گنجور

علاج عجب به جاه و منصب

و اما عجب به جاه و منصب و حکومت و امارت و قرب سلطان و کثرت انصار و اعوان، از اولاد و خویشان و خدم و غلمان و قبیله و عشیره: پس این مرضی است که بسیاری از اهل دنیا به آن مبتلا و به این جهت مساکین از پندار و غرور ایشان در بلا، به زیردستان به نظر حقارت نظر می کنند، و از هر کسی چشم زیردستی و فروتنی دارند غافل از اینکه همه ریاست دنیویه در معرض فنا و زوال، و مایه خسران و وبال است.

بر این صحیفه مینا به خامه خورشید
نگاشته سخنی خوش به آب زر دیدم
که ای به دولت ده روزه گشته مستظهر
مباش غره که از تو بزرگتر دیدم

کسی که به نظرعقل نگاه کند همه این جاه و منصب را مانند سرابی می بیند که تشنگان بادیه را می فریبد، خیالاتی چند است که به آن کودک طبعان را به دام می کشند، تا چشم بر هم می زنی باید تخت و افسر و کلاه و سر و جاه و ریاست را ترک نمود و در خانه گور تنها و ذلیل بر روی خاک خوابیده نه اهل همراه اند و نه عیال، نه جاه به فریاد رسد نه مال، فرزندان و اقارب قدمی چند آیند تا او را داخل قبر کرده به کرم و مار و عقرب بسپارند و مراجعت کنند.

چند غرور از دغل خاکدان
چند منی ای دو سه من استخوان
پیشتر از تو دگران بوده اند
کز طلب جاه نیاسوده اند
حاصل آن جاء ببین تا چه بود
سود بد اما به زیان شد چه سود
این چه نشاطست کزو خوشدلی
غافلی از خود که ز خود غافلی

با وجود اینکه این انصار و اعوان و قبیله و خویشان در دنیا نیز تا خواهش ایشان به عمل می آید بر دور او جمع اند و گرد او می گردند، و آن بیچاره مسکین باید خود را به مهالک اندازد، و دین و دنیای خود را دربازد، و خود را بر کوه و دریا و بیابان و صحرا سرگردان سازد، و متعرض عقوبت سخط خداوند قهار گردد تا حلال و حرام را به هم رساند و صرف ایشان کند تا از دور او متفرق نگردند، و بر جاده اطاعت او مستقیم باشند، و در حوادث، اعانت و یاری او نمایند و اگر سالهای فراوان به ایشان نعمت بی پایان دهد و از برای ایشان همه چیز آماده سازد و یک روز در یک خواهش ایشان مسامحه کند سر از اطاعت او پیچند، بلکه کمر دشمنی او را بر میان بندند و در محافل و مجامع بدی او را مذکور سازند همچنان که مکرر خود مشاهده کرده ایم.

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

و اما عجب به جاه و منصب و حکومت و امارت و قرب سلطان و کثرت انصار و اعوان، از اولاد و خویشان و خدم و غلمان و قبیله و عشیره: پس این مرضی است که بسیاری از اهل دنیا به آن مبتلا و به این جهت مساکین از پندار و غرور ایشان در بلا، به زیردستان به نظر حقارت نظر می کنند، و از هر کسی چشم زیردستی و فروتنی دارند غافل از اینکه همه ریاست دنیویه در معرض فنا و زوال، و مایه خسران و وبال است.
هوش مصنوعی: بسیاری از مردم به خاطر جلال و مقام و قدرت و نزدیکی به سلطان و حمایت اطرافیان خود به نوعی خود را بزرگ می‌بینند. این موضوع عارضه‌ای است که بسیاری از دنیاطلبان به آن دچار شده‌اند و به همین دلیل، آنان به زیر دست‌های خود با نگاهی تحقیرآمیز می‌نگرند و از دیگران انتظار احترام و فروتنی دارند. غافل از این که تمام مقام‌های دنیوی در معرض نابودی و از دست رفتن قرار دارند و در واقع می‌توانند منجر به زیان و مشکلاتی برای آنان شوند.
بر این صحیفه مینا به خامه خورشید
نگاشته سخنی خوش به آب زر دیدم
هوش مصنوعی: در این صفحه زیبا که مانند شیشه‌ای می‌درخشد، با نوری از خورشید، جمله‌ای دلنشین را به طلا نوشته شده مشاهده کردم.
که ای به دولت ده روزه گشته مستظهر
مباش غره که از تو بزرگتر دیدم
هوش مصنوعی: ای کسی که به نعمت و خوشی‌های زودگذر دچار شده‌ای، فریب نخور، چون من کسانی بزرگ‌تر از تو را دیده‌ام.
کسی که به نظرعقل نگاه کند همه این جاه و منصب را مانند سرابی می بیند که تشنگان بادیه را می فریبد، خیالاتی چند است که به آن کودک طبعان را به دام می کشند، تا چشم بر هم می زنی باید تخت و افسر و کلاه و سر و جاه و ریاست را ترک نمود و در خانه گور تنها و ذلیل بر روی خاک خوابیده نه اهل همراه اند و نه عیال، نه جاه به فریاد رسد نه مال، فرزندان و اقارب قدمی چند آیند تا او را داخل قبر کرده به کرم و مار و عقرب بسپارند و مراجعت کنند.
هوش مصنوعی: کسی که با دیدی عاقلانه به دنیا نگاه کند، متوجه می‌شود که مقام و دارایی‌ها تنها مانند سرابی هستند که تشنگان را فریب می‌دهد. این‌ها توهماتی هستند که افراد ساده‌دل را به دام می‌اندازند. ناگهان همه این جاه و مقام‌ها باید رها شود و انسان در نهایت در آرامگاهش به تنهایی و ذلت خواهد خوابید، بدون هیچ همراهی. نه ثروت و نه مقام کمکی به او نخواهند کرد. فقط برخی از فرزندان و اقوام ممکن است برای دفن او حاضر شوند و سپس به سرعت بازمی‌گردند تا او را به سرنوشت کرم‌ها و مارها بسپارند.
چند غرور از دغل خاکدان
چند منی ای دو سه من استخوان
هوش مصنوعی: چندین بار به خودت مغرور می‌شوی، در حالی که فقط چند تکه استخوان بیش نیستی.
پیشتر از تو دگران بوده اند
کز طلب جاه نیاسوده اند
هوش مصنوعی: قبل از تو افرادی بوده‌اند که برای رسیدن به مقام و موقعیت، هرگز آرام نی‌نشسته‌اند.
حاصل آن جاء ببین تا چه بود
سود بد اما به زیان شد چه سود
هوش مصنوعی: این بیت به ما یادآوری می‌کند که گاهی اوقات نتیجه‌ای که در نهایت به دست می‌آید، ممکن است اصلاً مطلوب و مفید نباشد، حتی اگر در ابتدا به نظر برسد که به نفع ماست. به عبارت دیگر، آنچه که باید برای ما سودمند باشد، ممکن است به ضرر ما تمام شود.
این چه نشاطست کزو خوشدلی
غافلی از خود که ز خود غافلی
هوش مصنوعی: این چه شادی و خوشحالی است که باعث شده‌ای از خود غافل شوی و به آرامش و لذت بپردازی؟ انسان باید به درون خود نیز توجه کند و به خودآگاهی برسد.
با وجود اینکه این انصار و اعوان و قبیله و خویشان در دنیا نیز تا خواهش ایشان به عمل می آید بر دور او جمع اند و گرد او می گردند، و آن بیچاره مسکین باید خود را به مهالک اندازد، و دین و دنیای خود را دربازد، و خود را بر کوه و دریا و بیابان و صحرا سرگردان سازد، و متعرض عقوبت سخط خداوند قهار گردد تا حلال و حرام را به هم رساند و صرف ایشان کند تا از دور او متفرق نگردند، و بر جاده اطاعت او مستقیم باشند، و در حوادث، اعانت و یاری او نمایند و اگر سالهای فراوان به ایشان نعمت بی پایان دهد و از برای ایشان همه چیز آماده سازد و یک روز در یک خواهش ایشان مسامحه کند سر از اطاعت او پیچند، بلکه کمر دشمنی او را بر میان بندند و در محافل و مجامع بدی او را مذکور سازند همچنان که مکرر خود مشاهده کرده ایم.
هوش مصنوعی: با وجود اینکه این یاران و قبیله و نزدیکان در دنیا در اطراف او جمع می‌شوند و به خواسته‌های او پاسخ می‌دهند، آن شخص بیچاره باید جان خود را به خطر بیندازد و دین و دنیای خود را فدای آنها کند. او خود را در سختی و خطر قرار می‌دهد و در کوه‌ها و دریاها و بیابان‌ها سرگردان می‌شود و خود را در معرض خشم خداوند قرار می‌دهد تا خواسته‌های آنها را برآورده کند و باعث نشود که از اطرافش دور شوند و به اطاعت او ادامه دهند. آنها در سختی‌ها به یاری او می‌شتابند، اما اگر روزی در برآوردن یکی از خواسته‌هایشان کوتاهی کند، به راحتی از اطاعت او سرپیچی می‌کنند و حتی ممکن است به دشمنی با او بپردازند و در جمع‌ها و محافل درباره‌اش بدحرفی کنند؛ چیزی که بارها شاهد آن بوده‌ایم.