گنجور

شمارهٔ ۱۵

ای کاش شب تیرهٔ ما را سحری بود
تا در سحر این نالهٔ ما را اثری بود
آزادی‌ام از دام هوس نیست، ولیکن
صیاد مرا کاش به صیدش گذری بود
یک دیده گشودیم به روی تو و بستیم
چشم از دو جهان و چه مبارک نظری بود
از بیم ملامت رهم از میکده بسته ست
از خانهٔ ما کاش به میخانه دری بود
اجزای وجودم همه کاویدم و دیدم
در هر رگ و هر پی ز غمت نیشتری بود
کردم طلب مرغ دل از عشق و نشان داد
دیدم که به کنج قفسی مشت پری بود
از خون شدن دل زغم او چه غمم بود
گر دلبر ما را ز دل ما خبری بود
باز است به فتراک تو این دیده ی حسرت
ای کاش مرا لایق تیرت سپری بود
ناصِح که مرا پند همی‌داد «صفایی»
امید اثر داشت، عجب بی‌بصری بود!

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای کاش شب تیرهٔ ما را سحری بود
تا در سحر این نالهٔ ما را اثری بود
هوش مصنوعی: کاش که شبی تاریک ما به صبحی روشن می‌رسید تا در آن سحر صدای ناله‌های ما به جایی می‌رسید و تأثیری می‌کرد.
آزادی‌ام از دام هوس نیست، ولیکن
صیاد مرا کاش به صیدش گذری بود
هوش مصنوعی: من اسیر هوس و تمایلات نیستم، اما ای کاش صیاد به من در حالی که گرفتار اوست نگاهی می‌انداخت.
یک دیده گشودیم به روی تو و بستیم
چشم از دو جهان و چه مبارک نظری بود
هوش مصنوعی: ما یک بار به چهره تو نگاه کردیم و از دو جهان چشم پوشیدیم، این نظری که به ما عطا کردی بسیار خوشایند و خوشبخت کننده بود.
از بیم ملامت رهم از میکده بسته ست
از خانهٔ ما کاش به میخانه دری بود
هوش مصنوعی: از ترس اینکه در میکده مورد سرزنش قرار بگیرم، دیگر به آنجا نمی‌روم. ای کاش در خانهٔ ما در میخانه‌ای باز بود تا بتوانم به آنجا بروم.
اجزای وجودم همه کاویدم و دیدم
در هر رگ و هر پی ز غمت نیشتری بود
هوش مصنوعی: در وجودم را به دقت بررسی کردم و متوجه شدم که در هر رگ و عضوی از وجودم درد محبت تو وجود دارد.
کردم طلب مرغ دل از عشق و نشان داد
دیدم که به کنج قفسی مشت پری بود
هوش مصنوعی: در جستجوی دلبر خود از عشق، به دنبال نشانی از او بودم. ناگهان دیدم که در گوشه‌ای، تنها یک مشت پر به چشم می‌خورد، مثل یک پرنده در قفس.
از خون شدن دل زغم او چه غمم بود
گر دلبر ما را ز دل ما خبری بود
هوش مصنوعی: اگر دل من از غم او به درد آمده، چه اهمیتی دارد این موضوع؟ کاش که معشوق ما خبری از حال دل ما داشت.
باز است به فتراک تو این دیده ی حسرت
ای کاش مرا لایق تیرت سپری بود
هوش مصنوعی: چشمان حسرت‌زده‌ام به تو نگاه می‌کند، ای کاش من به اندازه‌ای شایسته بودم که تیر تو به من اصابت کند.
ناصِح که مرا پند همی‌داد «صفایی»
امید اثر داشت، عجب بی‌بصری بود!
هوش مصنوعی: مُشَوِّق من که به من توصیه می‌کرد، گمان می‌کرد که پندهایش تأثیر دارد، اما واقعاً چه نادان بود!