گنجور

فصل - فقر و اقسام آن

بدان که ضد غنا، فقر است و آن بر دو قسم است: اول: فقر حقیقی، و آن عبارت است از احتیاج، «کائنا ما کان» و این فقر از برای هر موجودی غیر از واجب الوجود ثابت است و مقابل آن، غنای مطلق است، که مخصوص ذات احدیت است و به این فقر و غنا در کتاب خدا اشاره شده است که «انتم الفقراء الی الله و الله هو الغنی».

دوم: فقر اضافی، و آن عبارت است از احتیاج به بعض از ضروریات و این فقری است که در اینجا مذکور می شود و فقیر به این چهار قسم است:

یکی آنکه مال دنیا را دوست دارد و نهایت رغبت به آن دارد و نهایت تعب و رنج در طلب آن می کشد و از هر ممری که حاصل شود مضایقه ندارد، و لیکن چیزی به دست او نمی آید و این را فقیر حریص گویند.

دوم آنکه مالداری را از بی چیزی دوست تر داشته باشد، و لیکن محبت او به مال به مرتبه ای نیست که خود را به مشقت و زحمت افکند، و از حرام مضایقه نداشته باشد، بلکه اگر بی زحمت یا به اندک طلبی که مانع عبادت او نشود و چیزی به دست او آید خوشحال می گردد و این را فقیر قانع می نامند.

سوم آنکه مطلقا رغبت و محبتی به مال نداشته باشد و آن را نخواهد، بلکه از آن متأذی و گریزان باشد، و اگر مالی به او رسد از آن اعراض کند و این را فقیر زاهد گویند.

چهارم آنکه نه محبتی به مال داشته باشد، نه کراهتی از آن، نه از مال داشتن شاد باشد و نه اگر مالی بیابد از آن اعراض کند، بلکه وجود و عدم مال نزد او مساوی باشد و به غنا و فقر هر دو راضی باشد نه از غنا روگردان باشد و نه از فقر و احتیاج خائف و ترسان نه اگر مال بیابد مشغول هوا و هوس شود و نه اگر نیابد پریشان خاطر گردد و شکایت کند و چنین شخصی اگر مال همه دنیا را داشته باشد از برای او ضرر ندارد و مال در پیش او مثل هوا خواهد بود، که بام و فضای خانه او را فراگرفته و به او ضرر نمی رساند و نه از آن شاد نه از آن کراهت دارد بلکه به قدر ضرورت نفس کشیدن از آن منتفع می گردد و به احدی در آن بخل نمی ورزد و خود و غیر خود را در آن مساوی می بیند و چنین شخصی را فقیر مستغنی راضی، یا فقیر عارف باید نامند و مرتبه این شخص، از مرتبه زاهد بالاتر است و زاهد از ابرار است ولی چنین شخصی از مقربین است، زیرا که زاهد از دنیا کراهت دارد، پس دل او مشغول کراهت دنیاست همچنان که دل حریص، مشغول محبت آن است و هر چه دل را مشغول کند حجابی است میان بنده و خدا و لیکن دل مشغول به بغض دنیا بهتر است از دل مشغول به حب آن و دوم مثل کسی است که برخلاف راه مقصود برود و از مقصود غافل باشد و اول چون کسی است که راه مقصود را طی کند، و لیکن از مقصود غافل شود و از برای این حالت منتظره، به غیر از زوال غفلت نیست به خلاف اول که اگر غفلت او زایل شود باید مدتها از آن راهی که رفته برگردد تا به راه مقصود افتد.

اگر کسی گوید که شکی نیست که انبیا و اولیا، فقر را طالب بودند از غنا کراهت داشتند و از مال دنیا گریزان بودند، پس باید مرتبه ایشان نازلتر از مرتبه فقیر مستغنی باشد و دل ایشان مشغول باشد، جواب گویید که از اخبار بیش از این برنمی آید که ایشان از مال دنیا نفرت و کناره می کردند، نه اینکه عداوت و بغض به آن داشتند و دل ایشان مشغول بوده به کراهت آن مانند کسی که به قدر تشنگی آن از نهر بیاشامد و بقیه را اعتنا نکند و بر فرض اظهار کراهت و تنفر از دنیا و مال، به جهت تنبه سایر مردمان بوده، همچنان که می بینیم: پدر، از لب حوض به کنار می جهد تا طفل او بترسد و حذر کند و افسونگر در برابر اولاد خود از مار فرار می کند که آنها نیز بترسند نه اینکه خود از مار خوفی داشته باشد.

و مخفی نماند که بعضی از این اقسامی که از برای فقر ذکر کردیم ممدوح، و بعضی مذموم است و اختلاف اخباری که در خصوص فقر رسیده که در بعضی مدح آن شده و در بعضی ذم آن، به جهت اختلاف اقسام آن است.

اطلاعات

منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بدان که ضد غنا، فقر است و آن بر دو قسم است: اول: فقر حقیقی، و آن عبارت است از احتیاج، «کائنا ما کان» و این فقر از برای هر موجودی غیر از واجب الوجود ثابت است و مقابل آن، غنای مطلق است، که مخصوص ذات احدیت است و به این فقر و غنا در کتاب خدا اشاره شده است که «انتم الفقراء الی الله و الله هو الغنی».
هوش مصنوعی: باید بدانید که واژه "فقر" در واقع نقطه نظیری مخالف "غنا" دارد و این فقر به دو نوع تقسیم می‌شود: نوع اول، فقر حقیقی است که به معنای نیازمندی است و این نیازمندی برای هر موجودی غیر از وجود واجب برقرار است. در مقابل این نوع فقر، غنای مطلق قرار دارد که مختص ذات الهی است. همچنین، در کتاب‌های آسمانی به این فقر و غنا اشاره شده است که می‌گوید "شما به خدا نیاز دارید و خدا بی‌نیاز است".
دوم: فقر اضافی، و آن عبارت است از احتیاج به بعض از ضروریات و این فقری است که در اینجا مذکور می شود و فقیر به این چهار قسم است:
هوش مصنوعی: فقر اضافی به نوعی از نیاز اشاره دارد که فرد به برخی از ضروریات زندگی احتیاج دارد. این نوع فقر که در اینجا مورد بررسی قرار می‌گیرد، به چهار دسته تقسیم می‌شود.
یکی آنکه مال دنیا را دوست دارد و نهایت رغبت به آن دارد و نهایت تعب و رنج در طلب آن می کشد و از هر ممری که حاصل شود مضایقه ندارد، و لیکن چیزی به دست او نمی آید و این را فقیر حریص گویند.
هوش مصنوعی: یکی از انواع انسان‌ها کسی است که به دنیا و مال آن علاقه‌مند بوده و به شدت در پی به دست آوردن آن است. او تمام سختی‌ها و زحمت‌ها را برای کسب این مال تحمل می‌کند و از هیچ راهی برای رسیدن به هدفش دریغ نمی‌کند. با این حال، هیچ چیزی به دست نمی‌آورد و به این شخص فقیر حریص گفته می‌شود.
دوم آنکه مالداری را از بی چیزی دوست تر داشته باشد، و لیکن محبت او به مال به مرتبه ای نیست که خود را به مشقت و زحمت افکند، و از حرام مضایقه نداشته باشد، بلکه اگر بی زحمت یا به اندک طلبی که مانع عبادت او نشود و چیزی به دست او آید خوشحال می گردد و این را فقیر قانع می نامند.
هوش مصنوعی: دوم اینکه فردی که به مال و ثروت توجه دارد، آن را بیشتر از نداشتن دوست دارد، اما علاقه‌اش به مال به حدی نیست که بخواهد خود را به زحمت بیندازد یا از حرام استفاده کند. او اگر بدون زحمت یا با کمترین تلاشی که مانع عبادتش نشود، به چیزی دست یابد، خوشحال می‌شود. این نوع فرد را فقیر قانع می‌نامند.
سوم آنکه مطلقا رغبت و محبتی به مال نداشته باشد و آن را نخواهد، بلکه از آن متأذی و گریزان باشد، و اگر مالی به او رسد از آن اعراض کند و این را فقیر زاهد گویند.
هوش مصنوعی: سومین نکته این است که شخص باید به هیچ وجه علاقه و محبتی به مال نداشته باشد و از آن دوری کند. به طوری که اگر به او مالی برسد، از آن دوری جسته و به آن اهمیت ندهد. چنین فردی را فقیر زاهد می‌نامند.
چهارم آنکه نه محبتی به مال داشته باشد، نه کراهتی از آن، نه از مال داشتن شاد باشد و نه اگر مالی بیابد از آن اعراض کند، بلکه وجود و عدم مال نزد او مساوی باشد و به غنا و فقر هر دو راضی باشد نه از غنا روگردان باشد و نه از فقر و احتیاج خائف و ترسان نه اگر مال بیابد مشغول هوا و هوس شود و نه اگر نیابد پریشان خاطر گردد و شکایت کند و چنین شخصی اگر مال همه دنیا را داشته باشد از برای او ضرر ندارد و مال در پیش او مثل هوا خواهد بود، که بام و فضای خانه او را فراگرفته و به او ضرر نمی رساند و نه از آن شاد نه از آن کراهت دارد بلکه به قدر ضرورت نفس کشیدن از آن منتفع می گردد و به احدی در آن بخل نمی ورزد و خود و غیر خود را در آن مساوی می بیند و چنین شخصی را فقیر مستغنی راضی، یا فقیر عارف باید نامند و مرتبه این شخص، از مرتبه زاهد بالاتر است و زاهد از ابرار است ولی چنین شخصی از مقربین است، زیرا که زاهد از دنیا کراهت دارد، پس دل او مشغول کراهت دنیاست همچنان که دل حریص، مشغول محبت آن است و هر چه دل را مشغول کند حجابی است میان بنده و خدا و لیکن دل مشغول به بغض دنیا بهتر است از دل مشغول به حب آن و دوم مثل کسی است که برخلاف راه مقصود برود و از مقصود غافل باشد و اول چون کسی است که راه مقصود را طی کند، و لیکن از مقصود غافل شود و از برای این حالت منتظره، به غیر از زوال غفلت نیست به خلاف اول که اگر غفلت او زایل شود باید مدتها از آن راهی که رفته برگردد تا به راه مقصود افتد.
هوش مصنوعی: چهارم این است که فردی باید نه به مال علاقه خاصی داشته باشد و نه از آن متنفر باشد. او نه از داشتن مال خوشحال می‌شود و نه اگر مالی به دست آورد، از آن روی گردان می‌شود. برای او وجود و عدم مال یکسان است و به هر دو وضعیت، یعنی غنی و فقیر، راضی است. نه از ثروت دور می‌ماند و نه از فقر و نیاز احساس ترس می‌کند. او اگر مالی به دست آورد، به آن گرفتار هوس نمی‌شود و اگر مالی نداشته باشد، دلش نگران و شکایت‌گونه نمی‌شود. چنین فردی حتی اگر تمام دارایی‌های دنیا را داشته باشد، برایش ضرر نخواهد داشت و مال برای او مانند هوایی است که همه‌جا را احاطه کرده و هیچ آسیبی به او نمی‌زند. نه از آن خوشحال است و نه از آن بی‌زار؛ بلکه تنها به اندازه نیازش از آن بهره‌مند می‌شود و در آن بخل نمی‌ورزد. او خود را و دیگران را در بهره‌برداری از مال برابر می‌بیند. چنین فردی را می‌توان به عنوان فقیر مستغنی راضی یا فقیر عارف نامید و مقام او بالاتر از زاهد است. زاهد از دنیا دوری می‌کند ولی این شخص از مقربین به درگاه خداوند است، زیرا زاهد از دنیا متنفر است و دلش مشغول این کراهت است، حال آنکه دل حریص نیز در محبت دنیا مشغول است. هر چیزی که دل را مشغول کند مانعی برای ارتباط بنده با خداست، اما دل مشغول به نفرت از دنیا بهتر از دل مشغول به محبت آن است. همچنین، کسی که در مسیر مقصود گام برمی‌دارد اما از هدفش غافل است، با فردی که کاملاً بر خلاف مسیر مقصود می‌رود، تفاوت دارد. در حالت اول، اگر غفلت برطرف شود، فرد باید مدتی در جهت درست برگردد تا دوباره به راه مقصود برسد.
اگر کسی گوید که شکی نیست که انبیا و اولیا، فقر را طالب بودند از غنا کراهت داشتند و از مال دنیا گریزان بودند، پس باید مرتبه ایشان نازلتر از مرتبه فقیر مستغنی باشد و دل ایشان مشغول باشد، جواب گویید که از اخبار بیش از این برنمی آید که ایشان از مال دنیا نفرت و کناره می کردند، نه اینکه عداوت و بغض به آن داشتند و دل ایشان مشغول بوده به کراهت آن مانند کسی که به قدر تشنگی آن از نهر بیاشامد و بقیه را اعتنا نکند و بر فرض اظهار کراهت و تنفر از دنیا و مال، به جهت تنبه سایر مردمان بوده، همچنان که می بینیم: پدر، از لب حوض به کنار می جهد تا طفل او بترسد و حذر کند و افسونگر در برابر اولاد خود از مار فرار می کند که آنها نیز بترسند نه اینکه خود از مار خوفی داشته باشد.
هوش مصنوعی: اگر کسی بگوید که پیامبران و اولیای الهی خواهان فقر بودند و از ثروت بیزار، به گونه‌ای که باید مقام آنان پایین‌تر از مقام فقیر بی‌نیاز باشد و دلشان مشغول این مساله باشد، باید گفت که بر اساس احادیث، بیشتر از این نمی‌توان نتیجه گرفت که آنان از دنیا و مال آن نفرت داشتند، نه اینکه با آن دشمنی و بغض داشته باشند. دلشان مشغول کراهت دنیا بوده مانند کسی که در شدت تشنگی از نهر می‌نوشد و به باقی آب توجهی ندارد. حتی اگر کراهت و تنفر از دنیا و مال را ابراز کرده‌اند، این ممکن است به منظور هشدار و آگاهی دیگر مردم بوده باشد. همان‌طور که دیده می‌شود، پدر برای ترساندن بچه‌اش از کنار حوض دور می‌شود تا او احتیاط کند، یا افسونگری که به خاطر ترس از مار فرار می‌کند تا فرزندانش نیز بترسند، نه اینکه خود از مار ترسی داشته باشد.
و مخفی نماند که بعضی از این اقسامی که از برای فقر ذکر کردیم ممدوح، و بعضی مذموم است و اختلاف اخباری که در خصوص فقر رسیده که در بعضی مدح آن شده و در بعضی ذم آن، به جهت اختلاف اقسام آن است.
هوش مصنوعی: باید گفت که برخی از انواع فقر که ذکر کردیم، ستوده شده‌اند و برخی دیگر نکوهیده هستند. دلیل اینکه در آیات و روایات درباره فقر نظرات متفاوتی وجود دارد، به خاطر همین تنوع در اقسام فقر است.