گنجور

شمارهٔ ۳۱

راست گویم من اگر خود مرد دهقان بودمی
هر درختی غیر تاک از باغها بدرودمی
پس به جای هر درختی تا ککی بنشاندمی
نیز صد تاک دگر بالله بر آن افزودمی
بهر هر تاکی پس از میخانه چون ببریدمی
وانگهی از خم بهر جو چشمه ای بگشودمی
تا نگه دارم من از چشم بدان پاکان تاک
نی به روز و نی به شب یک لحظه ای نغنودمی
چونکه آنها را به کام دل به بار آوردمی
دانه ی انگور آنها را به کس ننمودمی
چیدمی انگور آن بر دوش خود بگرفتمی
پس ره میخانه با بار گران پیمودمی
پس به دست خود همه انگورها افشردمی
کردمی در خم سر آن را به گل اندودمی
وانگهی هم روز و هم شب پای خم بنشستمی
از شعف گاهی به پای خم سر خود سودمی
چون رسیدی باده اول سجده ی حق کردمی
نی همین سجده، نمازی هم بر آن افزودمی
از نشاط و شوق آنگه دوره ای رقصیدمی
بوسه بر خم دادمی آنگه سرش بگشودمی
پس از آن می یک دو کف بر خویشتن افشاندمی
خرقه و سجاده خود را به می آلودمی
پس لب خود بر لب خم با ادب بنهادمی
آنچه بودی من در آن پیمانه سان پیمودمی
در ته آن ای «صفایی» چیزی ار ماندی به جای
حسبة لله تورا هم جرعه ای بخشودمی

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

راست گویم من اگر خود مرد دهقان بودمی
هر درختی غیر تاک از باغها بدرودمی
هوش مصنوعی: اگر من خودم کشاورز بودم، با کمال صداقت می‌گویم که هر درختی به جز انگور را از باغ‌ها قطع می‌کردم.
پس به جای هر درختی تا ککی بنشاندمی
نیز صد تاک دگر بالله بر آن افزودمی
هوش مصنوعی: به‌جای هر درختی که بکارم، اگر یک گیاه کوچک هم بکارم، بهتر است، زیرا می‌توانم صد تاک دیگر بر آن بیفزایم.
بهر هر تاکی پس از میخانه چون ببریدمی
وانگهی از خم بهر جو چشمه ای بگشودمی
هوش مصنوعی: هر بار که از میخانه بیرون می‌روم، برای هر تاکی که در آنجا بود، چشمه‌ای از جو به راه می‌اندازم.
تا نگه دارم من از چشم بدان پاکان تاک
نی به روز و نی به شب یک لحظه ای نغنودمی
هوش مصنوعی: من می‌کوشم تا همیشه از دیده‌ی این افراد نیکوپیمان محافظت کنم، نه در روز و نه در شب، حتی یک لحظه هم آرام نخواهم نشست.
چونکه آنها را به کام دل به بار آوردمی
دانه ی انگور آنها را به کس ننمودمی
هوش مصنوعی: من دانه‌های انگور را با دلخواه و عشق برای آنها به بار آوردم و هیچ‌کس را در آن مورد شریک نکردم.
چیدمی انگور آن بر دوش خود بگرفتمی
پس ره میخانه با بار گران پیمودمی
هوش مصنوعی: انگورهایی را چیدم و به دوش خود حمل کردم و سپس با این بار سنگین به سمت میخانه رفتم.
پس به دست خود همه انگورها افشردمی
کردمی در خم سر آن را به گل اندودمی
هوش مصنوعی: پس من همه انگورها را به دستان خود له می‌کردم و آن عصاره را در کاسه‌ای که با گل پوشانده بودم، ریخته و آماده می‌نمودم.
وانگهی هم روز و هم شب پای خم بنشستمی
از شعف گاهی به پای خم سر خود سودمی
هوش مصنوعی: در آن زمان که روز و شب در کنار جام خم نشسته بودم، از خوشحالی گاهی سرم را به جای خم می‌گذاشتم.
چون رسیدی باده اول سجده ی حق کردمی
نی همین سجده، نمازی هم بر آن افزودمی
هوش مصنوعی: زمانی که به شراب اولی رسیدم، ابتدا برای حق سجده کردم و سپس برای آن، نمازی هم اضافه نمودم.
از نشاط و شوق آنگه دوره ای رقصیدمی
بوسه بر خم دادمی آنگه سرش بگشودمی
هوش مصنوعی: از شادی و علاقه، مدتی رقصیدم و لبانم را به خم نوشیدنی زدم، سپس سرم را بالا بردم و نگاه کردم.
پس از آن می یک دو کف بر خویشتن افشاندمی
خرقه و سجاده خود را به می آلودمی
هوش مصنوعی: پس از آن، مقداری از شراب را بر خود پاشیدم و پوشش و سجاده‌ام را نیز به شراب آغشته کردم.
پس لب خود بر لب خم با ادب بنهادمی
آنچه بودی من در آن پیمانه سان پیمودمی
هوش مصنوعی: لبم را با احترام بر لب خم گذاشتم و هرآنچه بودم را در آن پیمانه ریختم.
در ته آن ای «صفایی» چیزی ار ماندی به جای
حسبة لله تورا هم جرعه ای بخشودمی
هوش مصنوعی: اگر در عمق وجودت چیزی از تو باقی مانده، ای «صفایی»، به خاطر خالص بودن نیتت، جرعه‌ای از آن را به تو می‌بخشیدم.

حاشیه ها

1400/08/15 07:11
احمـــدترکمانی

راست گویم من اگر خود  مرد دهقان بودمی

هر درختی غیر تاک از باغها بدرودمی