گنجور

فصل سوم - راه شناختن نفس

بدان که آنچه گفتم آدمی را غیر از همین بدن مادی و صورت حسی، جزوی دیگر هست مجرد، که آن را «نفس» می گویند، اگر چه فهمیدن و دانستن آن صعوبت دارد و لیکن هرگاه کسی به نظر تحقیق، تامل کند این مطلب بر او ظاهر و روشن می شود، زیرا که هر که ساحت دل خود را از غبار عالم طبیعت پاک کند و علایق و شهوات حیوانیت را اندکی از خود دور نماید و آئینه دل را از زنگ کدورات این عالم فی الجمله جلائی دهد و گاه گاهی در دل را بر روی اغیار نابکار ببندد و با محبوب حقیقی خلوتی نماید و با حضور قلب، متوجه به عالم انوار شود و با نیت خالص مشغول به مناجات حضرت پروردگار گردد و گاهی تفکر در عجایب ملک و «ملکوت» پادشاه لایزال نماید و زمانی تامل در غرایب جمال و جبروت قادر ذوالجلال کند، البته از برای او حالتی نورانی و «بهجتی» عقلی حاصل می شود، که به سبب آن یقین می کند که ذات او از این عالم جسمانی نیست، بلکه از عالم دیگر است.

و راهی دیگر که به سبب آن بتوان دانست که آدمی را غیر از این بدن، جزئی دیگر است که از جنس بدن نیست، «خواب» است، که در خواب، راه حواس بسته شود و بدن از حرکت بازماند و چشم از دیدن، و گوش از شنیدن بسته، و تن در گوشه ای ساکن و بی حس شود و با وجود این، در آن وقت آدمی در آفاق و اطراف عالم مشغول سیر کردن باشد، و با انصاف خلایق در گفتن و شنودن بلکه اگر نفس را فی الجمله صفائی باشد در عالم ملکوت راه یابد، و از آنجا امور آیند را ببیند و بشناسد و بر مغیبات، مطلع شود، به نوعی که هرگز در بیداری و در وقتی که این بدن در نهایت هوشیاری است نتواند بدان رسید و راه دیگر آنکه آدمی را قوت معرفت همه علمها و صنعتها است، و با آنها پی می برد به حقایق اشیاء و می فهمد اموری چند را که نه از این عالم است و نه می داند که از کجا این امور داخل قلب او شده و از کجا فهمیده و دانسته بلکه گاه است که در یک لحظه، فکر او از مشرق به مغرب و از «ثری» تا «ثریا» رود، با آنکه تن او در عالم خاک محبوس و ایستاده.

و بالجمله این مطلب امری است که بر هر که اندکی تأمل نماید، مخفی و پوشیده نمی ماند و در کتاب الهی و اخبار ائمه معصومین علیهم السلام در مقامات متعدده اشاره به آن شده، مثل قول خدای تعالی که خطاب به سید رسل صلی الله علیه و سلم می فرماید: «قل الروح من امر ربی» یعنی: «بگو در جواب کسانی که سوال می کنند از تو از حقیقت روح انسان، که «روح» از جمله کارهای الهی است و از عالم امر است» «الا له الخلق و الامر» یعنی «عالم امر، خدا را است، و عالم خلق خدا را» هر چه به مساحمت و «کمیت» درآید آن را «عالم خلق» گویند و روح انسانی چون مجرد است آن را مقدار و کمیت نباشد.

و دیگر می فرماید: «یا الیتها النفس المطمئنه ارجعی الی ربک راضیه مرضیه».

یعنی: ای نفس قدسی مطمئن و آرام یافته به یاد خدا به سوی پروردگارت بازگرد در حالی که هم تو از او خشنودی و هم او از تو خشنود است.

و دیگر می فرماید: «و نفس و ما سویها فالهمها فجورها و تقویها قد افلح من زکیها و قد خاب من دسیها» و از پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم مروی است که فرمودند: «من عرف نفسه فقد عرف ربه» یعنی «هر که شناخت نفس خود را، پس می شناسد پروردگار خود را» و معلوم است که شناختن این بدن جسمانی که امری است سهل و آسان، چندان مدخلیتی در معرفت پروردگار ندارد.

و از حضرت امیر المومنین علیه السلام مروی است که فرمودند: «خلق الانسان ذا نفس ناطقه» یعنی «انسان خلق کرده شد صاحب نفسی که به سبب آن ادراک معقولات می کند».

فصل دوم - ترکیب انسان از جسم و نفس: اگر خواهی خود را بشناسی، بدان که هر کسی را از دو چیز آفریده اند یکی این بدن ظاهر، که آن را تن گویند، و مرکب است از گوشت و پوست و استخوان و رگ و پی و غیر اینها و آن از جنس مخلوقات همین عالم محسوس است، که عالم جسمانیات است، و اصل آن مرکب از عناصر چهارگانه است که «خاک، آب، باد و آتش» است، و آن را به همین چشم ظاهری می توان دید.فصل چهارم - حقیقت و ماهیت آدمی: چون که دانستی که هر کسی مرکب است از نفس و بدن، پس بدان که حقیقت آدمی و آنچه به سبب آن بر سایر حیوانات ترجیح دارد همان «نفس» است که از جنس ملائکه مقدسه است و «بدن» امری است عاریت، و حکم مرکب از برای نفس دارد، که بدان مرکب سوار شده و از عالم اصلی و موطن حقیقی به این دنیا آمده، تا از برای خود تجارتی کند و سودی اندوزد، و خود را به انواع کمالات بیاراید، و اکتساب صفات حمیده و اخلاق پسندیده نماید، و باز مراجعت به وطن خود نماید یا هر بدنی حکم شهری را دارد از شهرهای اقلیم آفرینش، که پادشاه کشور هستی که حضرت آفریدگار است، هر بدنی را اقطاع روحی که از زادگاه عالم تجرد است مقرر فرموده تا از منافع و مداخل آن شهر تهیه خود را دیده، و مسافرت به عالم قدس کند و سزاوار خلوت خانه انس گردد و در این بدن شریک است با سایر حیوانات، زیرا که هر حیوانی را نیز بدنی است محسوس و مشاهده، مرکب از دست، پا، چشم، گوش، سر، سینه و سایر اعضاء به این سبب بر هیچ حیوانی فضیلتی ندارد، و آنچه باعث افضلیت آدمی بر سایر حیوانات می شود، آن جزء دیگر است، که «نفس ناطقه» باشد که حیوانات دیگر این جزء نیست.

اطلاعات

منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بدان که آنچه گفتم آدمی را غیر از همین بدن مادی و صورت حسی، جزوی دیگر هست مجرد، که آن را «نفس» می گویند، اگر چه فهمیدن و دانستن آن صعوبت دارد و لیکن هرگاه کسی به نظر تحقیق، تامل کند این مطلب بر او ظاهر و روشن می شود، زیرا که هر که ساحت دل خود را از غبار عالم طبیعت پاک کند و علایق و شهوات حیوانیت را اندکی از خود دور نماید و آئینه دل را از زنگ کدورات این عالم فی الجمله جلائی دهد و گاه گاهی در دل را بر روی اغیار نابکار ببندد و با محبوب حقیقی خلوتی نماید و با حضور قلب، متوجه به عالم انوار شود و با نیت خالص مشغول به مناجات حضرت پروردگار گردد و گاهی تفکر در عجایب ملک و «ملکوت» پادشاه لایزال نماید و زمانی تامل در غرایب جمال و جبروت قادر ذوالجلال کند، البته از برای او حالتی نورانی و «بهجتی» عقلی حاصل می شود، که به سبب آن یقین می کند که ذات او از این عالم جسمانی نیست، بلکه از عالم دیگر است.
هوش مصنوعی: بدان که انسان تنها این بدن مادی و ظاهری نیست، بلکه جزئی دیگر دارد که مجرد است و آن را «نفس» می‌نامند. اگرچه فهم این موضوع دشوار است، اما اگر کسی با دقت و تحقیق به آن بپردازد، این حقیقت برایش نمایان می‌شود. چون کسی که دل خود را از آلودگی‌های دنیوی پاک کند و تمایلات و شهوات حیوانی را از خود دور نماید، می‌تواند دلش را از زنگار این جهان به طرز قابل توجهی صاف کند. اگر برای مدتی، دل خود را از ارتباط با افراد نابکار دور کند و با محبوب واقعی‌اش خلوت کند و با توجه و خلوص نیت، به یاد خدا مشغول گردد، همچنین اگر در شگفتی‌های عالم و ملکوت پادشاه بی‌پایان تفکر کند و در زیبایی و عظمت خداوند تعمق نماید، به یقین، حالتی نورانی و شاداب بر او عارض می‌شود که او را به این باور می‌رساند که وجود او متعلق به این دنیای مادی نیست، بلکه متعلق به عالمی دیگر است.
و راهی دیگر که به سبب آن بتوان دانست که آدمی را غیر از این بدن، جزئی دیگر است که از جنس بدن نیست، «خواب» است، که در خواب، راه حواس بسته شود و بدن از حرکت بازماند و چشم از دیدن، و گوش از شنیدن بسته، و تن در گوشه ای ساکن و بی حس شود و با وجود این، در آن وقت آدمی در آفاق و اطراف عالم مشغول سیر کردن باشد، و با انصاف خلایق در گفتن و شنودن بلکه اگر نفس را فی الجمله صفائی باشد در عالم ملکوت راه یابد، و از آنجا امور آیند را ببیند و بشناسد و بر مغیبات، مطلع شود، به نوعی که هرگز در بیداری و در وقتی که این بدن در نهایت هوشیاری است نتواند بدان رسید و راه دیگر آنکه آدمی را قوت معرفت همه علمها و صنعتها است، و با آنها پی می برد به حقایق اشیاء و می فهمد اموری چند را که نه از این عالم است و نه می داند که از کجا این امور داخل قلب او شده و از کجا فهمیده و دانسته بلکه گاه است که در یک لحظه، فکر او از مشرق به مغرب و از «ثری» تا «ثریا» رود، با آنکه تن او در عالم خاک محبوس و ایستاده.
هوش مصنوعی: راهی دیگر برای پی بردن به این که انسان تنها یک بدن نیست و جزئی دیگر نیز دارد که از جنس بدن نیست، مسئله خواب است. در خواب، حواس انسان خاموش می‌شوند و بدن از حرکت بازمی‌ماند، چشم نمی‌بیند و گوش نمی‌شنود، در حالی که انسان می‌تواند در عالم خارج به سیر و سفر بپردازد. در این حالت، ممکن است انسان وجود حقایق و امور را در عالم ملکوت ببیند و بشناسد، در حالی که در بیداری، به دلیل هوشیاری کامل، دسترسی به آن‌ها را ندارد. همچنین، انسان می‌تواند با استفاده از قوت فهم خود، به حقایق علمی و صنعتی پی ببرد و مسائلی را درک کند که نه از این عالم هستند و نه می‌داند چگونه به ذهنش خطور کرده‌اند. گاهی اوقات او می‌تواند در یک لحظه تصوراتش را از مشرق به مغرب و از زمین تا آسمان گسترش دهد، در حالی که بدنش در این جهان مادی بی‌حرکت و ایستاده است.
و بالجمله این مطلب امری است که بر هر که اندکی تأمل نماید، مخفی و پوشیده نمی ماند و در کتاب الهی و اخبار ائمه معصومین علیهم السلام در مقامات متعدده اشاره به آن شده، مثل قول خدای تعالی که خطاب به سید رسل صلی الله علیه و سلم می فرماید: «قل الروح من امر ربی» یعنی: «بگو در جواب کسانی که سوال می کنند از تو از حقیقت روح انسان، که «روح» از جمله کارهای الهی است و از عالم امر است» «الا له الخلق و الامر» یعنی «عالم امر، خدا را است، و عالم خلق خدا را» هر چه به مساحمت و «کمیت» درآید آن را «عالم خلق» گویند و روح انسانی چون مجرد است آن را مقدار و کمیت نباشد.
هوش مصنوعی: این موضوع برای هر کسی که کمی تفکر کند، واضح و روشن است و در متون مقدس و روایت‌های ائمه معصومین به آن اشاره شده است. به عنوان مثال، خداوند به پیامبر اسلام می‌فرماید که در پاسخ به سوالاتی درباره حقیقت روح انسان بگو: «روح از امور پروردگار من است»، که یعنی روح یکی از آفریده‌های الهی و از عالم امر به شمار می‌رود. عالم امر متعلق به خداست و عالم خلق به مخلوقاتی که در دسترس و قابل اندازه‌گیری هستند، اشاره دارد. از آنجا که روح انسانی مجرد است، نمی‌توان آن را در قالب اندازه یا کمیت تعریف کرد.
و دیگر می فرماید: «یا الیتها النفس المطمئنه ارجعی الی ربک راضیه مرضیه».
هوش مصنوعی: و دیگر فرموده است: «ای نفس آرام، به سوی پروردگارت بازگرد، درحالی که راضی و مورد رضایت هستی».
یعنی: ای نفس قدسی مطمئن و آرام یافته به یاد خدا به سوی پروردگارت بازگرد در حالی که هم تو از او خشنودی و هم او از تو خشنود است.
هوش مصنوعی: ای نفس پاک و آرام، به یاد خدا به سوی پروردگارت برگرد؛ در این حال هم تو از پروردگارت راضی هستی و هم او از تو خشنود است.
و دیگر می فرماید: «و نفس و ما سویها فالهمها فجورها و تقویها قد افلح من زکیها و قد خاب من دسیها» و از پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم مروی است که فرمودند: «من عرف نفسه فقد عرف ربه» یعنی «هر که شناخت نفس خود را، پس می شناسد پروردگار خود را» و معلوم است که شناختن این بدن جسمانی که امری است سهل و آسان، چندان مدخلیتی در معرفت پروردگار ندارد.
هوش مصنوعی: در اینجا اشاره به این موضوع شده است که شناخت خود یعنی نفس و جنبه‌های مختلف آن، شامل خیر و شر، می‌تواند به شناخت خداوند منجر شود. همچنین، هنگامی که پیامبر اسلام فرموده‌اند که هر کسی که خود را بشناسد، خدا را نیز خواهد شناخت، نشان می‌دهد که اصل شناخت به عمق وجود انسان و روح او مربوط می‌شود. در نهایت، این نکته مطرح می‌شود که شناخت جسم و بدن کار ساده‌ای است و به تنهایی، تأثیری در درک و شناخت عمیق‌تر از خداوند ندارد.
و از حضرت امیر المومنین علیه السلام مروی است که فرمودند: «خلق الانسان ذا نفس ناطقه» یعنی «انسان خلق کرده شد صاحب نفسی که به سبب آن ادراک معقولات می کند».
هوش مصنوعی: از امام علی (ع) نقل شده که فرمودند: «انسان به گونه‌ای آفریده شده که دارای روحی است که به کمک آن می‌تواند مفاهیم را درک کند».