اگر خواهی خود را بشناسی، بدان که هر کسی را از دو چیز آفریده اند یکی این بدن ظاهر، که آن را تن گویند، و مرکب است از گوشت و پوست و استخوان و رگ و پی و غیر اینها و آن از جنس مخلوقات همین عالم محسوس است، که عالم جسمانیات است، و اصل آن مرکب از عناصر چهارگانه است که «خاک، آب، باد و آتش» است، و آن را به همین چشم ظاهری می توان دید.
و یکی دیگر «نفس» است که آن را روح و جان و عقل و دل نیز گویند، و آن جوهری است «مجرد» از عالم ملکوت، و گوهری است بس عزیز از جنس فرشتگان و «عقول قدسیه»، و دری است بس گرانمایه از سنخ مجردات، که خدای تعالی به جهت مصالحی چند که شمه ای از آن مذکور خواهد شد به قدرت کامله خود ربطی میان آن و این بدن ظاهری قرار داده و او را مقید به قید علاقه این بدن و محبوس در زندان تن نموده، تا وقتی معین و اجلی موعود، که قطع علاقه نفس از بدن می شود رجوع به عالم خود می کند.
و این نفس را به چشم ظاهر نتوان دید بلکه دیده نمی شود مگر به بصیرت باطنیه و هرگاه حدیث نفس یا روح، یا جان، یا دل، یا عقل مذکور شد همین جزء اراده می شود، بلکه هرگاه انسان و آدم نیز گفته شود، به غیر از این، چیز دیگر مراد نیست، زیرا چنانکه مذکور خواهد شد حقیقت انسان و آدمی همین است.
پس بدن، آلتی است از نفس که باید به آن حالت به اموری چند که مأمور است قیام نماید و بدان که شناختن حقیقت «بدن»، امری است سهل و آسان، زیرا دانستی که آن از جنس مادیات است و شناخت حقایق مادیات، چندان صعوبتی ندارد و اما «نفس»، چون که از جنس مجردات است به حقیقت او رسیدن و او را به کنه، شناختن در این عالم میسر نیست.
«رو مجرد شو مجرد را ببین».
و از این جهت بود که بعد از آنکه حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم شرح حقیقت او را خواستند حضرت بیان نفرمود، خطاب رسید که «و یسئلونک عن الروح قل الروح من امر ربی» یعنی «از تو از حقیقت روح سوال می کنند، بگو که «روح» از امور پروردگار است و از عالم امر است».
و بیش از این رخصت نیافت که بیان کند.
بلی هرگاه نفس انسانی خود را کامل نموده باشد، بعد از قطع علاقه از بدن و حصول تجرد از برای آن می تواند شد که آن را بشناسد بلکه هرگاه در این عالم نیز کسی نفس خود را کامل نموده باشد و بخواهد به سرحد کمال برساند و علاقه او از بدن کم شود، دور نیست که تواند فی الجمله معرفت به نفس بهم رساند.
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: ترکیب بند
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
اگر خواهی خود را بشناسی، بدان که هر کسی را از دو چیز آفریده اند یکی این بدن ظاهر، که آن را تن گویند، و مرکب است از گوشت و پوست و استخوان و رگ و پی و غیر اینها و آن از جنس مخلوقات همین عالم محسوس است، که عالم جسمانیات است، و اصل آن مرکب از عناصر چهارگانه است که «خاک، آب، باد و آتش» است، و آن را به همین چشم ظاهری می توان دید.
هوش مصنوعی: اگر میخواهی خودت را بشناسی، باید بدانی که هر انسان از دو بخش تشکیل شده است: یکی بدن ظاهری که به آن تن گفته میشود و شامل گوشت، پوست، استخوان، رگ و پی و دیگر اجزا است. این بدن از جمله مخلوقات جهان محسوس به شمار میرود که به آن دنیا جسمانی میگویند. اجزای اصلی بدن از چهار عنصر «خاک، آب، باد و آتش» ساخته شده و با چشمان عادی میتوان آن را دید.
و یکی دیگر «نفس» است که آن را روح و جان و عقل و دل نیز گویند، و آن جوهری است «مجرد» از عالم ملکوت، و گوهری است بس عزیز از جنس فرشتگان و «عقول قدسیه»، و دری است بس گرانمایه از سنخ مجردات، که خدای تعالی به جهت مصالحی چند که شمه ای از آن مذکور خواهد شد به قدرت کامله خود ربطی میان آن و این بدن ظاهری قرار داده و او را مقید به قید علاقه این بدن و محبوس در زندان تن نموده، تا وقتی معین و اجلی موعود، که قطع علاقه نفس از بدن می شود رجوع به عالم خود می کند.
هوش مصنوعی: نفس که به آن روح، جان، عقل و دل نیز گفته میشود، یک جوهر مستقل و مجرد از جهان مادی است. این جوهر بسیار باارزش و از جنس فرشتگان و عقلهای مقدس است و نوعی دروازه مهم از عالم مجردات به شمار میرود. خداوند به دلایلی که بخشی از آنها بعداً مطرح خواهد شد، با قدرت کامل خود ارتباطی بین این جوهر و بدن مادی ایجاد کرده است و آن را به وابستگی به بدن محدود کرده، به طوری که نفس در این زندان جسمانی به سر میبرد. تا زمان مشخصی که ارتباط آن با بدن قطع شود، نفس به دنیای اصلی خود بازمیگردد.
و این نفس را به چشم ظاهر نتوان دید بلکه دیده نمی شود مگر به بصیرت باطنیه و هرگاه حدیث نفس یا روح، یا جان، یا دل، یا عقل مذکور شد همین جزء اراده می شود، بلکه هرگاه انسان و آدم نیز گفته شود، به غیر از این، چیز دیگر مراد نیست، زیرا چنانکه مذکور خواهد شد حقیقت انسان و آدمی همین است.
هوش مصنوعی: نفس را نمیتوان بهطور ظاهری دید و تنها با بصیرت درونی قابل درک است. وقتی از نفس، روح، جان، دل یا عقل سخن به میان میآید، در واقع به همان اراده اشاره میشود. همچنین، زمانی که از انسان یا آدم صحبت میشود، مقصود نیز جز این نیست، چراکه حقیقت انسان و آدم چیزی جز این نیست.
پس بدن، آلتی است از نفس که باید به آن حالت به اموری چند که مأمور است قیام نماید و بدان که شناختن حقیقت «بدن»، امری است سهل و آسان، زیرا دانستی که آن از جنس مادیات است و شناخت حقایق مادیات، چندان صعوبتی ندارد و اما «نفس»، چون که از جنس مجردات است به حقیقت او رسیدن و او را به کنه، شناختن در این عالم میسر نیست.
هوش مصنوعی: بدن وسیلهای از نفس است که باید به وضعیتهایی که برایش مشخص شده، عمل کند. باید توجه داشت که درک حقیقت «بدن» کار سختی نیست، زیرا بدن از جنس مواد است و شناخت واقعیات مادی چندان دشوار نیست. اما «نفس» به دلیل اینکه از جنس امور غیرمادی است، درک حقیقت آن و شناخت عمیق آن در این دنیا ممکن نیست.
«رو مجرد شو مجرد را ببین».
هوش مصنوعی: خود را از دنیای مادی آزاد کن و به مشاهده حقیقت بپرداز.
و از این جهت بود که بعد از آنکه حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم شرح حقیقت او را خواستند حضرت بیان نفرمود، خطاب رسید که «و یسئلونک عن الروح قل الروح من امر ربی» یعنی «از تو از حقیقت روح سوال می کنند، بگو که «روح» از امور پروردگار است و از عالم امر است».
هوش مصنوعی: بعد از آنکه پیامبر اسلام درباره حقیقت روح پرسش کردند، پاسخ روشنی دریافت نکردند و به آنها گفته شد که «روح» از امور خاص خداوند است و نمیتوان به جزئیات آن پی برد.
و بیش از این رخصت نیافت که بیان کند.
هوش مصنوعی: او دیگر نتوانست بیشتر از این توضیح دهد.
بلی هرگاه نفس انسانی خود را کامل نموده باشد، بعد از قطع علاقه از بدن و حصول تجرد از برای آن می تواند شد که آن را بشناسد بلکه هرگاه در این عالم نیز کسی نفس خود را کامل نموده باشد و بخواهد به سرحد کمال برساند و علاقه او از بدن کم شود، دور نیست که تواند فی الجمله معرفت به نفس بهم رساند.
هوش مصنوعی: زمانی که روح انسان به کمال برسد و از وابستگی به بدن خود رها شود، میتواند خود را بهتر بشناسد. همچنین، اگر در این دنیا فردی روح خود را به کمال برساند و وابستگیاش به بدن کاهش یابد، به احتمال زیاد میتواند شناختی از خود به دست آورد.