گنجور

فصل چهارم - حقیقت و ماهیت آدمی

چون که دانستی که هر کسی مرکب است از نفس و بدن، پس بدان که حقیقت آدمی و آنچه به سبب آن بر سایر حیوانات ترجیح دارد همان «نفس» است که از جنس ملائکه مقدسه است و «بدن» امری است عاریت، و حکم مرکب از برای نفس دارد، که بدان مرکب سوار شده و از عالم اصلی و موطن حقیقی به این دنیا آمده، تا از برای خود تجارتی کند و سودی اندوزد، و خود را به انواع کمالات بیاراید، و اکتساب صفات حمیده و اخلاق پسندیده نماید، و باز مراجعت به وطن خود نماید یا هر بدنی حکم شهری را دارد از شهرهای اقلیم آفرینش، که پادشاه کشور هستی که حضرت آفریدگار است، هر بدنی را اقطاع روحی که از زادگاه عالم تجرد است مقرر فرموده تا از منافع و مداخل آن شهر تهیه خود را دیده، و مسافرت به عالم قدس کند و سزاوار خلوت خانه انس گردد و در این بدن شریک است با سایر حیوانات، زیرا که هر حیوانی را نیز بدنی است محسوس و مشاهده، مرکب از دست، پا، چشم، گوش، سر، سینه و سایر اعضاء به این سبب بر هیچ حیوانی فضیلتی ندارد، و آنچه باعث افضلیت آدمی بر سایر حیوانات می شود، آن جزء دیگر است، که «نفس ناطقه» باشد که حیوانات دیگر این جزء نیست.

و بدان که بدن، امری است فانی و بی بقاء که بعد از مردن از هم ریخته می شود، و اجزای آن از یکدیگر متفرق می گردد و خراب می شود، تا باز وقتی که به امر پروردگار اجزاء آن مجتمع شود، و به جهت ثواب و حساب و عقاب زنده کرده شود.

اما «نفس»، امری است باقی، که اصلا و مطلقا از برای آن فنائی نیست، و بعد از مفارقت آن از این بدن و خرابی تن، از برای آن خرابی و فنائی نیست و نخواهد بود و از این روست که خداوند می فرماید: «و لا تحسین الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون» یعنی «گمان نکنی که آن کسانی که در راه خدا کشته شدند و جان خود را درباختند مرده هستند، بلکه ایشان زنده اند نزد پروردگارشان و روزی داده می شوند».

و دیگر می فرماید: «ارجعی الی ربک» یعنی «ای نفس، رجوع و بازگشت کن به نزد پروردگار خود همچنانکه در اول از نزد او سبحانه آمدی».

و نیز از این روست که پیغمبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم در روز بدر به شهدای بدر ندا می فرمود: «هل وجدتم ما وعد ربکم حقا» یعنی «ای کشته شدگان در راه خدا! آیا آنچه را که پروردگار شما به شما وعده داده بود حق و راست یافتید؟» آنگاه بعضی از اصحاب عرض کردند: یا رسول الله! ایشان مرده اند چگونه آواز می دهی ایشان را؟ حضرت فرمود: «انهم اسمع منکم» یعنی «ایشان از شما شنواترند و فهم و ادراک ایشان الآن از شما بیشتر است» و ظاهر است که شنیدن ایشان در آو وقت نه به همان بدنی بود که در صحرای بدر افتاده بود، بلکه به نفس مجرده باقیه بود.

فصل سوم - راه شناختن نفس: بدان که آنچه گفتم آدمی را غیر از همین بدن مادی و صورت حسی، جزوی دیگر هست مجرد، که آن را «نفس» می گویند، اگر چه فهمیدن و دانستن آن صعوبت دارد و لیکن هرگاه کسی به نظر تحقیق، تامل کند این مطلب بر او ظاهر و روشن می شود، زیرا که هر که ساحت دل خود را از غبار عالم طبیعت پاک کند و علایق و شهوات حیوانیت را اندکی از خود دور نماید و آئینه دل را از زنگ کدورات این عالم فی الجمله جلائی دهد و گاه گاهی در دل را بر روی اغیار نابکار ببندد و با محبوب حقیقی خلوتی نماید و با حضور قلب، متوجه به عالم انوار شود و با نیت خالص مشغول به مناجات حضرت پروردگار گردد و گاهی تفکر در عجایب ملک و «ملکوت» پادشاه لایزال نماید و زمانی تامل در غرایب جمال و جبروت قادر ذوالجلال کند، البته از برای او حالتی نورانی و «بهجتی» عقلی حاصل می شود، که به سبب آن یقین می کند که ذات او از این عالم جسمانی نیست، بلکه از عالم دیگر است.فصل پنجم - سیر به عالم بالا با جنبه روحانی: از آنچه مذکور شد دانسته شد که از برای انسان دو جنبه است یکی جنبه «روحانیت»، که مناسبت دارد به سبب آن با ارواح طیبه و ملائکه مقدسه و دیگری جنبه «جسمانیت» که مشابهت دارد به جهت آن با حیوانات، از بهائم و سباع و به واسطه آن جزء جسمانی چند روزی در این عالم هستی زیست می نماید و مقام می کند.

اطلاعات

منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چون که دانستی که هر کسی مرکب است از نفس و بدن، پس بدان که حقیقت آدمی و آنچه به سبب آن بر سایر حیوانات ترجیح دارد همان «نفس» است که از جنس ملائکه مقدسه است و «بدن» امری است عاریت، و حکم مرکب از برای نفس دارد، که بدان مرکب سوار شده و از عالم اصلی و موطن حقیقی به این دنیا آمده، تا از برای خود تجارتی کند و سودی اندوزد، و خود را به انواع کمالات بیاراید، و اکتساب صفات حمیده و اخلاق پسندیده نماید، و باز مراجعت به وطن خود نماید یا هر بدنی حکم شهری را دارد از شهرهای اقلیم آفرینش، که پادشاه کشور هستی که حضرت آفریدگار است، هر بدنی را اقطاع روحی که از زادگاه عالم تجرد است مقرر فرموده تا از منافع و مداخل آن شهر تهیه خود را دیده، و مسافرت به عالم قدس کند و سزاوار خلوت خانه انس گردد و در این بدن شریک است با سایر حیوانات، زیرا که هر حیوانی را نیز بدنی است محسوس و مشاهده، مرکب از دست، پا، چشم، گوش، سر، سینه و سایر اعضاء به این سبب بر هیچ حیوانی فضیلتی ندارد، و آنچه باعث افضلیت آدمی بر سایر حیوانات می شود، آن جزء دیگر است، که «نفس ناطقه» باشد که حیوانات دیگر این جزء نیست.
هوش مصنوعی: هر شخص دارای دو بعد است: "نفس" و "بدن". واقعیت انسانی، و دلیلی که انسان را نسبت به سایر حیوانات ممتاز می‌کند، همان "نفس" است که به جنس ملائکه تعلق دارد. از سوی دیگر، "بدن" چیزی است که به صورت موقتی به انسان داده شده و نقشی تابع دارد. انسان از طریق این بدن به دنیا آمده تا فرصت‌های مختلفی را تجربه کند، رشد کند و به کمالات و ویژگی‌های خوب دست یابد، و در نهایت به سرزمین اصلی خود بازگردد. هر بدن در واقع مانند شهری در عالم آفرینش به شمار می‌آید که به آن، روحی پیوسته است تا انسان از منابع و امکانات آن بهره‌برداری کند و به عالم قدس سفر کند. بدن به نوعی با سایر حیوانات مشترک است، زیرا تمام حیوانات دارای بدنی که قابل مشاهده است، هستند. بنابراین، هیچ برتری خاصی در این زمینه وجود ندارد. لکن، آنچه انسان را برتر از دیگر حیوانات می‌کند، "نفس ناطقه" است که در سایر حیوانات وجود ندارد.
و بدان که بدن، امری است فانی و بی بقاء که بعد از مردن از هم ریخته می شود، و اجزای آن از یکدیگر متفرق می گردد و خراب می شود، تا باز وقتی که به امر پروردگار اجزاء آن مجتمع شود، و به جهت ثواب و حساب و عقاب زنده کرده شود.
هوش مصنوعی: بدن انسان چیزی است زودگذر و ناپایدار که پس از مرگ از هم می‌پاشد و اجزایش از یکدیگر جدا می‌شوند و متلاشی می‌گردند. اما پس از مدتی، به فرمان خداوند، این اجزا دوباره جمع می‌شوند و انسان برای دریافت پاداش، حساب و جزا زنده می‌شود.
اما «نفس»، امری است باقی، که اصلا و مطلقا از برای آن فنائی نیست، و بعد از مفارقت آن از این بدن و خرابی تن، از برای آن خرابی و فنائی نیست و نخواهد بود و از این روست که خداوند می فرماید: «و لا تحسین الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون» یعنی «گمان نکنی که آن کسانی که در راه خدا کشته شدند و جان خود را درباختند مرده هستند، بلکه ایشان زنده اند نزد پروردگارشان و روزی داده می شوند».
هوش مصنوعی: نفس انسان باقی و جاودان است و هرگز از بین نمی‌رود. حتی پس از جدا شدن از بدن و از بین رفتن آن، نفس همچنان ادامه دارد و دچار فنا نمی‌شود. به همین دلیل خداوند می‌فرماید که آنهایی که در راه خدا کشته شده‌اند مرده نیستند، بلکه آنها در نزد پروردگارشان زنده‌اند و مورد روزی قرار می‌گیرند.
و دیگر می فرماید: «ارجعی الی ربک» یعنی «ای نفس، رجوع و بازگشت کن به نزد پروردگار خود همچنانکه در اول از نزد او سبحانه آمدی».
هوش مصنوعی: این پیام به این معناست که به نفس خود بگویید که به سوی پروردگارش برگردد، همان‌طور که در ابتدا از پیش او آمده است.
و نیز از این روست که پیغمبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم در روز بدر به شهدای بدر ندا می فرمود: «هل وجدتم ما وعد ربکم حقا» یعنی «ای کشته شدگان در راه خدا! آیا آنچه را که پروردگار شما به شما وعده داده بود حق و راست یافتید؟» آنگاه بعضی از اصحاب عرض کردند: یا رسول الله! ایشان مرده اند چگونه آواز می دهی ایشان را؟ حضرت فرمود: «انهم اسمع منکم» یعنی «ایشان از شما شنواترند و فهم و ادراک ایشان الآن از شما بیشتر است» و ظاهر است که شنیدن ایشان در آو وقت نه به همان بدنی بود که در صحرای بدر افتاده بود، بلکه به نفس مجرده باقیه بود.
هوش مصنوعی: پیامبر اسلام در روز بدر به شهدای این جنگ می‌فرمود: «آیا آنچه را که پروردگارتان به شما وعده داده بود، حقیقت یافتید؟» برخی از همراهان پرسیدند که چگونه می‌تواند با مردگان صحبت کند. پیامبر پاسخ داد که آن‌ها از شما بیشتر می‌شنوند و درکشان اکنون قوی‌تر است. این شنیدن به معنای حسی نبود که مربوط به بدنشان در میدان جنگ باشد، بلکه به روح باقی‌مانده آن‌ها مربوط می‌شد.