از آنها تملق میگویند. اما طمعورزان در پی خدمت به کسانی هستند که صاحب قدرت و ثروتاند و برای جلب نظر آنها هر کاری میکنند. داستانی از دو کودک وجود دارد که یکی از آنها نانی با عسل داشت و دیگری از او خواست که تبدیل به سگ شود تا برایش عسل بیاورد. او با این کار به زیبایی نشان میدهد که اگر به نان خود قناعت کند، نیازی به این خدمتکار بودن نخواهد داشت.
از حضرت امام محمد باقر علیه السلام مروی است که «بد بنده ای است بنده ای که او را طمعی است، که وی را به هر خانه می کشد و بد بنده ای است بنده ای که خواهشی دارد، که او ذلیل می گرداند» و اخبار و آثار وارده در مذمت طمع بی حد و بی نهایت است و همین قدر در مذمت آن کافی است که هر طامعی ذلیل و خوار، و در نظر مردم خفیف و بی اعتبار است به طمع لقمه ای نان، بر در این و آن می رود و به جهت اخذ درهم و دینار، به خانه آن و این می رود گاهی خود را بنده کسی می خواند که از پس مانده او خورد و زمانی خود را برده خسی می نماید که از متاع او چیزی برد در تملق بی سر و پائی هزار دروغ بر هم می بافد، تا جامه ای به جهت او بافته گردد و در خوش آمد آدم پستی صد هزار رطب و یابس برهم می پیچد، تا تر و خشکی به دست او آید سجده کافر را می کند تا کلاهی بر سر نهد و کمر خدمت فاسقی را بر میان می زند تا کمری بر میان بندد زهی ذلت و حقارت چنین شخصی و مثال کسانی که به جهت اخذ مالی طمع را پیشه خود کرده و به هر نوعی ممکن باشد چیزی به دست آورده مثال آن زن روستائی است که پیراهنی پوشیده بود و لباسی دیگر نداشت نامحرمی پیدا شد، دامن پیراهن را برچیده، روی خود را به آن پوشید و ندانست که اگر روی پوشیده شد چه جائی پیدا شد
هوش مصنوعی: از امام محمد باقر علیه السلام نقل شده که طمع و خواستههای بیحد و حصر انسان را ذلیل و خوار میسازد. اگر کسی به خاطر طمع به در خانهی این و آن برود، خود را حقیر و بیارزش میسازد. او به خاطر لقمهای نان به دیگران مراجعه میکند و برای گرفتن پول، خود را بندهی دیگران میداند. این افراد با دروغ و تملق، خود را به این و آن نزدیک میکنند تا شاید چیزی به دست آورند. آنها حتی به خاطر دستاوردهای بیارزش، خود را ذلیل میکنند و به اعمال کوچک و افتخارآمیز دیگران تن میدهند. یک مثال در این زمینه، زنی روستایی است که فقط یک پیراهن دارد و در تلاش است با دامن پیراهنش روی خود را بپوشاند؛ غافل از آنکه با این کار خود را در موقعیتی ناراحتکننده قرار میدهد.
طامع بیچاره، مالی را به چنگ می آورد و اما خود را خوار و خفیف می کند و صاحب مناعت نفس و بزرگی ذات، همت خود را از آن بالاتر می بیند که به جهت فضول مال دنیا بر در خانه ای رود و نان و پیاز خود را از الوان طعام دیگران بهتر می داند و به طمع جامه تازه، آبروی خود را کهنه نمی سازد.
هوش مصنوعی: کسی که طمع دارد، برای به دست آوردن مال خود را درشت و خوار میکند، اما کسی که دارای شخصیت و عزت نفس است، خود را بالاتر از این میبیند که به خاطر مال دنیا در خانه دیگران برود و غذای خود را از دیگران کمتر و بدتر تصور کند. او به خاطر طمع در داشتن لباس نو، آبرو و اعتبار خود را زیر سؤال نمیبرد.
چه خوب است تشریف میرختن
از آن به کهن جامه خویشتن
هوش مصنوعی: خوب است که از حالتی که هستی بیرون بیایی و به سمت نوآوری و تغییر بروی، به جای اینکه به جزئیات گذشته و ظاهر قدیمی خود بچسبی.
گر آزاده ای بر زمین خسب و بس
مکن بهر قالی زمین بوس کس
هوش مصنوعی: اگر انسان آزاد و رها هستی، بر روی زمین دراز بکش و آرامش کن و به خاطر پول و ارزشهای مادی خودت را خسته نکن.
و گر خود پرستی شکم طبله کن
در خانه این و آن قبله کن
هوش مصنوعی: اگر خودخواهی و پرستش شکم را در سر بپروری، در خانهی دیگران، به سوی آنها گرایش پیدا کن.
نیرزد عسل جان من زخم نیش
قناعت نکوتر به دوشاب خویش
هوش مصنوعی: عسل برای جان من ارزشی ندارد، زیرا زخم نیش قناعت از شیرینی دوشاب خودم بهتر است.
و هر طامعی اعتماد او به مردم زیادتر از اعتماد او به خداست، زیرا که اگر اعتماد او به خدا بیشتر بودی طمع بجز از او نداشتی و خود این مذمتی است که سرآمد همه مذمتهاست.
هوش مصنوعی: کسیکه در پی کسب مال و ثروت است، بیشتر به مردم اعتماد دارد تا به خدا. زیرا اگر او به خدا بیشتر اعتماد میکرد، به هیچ چیز جز او طمع نمیورزید. این وضعیت نشاندهنده یک عیب بزرگ است که از همه ناپسندیها بدتر است.
وقتی درویشی تنگدست به در خانه منعمی رفت و گفت: شنیده ام مال در راه خدا نذر کرده ای که به درویشان دهی، من نیز درویشم خواجه گفت: من نذر کوران کرده ام تو کور نیستی پس گفت: ای خواجه کور حقیقی منم که درگاه خدای کریم را گذاشته به در خانه چون تو گدائی آمده ام این را بگفت و روانه شد خواجه متأثر گشته از دنبال وی شتافت و هر چند کوشید که چیزی به وی دهد قبول نکرد.
هوش مصنوعی: یک درویش فقیر به خانه یک فرد ثروتمند رفت و گفت: شنیدهام که تو مال خود را برای کمک به درویشان نذر کردی، من هم درویش هستم. ثروتمند جواب داد: من برای افراد نابینا (کور) نذر کردهام، تو که نابینا نیستی. درویش پاسخ داد: ای آقا! من حقیقتاً نابینای واقعی هستم، زیرا درگاه خداوند بخشنده را رها کردهام و به در خانه تو آمدهام. سپس او رفت و ثروتمند، تحت تأثیر قرار گرفت و به دنبال او دوید اما هر بار که تلاش کرد تا به او کمکی کند، درویش آن را نپذیرفت.
آری: چگونه کسی که روی از در خانه خدا برتافت کور نباشد و حال آنکه چنین درگاه را گم کرده؟ چگونه کر نباشد و حال اینکه آیه کریمه «الیس الله بکاف عبده» را نشنیده یعنی «آیا خدا کافی نیست از برای بنده خود؟» و اگر شنیده و باور نکرده، خود کافری است مطلق، نعوذ بالله منه.
هوش مصنوعی: چگونه ممکن است کسی که از در خانه خدا روی برگرداند، بینا باشد در حالی که او راهی را که باید برود گم کرده است؟ چگونه ممکن است او ناشنوا باشد در حالی که آیهای از قرآن که میگوید «آیا خدا برای بندهاش کافی نیست؟» را نشنیده است؟ و اگر او این آیه را شنیده اما به آن ایمان نیاورده، پس به truly کافر است و از خداوند به دور است.
گر گدائی کنی از درگه آن کن باری
که گدایان درش را سر سلطانی نیست
هوش مصنوعی: اگر از درگاه آن حضرت درخواست help داشته باشی، به خاطر بسپار که در این درگاه حتی گدایان هم مقام و منزلت دارند و جایی برای سلطنت نیست.