گنجور

فصل - مذمت دنیا و بی ارزشی و بی اعتباری آن

بدان ای جان برادر دنیا دشمن خدا و بندگان خداست، أعم از دوستان و دشمنان او اما دشمنی او با خدا آن است که راه بندگان او را زد و ایشان را به زخارف خود فریفت و از این جهت خدا از روزی که آن را آفریده نظر بر آن نیفکند و اما عداوت آن با دوستان خدا به این است که خود را هر لحظه به نوعی می آراید و در نظر ایشان جلوه می دهد و نعمتهای خود را بر ایشان عرضه می کند، تا صبر بر ایشان گردد و حلاوت ترک دنیا در کام ایشان تلخ و ناگوار شود و اما دشمنی او با دشمنان خدا به این است که دام خود را در راه ایشان افکنده به مکر و فریب ایشان را به دام می کشد و گردن آنها را به کمند خود درمی آورد و با ایشان نرد محبت و دوستی می بازد، تا دلهای آنها را به خود کشیده از خدعه خود ایشان را ایمن و دلشان را به خود مطمئن ساخته به یکبار دامن خود را از دست ایشان می رهاند و ایشان را در پشیمانی و ندامت و اندوه و حسرت می نشاند پس آن بخت برگشتگان به کناری می آیند هم سود و سرمایه درباخته، و خود را از سعادت ابدی محروم ساخته، آتش حسرت در کانون سینه هایشان افروخته، و دلهایشان به آتش بی برگی سوخته، در فراق عجوزه دنیای غدار ناله های زار از دلهای افکار برمی آورند و از مکر و فریب آن آه های آتشبار می کشند و «یستغیثون و لا یغاث» بل یقال لهم «اخسئوا و لا تکلمون» یعنی «فریاد از نهادشان می آید و فریاد رسی نمی یابند بلکه از هر طرف ندا به ایشان می رسد که دور شوید ای سگان و سخن مگوئید».

ای خداوندان طاق و طمطراق
صحبت دنیا نیارزد با فراق
اندک اندک خان و مان آراستن
پس به یکبار از سرش برخاستن

«اولئک الذین اشتروا الحیاة الدنیا بالآخرة فلا یخفف عنهم العذاب ولا هم ینصرون» یعنی «ایشان اند کسانی که متاع حیات چند روزه دنیا را به نعیم آخرت خریده اند و به عذاب ابدی گرفتار شده اند، نه عذاب ایشان تخفیف داده می شود و نه کسی اعانت و یاری ایشان را می کند» پس هان، ها تا فریب دنیا را نخوری و به ریسمان آن به چاه فرو نروی که دشمن خدا و بندگان اوست و خانه ای است عاریت و بی وفا و سرائی است بی قدر و بی بقا.

حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند که «اگر دنیا را در نزد خدا به قدر پر پشه ای قدر بود کافر را از آن شربت آبی ندادی» و فرمود که «هر که صبح کند و بیشتر در شغل دنیا فکر داشته باشد او را هیچ گونه راهی در نزد خدا نیست و خدا دل او را به چهار خصلت گرفتار می سازد همّ و غمی که هرگز از او جدا نشود و گرفتاریی که هرگز از آن فارغ نگردد و احتیاجی که هرگز به بی نیازی نرسد و آرزوهایی که هرگز آخر نداشته باشد».

آری گرفتاران دنیا را دیده ای که آرزوی ایشان به جائی بایستد؟ یا وقتی احتیاج ایشان تمام شود؟ یا روزی گرفتاریی از برای ایشان نباشد؟ تهی دستان بینوا را اگر یک غم است گرفتاران دام دنیا را هر لحظه صد غم کم است اگر فقرا را یک احتیاج در پیش است، اغنیا را هر دم صد حاجت بیش است.

آخری نیست تمنای سر و سامان را
سر و سامان به از این بی سر و سامانی نیست

و نیز آن حضرت فرمود که «عجب و هزار عجب از آن کسی که خانه باقی پایدار را ترک می کند و از برای خانه فانی عمل می کند» و در بعضی احادیث قدسیه رسیده است که ای فرزند آدم! آنچه هست از مال، مال من است و از مال تو چیزی عاید تو نخواهد شد مگر آنچه تصدق کردی و پیش فرستادی یا خوردی و برطرف کردی یا پوشیدی و کهنه نمودی»

روزی سید عالم بر مزبله ای گذشت نزدیک مقبره ای بود ایستاد و فریاد کشید که بیائید و دنیای خود را ببینید و نظر کنید به این کفنهای کهنه و استخوانهای پوسیده و به فکر کار خود بیفتید».

عارفی روزی به راهی می گذشت
واله و مدهوش چون می خوارگان
دید گورستان و مبرز روبرو
بانگ برزد گفت که ای نظارگان
نعمت دنیا و نعمت خواره بین
اینش نعمت، اینش نعمت خوارگان

و نیز از آن حضرت مروی است که «دنیا خانه کسی است که دیگر خانه ای ندارد و مال کسی است که هیچ مالی از برای او نیست و آن را جمع می کند کسی که عقل ندارد و به جهت آن دشمنی می کند کسی که دانائی ندارد و بر آن حسد می برد کسی که بصیرت ندارد و از برای آن سعی می کند کسی که یقین از برای او نیست» و فرمود که «خدای تعالی از روزی که دنیا را آفریده به آن نظر نکرده در روز قیامت دنیا خواهد گفت: خدایا مرا نصیب پست ترین دوستان خود کن خطاب خواهد رسید که ساکت شو هیچ تو را من از برای ایشان نپسندیده ام چگونه امروز خواهم پسندید» و فرمود که «در روز قیامت طایفه ای را بیاورید که اعمال حسنه ایشان مانند کوههای تهامه باشد، پس امر الهی رسد که ایشان را به جهنم افکنید بعضی عرض کردند: یا رسول الله آیا ایشان از اهل نماز خواهند بود؟ فرمود: بلی، کسانی خواهند بود که نماز می گزاردند و روزه می گرفتند و پاره ای از شبها بیدار می بودند، ولیکن هرگاه چیزی از دنیا پیدا می شد بر آن می جستند» و مروی است که «روزی حضرت پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم از خانه برآمد و اصحاب را مخاطب نموده و فرمود: آیا در میان شما کسی هست که بخواهد خدا کوری او را زایل کند و او را بینا گرداند؟ آگاه باشید که هر کس به دنیا مایل باشد و أمل او در دنیا طولانی باشد خدا دل او را کور کند و به هر قدر که میل او به دنیا بیشتر می شود کوری دل او بیشتر می شود و کسی که دوری از دنیا کند و از علایق آن اجتناب نماید و امید خود را کوتاه کند خدا عطا کند به او علم را بدون آنکه دیگری او را تعلیم کند و هدایت را بدون آنکه دیگری او را راهنمائی کند» و به اصحاب خود فرمود که «من بر شما از فقر نمی ترسم، بلکه بر شما از غنا و مال داشتن می ترسم و خوف دارم که دنیا به شما رو آورد و وسعت به هم رسانید، همچنان که رو آورد به کسانی که قبل از شما بودند به آن رغبت کنید، همچنان که ایشان نیز به آن رغبت نمودند، پس هلاک شدند و شما نیز هلاک شوید» روزی فرمود که «زود باشد که بعد از من قومی بیایند که بخورند پاکیزه ترین طعامها و الوان آنها را و بگیرند زیباترین زنان و الوان آنان را و بپوشند بهترین جامه ها و الوان آنها را و سوار شوند راهوارترین اسبان و الوان آنها را و ایشان را شکمهائی باشد که از کم سیر نشوند و نفوسی باشد که به بسیار قانع نگردند و صبح و شام مشغول امر دنیا باشند و آن را بپرستند و متابعت هوای خود کنند پس فرمانی است لازم و خطابی است متحتم از محمد بن عبدالله صلی الله علیه و آله و سلم به هر که آن زمان را دریابد، از فرزندان فرزندان شما اینکه بر آن اشخاص سلام نکنند و مریضان ایشان را عیادت ننمایند و مشایعت جنازه های ایشان را نکنند احترام پیران آنها را نگاه ندارند پس هر که مخالفت کند و اینها را به جا آورد اعانت کرده است بر خراب کردن دین اسلام» و فرمود که «مرا با دنیا چه کار است، مثل من و دنیا، مثل سواره ای است که در روز گرمی به زیر درختی رسد و ساعتی در سایه آن بخوابد و آن را بگذارد و برود» و از کلام عیسی بن مریم علیه السلام است که «وای از برای صاحب دنیا چگونه خواهد مرد و آن را خواهد گذاشت و چگونه آن را عزیز نگاه می دارد و به آن وثوق و اعتماد می کند و مطمئن می شود و عاقبت دنیا او را مخذول و منکوب می سازد و از او جدا می شود وای، وای بر کسانی که به دنیا فریفته شدند، نمی بینند که چگونه به گردن ایشان می افکند آنچه را که کراهت دارند، که مرگ باشد و آنچه را که دوست دارند از ایشان مفارقت می کند و وعده هائی که خدا داده می آید وای بر کسی که داخل صبح می شود و دنیا فکر او باشد و گناهان عمل او باشد، چگونه فردای قیامت به گناه خود رسوا خواهد شد؟» روزی حضرت عیسی علیه السلام پرستوکی را دید که از جهت خود خانه می سازد، گفت: این حیوان را خانه هست و مرا خانه نیست حواریین عرض کردند: اگر شما را میل به خانه است ما نیز از جهت شما خانه ای بسازیم؟ حضرت ایشان را به کنار دریا آورد و گفت: در میان این دریا به جهت من خانه بسازید عرض کردند که این چگونه می شود؟ گفت: مگر نمی دانید که دنیا مثل دریاست. آری چگونه! دریائی که هر روز کشتی حیات چندین هزار تن در آن شکسته می گردد و نشانی از تخته برکناری پیدا نمی شود.

در این لجه کشتی فرو شد هزار
که پیدا نشد تخته ای برکنار

از جانب پروردگار منان وحی به موسی بن عمران علیه السلام شد که «ای موسی! تو را با خانه ای که مأوای ظالمین است چه کار؟ این خانه، خانه تو نیست، دل خود را از آن فارغ کن و هوش خود را از آن بردار، که بد خانه ای است، مگر از برای کسی که در آن عملی کند ای موسی! من در کمین ظالم نشسته ام تا حق مظلوم را از او باز ستانم ای موسی دل را به محبت دنیا مبند که هیچ گناه کبیره ای بدتر از آن به نزد من نخواهی آورد» «روزی حضرت موسی علیه السلام به مردی گذشت که از خوف خدا می گریست، چون برگشت باز او را گریان دید، مناجات کرد که بار خدایا! این بنده تو از خوف تو گریان است حق تعالی به او خطاب کرد که ای پسر عمران! اگر آن قدر گریه کند که آب دماغ او با اشک چشمش مخلوط شود و بیرون آید، و دستهای خود را آن قدر در درگاه بلند کند که از بدن او ساقط شوند او را نخواهم آمرزید، جهت آنکه او دنیا را دوست دارد».

«شخصی به سرور اولیا عرض کرد که وصف دنیا را بفرما فرمود: چه وصف کنم از خانه ای که اگر کسی در آن صحیح و تندرست باشد ایمن نیست و اگر بیمار باشد پشیمانی است محتاجان در آن محزون، و اغنیا مبتلا و مفتون، حلالش در پی حساب و حرامش در پی عقاب، مانند ماری است که ظاهر آن نرم و باطنش زهر است» در بعضی از مواعظ آن حضرت است که «دست از دنیا بردار که دوستی دنیا آدمی را کور و لال و کر می کند و آدمی را ذلیل و بی مقدار می سازد پس عمر خود را دریاب و گذشته را تدارک کن و بیش از این فردا و پس فردا مگو، که کسانی که پیش از تو هلاک شدند به این نحو به هلاکت رسیدند، عمر خود را به آرزو گذرانیدند و هر روز تأخیر افکندند تا ناگاه بی خبر، امر خدا در رسید و هنگام رحیل آمد و ایشان بر بستر غفلت خوابیده و پس ایشان را از کاخها و ایوانها به ظلمتکده گور درآوردند و در استخلاص بر روی ایشان بستند و اهل و اولادشان پا از ایشان کشیدند و به قسمت کردن اموالشان پرداختند».

که را دیدی از خسروان عجم
ز عهد فریدون و ضحاک و جم
که در تخت و ملکش نیامد زوال
نماند بجز ملک ایزد تعال
که را سیم و زر ماند و گنج مال
پس از وی به چندی شود پایمال
دریغا که بگذشت عمر عزیز
بخواهد گذشت این دم چند نیز
نشستی بجای دگر کس بسی
نشیند به جای تو دیگر کسی

قافله سالار خیل زاهدان امیرالمومنان و امام متقیان علیه السلام می فرماید که «هان زندگانی چند روزه دنیا شما را فریب ندهد، که دنیا خانه ای است پر از رنج بلا و محنت و عنا، و پیرایه ای است ناپایدار، و عجوزه ای است مکار، حالاتش متزلزل و منقلب، و ساکنانش مشوش و مضطرب» آری:

آنچه دیدی برقرار خود نماند
و آنچه بینی هم نماند برقرار

هر طرف غارتگری دست به غارت برآورده و جان ومال اهل دنیا را به نهب و غارت برده.

در پس این پرده زنگارگون
غارتیانند ز غایت برون

عیشش ناگوار و راحتش ناپایدار، سکنه اش هدف تیر حوادث و بلا، و اهلش به صد هزار بلا مبتلا ای بندگان خدا بدانید که شما نیز در منزلی هستید که پیش از شما کسانی در آنجا بوده اند که عمر ایشان درازتر، و هیبت ایشان بیشتر، و دیارشان آبادتر، و آوازه شان بلندتر، شب با صد هزار آرزو و امل با یکدیگر نشستند، و با هم عهد شادی و خرمی بستند و چون شب سرآمد و داخل روز شدند با زبانهای خاموش و لال، و دهانهای از خاک مالامال، بدنهایشان پوسیده، و منازلشان خالی مانده، و نام و نشانشان از صفحه روزگار برافتاده.

نه پیداست از خیمه ها جز نشان
نه باقی است از خیمگی غیر نام

قصرهای زرنگارشان به تنگنای قبر مبدل گشته و فرشهای زرتارشان به خاک گور بدل شده به محله ای منزلشان دادند که اهل آن به خود مشغول، و از یکدیگر متوحش و دورند آه محله ای که اهل آن همه همسایگان و لیکن آمد و شد با یکدیگر ندارند خانه های ایشان به هم پیوسته و همدیگر را نمی بینند و همشهریهائی هستند که همدیگر را نمی شناسند و همسایگانی هستند که با هم انس ندارند عمارتها پرداخته و به آن گذر نمی کنند خانه ها ساخته و از آن یاد نمی آورند و در خانه های قبر سر بر سنگی نهاده و با کوه حسرت خوابیده.

آری: چگونه با یکدیگر آمد و شد نمایند و حال آنکه سنگ بلا اجزای وجودشان را خورده و سنگلاخ عنا استخوانشان را در هم شکسته خاک قبر، بدنهای ایشان را خورده روزگار دفتر زندگانیشان را در هم نوردیده و عیش و عشرتشان به ناکامی و گرفتاری بدل گشته دست روزگار بر خاکشان نشانده و دوستانشان خاک ماتم بر سر فشانده سفری کرده اند که در آن امید بازگشتن نیست و ورطه ای غرق شده اند که از آن تمنای خلاصی نیست.

هیهات «کلّا إنَّها کلمةٌ هو قائلُها» یعنی «از برگشتن بجز نامی بر زبانشان نخواهد گذشت» «و من ورائهم برزخ الی یوم یبعثون» یعنی «و در قفایشان برزخی است که در آنجا گرفتار خواهند بود تا روز قیامت» پس فرمودند که «خود را چنان تصور کنید که به روزگار ایشان نشسته اید و از ساغری که ایشان خورده اند کشیده اید ایام حیاتتان سر آمد، و پیک اجل از در درآمد، در خوابگاه گور تنها خوابیده، و آن منزل هولناک را دیده، و چگونه خواهد بود حال شما چون آن روز را معاینه ببینید و هنگام برآمدن از قبر را مشاهده نمائید؟ مردگان را ببینید از قبر سر برآورده و رازها از پرده به درافتاده و شما را به موقف حضور پادشاه جلیل می برند و در آن وقت، دلها را می بینی که گویا از خوف از سینه ها پریده، و پرده های مردمان را بینی دریده، عیوب ایشان ظاهر گشته، و هر کسی به جزای عمل خود گرفتار شده و وصیت می کنم شما را که دست بردارید از دنیائی که او خواهی نخواهی از شما دست برخواهد داشت و بدنهای شما را کهنه و پوسیده خواهد کرد» و آنچه را که آن حضرت فرمودند چیزی است مشاهد و محسوس هر که چشم داشته باشد، چه جای آنکه عقل داشته باشد، می بیند که هر کس چه از شاه و گدا، و چه از نیک و بد و ذلیل و عزیز و غنی و بی چیز، اگر چند روزی در دنیا زیست و به قدر قوه اساسی چند هنوز هیچ یک را به نحوی که خواهش اوست سرانجام ننموده در میان می گذارد و وداع باز پسین می نماید و دیگران در میان آن می افتد و همه را پراکنده می سازند.

خواجه به حرف امل
بود که بردش اجل
تا که دگر سرکند
باقی این داستان

پس وای بر دلی که به کرشمه لذات فانیش از جا رود و خاک بر سر عقلی که به فسون کودک فریبش، فریفته گردد و حیف از نقد عمری که در بازار طلبش تلف سازند و دریغ از قوت جوانی که در کشیدن بار زحمتش دربازند.

الحذر غافلان زین وحشت آباد الحذر
الفرار ای عاقلان زین دیو مردم الفرار
ای عجب دلتان نه بگرفت و نشد جانتان ملول
زین هواهای عفن وین آب های ناگوار
عرصه ای نادلگشا و بقعه ای نا دلپسند
خانه ای ناسودمند و تربت ناسازگار
مرگ در وی حاکم و آفات در وی پادشاه
ظلم در وی قهرمان و فتنه در وی پیشکار

حضرت سیدالساجدین علیه السلام می فرماید که «بدانید که دنیا پشت کرده است و می رود و آخرت رو کرده است و می آید، و هر یک را اهلی است پس سعی کنید که از اهل آخرت باشید نه دنیا و دل از دنیا بردارید و آگاه باشید که کسانی که دل از دنیا برداشته و اهل زهد در دنیا هستند بساط خود را زمین قرار داده اند و فرش خود را خاک و از دنیا منقطع گشته اند و هر که از دنیا دست برداشت همه مصیبت های دنیا نزد او سهل و آسان می گردد و بدانید که خدا را بندگانی است که گویا می بینند اهل بهشت را در بهشت، و اهل دوزخ را در دوزخ همه کس را شر ایشان مأمون، و دلهایشان محزون، بارشان در دنیا سبک، و کارشان با دنیا اندک، دو سه روزی زحمت را بر خود پسندیده و در سرای جاوید به راحت ابدی رسیده، چون شب درآید در خدمت پروردگار بر قدمهای خود ایستاده، و از دیده جوی آب به رخسار خود گشاده، از پروردگار خلاصی خود را از آتش جهنم می طلبند و چون روز درآید با مردمان به حلم و دانائی و نیکی و پرهیزکاری رفتار می کنند از خوف و عبادات، چون چوب تراشیده شده، هر که اینجا ایشان را بیند چنان پندارد که بیمار و ضعیف و مریضند، و با ایشان مرضی نیست یا چنان گمان نماید که عقل ایشان پریشان شده و پریشانی ایشان از فکر کار عظیمی است که در پیش دارند» حضرت امام محمد باقر علیه السلام به جابر انصاری فرمودند که «ای جابر! چیست دنیا و چه می تواند بود؟ آیا دنیا چیز دیگری است به غیر از غذائی که بخوری، یا جامه ای که بپوشی، یا زنی که شهوت خود را با آن بنشانی؟

ای جابر! اهل ایمان دل به دنیا نمی بندند ای جابر! آخرت خانه بقا و قرار، و دنیا منزل فنا و زوال است و لیکن اهل دنیا را غفلت فراگرفته و از یاد عقبی ایشان را بیرون برده است».

و حضرت صادق علیه السلام فرمود که «دنیا مانند آب دریاست، هر چه تشنه از آن می نوشد تشنگی او زیاد می شود تا او را بکشد» و فرمود که «چون خدا موسی و هارون علیهما السلام را امر کرد که به دعوت فرعون روند، وحی به ایشان فرستاد که اگر خواهم چنان زینت دنیا را به شما می دهم که چون فرعون شما را ببیند عجز و بیچارگی خود را بشناسد و لیکن من دنیا را از شما باز می گیرم و دنیا را به شما تنگ می گیرم، با همه دوستان خود چنین می کنم و نعیم دنیا را از ایشان دور می کنم همچنان که شبان مهربان، گوسفندان خود را از جاهای خطرناک و گیاههای زهرناک دور می کند و این نه پستی ایشان است در نزد من، بلکه به جهت آن است که کامل کنند نصیب خود را از کرامت من» لقمان پسر خود را نصیحت می کرد و به او می گفت: «ای فرزند! دنیا را به آخرت بفروش تا هر دو را سود نمائی و آخرت را به دنیا مفروش تا هر دو را زیان نمائی ای فرزند پیش از تو مردمان از برای اولاد خود اموال بی شمار جمع کردند، نه مال از برای ایشان باقی ماند نه اولادشان ای فرزند به درستی که تو بنده ای هستی مزدور، ترا کاری فرموده و مزدی به تو وعده داده اند کار خود را بکن و مزد خود را بستان و در دنیا چون گوسفندان مباش که به سبزه زاری افتد و از آن بخورد تا فربه شود و فربهی آن سبب کشتن آن گردد دنیا را چون پلی بدان که بر سر نهری است، هر که از آن بگذرد دیگر هرگز به آن عبور نمی کند پس در آنجا نایست و به تعمیر آن مشغول مشو که تو را امر به آن نفرموده اند».

چو باید رخت در منزل نهادن
نباید بر سر پل ایستادن

ای فرزند! بدان که فردا چون تو را بر موقف حضور پروردگار بدارند از چهار چیز از تو محاسبه جویند: یکی جوانی، که آن را در چه صرف کردی و از عمر تو، که آن را بر چه باد دادی و از مال تو، که آن را از کجا آوردی و آن را چه کردی پس مهیا شو و جواب آن را آماده کن و غم دنیا را مخور که لایق غم خوردن نیست».

غم دین خور که دنیا غم نیرزد
عروس یک شبه ماتم نیرزد

چه خوش گفته است یکی از بزرگان که «هیچ چیز از دنیا روزی به دست تو نمی آید مگر آنکه پیش از تو صاحبی داشته باشد و بعد از تو نیز صاحبی خواهد داشت و چیزی به تو نمی رسد مگر چاشت و شامی که بخوری، پس خود را برای یک خوردن به هلاکت میفکن و در دنیا مانند کسی باش که روزه باشد و به آخرت افطار کند، زیرا شبهه ای نیست که زمین همان زمین است که پیش از تو دیگران بر آن رفتند و اساس همان اساس است که گذشتگان در آن تصرف کردند اگر مملکت داری، بسی پادشاهان که آن را گذاشتند و اگر ده و مزرعه داری، چه اشخاص که در آن تخم کاشتند».

ملک سلیمان مطلب کان بجاست
ملک همانست سلیمان کجاست
حجله همانست که عذراش بست
بزم همانست که وامق نشست
حجله و بزمی است که تنها شده
وامقش افتاده و عذرا شده
خاک همان خصم قوی گردن است
باد همان دشمن مرد افکن است
صحبت دنیا چه تمنا کند
با که وفا کرده که با ما کند

بعضی از حکماء گفته اند که «دنیا بود و من نبودم و خواهد بود و من نخواهم بود پس چگونه دل به آن بندم و چه لذت از آن توقع دارم و حال آنکه عیش آن ناگوار، و روشنائی آن تیره و تار است صافی آن بی «دُرد» نیست و سری در آن بی درد نمی باشد اهل آن همیشه در خوف و بیم، که آیا کدام روز نعمت از دستم در رود؟ و یا کدام وقت حادثه مرا فرو گیرد؟ چه وقت روزم سرآید و مرگم درآید؟ کدام چیز است در دنیا که آدمی به آن شاد می گردد که همراهش اندوهی نیست؟».

اگر عیش است صد بیمار با اوست
و گر برگ گلی صد خار با اوست

هان، هان دنیا دکان شیطان است از دکان او چیزی برنداری که به طلب تو می آید و تو را می گیرد و آنچه برداشته ای پس می ستاند گفته اند: اگر دنیا طلا بودی و آخرت سفال، عاقل سفال را چون باقی است بر این طلا که فانی است اختیار کردی و حال آنکه دنیا سفال فانی و آخرت طلای باقی است اگر سفال نبودی خدا به دشمنان خود ندادی.

به یکی از پیغمبران وحی شد که «از دشمنی با مردم حذر کن، که این باعث آن می شود که از چشم من می افتی پس ناز و نعمت دنیا را بر تو می ریزم» مروی است که «چون خاتم انبیاء صلی الله علیه و آله و سلم مبعوث شد لشکر ابلیس بر دور او جمع شده گفتند: خدا پیغمبری فرستاده و امتی از برای او قرار داده گفت امت او دنیا را دوست خواهد داشت؟ گفتند آری گفت باک نیست، که اگر دیگر کسی بت پرستی نکند روز و شب ایشان را بر کار وا می دارم تا مال را به غیر از حق بگیرند و در مصرف باطل صرف کنند و به حقش مصرف نرسانند دیگر همه بدیها از عقب آن می آید» و از این جهت است که گفته اند: «عقلا سه طایفه اند: یکی آنکه دست از دنیا بردارد پیش از آنکه دنیا دست از او بردارد و یکی آنکه قبر خود را تعمیر کند پیش از آنکه به آنجا برود و یکی آنکه خدا را از خود راضی کند پیش از آنکه او را ملاقات کند» یکی از امراء از شخصی که عمر او به دویست سال رسیده بود پرسید که دنیا را چگونه دیدی؟ گفت: چند سالی به بلا و شدت، و چند سالی به آسانی و سهولت اینها از کم هم در روند یکی به دنیا می آید و یکی از دنیا می رود اگر اول نمی آمد مردم تمام می شدند و اگر دوم نمی مرد جا بر مردم تنگ می شد پس امیر گفت: از من چیزی خواهش کن گفت: عمر گذشته مرا به من باز ده و اجل آینده مرا از من دور کن گفت: قدرت ندارم گفت: پس مرا هم با تو کاری نیست» .

یکی از بزرگان گفته است که «بهشت خانه ای است آباد، و آبادتر از آن، دل کسی است که خواهد آن را آباد کند و دنیا خانه ای است خراب، و خراب تر از آن، دل کسی است که خواهد آن را آباد کند» آری:

جهان چیست ماتم سرایی در او
نشسته دو سه ماتمی روبرو
جگر پاره ای چند بر خوان او
جگر خواره ای چند مهمان او

و اخبار و آثاری که در مذمت دنیا و محبت آن، و بی وفائی و کمی منزلت آن، و در ذم اهلش و هلاکت ایشان وارد شده بی حد و حصر است و در کلمات ائمه معصومین، بخصوص سید و سرور زاهدین، امیرالمومنین علیه السلام این قدر رسیده که تأمل در آنها دل را از دنیا سیر، و آدمی را از زینت آن دلگیر می کند و هر که ملاحظه فقرات مواعظ و خطبه های آن بزرگوار را که در نهج البلاغه و غیر آن مذکور است بکند پستی مرتبه دنیا و ردائت و ذلت آن را می فهمد، و حمق اهل دنیا و سفاهت ایشان را برمی خورد.

و یحتمل شنیده باشی که «حضرت روح الامین از نوح نبی الله علیه السلام «که به روایت صدوق دو هزار و پانصد سال عمر داشت» پرسید که ای دراز عمرترین پیغمبران! دنیا را چگونه یافتی؟ گفت آن را مانند خانه ای یافتم که دو در داشته باشد از یک درآمدم و از در دیگر بیرون رفتم» و گویا به گوشت رسیده باشد که «حضرت روح الله علیه السلام به دهی گذشت که همه اهل آن هلاک شده و در کوچه های و راهها افتاده بودند و همه ایشان را محبت دنیای دنیه هلاک کرده بود» و از بسیاری آفات دنیا و حقارت آن، آن است که خدا آن را برای هیچ یک از دوستانش نپسندید و ایشان را به اجتناب از آن امر فرمود و ایشان هم دل از آن برداشتند و به قدر ضرورت اخذ، و باقی را پیش فرستادند و از جامه، بجز ساتر عورتی نپوشیدند و از غذا به غیر از سد رمقی نخوردند دنیا را منزل گذرگاه دیدند پس از آن به غیر از توشه نخواستند دنیای خود را خراب و ویران، و آخرت را معمور و آبادان ساختند که: «صبروا قلیلا و نعموا طویلا» یعنی «زمانی اندک بر زحمت صبر کردند و به جاوید راحت و نعمت رسیدند».

پس تو نیز ای جان برادر به ایشان اقتدا کن و دل را از این دنیای فانی بردار، و بدان که دنیا را بقائی نمی باشد و این عجوزه خونخواره را وفائی نیست بسی عاشقان خود را کشته و بسی دلهای طالبان خود را به خون آغشته.

آبستنی که این همه فرزند زاد و کشت
دیگر که چشم دارد از او مهر مادری

شاهان عرب و عجم را ببین که از خیل حشم و خدم با خود چه به گور بردند و خسروان ترک و دیلم را نگر ک بجز لقمه نانی از دنیا چه خوردند شاه و گدا از لوح مزار سنگ بر سینه زمان خفته، و صالح و طالح در حجله قبر خود را نهفته، هیچ گل زمینی نیست که یوسف جبینی در چاه نیفتاده، و هیچ راهی نیست که سلیمان جاهی در آن رو به خاک فنا ننهاده، هیچ صبحی نیست که پسری را در مرگ پدری گریبان چاک نه، و هیچ شامی نمی باشد که پدری در عزای پسر، غمناک نباشد سپهسالاران را نگر که تنها در دست شحنه اجل گرفتار، و گردن فرازان را ببین که سرها در پیش و به کار خودر در کارند وزیران را بین که دفتر وزارتشان بر باد رفته، امیران را نگر که بی سپه و لشکر در وحشت آبادگور خفته، عالمان را بین که پا برمنبر تابوت نهاده بر دوش می کشند، عابدان را نگر که در محراب لحد سر بر خشت خام می نهند کدام پادشاهی بر سریر دولت نشست و آخرالامر طعمه گرگ اجل نشد؟ و کدام شهنشاهی را بر تخت عزت متمکن ساخت که دست مرگ به خاک مذلتش نکشید؟ صد قرن بیش است که «ذو القرنین» در زندان لحد محبوس، و دارای جهاندار، از دارائی خود مأیوس است.

دستان رستم دستان، مقید به زنجیر قضا و قدر، افسر افراسیاب را نگر با خاک راه یکسان و برابر، کاسه سر «کاوس» از سنگ حوادث شکسته، و کتف و بازوی شاپور ذو الاکتاف را به ریسمان اجل محکم بسته، بهرام گور گرفتار زندان گور، و قامت قباد از قبای زندگانی عور، اشکانیان در ماتم حیات، اشک ریز، و ساسانیان در دست سایس قهر الهی در رستخیز

عباسیان را در مصیبت زندگی لباس سیاه در بر، و آل سامان را خاک بی سامانی بر سر، محمود غزنوی را دود از دودمان برآمد، و طغرل سلجوقی را طغرای سلطنت سر آمد، از ملک ملکشاه نشانی نه، و از خنجر سنجر بجز نامی نیست چنگیز خون ریزدر چنگ پلنگ اجل گرفتار، و تیمور مغرور طعمه مور و مار، فاخته در خرابه قصر هلاکو به کوکو گفتن مشغول، و قاآن و غازان از منصب والای سلطنت معزول، و اورنگ اورنک بی زیب و رنگ مانده، و همایون همایون فال. آستین بر تخت و تاج افشانده

کجا آن گوشه دنیاش خواندند
گهی پرویز و گه کسراش خواندند
چو در راه رحیل آمد روا رو
چه پرویز و چه کسری و چه خسرو
کجا جمشید و افریدون و ضحاک
همه در خاک رفتند داد ازین خاک
سریر افتاده سر بی تاج گشته
درو گوهر همه تاراج گشته
خزنیه در گشاده گنج برده
سپه رفته سپهسالار مرده
که آید روزی آنجا کوس و پیلش
که برنامد شبی بانک رحیلش
جگرها بین که پرخوناب و خاکست
ندانم این چه دریای هلاک است
هر آن ذره که آرد تند بادی
فریدونی بود یا کیقبادی
کفی گل در همه روی زمین نیست
که در وی خون چندین آدمی نیست
ولایت بین که ما را کوچ گاهست
ولایت نیست این زندان و چاه است

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بدان ای جان برادر دنیا دشمن خدا و بندگان خداست، أعم از دوستان و دشمنان او اما دشمنی او با خدا آن است که راه بندگان او را زد و ایشان را به زخارف خود فریفت و از این جهت خدا از روزی که آن را آفریده نظر بر آن نیفکند و اما عداوت آن با دوستان خدا به این است که خود را هر لحظه به نوعی می آراید و در نظر ایشان جلوه می دهد و نعمتهای خود را بر ایشان عرضه می کند، تا صبر بر ایشان گردد و حلاوت ترک دنیا در کام ایشان تلخ و ناگوار شود و اما دشمنی او با دشمنان خدا به این است که دام خود را در راه ایشان افکنده به مکر و فریب ایشان را به دام می کشد و گردن آنها را به کمند خود درمی آورد و با ایشان نرد محبت و دوستی می بازد، تا دلهای آنها را به خود کشیده از خدعه خود ایشان را ایمن و دلشان را به خود مطمئن ساخته به یکبار دامن خود را از دست ایشان می رهاند و ایشان را در پشیمانی و ندامت و اندوه و حسرت می نشاند پس آن بخت برگشتگان به کناری می آیند هم سود و سرمایه درباخته، و خود را از سعادت ابدی محروم ساخته، آتش حسرت در کانون سینه هایشان افروخته، و دلهایشان به آتش بی برگی سوخته، در فراق عجوزه دنیای غدار ناله های زار از دلهای افکار برمی آورند و از مکر و فریب آن آه های آتشبار می کشند و «یستغیثون و لا یغاث» بل یقال لهم «اخسئوا و لا تکلمون» یعنی «فریاد از نهادشان می آید و فریاد رسی نمی یابند بلکه از هر طرف ندا به ایشان می رسد که دور شوید ای سگان و سخن مگوئید».
هوش مصنوعی: ای برادر، بدان که دنیا دشمن خدا و بندگان اوست. این دشمنی شامل هر دو دسته، یعنی دوستان و دشمنان خدا می‌شود. دشمنی دنیا با خدا به این معناست که آن دنیا راه بندگان را می‌بندد و آنها را با زرق و برق خود فریب می‌دهد. به همین خاطر، خداوند از زمان خلق آن به آن ننگریسته است. اما نسبت به دوستان خدا، دنیا به گونه‌ای خود را در نظر آنها جلوه‌گر می‌کند و نعمت‌هایش را به آنها عرضه می‌دارد تا آنها را به صبر وادارد و تلخی ترک دنیا را در کامشان بچشاند. در مورد دشمنان خدا، دنیا دام‌هایش را برای آنها می‌گسترد و با مکر و فریب، آن‌ها را به دام می‌اندازد و به آن‌ها محبت و دوستی نشان می‌دهد تا دل‌هایشان را به خود جلب کند. سپس ناگهان خود را از آنها دور کرده و آنها را به حسرت و پشیمانی می‌افکند. این افراد، با این که سرمایه و سودشان را از دست داده‌اند، از سعادت ابدی محروم می‌شوند و حسرت به دل می‌سوزانند. در جدایی از این دنیا، به زاری و ناله می‌پردازند و از مکر آن فریاد می‌زنند، اما هیچ کس به فریادشان پاسخ نمی‌دهد و فقط از هر سو نداهایی به آنها می‌رسد که دور شوند و سکوت کنند.
ای خداوندان طاق و طمطراق
صحبت دنیا نیارزد با فراق
هوش مصنوعی: ای کسانی که به زینت‌ها و زیبایی‌های دنیا مغرور شده‌اید، بدانید که عشق و جدایی از معشوق ارزش بیشتری دارد.
اندک اندک خان و مان آراستن
پس به یکبار از سرش برخاستن
هوش مصنوعی: به آرامی و به تدریج یک خانه و دلی را سامان دادن، اما در یک لحظه همه چیز را ترک کردن و رفتن.
«اولئک الذین اشتروا الحیاة الدنیا بالآخرة فلا یخفف عنهم العذاب ولا هم ینصرون» یعنی «ایشان اند کسانی که متاع حیات چند روزه دنیا را به نعیم آخرت خریده اند و به عذاب ابدی گرفتار شده اند، نه عذاب ایشان تخفیف داده می شود و نه کسی اعانت و یاری ایشان را می کند» پس هان، ها تا فریب دنیا را نخوری و به ریسمان آن به چاه فرو نروی که دشمن خدا و بندگان اوست و خانه ای است عاریت و بی وفا و سرائی است بی قدر و بی بقا.
هوش مصنوعی: این افراد کسانی هستند که زندگی مادی و زودگذر دنیا را به بهایی گزاف، یعنی از دست دادن نعمت‌های آخرت، خریده‌اند و به عذابی دائمی دچار شده‌اند. هیچ گونه تسکینی برای عذابشان وجود ندارد و هیچ کس نمی‌تواند به آنها کمک کند. بنابراین، مراقب باش که فریب دنیا را نخوری و اجازه ندهی که در دام آن بیفتی، زیرا دنیا دشمن خدا و بندگان اوست. این دنیا محلی موقتی و بی‌وفا است و ارزش و دوام ندارد.
حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند که «اگر دنیا را در نزد خدا به قدر پر پشه ای قدر بود کافر را از آن شربت آبی ندادی» و فرمود که «هر که صبح کند و بیشتر در شغل دنیا فکر داشته باشد او را هیچ گونه راهی در نزد خدا نیست و خدا دل او را به چهار خصلت گرفتار می سازد همّ و غمی که هرگز از او جدا نشود و گرفتاریی که هرگز از آن فارغ نگردد و احتیاجی که هرگز به بی نیازی نرسد و آرزوهایی که هرگز آخر نداشته باشد».
هوش مصنوعی: حضرت رسول (ص) فرمودند که اگر دنیا در نظر خدا به اندازه‌ی سرپشه‌ای ارزش داشت، خداوند حتی اجازه نمی‌داد کافر یک جرعه آب از آن بنوشد. همچنین ایشان بیان کردند که هر کسی صبح را با فکر به کارهای دنیوی آغاز کند، هیچ راهی در نزد خدا برایش نخواهد بود و خداوند دل او را گرفتار چهار ویژگی می‌سازد: ۱) غمّی که هرگز از او جدا نشود، ۲) گرفتاری‌ای که هرگز از آن رهایی نیابد، ۳) نیازی که هرگز به بی‌نیازی نرسد، و ۴) آرزوهایی که هیچ‌گاه به سرانجام نرسند.
آری گرفتاران دنیا را دیده ای که آرزوی ایشان به جائی بایستد؟ یا وقتی احتیاج ایشان تمام شود؟ یا روزی گرفتاریی از برای ایشان نباشد؟ تهی دستان بینوا را اگر یک غم است گرفتاران دام دنیا را هر لحظه صد غم کم است اگر فقرا را یک احتیاج در پیش است، اغنیا را هر دم صد حاجت بیش است.
هوش مصنوعی: آیا تا به حال افرادی را دیده‌ای که درگیر مشکلات دنیوی هستند و می‌پرسند آیا آرزوی آن‌ها روزی به پایان می‌رسد؟ یا آیا زمانی به وجود خواهد آمد که نیازهای آن‌ها تمام شود؟ یا آیا روزی خواهد آمد که بدون مشکل باشند؟ در واقع، افراد فقیر و بی‌پول یک مشکل دارند، اما کسانی که در دام دنیا گرفتارند، هر لحظه با صد مشکل مواجه هستند. اگر فقرا یک نیاز دارند، افراد ثروتمند هر لحظه نیازهای بسیار بیشتری دارند.
آخری نیست تمنای سر و سامان را
سر و سامان به از این بی سر و سامانی نیست
هوش مصنوعی: امید به دستیابی به یک زندگی مرتب و منظم پایان ندارد و در واقع بی‌نظمی و گیجی بهتر از این وضعیت بی‌سامانی نیست.
و نیز آن حضرت فرمود که «عجب و هزار عجب از آن کسی که خانه باقی پایدار را ترک می کند و از برای خانه فانی عمل می کند» و در بعضی احادیث قدسیه رسیده است که ای فرزند آدم! آنچه هست از مال، مال من است و از مال تو چیزی عاید تو نخواهد شد مگر آنچه تصدق کردی و پیش فرستادی یا خوردی و برطرف کردی یا پوشیدی و کهنه نمودی»
هوش مصنوعی: حضرت فرموده‌اند که شگفت‌آور است کسی که خانه دائمی و پایدار را رها می‌کند و برای خانه‌ای که زودگذر است، عمل می‌کند. همچنین در برخی احادیث آمده است که خداوند به انسان می‌گوید: ای فرزند آدم! هر آنچه که داری، از آن من است و تو تنها از آنچه که به نیازمندان داده‌ای، پیش فرستاده‌ای، خورده‌ای یا پوشیده‌ای، بهره‌مند خواهی شد.
روزی سید عالم بر مزبله ای گذشت نزدیک مقبره ای بود ایستاد و فریاد کشید که بیائید و دنیای خود را ببینید و نظر کنید به این کفنهای کهنه و استخوانهای پوسیده و به فکر کار خود بیفتید».
هوش مصنوعی: روزی یک عالم بزرگ بر روی زباله‌ای در کنار یک قبر ایستاد و با صدای بلند گفت: «بیایید و دنیای خود را تماشا کنید؛ به این کفن‌های کهنه و استخوان‌های پوسیده نگاه کنید و به کارهای خود فکر کنید».
عارفی روزی به راهی می گذشت
واله و مدهوش چون می خوارگان
هوش مصنوعی: روزی عارفی در مسیری قدم می‌زد و به دلیل عشق و محبت، حالتی شبیه به مست‌ها پیدا کرده بود.
دید گورستان و مبرز روبرو
بانگ برزد گفت که ای نظارگان
هوش مصنوعی: گورستان را دید و با صدای بلند گفت: ای تماشاگران!
نعمت دنیا و نعمت خواره بین
اینش نعمت، اینش نعمت خوارگان
هوش مصنوعی: دنیا سرشار از نعمت‌هاست، اما در کنار این نعمت‌ها، افرادی هستند که فقط به دنبال استفاده از آن‌ها هستند.
و نیز از آن حضرت مروی است که «دنیا خانه کسی است که دیگر خانه ای ندارد و مال کسی است که هیچ مالی از برای او نیست و آن را جمع می کند کسی که عقل ندارد و به جهت آن دشمنی می کند کسی که دانائی ندارد و بر آن حسد می برد کسی که بصیرت ندارد و از برای آن سعی می کند کسی که یقین از برای او نیست» و فرمود که «خدای تعالی از روزی که دنیا را آفریده به آن نظر نکرده در روز قیامت دنیا خواهد گفت: خدایا مرا نصیب پست ترین دوستان خود کن خطاب خواهد رسید که ساکت شو هیچ تو را من از برای ایشان نپسندیده ام چگونه امروز خواهم پسندید» و فرمود که «در روز قیامت طایفه ای را بیاورید که اعمال حسنه ایشان مانند کوههای تهامه باشد، پس امر الهی رسد که ایشان را به جهنم افکنید بعضی عرض کردند: یا رسول الله آیا ایشان از اهل نماز خواهند بود؟ فرمود: بلی، کسانی خواهند بود که نماز می گزاردند و روزه می گرفتند و پاره ای از شبها بیدار می بودند، ولیکن هرگاه چیزی از دنیا پیدا می شد بر آن می جستند» و مروی است که «روزی حضرت پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم از خانه برآمد و اصحاب را مخاطب نموده و فرمود: آیا در میان شما کسی هست که بخواهد خدا کوری او را زایل کند و او را بینا گرداند؟ آگاه باشید که هر کس به دنیا مایل باشد و أمل او در دنیا طولانی باشد خدا دل او را کور کند و به هر قدر که میل او به دنیا بیشتر می شود کوری دل او بیشتر می شود و کسی که دوری از دنیا کند و از علایق آن اجتناب نماید و امید خود را کوتاه کند خدا عطا کند به او علم را بدون آنکه دیگری او را تعلیم کند و هدایت را بدون آنکه دیگری او را راهنمائی کند» و به اصحاب خود فرمود که «من بر شما از فقر نمی ترسم، بلکه بر شما از غنا و مال داشتن می ترسم و خوف دارم که دنیا به شما رو آورد و وسعت به هم رسانید، همچنان که رو آورد به کسانی که قبل از شما بودند به آن رغبت کنید، همچنان که ایشان نیز به آن رغبت نمودند، پس هلاک شدند و شما نیز هلاک شوید» روزی فرمود که «زود باشد که بعد از من قومی بیایند که بخورند پاکیزه ترین طعامها و الوان آنها را و بگیرند زیباترین زنان و الوان آنان را و بپوشند بهترین جامه ها و الوان آنها را و سوار شوند راهوارترین اسبان و الوان آنها را و ایشان را شکمهائی باشد که از کم سیر نشوند و نفوسی باشد که به بسیار قانع نگردند و صبح و شام مشغول امر دنیا باشند و آن را بپرستند و متابعت هوای خود کنند پس فرمانی است لازم و خطابی است متحتم از محمد بن عبدالله صلی الله علیه و آله و سلم به هر که آن زمان را دریابد، از فرزندان فرزندان شما اینکه بر آن اشخاص سلام نکنند و مریضان ایشان را عیادت ننمایند و مشایعت جنازه های ایشان را نکنند احترام پیران آنها را نگاه ندارند پس هر که مخالفت کند و اینها را به جا آورد اعانت کرده است بر خراب کردن دین اسلام» و فرمود که «مرا با دنیا چه کار است، مثل من و دنیا، مثل سواره ای است که در روز گرمی به زیر درختی رسد و ساعتی در سایه آن بخوابد و آن را بگذارد و برود» و از کلام عیسی بن مریم علیه السلام است که «وای از برای صاحب دنیا چگونه خواهد مرد و آن را خواهد گذاشت و چگونه آن را عزیز نگاه می دارد و به آن وثوق و اعتماد می کند و مطمئن می شود و عاقبت دنیا او را مخذول و منکوب می سازد و از او جدا می شود وای، وای بر کسانی که به دنیا فریفته شدند، نمی بینند که چگونه به گردن ایشان می افکند آنچه را که کراهت دارند، که مرگ باشد و آنچه را که دوست دارند از ایشان مفارقت می کند و وعده هائی که خدا داده می آید وای بر کسی که داخل صبح می شود و دنیا فکر او باشد و گناهان عمل او باشد، چگونه فردای قیامت به گناه خود رسوا خواهد شد؟» روزی حضرت عیسی علیه السلام پرستوکی را دید که از جهت خود خانه می سازد، گفت: این حیوان را خانه هست و مرا خانه نیست حواریین عرض کردند: اگر شما را میل به خانه است ما نیز از جهت شما خانه ای بسازیم؟ حضرت ایشان را به کنار دریا آورد و گفت: در میان این دریا به جهت من خانه بسازید عرض کردند که این چگونه می شود؟ گفت: مگر نمی دانید که دنیا مثل دریاست. آری چگونه! دریائی که هر روز کشتی حیات چندین هزار تن در آن شکسته می گردد و نشانی از تخته برکناری پیدا نمی شود.
هوش مصنوعی: در این روایت به بررسی دنیا و ارزش آن پرداخته شده است. دنیا به منزله خانه‌ای برای افرادی است که در واقع هیچ خانه‌ای ندارند و مالی برای کسانی توصیف می‌شود که به آخرت فکر نمی‌کنند. افرادی که برای جمع‌آوری مال و مقام به دنیا می‌شتابند، به دلیل فقدان درک و بینش واقعی، در نهایت خود را در حسرت می‌بینند. خداوند از زمان ایجاد دنیا به آن توجهی نکرده و در روز قیامت دنیا از خداوند می‌خواهد تا آن را به کمترین دوستانش بدهد، اما پاسخی دریافت می‌کند که هیچ‌گاه مورد پسند خدا نبوده است. همچنین، در روز قیامت برخی از افراد که اعمال نیکو انجام داده‌اند، به جهنم خواهند رفت، زیرا آن‌ها به دنیا وابسته بودند و در جستجوی منافع دنیوی بودند، حتی اگر نماز خوانده و روزه گرفته‌اند. در ادامه، تأکید شده که افرادی که به دنیا تمایل دارند، قلبشان از بینش و درک صحیح کور می‌شود و این دلتنگی نسبت به دنیا، عاقبت به خواب غفلت آنها می‌انجامد. پیامبر (ص) به یارانش هشدار می‌دهد که به ثروت و غنا گرایش پیدا نکنند، چرا که این امر ممکن است سرنوشتشان را همچون دیگران که قبل از آن‌ها هلاک شدند، رقم بزند. در نهایت، گفته می‌شود که دنیا همچون سایه‌ای گذراست و نباید به آن اعتمادی داشت، زیرا دنیا همیشه افراد را از آنچه دوست دارند جدا کرده و به چیزهایی که کراهت دارند نزدیک می‌کند. درسی که از این روایت باید گرفت این است که دنیا گذراست و نباید به آن دل بست، بلکه باید به امور و ارزش‌های واقعی توجه کرد.
در این لجه کشتی فرو شد هزار
که پیدا نشد تخته ای برکنار
هوش مصنوعی: در این دریا، کشتی غرق شد و هزاران نفر مفقود شدند و هیچ تکه چوبی هم به ساحل نیامد.
از جانب پروردگار منان وحی به موسی بن عمران علیه السلام شد که «ای موسی! تو را با خانه ای که مأوای ظالمین است چه کار؟ این خانه، خانه تو نیست، دل خود را از آن فارغ کن و هوش خود را از آن بردار، که بد خانه ای است، مگر از برای کسی که در آن عملی کند ای موسی! من در کمین ظالم نشسته ام تا حق مظلوم را از او باز ستانم ای موسی دل را به محبت دنیا مبند که هیچ گناه کبیره ای بدتر از آن به نزد من نخواهی آورد» «روزی حضرت موسی علیه السلام به مردی گذشت که از خوف خدا می گریست، چون برگشت باز او را گریان دید، مناجات کرد که بار خدایا! این بنده تو از خوف تو گریان است حق تعالی به او خطاب کرد که ای پسر عمران! اگر آن قدر گریه کند که آب دماغ او با اشک چشمش مخلوط شود و بیرون آید، و دستهای خود را آن قدر در درگاه بلند کند که از بدن او ساقط شوند او را نخواهم آمرزید، جهت آنکه او دنیا را دوست دارد».
هوش مصنوعی: وحی به حضرت موسی علیه السلام فرستاده شد که به او گفتند: «ای موسی! تو چه کار به این خانه‌ی ظالمین داری؟ اینجا جا تو نیست، دل و ذهن خود را از آن پاک کن که خانه‌ای بد و ناگوار است، مگر برای کسی که در آن عملی انجام دهد. من منتظر ظالمین هستم تا حق مظلومان را از آن‌ها بگیرم. ای موسی! دل خود را به محبت دنیا مشغول نکن که به نزد من هیچ گناه کبیره‌ای بدتر از این وجود ندارد.» بعدها حضرت موسی علیه السلام به مردی برخورد کرد که به خاطر ترس از خداوند گریه می‌کرد. او دوباره آن مرد را گریان دید و در دل از خداوند خواست که این بنده‌اش را ببخشد. خداوند به موسی فرمود: «ای پسر عمران! حتی اگر این مرد آن‌قدر بگرید که آب بینی‌اش با اشک‌هایش مخلوط شود و دست‌هایش را آن‌قدر بلند کند که از بدنش جدا شوند، باز هم او را نمی‌بخشم؛ زیرا او به دنیا عشق می‌ورزد.»
«شخصی به سرور اولیا عرض کرد که وصف دنیا را بفرما فرمود: چه وصف کنم از خانه ای که اگر کسی در آن صحیح و تندرست باشد ایمن نیست و اگر بیمار باشد پشیمانی است محتاجان در آن محزون، و اغنیا مبتلا و مفتون، حلالش در پی حساب و حرامش در پی عقاب، مانند ماری است که ظاهر آن نرم و باطنش زهر است» در بعضی از مواعظ آن حضرت است که «دست از دنیا بردار که دوستی دنیا آدمی را کور و لال و کر می کند و آدمی را ذلیل و بی مقدار می سازد پس عمر خود را دریاب و گذشته را تدارک کن و بیش از این فردا و پس فردا مگو، که کسانی که پیش از تو هلاک شدند به این نحو به هلاکت رسیدند، عمر خود را به آرزو گذرانیدند و هر روز تأخیر افکندند تا ناگاه بی خبر، امر خدا در رسید و هنگام رحیل آمد و ایشان بر بستر غفلت خوابیده و پس ایشان را از کاخها و ایوانها به ظلمتکده گور درآوردند و در استخلاص بر روی ایشان بستند و اهل و اولادشان پا از ایشان کشیدند و به قسمت کردن اموالشان پرداختند».
هوش مصنوعی: شخصی از اولیا سوال کرد که درباره دنیا چه بگوید. آن اولیاء فرمودند: چه چیزهایی درباره دنیایی بگویم که حتی اگر کسی در آن سالم باشد، هیچگاه احساس امنیت نمی‌کند و اگر بیمار باشد، تنها حسرت به همراه دارد. در این دنیا نیازمندان غمگینند و ثروتمندان در زحمت و فریب هستند. درآمد حلالش برای کسی که حسابش را بکشد، و درآمد حرامش باعث عذاب است. دنیا مانند ماری است که ظاهری نرم دارد اما در باطنش زهر نهفته است. در برخی از نصایح آن بزرگوار آمده که باید از دنیا دست کشید، زیرا عشق به دنیا باعث می‌شود انسان کور، لال و کری شده و از انسانیتش دور شود. بنابراین، عمر خود را دریاب و به جبران گذشته بپرداز. بیش از این درباره فردا و پس‌فردا صحبت نکن، زیرا افرادی که قبل از تو هلاک شده‌اند، چنین به هلاکت رسیدند. آن‌ها عمر خود را به آرزوها گذرانیده و هر روز انجام کارها را به تعویق انداختند تا ناگهان بی‌خبر از دنیا رفتند و در خواب غفلت گرفتار شدند. سپس به گورستان رفتند و در آنجا دیگر هیچ کمکی به آن‌ها نشد و خانواده و فرزندانشان از آن‌ها دور شده و به تقسیم اموال پرداختند.
که را دیدی از خسروان عجم
ز عهد فریدون و ضحاک و جم
هوش مصنوعی: کسی را دیدی که از پادشاهان بزرگ عجم، از زمان فریدون و ضحاک و جم، باقی مانده باشد؟
که در تخت و ملکش نیامد زوال
نماند بجز ملک ایزد تعال
هوش مصنوعی: در زندگی هیچ چیزی پایدار و جاودان نیست، جز سلطنت و قدرت خداوند. حتی بزرگترین پادشاهی‌ها و سلطنت‌ها نیز در نهایت به پایان می‌رسند.
که را سیم و زر ماند و گنج مال
پس از وی به چندی شود پایمال
هوش مصنوعی: کسی که ثروت و گنجی مانند طلا و نقره دارد، پس از مرگش آن ثروت چه مدت ارزش خواهد داشت و چه سرنوشتی در انتظارش است؟
دریغا که بگذشت عمر عزیز
بخواهد گذشت این دم چند نیز
هوش مصنوعی: ای کاش عمر گرانبهایم به پایان نرسیده بود و این لحظه‌های باقی‌مانده نیز هرگز نگذرد.
نشستی بجای دگر کس بسی
نشیند به جای تو دیگر کسی
هوش مصنوعی: نشسته‌ای، اما بدان که کسی دیگر نمی‌تواند جای تو را پر کند و به‌جای تو نشیند.
قافله سالار خیل زاهدان امیرالمومنان و امام متقیان علیه السلام می فرماید که «هان زندگانی چند روزه دنیا شما را فریب ندهد، که دنیا خانه ای است پر از رنج بلا و محنت و عنا، و پیرایه ای است ناپایدار، و عجوزه ای است مکار، حالاتش متزلزل و منقلب، و ساکنانش مشوش و مضطرب» آری:
هوش مصنوعی: امام علی (ع) می‌فرماید که زندگی کوتاه و زودگذر دنیا نباید شما را فریب دهد. دنیا محلی است پر از درد و رنج، و نعمت‌های آن همیشگی نیستند. شرایط آن دائم در حال تغییر است و ساکنانش همیشه در اضطراب و نگرانی به سر می‌برند.
آنچه دیدی برقرار خود نماند
و آنچه بینی هم نماند برقرار
هوش مصنوعی: هر آنچه که دیدی، به حال خود ثابت نمی‌ماند و هر آنچه که اکنون می‌بینی نیز دوام نخواهد داشت.
هر طرف غارتگری دست به غارت برآورده و جان ومال اهل دنیا را به نهب و غارت برده.
هوش مصنوعی: هر گروهی از غارتگران به سراغ اموال و جان مردم رفته و آن‌ها را به سرقت می‌برند.
در پس این پرده زنگارگون
غارتیانند ز غایت برون
هوش مصنوعی: در پشت این پرده کثیف و کهنه، افرادی هستند که به نابود کردن و غارت کردن دیگران می‌پردازند و هدف‌هایشان بسیار فراتر از آنچه به نظر می‌رسد، است.
عیشش ناگوار و راحتش ناپایدار، سکنه اش هدف تیر حوادث و بلا، و اهلش به صد هزار بلا مبتلا ای بندگان خدا بدانید که شما نیز در منزلی هستید که پیش از شما کسانی در آنجا بوده اند که عمر ایشان درازتر، و هیبت ایشان بیشتر، و دیارشان آبادتر، و آوازه شان بلندتر، شب با صد هزار آرزو و امل با یکدیگر نشستند، و با هم عهد شادی و خرمی بستند و چون شب سرآمد و داخل روز شدند با زبانهای خاموش و لال، و دهانهای از خاک مالامال، بدنهایشان پوسیده، و منازلشان خالی مانده، و نام و نشانشان از صفحه روزگار برافتاده.
هوش مصنوعی: زندگی او سخت و آرامش‌اش ناپایدار است، ساکنانش هدف حوادث و مشکلات بوده و مردمش به هزاران بلا دچار هستند. ای بندگان خدا، بدانید که شما هم در جایی هستید که پیش از شما افرادی در آن زندگی کرده‌اند که عمرشان طولانی‌تر، جلال و جبروتشان بیشتر، سرزمینشان آبادتر و نامشان مشهورتر بوده است. شب‌ها با هزار آرزو و آرمان کنار هم می‌نشسته‌اند و با هم در عهد شادی و خوشحالی می‌زیسته‌اند. اما هنگامی که صبح فرا رسید، زبان‌هایشان بند آمد و دهان‌هایشان از خاک پر شد، بدن‌هایشان پوسید و خانه‌هایشان خالی ماند و نام و نشانی از آن‌ها در صفحات زمان محو شد.
نه پیداست از خیمه ها جز نشان
نه باقی است از خیمگی غیر نام
هوش مصنوعی: هیچ نشانه‌ای از وجود خیمه‌ها باقی نمانده و تنها نام آنها باقی مانده است.
قصرهای زرنگارشان به تنگنای قبر مبدل گشته و فرشهای زرتارشان به خاک گور بدل شده به محله ای منزلشان دادند که اهل آن به خود مشغول، و از یکدیگر متوحش و دورند آه محله ای که اهل آن همه همسایگان و لیکن آمد و شد با یکدیگر ندارند خانه های ایشان به هم پیوسته و همدیگر را نمی بینند و همشهریهائی هستند که همدیگر را نمی شناسند و همسایگانی هستند که با هم انس ندارند عمارتها پرداخته و به آن گذر نمی کنند خانه ها ساخته و از آن یاد نمی آورند و در خانه های قبر سر بر سنگی نهاده و با کوه حسرت خوابیده.
هوش مصنوعی: قصرهای زیبا و مجلل آن‌ها به شنزارهای قبر تبدیل شده و فرش‌های دلباز آن‌ها به خاک قبر بدل گشته است. آن‌ها در محله‌ای سکونت دارند که ساکنان آن هر کدام به کار خود مشغول‌اند و از یکدیگر دور و متوحش‌اند. افسوس بر آن محله‌ای که همه ساکنان آن همسایگان هستند اما هیچ‌گونه احوالی از یکدیگر نمی‌پرسند. خانه‌ها به یکدیگر چسبیده‌اند ولی افراد هیچ‌گاه همدیگر را نمی‌بینند. آن‌ها همشهریانی هستند که یکدیگر را نمی‌شناسند و همسایگانی هستند که با هم آشنایی ندارند. ساختمان‌ها ساخته شده اما کسی به آن‌ها توجهی نمی‌کند و یادشان نمی‌آید. در میان این خانه‌های مردگان، سر بر سنگی گذاشته و با اندوه در خواب رفته‌اند.
آری: چگونه با یکدیگر آمد و شد نمایند و حال آنکه سنگ بلا اجزای وجودشان را خورده و سنگلاخ عنا استخوانشان را در هم شکسته خاک قبر، بدنهای ایشان را خورده روزگار دفتر زندگانیشان را در هم نوردیده و عیش و عشرتشان به ناکامی و گرفتاری بدل گشته دست روزگار بر خاکشان نشانده و دوستانشان خاک ماتم بر سر فشانده سفری کرده اند که در آن امید بازگشتن نیست و ورطه ای غرق شده اند که از آن تمنای خلاصی نیست.
هوش مصنوعی: چگونه می‌توانند با یکدیگر رفت و آمد کنند، در حالی که سنگ‌ها بدن‌هایشان را خرد کرده و زمین، استخوان‌هایشان را شکسته است؟ خاک قبرها آن‌ها را بلعیده و زمان، داستان زندگی‌شان را نابود کرده است. شادی و خوشی‌هایشان به ناامیدی و مشکل تبدیل شده و دست روزگار بر روی خاکشان اثر گذاشته است. دوستانشان به سوگشان نشسته‌اند و آن‌ها سفری کرده‌اند که هیچ امیدی به بازگشت نیست و در عمق ورطه‌ای افتاده‌اند که هیچ راه نجاتی برایشان وجود ندارد.
هیهات «کلّا إنَّها کلمةٌ هو قائلُها» یعنی «از برگشتن بجز نامی بر زبانشان نخواهد گذشت» «و من ورائهم برزخ الی یوم یبعثون» یعنی «و در قفایشان برزخی است که در آنجا گرفتار خواهند بود تا روز قیامت» پس فرمودند که «خود را چنان تصور کنید که به روزگار ایشان نشسته اید و از ساغری که ایشان خورده اند کشیده اید ایام حیاتتان سر آمد، و پیک اجل از در درآمد، در خوابگاه گور تنها خوابیده، و آن منزل هولناک را دیده، و چگونه خواهد بود حال شما چون آن روز را معاینه ببینید و هنگام برآمدن از قبر را مشاهده نمائید؟ مردگان را ببینید از قبر سر برآورده و رازها از پرده به درافتاده و شما را به موقف حضور پادشاه جلیل می برند و در آن وقت، دلها را می بینی که گویا از خوف از سینه ها پریده، و پرده های مردمان را بینی دریده، عیوب ایشان ظاهر گشته، و هر کسی به جزای عمل خود گرفتار شده و وصیت می کنم شما را که دست بردارید از دنیائی که او خواهی نخواهی از شما دست برخواهد داشت و بدنهای شما را کهنه و پوسیده خواهد کرد» و آنچه را که آن حضرت فرمودند چیزی است مشاهد و محسوس هر که چشم داشته باشد، چه جای آنکه عقل داشته باشد، می بیند که هر کس چه از شاه و گدا، و چه از نیک و بد و ذلیل و عزیز و غنی و بی چیز، اگر چند روزی در دنیا زیست و به قدر قوه اساسی چند هنوز هیچ یک را به نحوی که خواهش اوست سرانجام ننموده در میان می گذارد و وداع باز پسین می نماید و دیگران در میان آن می افتد و همه را پراکنده می سازند.
هوش مصنوعی: این متن به توصیف حال و روز انسان‌ها در آن جهان پس از مرگ می‌پردازد. به ما یادآوری می‌کند که در هنگام مرگ، انسان‌ها در حالتی از نگرانی و هول و هراس قرار خواهند گرفت و هیچ‌کس نمی‌تواند از این واقعیت فرار کند. در آن زمان، افراد از گورهای خود برمی‌خیزند و به محاکمه الهی پیش روی پادشاه بزرگ برده می‌شوند. در آن لحظه دل‌ها از ترس به تپش می‌افتند و رازهای پنهان افراد نمایان می‌شود. هر فرد بر اساس اعمال خود جزا می‌بیند و باید از دنیایی که ناگزیر از آن خواهند رفت، دست بردارند. این بیان می‌کند که هیچ‌کس، چه ثروتمند و چه فقیر، نمی‌تواند از سرنوشت خود بگریزد و در نهایت همه به یک سرنوشت واحد دچار می‌شوند. زندگی در این دنیا موقتی است و سرانجام همه با آن وداع خواهند کرد.
خواجه به حرف امل
بود که بردش اجل
هوش مصنوعی: آقا از ویژگی‌های خود طوری صحبت می‌کرد که گویی از مرگ و سرنوشتش بی‌خبر است، اما ناگهان اجل او را گرفت.
تا که دگر سرکند
باقی این داستان
هوش مصنوعی: تا زمانی که باقی‌مانده این قصه تمام شود.
پس وای بر دلی که به کرشمه لذات فانیش از جا رود و خاک بر سر عقلی که به فسون کودک فریبش، فریفته گردد و حیف از نقد عمری که در بازار طلبش تلف سازند و دریغ از قوت جوانی که در کشیدن بار زحمتش دربازند.
هوش مصنوعی: ننگ بر دل‌هایی که به جذابیت‌های زودگذر منحرف می‌شوند و افسوس بر عقل‌هایی که به فریب‌های ساده و کودکانه دچار می‌شوند. چه حیف از عمر گرانبهایی که در جستجوی این لذات تلف می‌شود و افسوس بر نیروی جوانی که در تحمل بار سختی‌ها هدر می‌رود.
الحذر غافلان زین وحشت آباد الحذر
الفرار ای عاقلان زین دیو مردم الفرار
هوش مصنوعی: بپرهیزید ای غافلان از این ویرانه وحشتناک، و ای عاقلان، از این دیو هراسناک فرار کنید.
ای عجب دلتان نه بگرفت و نشد جانتان ملول
زین هواهای عفن وین آب های ناگوار
هوش مصنوعی: عجب است که دل‌های شما تحت تأثیر قرار نگرفته و جانتان از این هوای آلوده و آب‌های نامناسب خسته نشده است.
عرصه ای نادلگشا و بقعه ای نا دلپسند
خانه ای ناسودمند و تربت ناسازگار
هوش مصنوعی: مکانی ناهنجار و نامطلوب، محلی که دل را نمی‌برد و خانه‌ای که برکات آن ناپیداست، همچنین قبری که با روح انسان سازگار نیست.
مرگ در وی حاکم و آفات در وی پادشاه
ظلم در وی قهرمان و فتنه در وی پیشکار
هوش مصنوعی: در او مرگ مستولی است و بلاها فرمانروا. ظلم در او قهرمان است و فتنه نقش دستیار دارد.
حضرت سیدالساجدین علیه السلام می فرماید که «بدانید که دنیا پشت کرده است و می رود و آخرت رو کرده است و می آید، و هر یک را اهلی است پس سعی کنید که از اهل آخرت باشید نه دنیا و دل از دنیا بردارید و آگاه باشید که کسانی که دل از دنیا برداشته و اهل زهد در دنیا هستند بساط خود را زمین قرار داده اند و فرش خود را خاک و از دنیا منقطع گشته اند و هر که از دنیا دست برداشت همه مصیبت های دنیا نزد او سهل و آسان می گردد و بدانید که خدا را بندگانی است که گویا می بینند اهل بهشت را در بهشت، و اهل دوزخ را در دوزخ همه کس را شر ایشان مأمون، و دلهایشان محزون، بارشان در دنیا سبک، و کارشان با دنیا اندک، دو سه روزی زحمت را بر خود پسندیده و در سرای جاوید به راحت ابدی رسیده، چون شب درآید در خدمت پروردگار بر قدمهای خود ایستاده، و از دیده جوی آب به رخسار خود گشاده، از پروردگار خلاصی خود را از آتش جهنم می طلبند و چون روز درآید با مردمان به حلم و دانائی و نیکی و پرهیزکاری رفتار می کنند از خوف و عبادات، چون چوب تراشیده شده، هر که اینجا ایشان را بیند چنان پندارد که بیمار و ضعیف و مریضند، و با ایشان مرضی نیست یا چنان گمان نماید که عقل ایشان پریشان شده و پریشانی ایشان از فکر کار عظیمی است که در پیش دارند» حضرت امام محمد باقر علیه السلام به جابر انصاری فرمودند که «ای جابر! چیست دنیا و چه می تواند بود؟ آیا دنیا چیز دیگری است به غیر از غذائی که بخوری، یا جامه ای که بپوشی، یا زنی که شهوت خود را با آن بنشانی؟
هوش مصنوعی: حضرت سیدالساجدین (علیه السلام) می‌فرمایند که دنیا به ما پشت کرده و در حال رفتن است، در حالی که آخرت به ما روی آورده و در حال آمدن است. هر یک از این دو دنیای خود را دارد و شما باید بکوشید از اهل آخرت باشید، نه دنیا. دل خود را از دنیای فانی بکنید و بدانید کسانی که از دنیا دست کشیده و زهد را پیشه خود قرار داده‌اند، به راحتی زندگی می‌کنند و بار آنها در دنیا سبک است. آنها که از دنیا دوری جسته‌اند، همه مشکلات دنیا برایشان آسان خواهد شد و خداوند بندگانی دارد که به نظرشان اهل بهشت و دوزخ را می‌بینند و هیچ‌کس از شر آنها در امان نیست. این بندگان که دل‌هایشان غمگین است، با بار سبک در دنیا زندگی می‌کنند و در روز قیامت به راحتی به پروردگار خود می‌رسند. همچنین، حضرت امام محمد باقر (علیه السلام) به جابر انصاری می‌فرمایند که دنیا چیست و چه ارزشی دارد؟ آیا جز خوراک، پوشاک یا لذتی که از همسری می‌برند چیزی بیش از این است؟
ای جابر! اهل ایمان دل به دنیا نمی بندند ای جابر! آخرت خانه بقا و قرار، و دنیا منزل فنا و زوال است و لیکن اهل دنیا را غفلت فراگرفته و از یاد عقبی ایشان را بیرون برده است».
هوش مصنوعی: ای جابر! افراد با ایمان به دنیا وابسته نمی‌شوند. دنیا مکان موقتی و زوال‌پذیر است، در حالی که آخرت جایی است که ماندگاری و آرامش واقعی در آن وجود دارد. اما اهل دنیا به قدری غافلند که یاد آخرت از ذهنشان رفته است.
و حضرت صادق علیه السلام فرمود که «دنیا مانند آب دریاست، هر چه تشنه از آن می نوشد تشنگی او زیاد می شود تا او را بکشد» و فرمود که «چون خدا موسی و هارون علیهما السلام را امر کرد که به دعوت فرعون روند، وحی به ایشان فرستاد که اگر خواهم چنان زینت دنیا را به شما می دهم که چون فرعون شما را ببیند عجز و بیچارگی خود را بشناسد و لیکن من دنیا را از شما باز می گیرم و دنیا را به شما تنگ می گیرم، با همه دوستان خود چنین می کنم و نعیم دنیا را از ایشان دور می کنم همچنان که شبان مهربان، گوسفندان خود را از جاهای خطرناک و گیاههای زهرناک دور می کند و این نه پستی ایشان است در نزد من، بلکه به جهت آن است که کامل کنند نصیب خود را از کرامت من» لقمان پسر خود را نصیحت می کرد و به او می گفت: «ای فرزند! دنیا را به آخرت بفروش تا هر دو را سود نمائی و آخرت را به دنیا مفروش تا هر دو را زیان نمائی ای فرزند پیش از تو مردمان از برای اولاد خود اموال بی شمار جمع کردند، نه مال از برای ایشان باقی ماند نه اولادشان ای فرزند به درستی که تو بنده ای هستی مزدور، ترا کاری فرموده و مزدی به تو وعده داده اند کار خود را بکن و مزد خود را بستان و در دنیا چون گوسفندان مباش که به سبزه زاری افتد و از آن بخورد تا فربه شود و فربهی آن سبب کشتن آن گردد دنیا را چون پلی بدان که بر سر نهری است، هر که از آن بگذرد دیگر هرگز به آن عبور نمی کند پس در آنجا نایست و به تعمیر آن مشغول مشو که تو را امر به آن نفرموده اند».
هوش مصنوعی: حضرت صادق علیه السلام فرمودند که دنیا مشابه آب دریا است؛ هرچه انسان از آن می‌نوشد، تشنگی‌اش بیشتر می‌شود و ممکن است به هلاکتش بینجامد. همچنین، ایشان گفتند زمانی که خداوند حضرت موسی و هارون علیهما السلام را به دعوت فرعون فرستاد، وحی به آن‌ها نازل کرد که اگر بخواهد، زیبایی‌های دنیا را به آن‌ها می‌دهد تا فرعون احساس ضعف کند. اما در عین حال، خداوند دنیا را از آن‌ها دور می‌کند تا نصیبشان از کرامت او کامل شود. لقمان نیز به پسرش نصیحت می‌کرد که دنیایش را به آخرت بفروشد تا هر دو را به دست آورد و اگر به دنیا روی آورد، هر دو را از دست می‌دهد. او به فرزندش یادآوری کرد که انسان‌ها پیش از او ثروت‌های زیادی برای فرزندانشان جمع کردند، اما نه ثروتی برایشان باقی ماند و نه نسل‌هایشان. لقمان به پسرش گفت که او بنده‌ای است که کار خاصی دارد و باید به وظیفه‌اش عمل کند و مزدش را دریافت کند. همچنین، به او هشدار داد که در دنیا مثل گوسفندان نباشد که در چراگاه مشغول چریدن می‌شوند و فراموش می‌کنند که ممکن است این فربهی باعث نابودی‌شان شود. او دنیا را به پلی بر روی نهر تشبیه کرد که پس از عبور از آن، نمی‌توان به آن بازگشت و بنابراین نباید در آنجا توقف کرد یا به ساخت و ساز آن پرداخت.
چو باید رخت در منزل نهادن
نباید بر سر پل ایستادن
هوش مصنوعی: وقتی که قرار است سفرت را در جایی تمام کنی، نباید در میانه راه و در گذرگاه توقف کنی.
ای فرزند! بدان که فردا چون تو را بر موقف حضور پروردگار بدارند از چهار چیز از تو محاسبه جویند: یکی جوانی، که آن را در چه صرف کردی و از عمر تو، که آن را بر چه باد دادی و از مال تو، که آن را از کجا آوردی و آن را چه کردی پس مهیا شو و جواب آن را آماده کن و غم دنیا را مخور که لایق غم خوردن نیست».
هوش مصنوعی: ای فرزند! بدان که فردا هنگامی که تو را در حضور خداوند قرار دهند، از تو درباره چهار چیز سؤال خواهند کرد: نخست، در مورد جوانی‌ات که چگونه آن را مصرف کردی؛ دوم، درباره عمرت که چگونه از آن بهره بردی؛ سوم، در مورد مال‌ات که از کجا به دست آوردی و آن را چگونه صرف کردی. پس آماده باش و پاسخ این پرسش‌ها را در ذهن داشته باش و درباره دنیا نگران نباش، زیرا دنیا ارزش نگرانی ندارد.
غم دین خور که دنیا غم نیرزد
عروس یک شبه ماتم نیرزد
هوش مصنوعی: غم و اندوه دین را به دل بگیر، چون دنیا ارزش درد و غم ندارد. این دنیا مانند عروسی است که یک شبه به ماتم تبدیل می‌شود و به سرعت پر از غم و اندوه می‌شود.
چه خوش گفته است یکی از بزرگان که «هیچ چیز از دنیا روزی به دست تو نمی آید مگر آنکه پیش از تو صاحبی داشته باشد و بعد از تو نیز صاحبی خواهد داشت و چیزی به تو نمی رسد مگر چاشت و شامی که بخوری، پس خود را برای یک خوردن به هلاکت میفکن و در دنیا مانند کسی باش که روزه باشد و به آخرت افطار کند، زیرا شبهه ای نیست که زمین همان زمین است که پیش از تو دیگران بر آن رفتند و اساس همان اساس است که گذشتگان در آن تصرف کردند اگر مملکت داری، بسی پادشاهان که آن را گذاشتند و اگر ده و مزرعه داری، چه اشخاص که در آن تخم کاشتند».
هوش مصنوعی: یک فرد بزرگ به نیکی بیان کرده است که هیچ چیزی در این دنیا به تو نمی‌رسد مگر اینکه پیش از تو کسانی بوده‌اند که از آن بهره‌برداری کرده‌اند و بعد از تو نیز دیگرانی خواهند بود که از آن استفاده خواهند کرد. تنها چاشت و شامی که می‌خوری به واقعیات تو مربوط است و نباید خود را به خاطر لذتی زودگذر دچار خسران کنی. در زندگی‌ات باید مانند کسی باشی که روزه گرفته و تنها در آخرت افطار می‌کند. زمین همان زمینی است که دیگران قبل از تو بر آن گام نهاده‌اند و اصول همیشه همان اصولی است که گذشتگان در آن تصرف کرده‌اند. اگر به حکومت می‌پردازی، باید بدانی که قبلاً بسیاری از پادشاهان بر آن سرزمین حکومت کرده‌اند و اگر در ده یا مزرعه‌ای هستی، باید به یاد بیاوری که قبلاً چه کسانی در آنجا کار کرده و تخم کشتند.
ملک سلیمان مطلب کان بجاست
ملک همانست سلیمان کجاست
هوش مصنوعی: سلطنت و قدرت سلیمان فقط به خاطر موقعیت و جایی که او در آن قرار داشت نیست، بلکه این عظمت و مقام او به دلیل ویژگی‌ها و توانایی‌های منحصر به فردش است. بنابراین، باید به دنبال سلیمان واقعی و همین ویژگی‌ها در وجود انسان‌ها بود.
حجله همانست که عذراش بست
بزم همانست که وامق نشست
هوش مصنوعی: حجله به معنای مکانی است که عروسی در آن برگزار می‌شود و به عذرا اشاره دارد که در آنجا جشن عروسی خود را برگزار کرده است. همچنین، بزم به معنای محفل یا مجلس خوش‌گذرانی است که وامق در آن حضور دارد. به طور کلی، این بیت به توصیف یک مراسم یا جشن عاشقانه و ملایم اشاره دارد که در آن افراد خاصی حضور دارند.
حجله و بزمی است که تنها شده
وامقش افتاده و عذرا شده
هوش مصنوعی: حجره و جشن خوشی هستند که حالا تنها مانده‌اند و معشوقش از او دور شده و به همین خاطر، حال و هوای غمگینی پیدا کرده‌اند.
خاک همان خصم قوی گردن است
باد همان دشمن مرد افکن است
هوش مصنوعی: زمین همان دشمنی است که قوی و تنومند می‌باشد و باد همان دشمنی است که می‌تواند انسان‌ها را به زمین بیفکند.
صحبت دنیا چه تمنا کند
با که وفا کرده که با ما کند
هوش مصنوعی: دنیا با کسی که به او وفا نکرده، چه حرفی برای گفتن دارد؟
بعضی از حکماء گفته اند که «دنیا بود و من نبودم و خواهد بود و من نخواهم بود پس چگونه دل به آن بندم و چه لذت از آن توقع دارم و حال آنکه عیش آن ناگوار، و روشنائی آن تیره و تار است صافی آن بی «دُرد» نیست و سری در آن بی درد نمی باشد اهل آن همیشه در خوف و بیم، که آیا کدام روز نعمت از دستم در رود؟ و یا کدام وقت حادثه مرا فرو گیرد؟ چه وقت روزم سرآید و مرگم درآید؟ کدام چیز است در دنیا که آدمی به آن شاد می گردد که همراهش اندوهی نیست؟».
هوش مصنوعی: بعضی از خردمندان بیان کرده‌اند که «دنیا پیش از من وجود داشته و بعد از من هم وجود خواهد داشت؛ بنابراین چرا باید به آن وابسته شوم و چه لذتی از آن انتظار داشته باشم، در حالی که زندگی در آن پر از سختی‌ و مشکلات است؟ نور آن همواره در سایه تاریکی است و هیچ چیز بدون درد و رنج نیست. افرادی که در دنیا زندگی می‌کنند، دائماً در نگرانی و اضطراب هستند که آیا روزی نعمت‌هایشان را از دست خواهند داد یا اتفاقی غیرمنتظره برایشان پیش خواهد آمد. چه زمانی عمرشان به پایان خواهد رسید؟ آیا چیزی در این دنیا وجود دارد که آدمی به آن خوشحال باشد و در عین حال غم و اندوهی نداشته باشد؟».
اگر عیش است صد بیمار با اوست
و گر برگ گلی صد خار با اوست
هوش مصنوعی: اگر لذتی وجود داشته باشد، بیماری‌ها و مشکلات نیز در کنار آن هستند و اگر زیبایی مانند گل وجود داشته باشد، دسته‌ای از خارش‌ها و ناراحتی‌ها نیز همراه آن خواهند بود.
هان، هان دنیا دکان شیطان است از دکان او چیزی برنداری که به طلب تو می آید و تو را می گیرد و آنچه برداشته ای پس می ستاند گفته اند: اگر دنیا طلا بودی و آخرت سفال، عاقل سفال را چون باقی است بر این طلا که فانی است اختیار کردی و حال آنکه دنیا سفال فانی و آخرت طلای باقی است اگر سفال نبودی خدا به دشمنان خود ندادی.
هوش مصنوعی: دنیا همچون بازاری است که تحت سلطه شیطان قرار دارد. اگر از این بازار چیزی برداری، ممکن است آن چیز تو را به سوی خود کشیده و در نهایت آن را از تو بگیرد. گفته شده است که اگر دنیا طلا باشد و آخرت سفال، انسان عاقل باید سفال را بر طلا ترجیح دهد، زیرا سفال باقی می‌ماند در حالی که طلا نابود می‌شود. در حقیقت، دنیا همانند سفالی ناپایدار است و آخرت حقیقتی پایدار و باارزش به شمار می‌آید. اگر دنیا واقعاً باارزش بود، خداوند آن را به دشمنانش نمی‌داد.
به یکی از پیغمبران وحی شد که «از دشمنی با مردم حذر کن، که این باعث آن می شود که از چشم من می افتی پس ناز و نعمت دنیا را بر تو می ریزم» مروی است که «چون خاتم انبیاء صلی الله علیه و آله و سلم مبعوث شد لشکر ابلیس بر دور او جمع شده گفتند: خدا پیغمبری فرستاده و امتی از برای او قرار داده گفت امت او دنیا را دوست خواهد داشت؟ گفتند آری گفت باک نیست، که اگر دیگر کسی بت پرستی نکند روز و شب ایشان را بر کار وا می دارم تا مال را به غیر از حق بگیرند و در مصرف باطل صرف کنند و به حقش مصرف نرسانند دیگر همه بدیها از عقب آن می آید» و از این جهت است که گفته اند: «عقلا سه طایفه اند: یکی آنکه دست از دنیا بردارد پیش از آنکه دنیا دست از او بردارد و یکی آنکه قبر خود را تعمیر کند پیش از آنکه به آنجا برود و یکی آنکه خدا را از خود راضی کند پیش از آنکه او را ملاقات کند» یکی از امراء از شخصی که عمر او به دویست سال رسیده بود پرسید که دنیا را چگونه دیدی؟ گفت: چند سالی به بلا و شدت، و چند سالی به آسانی و سهولت اینها از کم هم در روند یکی به دنیا می آید و یکی از دنیا می رود اگر اول نمی آمد مردم تمام می شدند و اگر دوم نمی مرد جا بر مردم تنگ می شد پس امیر گفت: از من چیزی خواهش کن گفت: عمر گذشته مرا به من باز ده و اجل آینده مرا از من دور کن گفت: قدرت ندارم گفت: پس مرا هم با تو کاری نیست» .
هوش مصنوعی: به یکی از پیامبران الهی وحی شد که از دشمنی با مردم بپرهیز، زیرا این کار موجب می‌شود که در نظر من مقبول نباشی و در نتیجه نعمت‌های دنیوی از تو دور خواهد شد. همچنین روایت شده است که وقتی پیامبر آخرالزمان مبعوث شد، لشکر ابلیس گرد او جمع شدند و گفتند: خداوند پیغمبری فرستاده و امتی برای او قرار داده است. آیا این امت دنیا را دوست خواهند داشت؟ و پاسخ شنیدند بله. ابلیس افزود که نگران نباشید؛ اگر کسی دیگر بت‌پرستی نکند، من تلاش می‌کنم تا این مردم را به مال‌دوستی بیندازم و آنها را از حق منحرف کنم. بدترین اعمال پس از این رخ خواهند داد. به همین دلیل گفته‌اند که انسان‌های خردمند به سه گروه تقسیم می‌شوند: آنهایی که پیش از اینکه دنیا از آنها دست بردارد، خود از دنیا دست می‌کشند؛ آنهایی که پیش از مرگ، قبر خود را آماده می‌کنند؛ و آنهایی که پیش از ملاقات با خدا، رضایت او را جلب می‌کنند. یکی از امیران از فردی که بیش از دویست سال عمر کرده بود، پرسید که دنیا را چگونه دیده‌ای؟ او پاسخ داد که: چندین سال را با سختی و چند سال را با آسایش گذرانده‌ام. این چرخه ادامه دارد؛ برخی به دنیا می‌آیند و برخی می‌روند. اگر کسی هرگز به دنیا نمی‌آمد، جهان تمام می‌شد و اگر کسی نمی‌مرد، بر مردم تنگی می‌شد. سپس امیر از او خواست که هر چیزی بخواهد و او گفت: عمر گذشته‌ام را به من برگردان و مرگ آینده‌ام را از من دور کن. امیر پاسخ داد که چنین قدرتی ندارم. او در نهایت گفت: پس دیگر کاری با من ندارید.
یکی از بزرگان گفته است که «بهشت خانه ای است آباد، و آبادتر از آن، دل کسی است که خواهد آن را آباد کند و دنیا خانه ای است خراب، و خراب تر از آن، دل کسی است که خواهد آن را آباد کند» آری:
هوش مصنوعی: یکی از شخصیت‌های مشهور گفته است که بهشت مثل خانه‌ای است که به خوبی ساخته شده، و از آن هم بهتر، قلب کسی است که می‌خواهد آن را به خوبی بسازد. اما دنیا مثل خانه‌ای ویران است، و از آن هم ویران‌تر، قلب کسی است که می‌خواهد آن را آباد کند.
جهان چیست ماتم سرایی در او
نشسته دو سه ماتمی روبرو
هوش مصنوعی: جهان مانند یک مجلس عزاست که در آن چندین غم و اندوه وجود دارد و در مقابل هم به چشم می‌خورد.
جگر پاره ای چند بر خوان او
جگر خواره ای چند مهمان او
هوش مصنوعی: چند تکه جگر بر سر سفره او است و چند نفر هستند که از آن می‌خورند.
و اخبار و آثاری که در مذمت دنیا و محبت آن، و بی وفائی و کمی منزلت آن، و در ذم اهلش و هلاکت ایشان وارد شده بی حد و حصر است و در کلمات ائمه معصومین، بخصوص سید و سرور زاهدین، امیرالمومنین علیه السلام این قدر رسیده که تأمل در آنها دل را از دنیا سیر، و آدمی را از زینت آن دلگیر می کند و هر که ملاحظه فقرات مواعظ و خطبه های آن بزرگوار را که در نهج البلاغه و غیر آن مذکور است بکند پستی مرتبه دنیا و ردائت و ذلت آن را می فهمد، و حمق اهل دنیا و سفاهت ایشان را برمی خورد.
هوش مصنوعی: اخبار و آثار زیادی در مورد نکوهش دنیا و محبت به آن، بی‌وفایی و کم‌ارزشی آن، و هم‌چنین در مورد اهل دنیا و هلاکت آن‌ها وجود دارد. در کلمات اهل‌بیت، به‌ویژه امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام، این موضوع به صورت پررنگی مطرح شده است. تأمل در این مطالب، دل را از دنیازدگی سیر می‌کند و انسان را نسبت به زینت‌های آن دلگیر می‌سازد. هر کس که به مواعظ و خطبه‌های آن بزرگوار در نهج البلاغه و سایر منابع نگاه کند، به پستی و ذلت دنیا و بی‌خود شدن اهل آن پی می‌برد و به نادانی و سبک‌مغزی آن‌ها آگاه می‌شود.
و یحتمل شنیده باشی که «حضرت روح الامین از نوح نبی الله علیه السلام «که به روایت صدوق دو هزار و پانصد سال عمر داشت» پرسید که ای دراز عمرترین پیغمبران! دنیا را چگونه یافتی؟ گفت آن را مانند خانه ای یافتم که دو در داشته باشد از یک درآمدم و از در دیگر بیرون رفتم» و گویا به گوشت رسیده باشد که «حضرت روح الله علیه السلام به دهی گذشت که همه اهل آن هلاک شده و در کوچه های و راهها افتاده بودند و همه ایشان را محبت دنیای دنیه هلاک کرده بود» و از بسیاری آفات دنیا و حقارت آن، آن است که خدا آن را برای هیچ یک از دوستانش نپسندید و ایشان را به اجتناب از آن امر فرمود و ایشان هم دل از آن برداشتند و به قدر ضرورت اخذ، و باقی را پیش فرستادند و از جامه، بجز ساتر عورتی نپوشیدند و از غذا به غیر از سد رمقی نخوردند دنیا را منزل گذرگاه دیدند پس از آن به غیر از توشه نخواستند دنیای خود را خراب و ویران، و آخرت را معمور و آبادان ساختند که: «صبروا قلیلا و نعموا طویلا» یعنی «زمانی اندک بر زحمت صبر کردند و به جاوید راحت و نعمت رسیدند».
هوش مصنوعی: شاید شنیده باشی که روح‌الامین از نوح نبی پرسید: «ای پیغمبر با عمر طولانی! دنیا را چگونه یافتی؟» نوح پاسخ داد که دنیا را مانند یک خانه دیدم که دو در دارد؛ از یک در وارد شدم و از در دیگر خارج شدم. همچنین شنیده‌ای که روح‌الله به دهی گذشت که همه اهل آن هلاک شده بودند و در کوچه‌ها و خیابان‌ها افتاده بودند. علت این هلاکت شهوت به دنیا بود. بسیاری از آفات دنیا و حقارتش به این دلیل است که خداوند هیچ‌یک از دوستانش را به دنیا پسند نکرد و به آن‌ها فرمان اجتناب از دنیا را داد. آن‌ها نیز از دنیا دل بریدند و به اندازه نیازشان از آن برداشتند و باقی را رها کردند. به جز لباس ساتر عورتی، لباسی نپوشیدند و جز به مقدار کمی غذا نخوردند. دنیا را جای عبور دیدند و فقط توشه لازم را برداشتند و دنیای خود را خراب کردند و آخرت را آباد ساختند. آنها برای مدت کمی صبر کردند و به نعمت‌های جاودان دست یافتند.
پس تو نیز ای جان برادر به ایشان اقتدا کن و دل را از این دنیای فانی بردار، و بدان که دنیا را بقائی نمی باشد و این عجوزه خونخواره را وفائی نیست بسی عاشقان خود را کشته و بسی دلهای طالبان خود را به خون آغشته.
هوش مصنوعی: پس ای برادر عزیز، به آن‌ها عمل کن و دل را از این دنیای زودگذر دور کن. بدان که این دنیا دوام ندارد و این پیرزن بدجنس به هیچ‌کس وفا نمی‌کند. او بسیاری از عاشقان را ناکام گذاشته و دل‌های زیادی از جویندگان را به خون آغشته کرده است.
آبستنی که این همه فرزند زاد و کشت
دیگر که چشم دارد از او مهر مادری
هوش مصنوعی: مادری که اینقدر فرزند به دنیا آورده و از آن‌ها مراقبت کرده، حالا دیگر نمی‌تواند فرزندی جدید انتظار داشته باشد.
شاهان عرب و عجم را ببین که از خیل حشم و خدم با خود چه به گور بردند و خسروان ترک و دیلم را نگر ک بجز لقمه نانی از دنیا چه خوردند شاه و گدا از لوح مزار سنگ بر سینه زمان خفته، و صالح و طالح در حجله قبر خود را نهفته، هیچ گل زمینی نیست که یوسف جبینی در چاه نیفتاده، و هیچ راهی نیست که سلیمان جاهی در آن رو به خاک فنا ننهاده، هیچ صبحی نیست که پسری را در مرگ پدری گریبان چاک نه، و هیچ شامی نمی باشد که پدری در عزای پسر، غمناک نباشد سپهسالاران را نگر که تنها در دست شحنه اجل گرفتار، و گردن فرازان را ببین که سرها در پیش و به کار خودر در کارند وزیران را بین که دفتر وزارتشان بر باد رفته، امیران را نگر که بی سپه و لشکر در وحشت آبادگور خفته، عالمان را بین که پا برمنبر تابوت نهاده بر دوش می کشند، عابدان را نگر که در محراب لحد سر بر خشت خام می نهند کدام پادشاهی بر سریر دولت نشست و آخرالامر طعمه گرگ اجل نشد؟ و کدام شهنشاهی را بر تخت عزت متمکن ساخت که دست مرگ به خاک مذلتش نکشید؟ صد قرن بیش است که «ذو القرنین» در زندان لحد محبوس، و دارای جهاندار، از دارائی خود مأیوس است.
هوش مصنوعی: سلطانان عرب و غیر عرب را ببین که با چه لشکری از خدمتگزاران به قبر می‌روند، و خسروان ترک و دیلم را ملاحظه کن که جز یک لقمه نانی از دنیا چه به دست آورده‌اند. نه شاهی و نه گدایی از گور خود بی‌خبرند و در خواب زمان غوطه‌ورند، و در قبر خود به همراه کارهای خوب و بد خود مدفون هستند. هیچ گلی نیست که یوسف زیبا در چاهی نیفتاده باشد، و هیچ راهی نیست که سلیمان در آن جا به خاک نرود. هیچ صبحی نیست که پسری در سوگ پدرش گریه نکند، و هیچ شام نیست که پدری در غم فرزندش اشک نریزد. سرداران را ببین که در دست مرگ گرفتارند، و گردن‌فرازان را ملاحظه کن که سرها در زیر بار کارها خم است. وزرای که دفتر وزارتشان بر باد رفته، و امیرانی که بدون سپاه و لشکر در ترس و وحشت در سرای قبر خفته‌اند. عالمان را ببین که بر منبر تابوت‌شان را بر دوش می‌کشند، و عابدان را ملاحظه کن که در محراب مرگ سر بر خاک می‌نهد. کدام پادشاهی بر تخت قدرت نشسته که در پایان کار طعمه گرگ مرگ نشده؟ و کدام شاهی بر تخت عزت استوار شده که دست مرگ او را به خاک ذلت نکشاند؟ صد قرن است که ذو القرنین در زندان خاک محبوس است و از دارایی خود به شدت ناامید شده است.
دستان رستم دستان، مقید به زنجیر قضا و قدر، افسر افراسیاب را نگر با خاک راه یکسان و برابر، کاسه سر «کاوس» از سنگ حوادث شکسته، و کتف و بازوی شاپور ذو الاکتاف را به ریسمان اجل محکم بسته، بهرام گور گرفتار زندان گور، و قامت قباد از قبای زندگانی عور، اشکانیان در ماتم حیات، اشک ریز، و ساسانیان در دست سایس قهر الهی در رستخیز
هوش مصنوعی: دست‌های رستم، به زنجیر سرنوشت و تقدیر محدود شده‌اند. افسر افراسیاب مانند خاک در مسیر است و کاسه سر کاوس تحت فشار حوادث شکسته شده است. کتف و بازوی شاپور ذو الاکتاف به ریسمان مرگ محکم بسته شده، بهرام گور در زندان گرفتار است و قامت قباد در شرایط سختی قرار دارد. اشکانیان در حال سوگواری و اشک ریختن برای زندگی هستند و ساسانیان تحت فشار قهر الهی در روز رستاخیز قرار دارند.
عباسیان را در مصیبت زندگی لباس سیاه در بر، و آل سامان را خاک بی سامانی بر سر، محمود غزنوی را دود از دودمان برآمد، و طغرل سلجوقی را طغرای سلطنت سر آمد، از ملک ملکشاه نشانی نه، و از خنجر سنجر بجز نامی نیست چنگیز خون ریزدر چنگ پلنگ اجل گرفتار، و تیمور مغرور طعمه مور و مار، فاخته در خرابه قصر هلاکو به کوکو گفتن مشغول، و قاآن و غازان از منصب والای سلطنت معزول، و اورنگ اورنک بی زیب و رنگ مانده، و همایون همایون فال. آستین بر تخت و تاج افشانده
هوش مصنوعی: عباسیان در دوران سختی زندگی خود لباس سیاه به تن کردند، و آل سامان به نشانه پریشانی خاک بر سر ریختند. محمود غزنوی از دودمانی نام آور برخاست و طغرل سلجوقی به مقام سلطنت رسید، اما آثار ملکشاه دیگر نبود و از سنجر فقط نامی باقی مانده بود. چنگیز، خون ریز و بیرحم، در دام مرگ گرفتار آمد و تیمور مغرور به درماندگی و فنا نزدیک شد. فاخته‌ای در ویرانه‌های قصر هلاکو به آوازخوانی مشغول بود و قاآن و غازان از مقام سلطنت عزل شدند. تخت و تاجی که روزگاری باشکوه بود، اکنون رنگ و زیبایی‌اش را از دست داده و همایون، که روزگاری خوش یمن بود، اینک در آستانه دگرگونی قرار دارد.
کجا آن گوشه دنیاش خواندند
گهی پرویز و گه کسراش خواندند
هوش مصنوعی: کجا آن گوشه دنیا را می‌شناسند که گاهی نام پرویز بر آن برده شده و گاهی هم کسرا؟
چو در راه رحیل آمد روا رو
چه پرویز و چه کسری و چه خسرو
هوش مصنوعی: زمانی که سفر و کوچ آغاز شود، دیگر تفاوتی ندارد که تو شاه پرویز هستی یا کسری یا خسرو؛ همه در این مسیر برابرند.
کجا جمشید و افریدون و ضحاک
همه در خاک رفتند داد ازین خاک
هوش مصنوعی: این بیت بیانگر این است که شخصیت‌های بزرگ و مشهور تاریخ مانند جمشید، افریدون و ضحاک به سرنوشت مرگ دچار شدند و در خاک دفن شدند. شاعر از این واقعیت شکایت می‌کند که سرانجام همه انسان‌ها به خاک می‌سپارند و هیچ کس از این تقدیر الهی در امان نیست.
سریر افتاده سر بی تاج گشته
درو گوهر همه تاراج گشته
هوش مصنوعی: تخت و تاجی که به نظر می‌رسد در اوج قدرت بوده، حالا خراب شده و بدون تاج و اعتبار مانده است؛ همه‌ی نعمت‌ها و ثروت‌هایش در حال از دست رفتن و غارت شدن است.
خزنیه در گشاده گنج برده
سپه رفته سپهسالار مرده
هوش مصنوعی: گنجینه‌ای باز شده و دارایی‌ها را گرفته‌اند و فرمانده سپاه نیز از بین رفته است.
که آید روزی آنجا کوس و پیلش
که برنامد شبی بانک رحیلش
هوش مصنوعی: روزگاری خواهد آمد که این شخص با ویژگی‌های خاصش، صدا و شکوهش به اوج خواهد رسید و به یاد بسیاری از افراد خواهد افتاد.
جگرها بین که پرخوناب و خاکست
ندانم این چه دریای هلاک است
هوش مصنوعی: جگرها را ببینید که پر از خون و غم هستند، نمی‌دانم این چه نوع دریایی از نابودی و مصیبت است.
هر آن ذره که آرد تند بادی
فریدونی بود یا کیقبادی
هوش مصنوعی: هر ذره‌ای که از تندبادی به حرکت درآید، یا به فریدون نسبت داده می‌شود یا به کیقباد.
کفی گل در همه روی زمین نیست
که در وی خون چندین آدمی نیست
هوش مصنوعی: در هیچ نقطه‌ای از زمین، گلی وجود ندارد که به یاد چندین انسان کشته‌شده، رنگین نشده باشد.
ولایت بین که ما را کوچ گاهست
ولایت نیست این زندان و چاه است
هوش مصنوعی: ولایت به معنای رهبری و سرپرستی است، اما در اینجا اشاره می‌شود که ما در جایی قرار داریم که دارای آزادی نیستیم و در واقع در حالت زندانی و محدود به دام هستیم. در این فضا، احساس می‌شود که نه تنها از رهبری حقیقی برخوردار نیستیم، بلکه در یک محیط نامناسب و سخت قرار داریم.