از آنچه مذکور شد معلوم گردید که حقیقت خود دنیا چیزی است و در حق بندگان، چیز دیگر و اولی که زمین و اعیان موجود در آن باشد، بدی و مذمتی ندارد.
بلکه دنیای مذموم آن دنیای در حق بندگان است، که دلبستگی ایشان به اعیان مذکور، و گرفتاری ایشان به آنها، و استیفای لذات خود از آنها باشد و دانستی که این نیز بر دو قسم است:
یکی آنکه علاقه به آن، و گرفتاری به اصلاح آن، و التذاذ از آن، به آن جهت بود که وسیله آخرت باشد و به کار سرای جاوید بیاید و این قسم نیز ممدوح و مستحسن است.
و قسم دیگر، آن قسمی است که به زبان همه پیغمبران، ملعون، و در همه ملل و ادیان مذموم است و آن این است که علاقه و گرفتاری و التذاذ از آن، نه از پی اصلاح امر آخرت باشد و نه در تهیه سفر عالم قدس به آن احتیاجی بوده باشد، بلکه به مجرد خواهش نفس باشد، و هوا و هوس، عبارت از همین لذات است، که خداوند رئوف بهشت را وعده فرموده است به هر که خود را از آن باز دارد و همین علاقه است که بیشتر امراض دل از آن متولد می شود و منشأ بسیاری از صفات خبیثه می گردد، چون ریا و حسد و حقد و عداوت و کبر و دغل و تفاخر و حب مدح و سوءظن و طمع و حرص و امثال اینها و همین گرفتاری بدن است که آدمی را از کار آخرت باز می دارد، زیرا که این گرفتاری عبارت از شغلهای دنیویه، از حِرَف و صناعتهایی که مردم خود را به آن مشغول ساخته اند، به نحوی که خود و خالق خود را بالمره فراموش کرده اند، و از کاری که به جهت آن خلق شده اند غافل مانده اند و اگر بدانند که فایده این کسبها و شغلها چیست و به قدر ضرورت خود را مشغول آنها کنند کجا به دنیا چنین فرو می روند و روز و شب خود را به آن صرف می نمایند.
و لیکن چون حکمت آمدن به دنیا و قدر نصیب خود را از این عاریت سرا را نفهمیدند، پا از قدر حاجت بالاتر نهاده و خود را به مشاغل دنیویه گرفتار کردند و چون از عقب هر شغلی مشغله دیگر، بلکه چندین مشاغل بی نهایت به یکدیگر متصل می شود، به این جهت از مقصود باز می مانند و به مشغله های بی حد گرفتار می شوند آری، شغل دنیا چنین است، چون در یک شغل گشوده شد در ده شغل دیگر از پی آن وا می شود و هر یک از آن ده در را نیز درهای دیگر از عقب می رسد و همچنین إلی غیر النهایه.
آری، گویا دنیا چاهی است عمیق، که نهایتی از برای عمق آن نیست و از برای آن طبقات بی نهایتی است، هر که به طبقه اول آن افتاد از آنجا به طبقه پائین تر می افتد و از آنجا به طبقه دیگر و همچنین همیشه در پائین افتادن است نظر کن ببین که آنچه را انسان به آن محتاج است منحصر است به خوراک و پوشاک و مسکن و از برای تدارک اینها پنج صنعت حادث شد که زراعت است و شبانی و بافندگی و بنائی و اقتناص، که عبارت است از دست آوردن مباحات به صید کردن و معدن شکافتن و خارکنی و هیمه شکنی و بر هر یک از این پنج صنعت صنعتهای بسیار مترتب شد با این همه صناعتها که در دنیا ملاحظه می کنی پیدا شد و هیچ احدی نیست مگر اینکه مشغول به یکی یا بیشتر از این شغلها هست، و به جهت اخذ کردن این سه چیز، تمام عالم مشغول شده اند مگر اهل بطالت و کسالت که از بدو طفولیت و هرزگی نشو و نما یافته اند و به این جهت لابد شده اند که از آنچه دیگران تحصیل می کنند أخذ نمایند و به این سبب دو شغل خبیث رذل هم رسید که یکی دزدی و دیگری گدائی است و هر کدام از اینها نیز انواع بسیار و اقسام بی شمار دارند.
اطلاعات
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
از آنچه مذکور شد معلوم گردید که حقیقت خود دنیا چیزی است و در حق بندگان، چیز دیگر و اولی که زمین و اعیان موجود در آن باشد، بدی و مذمتی ندارد.
هوش مصنوعی: از آنچه بیان شد، مشخص گردید که واقعیت دنیا خود یک چیز است و در مورد بندگان چیز دیگری است. در واقع، زمین و موجودات آن اصلی ندارند که ناپسند یا مذموم باشد.
بلکه دنیای مذموم آن دنیای در حق بندگان است، که دلبستگی ایشان به اعیان مذکور، و گرفتاری ایشان به آنها، و استیفای لذات خود از آنها باشد و دانستی که این نیز بر دو قسم است:
هوش مصنوعی: دنیا از نظر منفی، دنیایی است که بندگان در آن به اشیاء و مادیات وابسته هستند و خود را درگیر آنها میسازند و لذتهای خود را از این چیزها تأمین میکنند. این وابستگی نیز به دو نوع تقسیم میشود.
یکی آنکه علاقه به آن، و گرفتاری به اصلاح آن، و التذاذ از آن، به آن جهت بود که وسیله آخرت باشد و به کار سرای جاوید بیاید و این قسم نیز ممدوح و مستحسن است.
هوش مصنوعی: یکی از دلایل علاقه و تلاش برای اصلاح و لذت بردن از چیزی این است که آن چیز میتواند وسیلهای برای زندگی جاوید باشد و به کار آخرتمان بیاید. این نوع علاقه و تلاش، مورد ستایش و پسندیده است.
و قسم دیگر، آن قسمی است که به زبان همه پیغمبران، ملعون، و در همه ملل و ادیان مذموم است و آن این است که علاقه و گرفتاری و التذاذ از آن، نه از پی اصلاح امر آخرت باشد و نه در تهیه سفر عالم قدس به آن احتیاجی بوده باشد، بلکه به مجرد خواهش نفس باشد، و هوا و هوس، عبارت از همین لذات است، که خداوند رئوف بهشت را وعده فرموده است به هر که خود را از آن باز دارد و همین علاقه است که بیشتر امراض دل از آن متولد می شود و منشأ بسیاری از صفات خبیثه می گردد، چون ریا و حسد و حقد و عداوت و کبر و دغل و تفاخر و حب مدح و سوءظن و طمع و حرص و امثال اینها و همین گرفتاری بدن است که آدمی را از کار آخرت باز می دارد، زیرا که این گرفتاری عبارت از شغلهای دنیویه، از حِرَف و صناعتهایی که مردم خود را به آن مشغول ساخته اند، به نحوی که خود و خالق خود را بالمره فراموش کرده اند، و از کاری که به جهت آن خلق شده اند غافل مانده اند و اگر بدانند که فایده این کسبها و شغلها چیست و به قدر ضرورت خود را مشغول آنها کنند کجا به دنیا چنین فرو می روند و روز و شب خود را به آن صرف می نمایند.
هوش مصنوعی: نوع دیگری از قسمها وجود دارد که در زبان تمامی پیامبران نکوهش شده و در همه ملتها و ادیان مذموم است. این نوع قسم به این مسئله اشاره دارد که عشق، وابستگی و لذت بردن از چیزی نه به خاطر اصلاح امور آخرت است و نه به خاطر نیاز به تهیه سفر به عالم قدس، بلکه تنها به دلیل خواستههای نفسانی و هوا و هوس است. این لذات، منبعی برای بسیاری از بیماریهای روحی و بروز صفات ناپسند مانند ریا، حسد، کینه، دشمنی، تکبر، نیرنگ، فخر، حب مدح، بدبینی، طمع، حرص و امثال اینها میشود. این وابستگی دنیوی انسان را از انجام کارهای آخرت باز میدارد، زیرا این وابستگی ناشی از مشغولیت به کارها و حرفههای دنیوی است که مردم به آن مشغول شده و به طور کامل خود و خداوند را فراموش کردهاند و از هدف آفرینش خود غافل ماندهاند. اگر مردم میدانستند که فایده این کسبها و شغلها چیست و فقط به اندازه نیاز خود به آنها میپرداختند، هرگز اینگونه در دنیا غرق نمیشدند و روز و شب خود را به آن سپری نمیکردند.
و لیکن چون حکمت آمدن به دنیا و قدر نصیب خود را از این عاریت سرا را نفهمیدند، پا از قدر حاجت بالاتر نهاده و خود را به مشاغل دنیویه گرفتار کردند و چون از عقب هر شغلی مشغله دیگر، بلکه چندین مشاغل بی نهایت به یکدیگر متصل می شود، به این جهت از مقصود باز می مانند و به مشغله های بی حد گرفتار می شوند آری، شغل دنیا چنین است، چون در یک شغل گشوده شد در ده شغل دیگر از پی آن وا می شود و هر یک از آن ده در را نیز درهای دیگر از عقب می رسد و همچنین إلی غیر النهایه.
هوش مصنوعی: انسانها به دلیل نادانی درباره حکمت وجودشان در دنیا و عدم درک سهم خود از این جهان مادی، پا فراتر از نیازهای اصلی خود گذاشته و خود را درگیر کارهای دنیوی کردند. به محض اینکه به یک شغل مشغول میشوند، ناخواسته به شغلهای دیگر نیز کشیده میشوند و این روند ادامه دارد. در نتیجه، به هدف واقعی خود دست نمییابند و در مشغلههای بیپایان گیر میافتند. زندگی دنیوی اینگونه است که وقتی در یک شغل شروع به فعالیت میکنند، درهای دیگری نیز به رویشان باز میشود و این زنجیره به صورت بیپایانی ادامه مییابد.
آری، گویا دنیا چاهی است عمیق، که نهایتی از برای عمق آن نیست و از برای آن طبقات بی نهایتی است، هر که به طبقه اول آن افتاد از آنجا به طبقه پائین تر می افتد و از آنجا به طبقه دیگر و همچنین همیشه در پائین افتادن است نظر کن ببین که آنچه را انسان به آن محتاج است منحصر است به خوراک و پوشاک و مسکن و از برای تدارک اینها پنج صنعت حادث شد که زراعت است و شبانی و بافندگی و بنائی و اقتناص، که عبارت است از دست آوردن مباحات به صید کردن و معدن شکافتن و خارکنی و هیمه شکنی و بر هر یک از این پنج صنعت صنعتهای بسیار مترتب شد با این همه صناعتها که در دنیا ملاحظه می کنی پیدا شد و هیچ احدی نیست مگر اینکه مشغول به یکی یا بیشتر از این شغلها هست، و به جهت اخذ کردن این سه چیز، تمام عالم مشغول شده اند مگر اهل بطالت و کسالت که از بدو طفولیت و هرزگی نشو و نما یافته اند و به این جهت لابد شده اند که از آنچه دیگران تحصیل می کنند أخذ نمایند و به این سبب دو شغل خبیث رذل هم رسید که یکی دزدی و دیگری گدائی است و هر کدام از اینها نیز انواع بسیار و اقسام بی شمار دارند.
هوش مصنوعی: دنیا مانند چاهی عمیق به نظر میرسد که هیچ انتهایی برای عمق آن وجود ندارد و طبقات بیپایانی دارد. هر کس که به طبقه اول بیفتد، به تدریج به طبقات پایینتر میرود و همیشه در حال سقوط است. انسانها برای برآورده کردن نیازهای اساسی خود، که شامل خوراک، پوشاک و مسکن است، به پنج نوع صنعت متوسل شدهاند: زراعت، شبانی، بافندگی، بنایی و اقتناص (بهدست آوردن منابع طبیعی مانند صید و معدنکاوی). این صنایع اصلی، خود شامل صنایع زیادی دیگر میشوند و به همین دلیل، همه افراد جامعه به یکی یا چند مورد از این شغلها مشغولاند. تنها افرادی که در زندگی خود تنبلی و بیعملی دارند از این قاعده مستثنی هستند، چرا که از کودکی در بیهدفبودن رشد کردهاند و بنابراین، ناچارند به منابع دیگران تکیه کنند. این موضوع منجر به شکلگیری دو فعالیت ناپسند یعنی دزدی و گدایی شده که هر یک نیز انواع و اقسام مختلفی دارند.