گنجور

علاج عجب به حسب و نسب

و اما عُجْب به نسب و حسب: پس علاج آن دانستن چند چیز است: اول آنکه بدانی که فخر و بزرگی کردن به کمال دیگری نیست مگر سفاهت و بی خردی، زیرا کسی که خود ناقص و بی کمال باشد کمال جد و پدر او را چه سود بخشد بلکه اگر آنان زنده بودند ایشان را می رسید که گویند: این فضیلت از ماست، تو را چه افتاده است؟ و در حقیقت تو نیستی مگر کرمی که از فضله آنها به هم رسیده اگر کرمی که از فضله انسان حاصل شود اشرف باشد از کرمی که از سرگین خری به هم رسد کسی که پدر یا جدش را کمالی باشد اشرف از کسی خواهد بود که چنین نباشد هیهات هیهات این دو کرم یکسان اند و شرافت از برای خود انسان است از این جهت حضرت امیرالمومنین صلوات الله و سلامه علیه می فرماید:

انا ابن نفسی و کنیتی ادبی
من عجم کنت او من العرب
ان الفتی من یقول ها انا ذا
لیس الفتی من یقول کان أبی

یعنی من فرزند خود هستم و نام و کنیت من، ادب من است، خواه از عجم باشم خواه از عرب به درستی که جوانمرد کسی است که گوید هان، من این شخص هستم نه آنکه گوید که پدر من که بود و دیگری گفته است:

لئن فخرت بآباء ذوی شرف
لقد صدقت و لکن بئس ما والدوا

یعنی اگر تو فخر کردی به پدران خود که اشرف و بزرگان اند راست گفتی، لیکن بد فرزندی که از ایشان متولد شده ای.

جائی که بزرگ بایدت بود
فرزندی کس نداردت سود
چون شیر به خود سپه شکن باش
فرزند خصال خویشتن باش

مروی است که «روزی در حضور حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم اباذر به مردی گفت که ای سیاه زائیده، حضرت فرمود: ای اباذر سفید زائیده را بر سیاه زائیده فضیلتی نیست اباذر بر زمین افتاد به آن مرد گفت: بیا پای خود را بر رخسار من نه» «بلال حبشی چون روز فتح مکه بر بام کعبه اذان گفت جماعتی گفتند که این سیاه اذان گفت در آن وقت نازل شد «ان اکرمکم عند الله اتقیکم» یعنی «کریم ترین و بهترین شما در نزد خدا، پرهیزگارترین شما است» یکی از بزرگان یونان زمین بر غلامی فخر کرد، آن غلام به او گفت اگر فخر تو به پدران تو است پس برتری برای ایشان است نه برای تو و اگر به جهت لباسی است که پوشیده ای، پس شرافت از برای لباس تو است نه تو و اگر به مرکبی است که سوار شده ای پس فضیلت از برای مرکب تو است و از برای تو چیزی نیست که به آن عجب و افتخار کنی و از این جهت بود که صاحب مکارم اخلاق، و سید اهل آفاق فرمود که «حسب و نسب خود را نزد من نیاورید، بلکه اعمال خود را از نزد من بیاورید» دوم آنکه تأمل کند که اگر کسی به نسب فخر کند، چرا نسب حقیقی خود را فراموش می کند؟ پدر نزدیکترش نطفه خبیث است، و جد اعلایش خاک ذلیل، و خدا اصل و نسب هر کسی را بیان فرموده که «و بدأ خلق الانسان من طین ثم جعل نسله من سلالة من ماء مهین» خلاصه معنی آنکه خدا آدم را از گل آفریده، و نسل او را از نطفه ای از آب پست گردانیده.

و کسی که جد او پایمال هر ذلیل و پست، و پدر او نجس کننده هر چیزی که هست باشد چه رتبه و منزلتی از برای خود او است.

سوم آنکه نظر به گذشتگان کند که به آنها عجب و افتخار می کند، اگر از نیکان و صاحبان مکارم اخلاق و بزرگی و شرافت واقعی بودند، شکی نیست که شیوه ایشان ذلت و شکسته نفسی بوده پس اگر این صفت ایشان پسندیده است چرا خود از آن خالی است و به ایشان اقتدا نمی کند؟ و اگر این صفت، پسندیده نیست پس چه افتخاری به ایشان می کند؟ بلکه همین عجب و طعن بر ایشان است و اگر از نیکان و خوبان واقعی نبوده اند بلکه همین بزرگی ظاهری و شوکت عاریتی از برای ایشان بوده، چون: سلاطین جور و حکام ظلم و امرای بی دیانت و وزرای صاحب خیانت و سایر ارباب مناصب دنیویه

پس اف بر او و کسانی که به آنها افتخار می کنند و خاک بر دهانش که به واسطه این اشخاص، بزرگی می فروشد، زیرا که خویشاوندی و نسبت به دد و دام و سگ و خوک، از خویشاوندی ایشان بهتر چگونه چنین نباشد و حال اینکه مغضوب درگاه خداوند عظیم، و معذب در درکات جحیم اند و اگر صورت ایشان را در جهنم ببیند و تعفن و نکبت ایشان را ملاحظه کند از خویشی ایشان بیزاری جوید.

و از این جهت حضرت پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: «باید بگذارند قومی فخریه به پدران خود را که در جهنم ذغال شده اند یا در پیش خداوند پست‌تر باشند از جعلهائی که نجاسات را می پویند» مروی است که «دو نفر در حضور موسی علیه السلام افتخار می کردند، یکی از آنها گفت: من پسر فلان، پسر فلانم تا نه پشت خود را شمرد، خدا به موسی علیه السلام وحی فرستاد که به او بگوی که همه آن نه نفر از اهل جهنم‌اند و تو دهم ایشانی.

اطلاعات

قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

و اما عُجْب به نسب و حسب: پس علاج آن دانستن چند چیز است: اول آنکه بدانی که فخر و بزرگی کردن به کمال دیگری نیست مگر سفاهت و بی خردی، زیرا کسی که خود ناقص و بی کمال باشد کمال جد و پدر او را چه سود بخشد بلکه اگر آنان زنده بودند ایشان را می رسید که گویند: این فضیلت از ماست، تو را چه افتاده است؟ و در حقیقت تو نیستی مگر کرمی که از فضله آنها به هم رسیده اگر کرمی که از فضله انسان حاصل شود اشرف باشد از کرمی که از سرگین خری به هم رسد کسی که پدر یا جدش را کمالی باشد اشرف از کسی خواهد بود که چنین نباشد هیهات هیهات این دو کرم یکسان اند و شرافت از برای خود انسان است از این جهت حضرت امیرالمومنین صلوات الله و سلامه علیه می فرماید:
هوش مصنوعی: فخر و افتخار به نَسَب و خانوادگی امری بی‌فایده است، زیرا این کار نشانه‌ای از نادانی و کم‌خردی است. کسی که خود به کمال نرسیده، نمی‌تواند از کمال اجدادش بهره‌مند شود. اگر اجدادش زنده بودند، حتی ممکن بود از او بخواهند که به این نکته توجه کند که افتخار به فضیلت‌های آن‌ها چه سودی برای او دارد. در واقع، او تنها مانند کرمی است که از فضولات آن‌ها به وجود آمده است. اگر کرمی که از فضله انسان شکل گرفته، برتر از کرمی باشد که از فضله حیوانی باشد، در این صورت فردی که پدر یا جدش به کمالی رسیده، از فردی که چنین نسلی ندارد، برتر نخواهد بود. بنابراین، همه انسان‌ها در اصل یکسانند و شرافت تنها مختص خود فرد است.
انا ابن نفسی و کنیتی ادبی
من عجم کنت او من العرب
هوش مصنوعی: من فرزند خودم هستم و زبان و فرهنگ من هم از عجم گرفته شده است یا از عرب.
ان الفتی من یقول ها انا ذا
لیس الفتی من یقول کان أبی
هوش مصنوعی: مردی که به خودش افتخار می‌کند و اهل عمل است، کسی است که موقعیتش را خود به دست می‌آورد، نه آنکه به گذشته و افتخارات پدرش تکیه کند.
یعنی من فرزند خود هستم و نام و کنیت من، ادب من است، خواه از عجم باشم خواه از عرب به درستی که جوانمرد کسی است که گوید هان، من این شخص هستم نه آنکه گوید که پدر من که بود و دیگری گفته است:
هوش مصنوعی: من خود را فرزند ادب می‌دانم و نام و شخصیت من وابسته به آن است. چه از نژاد عرب باشم و چه از نژاد عجم، مهم این است که جوانمرد واقعی کسی است که بگوید: من این فرد هستم، نه این که تنها به نسب و پدر خود اشاره کند.
لئن فخرت بآباء ذوی شرف
لقد صدقت و لکن بئس ما والدوا
هوش مصنوعی: اگر به پدران با شرافت خود افتخار کنی، راست می‌گویی، اما به راستی که آن‌ها به چه چیزی نائل آمده‌اند!
یعنی اگر تو فخر کردی به پدران خود که اشرف و بزرگان اند راست گفتی، لیکن بد فرزندی که از ایشان متولد شده ای.
هوش مصنوعی: اگر به پدرانت که افراد برجسته و بزرگی هستند افتخار می‌کنی، به حقیقت می‌گویی، اما در عین حال به این نکته توجه داشته باش که تو فرزند خوبی برای آن‌ها نبوده‌ای.
جائی که بزرگ بایدت بود
فرزندی کس نداردت سود
هوش مصنوعی: جایی که باید بزرگ و مهم باشی، هیچ کس فرزندی ندارد که به تو کمک کند یا از تو سود ببرد.
چون شیر به خود سپه شکن باش
فرزند خصال خویشتن باش
هوش مصنوعی: همچون شیر با عزت و شجاعت باش و در زندگی به ویژگی‌ها و اصول خود پایبند بمان.
مروی است که «روزی در حضور حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم اباذر به مردی گفت که ای سیاه زائیده، حضرت فرمود: ای اباذر سفید زائیده را بر سیاه زائیده فضیلتی نیست اباذر بر زمین افتاد به آن مرد گفت: بیا پای خود را بر رخسار من نه» «بلال حبشی چون روز فتح مکه بر بام کعبه اذان گفت جماعتی گفتند که این سیاه اذان گفت در آن وقت نازل شد «ان اکرمکم عند الله اتقیکم» یعنی «کریم ترین و بهترین شما در نزد خدا، پرهیزگارترین شما است» یکی از بزرگان یونان زمین بر غلامی فخر کرد، آن غلام به او گفت اگر فخر تو به پدران تو است پس برتری برای ایشان است نه برای تو و اگر به جهت لباسی است که پوشیده ای، پس شرافت از برای لباس تو است نه تو و اگر به مرکبی است که سوار شده ای پس فضیلت از برای مرکب تو است و از برای تو چیزی نیست که به آن عجب و افتخار کنی و از این جهت بود که صاحب مکارم اخلاق، و سید اهل آفاق فرمود که «حسب و نسب خود را نزد من نیاورید، بلکه اعمال خود را از نزد من بیاورید» دوم آنکه تأمل کند که اگر کسی به نسب فخر کند، چرا نسب حقیقی خود را فراموش می کند؟ پدر نزدیکترش نطفه خبیث است، و جد اعلایش خاک ذلیل، و خدا اصل و نسب هر کسی را بیان فرموده که «و بدأ خلق الانسان من طین ثم جعل نسله من سلالة من ماء مهین» خلاصه معنی آنکه خدا آدم را از گل آفریده، و نسل او را از نطفه ای از آب پست گردانیده.
هوش مصنوعی: روزی اباذر به یک مرد سیاه‌پوست گفته بود که سفیدپوستان بر سیاه‌پوستان برتری ندارند؛ پیامبر اسلام نیز این موضوع را تایید کرد. اباذر گرفتار شد و به آن مرد گفت که پایش را بر صورت او بگذارد. همچنین زمانی که بلال حبشی اذان را از بالای کعبه در روز فتح مکه گفت، برخی به او به خاطر رنگ پوستش اعتراض کردند. در همین زمان، آیات قرآن نازل شد که می‌فرماید: "محترم‌ترین شما در نزد خدا، پرهیزگارترین شماست." به علاوه، یک شخص بزرگ در یونان به غلامی فخر می‌کرد و غلام به او گفت که اگر فخر تو به خاطر پدرانت است، این شرافت متعلق به آن‌هاست، نه به تو. اگر به خاطر لباست است، شرافت از آن لباس است، نه تو. یا اگر به خاطر مرکبت است، فضیلت متعلق به مرکبت است. بنابراین، چیزی برای افتخار کردن نداری. به همین دلیل، بزرگ‌ترین افراد همیشه تاکید می‌کنند که به افتخارات نیاکانشان توجه نکنند و به اعمال خودشان اهمیت دهند. همچنین اگر کسی به نسبش فخر کند، بد نیست به این نکته توجه کند که اصلش به نطفه‌ای ناپاک و خاک ذلیل مربوط است. در نهایت، خداوند تاکید می‌کند که انسان را از خاک و نسل او را از نطفه‌ای پست آفریده است.
و کسی که جد او پایمال هر ذلیل و پست، و پدر او نجس کننده هر چیزی که هست باشد چه رتبه و منزلتی از برای خود او است.
هوش مصنوعی: اگر جد او انسان پستی باشد و پدرش هم هر چیزی را نجس کند، پس او چه جایگاهی و ارزشی می‌تواند داشته باشد؟
سوم آنکه نظر به گذشتگان کند که به آنها عجب و افتخار می کند، اگر از نیکان و صاحبان مکارم اخلاق و بزرگی و شرافت واقعی بودند، شکی نیست که شیوه ایشان ذلت و شکسته نفسی بوده پس اگر این صفت ایشان پسندیده است چرا خود از آن خالی است و به ایشان اقتدا نمی کند؟ و اگر این صفت، پسندیده نیست پس چه افتخاری به ایشان می کند؟ بلکه همین عجب و طعن بر ایشان است و اگر از نیکان و خوبان واقعی نبوده اند بلکه همین بزرگی ظاهری و شوکت عاریتی از برای ایشان بوده، چون: سلاطین جور و حکام ظلم و امرای بی دیانت و وزرای صاحب خیانت و سایر ارباب مناصب دنیویه
هوش مصنوعی: سومین نکته این است که باید به گذشته‌نگری کرد و از کسانی که بر آنها افتخار می‌کنند، یاد کرد. اگر این افراد از نیکان و صاحبان فضیلت و بزرگمنشی بوده‌اند، شکی نیست که روش آنها متواضعانه و با شکسته‌نفسی بوده است. بنابراین اگر این ویژگی آن‌ها نیکوست، چرا افراد امروز از آن بی‌بهره‌اند و از آن پیروی نمی‌کنند؟ و اگر این ویژگی پسندیده نیست، پس چه دلیلی برای افتخار به آنها وجود دارد؟ بلکه این خود نوعی خودپسندی و انتقاد از آنان است. از سوی دیگر، اگر این افراد به واقع نیکوکار نبوده و فقط دارای ظاهری بزرگ و فاخر بوده‌اند، مثل سلاطین ظالم و حکام بی‌دین و وزیران خائن و دیگر صاحبان قدرت دنیوی، پس ارزش واقعی آن‌ها نیز زیر سؤال می‌رود.
پس اف بر او و کسانی که به آنها افتخار می کنند و خاک بر دهانش که به واسطه این اشخاص، بزرگی می فروشد، زیرا که خویشاوندی و نسبت به دد و دام و سگ و خوک، از خویشاوندی ایشان بهتر چگونه چنین نباشد و حال اینکه مغضوب درگاه خداوند عظیم، و معذب در درکات جحیم اند و اگر صورت ایشان را در جهنم ببیند و تعفن و نکبت ایشان را ملاحظه کند از خویشی ایشان بیزاری جوید.
هوش مصنوعی: خجالت بر او و کسانی که به آنها افتخار می‌کنند. چهره‌اش باید در خاک باشد چرا که به واسطه این افراد، خود را بزرگ جلوه می‌دهد. روابط خویشاوندی او حتی از ارتباط با حیوانات وحشی و اهلی هم کم‌ارزش‌تر است. این در حالی است که این افراد مورد غضب خداوند قرار دارند و در جهنم عذاب می‌کشند. اگر کسی چهره آنها را در جهنم ببیند و بوی زشتی که از آنها برمی‌خیزد را احساس کند، قطعاً از وابستگی خود به آنها بیزاری می‌جوید.
و از این جهت حضرت پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: «باید بگذارند قومی فخریه به پدران خود را که در جهنم ذغال شده اند یا در پیش خداوند پست‌تر باشند از جعلهائی که نجاسات را می پویند» مروی است که «دو نفر در حضور موسی علیه السلام افتخار می کردند، یکی از آنها گفت: من پسر فلان، پسر فلانم تا نه پشت خود را شمرد، خدا به موسی علیه السلام وحی فرستاد که به او بگوی که همه آن نه نفر از اهل جهنم‌اند و تو دهم ایشانی.
هوش مصنوعی: حضرت پیغمبر گفتند که نباید عده‌ای به خود ببالند به خاطر نیاکانشان که در جهنم قرار دارند یا در پیشگاه خداوند مقام پایینی دارند. در روایتی آمده که دو نفر در حضور حضرت موسی به هم افتخار می‌کردند. یکی از آن‌ها شروع به ذکر نسب خود کرد و گفت: من پسر فلان و فلان هستم تا اینکه به تعداد مشخصی رسید. خداوند به موسی وحی کرد که به او بگوید که تمام کسانی که او به آن‌ها اشاره کرد، از اهل جهنم هستند و تو نیز نفر دهم آنها هستی.