گنجور

علاج عجب به قدرت

و اما عجب به قوت و قدرت خود: علاجش آن است که به یاد آورد امراض و آلامی را که خدا مسلط بر بدن او گردانیده و نظر کند که شبی تب چگونه قوت او را ضعیف، و بدن او را لاغر و نحیف می گرداند و اگر یک رگ از بدن او به درد آید از هر عاجزی عاجزتر و از هر ذلیلی ذلیل تر می شود و احمق کسی است که به قوت و قدرت خود نازد و حال اینکه اگر مگسی چیزی از او برباید نتواند استرداد کند و اگر مورچه ای به گوش او داخل شود روز و شب فریاد کند و اگر خاری به پای او رود عاجز گردد و اگر غباری به چشمش رسد متأثر شود.

«یخوفه الدق و یقتله البق» یعنی «اندک دقی که بلند شود او را می ترساند، و پشه ای او را می کشد» و حال آنکه هر چه او را قوت باشد از خری یا گاوی یا شتری بیش نخواهد بود و چه عجب و افتخار به چیزی که می کند که گاو و خر در آن از او بالاتر است.

علاج عجب به مال: و اما عُجْب به مال: پس علاج آن این است که آفات مال را به نظر درآورد و تفکر کند که آن در معرض زوال و فنا، و عاری از دوام و بقاست گاهی نهب و غارت می شود، و زمانی به ظلم و ستم می رود، به آتش می سوزد، و به آب غرق می شود، دزد آن را می برد و طرار آن را می رباید، و غیر اینها از آفات سماویه و ارضیه و متذکر شود که در بین یهود و هندو کسانی هستند که مال و ثروتشان أفزونتر از ایشان است و اف بر شرفی که هندو و یهود در آن پیش باشد و تف بر بزرگی ای که دزد آن را در یک لحظه برباید و صاحبش را مفلس و ذلیل بنشاند.علاج عجب به جاه و منصب: و اما عجب به جاه و منصب و حکومت و امارت و قرب سلطان و کثرت انصار و اعوان، از اولاد و خویشان و خدم و غلمان و قبیله و عشیره: پس این مرضی است که بسیاری از اهل دنیا به آن مبتلا و به این جهت مساکین از پندار و غرور ایشان در بلا، به زیردستان به نظر حقارت نظر می کنند، و از هر کسی چشم زیردستی و فروتنی دارند غافل از اینکه همه ریاست دنیویه در معرض فنا و زوال، و مایه خسران و وبال است.

اطلاعات

منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

و اما عجب به قوت و قدرت خود: علاجش آن است که به یاد آورد امراض و آلامی را که خدا مسلط بر بدن او گردانیده و نظر کند که شبی تب چگونه قوت او را ضعیف، و بدن او را لاغر و نحیف می گرداند و اگر یک رگ از بدن او به درد آید از هر عاجزی عاجزتر و از هر ذلیلی ذلیل تر می شود و احمق کسی است که به قوت و قدرت خود نازد و حال اینکه اگر مگسی چیزی از او برباید نتواند استرداد کند و اگر مورچه ای به گوش او داخل شود روز و شب فریاد کند و اگر خاری به پای او رود عاجز گردد و اگر غباری به چشمش رسد متأثر شود.
هوش مصنوعی: انسان باید به قدرت و توانایی‌های ظاهری خود دقت کند و به یاد بیماری‌ها و دردهایی بیافتد که خدا بر بدن او مسلط کرده است. او باید بداند که یک شب تب چگونه می‌تواند قوای او را ضعیف کرده و بدنش را لاغر کند. تنها کافیست یک رگ از او درد بگیرد تا خود را عاجزتر و ذلیل‌تر از هر فرد دیگری احساس کند. احمقانه است که کسی به قدرت خود مغرور شود، در حالی که اگر مگسی چیزی از او برباید، قادر به پس‌گرفتن آن نیست. حتی اگر یک مورچه به گوشش برود، روز و شب فریاد خواهد زد. و اگر خاری به پایش برود، به شدت احساس ناتوانی خواهد کرد و اگر غباری به چشمانش برسد، بشدت متاثر خواهد شد.
«یخوفه الدق و یقتله البق» یعنی «اندک دقی که بلند شود او را می ترساند، و پشه ای او را می کشد» و حال آنکه هر چه او را قوت باشد از خری یا گاوی یا شتری بیش نخواهد بود و چه عجب و افتخار به چیزی که می کند که گاو و خر در آن از او بالاتر است.
هوش مصنوعی: جملات اشاره به این دارند که فردی با قدرتی اندک و ضعفی ظاهری، از چیزهای کوچک و بی‌اهمیت می‌ترسد و به راحتی آسیب می‌بیند. حتی در مقایسه با حیواناتی همچون گاو و خر که در واقع از او قوی‌تر و باارزش‌تر هستند، او نمی‌تواند به خود ببالد و به افتخاراتی که برای خود تصور می‌کند، تکیه کند. در حقیقت، ضعف او به وضوح در برابر قدرت‌های طبیعی و واقعی نمایان می‌شود.