شمارهٔ ۲۷
دم درکش ای ناصح که من، دارم دل دیوانهای
بگشا لب ای همدم بگو بهر خدا افسانهای
از شهر جانم سیر شد، کو دشت بیاندازهای
از خانه تنگ آمد دلم کو گوشهٔ ویرانهای
حرفی نه اندر مدرسه جز لا تسلم یا که لم
نشنیدم آنجا از کسی یک نالهٔ مستانهای
عمری شد از من مدرسه آباد و میخواهم کنون
کفارهٔ آن در حرم طرح افکنم میخانهای
این آشنایان سر به سر گرم نفاقند ای پسر
تنها نشین، باری اگر خواهی بجو بیگانهای
بگذار تا من رخت خود زاینجا به جایی افکنم
کآنجا نه گل را بلبلی، نه شمع را پروانهای
دورت گرفته دوستان، چون دور شیعی ترکمان
خیز ای «صفایی» سویشان یک حملهٔ مردانهای
اطلاعات
وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دم درکش ای ناصح که من، دارم دل دیوانهای
بگشا لب ای همدم بگو بهر خدا افسانهای
هوش مصنوعی: ای ناصح، به من نگو و دم نزن، چرا که من دل دیوانهای دارم. ای همدم، لب به سخن باز کن و برای خدا داستانی را بگو.
از شهر جانم سیر شد، کو دشت بیاندازهای
از خانه تنگ آمد دلم کو گوشهٔ ویرانهای
هوش مصنوعی: از زندگی و احوالات روحیام خسته شدم؛ جایی میخواهم که مانند دشت وسیع باشد، زیرا خانهام تنگ و در عین حال دلم میخواهد به گوشهای ویران بروم.
حرفی نه اندر مدرسه جز لا تسلم یا که لم
نشنیدم آنجا از کسی یک نالهٔ مستانهای
هوش مصنوعی: در مدرسه هیچ صحبتی جز این نیست که تسلیم نشو یا اینکه من از کسی نشنیدم که آنجا صدای ناشی از شادی و مستیای را بلند کند.
عمری شد از من مدرسه آباد و میخواهم کنون
کفارهٔ آن در حرم طرح افکنم میخانهای
هوش مصنوعی: مدت زیادی است که من به ساخت و آبادانی مدرسه پرداختهام و اکنون میخواهم برای آن چه کردهام، در حرم یک میخانه بسازم.
این آشنایان سر به سر گرم نفاقند ای پسر
تنها نشین، باری اگر خواهی بجو بیگانهای
هوش مصنوعی: این افراد آشنا همه در حال فریب و نفاق هستند پسرم، اگر میخواهی آنها را بشناسی، به دنبال یک دوست واقعی و بیگانه باش.
بگذار تا من رخت خود زاینجا به جایی افکنم
کآنجا نه گل را بلبلی، نه شمع را پروانهای
هوش مصنوعی: اجازه بده تا من لباس خود را از اینجا به جایی دیگر بیندازم، جایی که نه گلی باشد که بلبلش بخواند و نه شمعی باشد که پروانهای دور آن بچرخد.
دورت گرفته دوستان، چون دور شیعی ترکمان
خیز ای «صفایی» سویشان یک حملهٔ مردانهای
هوش مصنوعی: دوستانت اطرافت جمع شدهاند، همچون دورتر شدن چادر ترکمنها. ای صفایی، به سوی آنها با یک حملهی مردانه برو.