گنجور

سی و هشتم

هر روز بگه ز در درآیی
بر دست شراب آشنایی
بر ما خوانی سلام سوزان
یا رب، چه لطیف و خوش، بلایی!
ما را ببری ز سر به عشوه
دیوانه کنی، و های هایی
ما را چه عدم، چه هست، چون تو
در نیست، وجود می‌نمایی
دی کرده هزار گونه توبه
بگرفته طریق پارسایی
چون بیند توبه روی خوبت
داند که عدوی تو بهایی
بگریزد توبه و دل او را
فریادکنان، بیا، کجایی؟
گوید که: « رسید مرگ توبه
از توبه دگر مجو کیایی
توبه اگر اژدهای نر بود
ای عشق، زمرد خدایی
ترجیع نهم به گوش قوال
تو گوش رباب را همی مال
ای بسته ز توبه بیست ترکش
بستان قدحی رحیق و درکش
زیرا که فضای بی‌امانست
آن زلف معنبر مشوش
ای شاهد وقت، وقت شه رخ
سودت نیکند رخ مکرمش
بینی کردن چه سود دارد؟
با آن که دهان زنی چو گربش
سجده کن و سر مکش چو ابلیس
پیش رخ این نگار مه‌وش
از شش جهت است یار بیرون
پرنور شده ز روش هر شش
دلدار امروز سخت مستست
پرفتنه و غصه و مخمش
جان دارد صدهزار حیرت
از حسن منقش منقش
از عشق زمین پر از شقایق
در عشق فلک چنین منعش
خاموش و شراب عشق کم‌نوش
ایمن شو از ارتعاش و مرعش
چون لعل لبت نمود تلقین
بر دل ننهیم بند لعلین
تا ساقی ما توی بیاری
کفرست و حرام، هوشیاری
ای عقل، اگرچه بس عزیزی
در مست نظر مکن به خواری
گر آن، داری، نکو نظر کن
کان کو دارد، تو آن نداری
گر پای ترا بتی بگیرد
یکدم نهلد که سر به خاری
دیوانه شوی که تو ز سودا
در ریگ سیاه، تخم کاری
در مرگ حیات دید عارف
چون رست ز دیدهای ناری
نورآمد و نار را فرو کشت
دی را بکشد دم بهاری
در چشم تو شب اگرچه تیره‌ست
در دیدهٔ او کند نهاری
می‌گوید عشق با دو چشمش
« مستی و خوشی و پرخماری »
بس کردم، تا که عشق بی‌من
تنها بکند سخن گزاری
امروز دلست آرزومند
چون طره اوست بند بربند

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: ترجیع بند
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

هر روز بگه ز در درآیی
بر دست شراب آشنایی
هوش مصنوعی: هر روز بگو که بیا و در را باز کن، تا بر دستانم شراب آشنایی داشته باشی.
بر ما خوانی سلام سوزان
یا رب، چه لطیف و خوش، بلایی!
هوش مصنوعی: ای خدا، سلامی که بر ما نازل می‌شود، چقدر سوزان و دل‌نشین است! این احساس، چه زیبا و دلپذیر است!
ما را ببری ز سر به عشوه
دیوانه کنی، و های هایی
هوش مصنوعی: ما را با جاذبه‌های خود به گونه‌ای مغلوب کن که دیوانه‌وار عاشق تو شویم و به حالت آشفته‌ای بیفتیم.
ما را چه عدم، چه هست، چون تو
در نیست، وجود می‌نمایی
هوش مصنوعی: ما را چه اهمیت دارد که وجود داریم یا نداریم، زیرا وقتی تو وجود نداری، حتی در نبودت نیز جلوه‌ای از وجود را به ما می‌دهی.
دی کرده هزار گونه توبه
بگرفته طریق پارسایی
هوش مصنوعی: به هزار روش توبه کرده و راه پارسایی را در پیش گرفته است.
چون بیند توبه روی خوبت
داند که عدوی تو بهایی
هوش مصنوعی: زمانی که دشمن و معاند تو beauty و زیبایی تو را ببیند، متوجه می‌شود که برای تو ارزشی قائل نیست.
بگریزد توبه و دل او را
فریادکنان، بیا، کجایی؟
هوش مصنوعی: توبه از دل او فرار می‌کند و او با صدای بلند می‌گوید: بیا، کجایی؟
گوید که: « رسید مرگ توبه
از توبه دگر مجو کیایی
هوش مصنوعی: می‌گوید: «مرگ به تو می‌رسد، پس از این تلاش برای توبه نکن، زیرا این آخرین فرصت توست.»
توبه اگر اژدهای نر بود
ای عشق، زمرد خدایی
هوش مصنوعی: اگر توبه به اندازه یک اژدهای نر بزرگ و قوی بود، ای عشق، می‌توان گفت که همچون زمردی از خود خداست.
ترجیع نهم به گوش قوال
تو گوش رباب را همی مال
هوش مصنوعی: به قاری می‌گویم که نغمات زیبایم را بشنود و همزمان به ساز رَبَاب هم توجه کند.
ای بسته ز توبه بیست ترکش
بستان قدحی رحیق و درکش
هوش مصنوعی: ای کسی که به خاطر توبه‌ات خود را محدود کرده‌ای، یک جام شراب خوش‌طعم بگیر و آن را بنوش.
زیرا که فضای بی‌امانست
آن زلف معنبر مشوش
هوش مصنوعی: زیرا که آن زلف زیبا و افسونگر، همواره فضایی پرتنش و بی‌رحم را ایجاد می‌کند.
ای شاهد وقت، وقت شه رخ
سودت نیکند رخ مکرمش
هوش مصنوعی: ای معشوق زمان، زمان به زیباترین شکل، چهره نیکوی تو را رونق می‌بخشد.
بینی کردن چه سود دارد؟
با آن که دهان زنی چو گربش
هوش مصنوعی: چه فایده‌ای دارد که کسی را نصیحت کنی، وقتی خود او در عمل به اطلاعاتت توجهی نمی‌کند و همچنان به کار خود ادامه می‌دهد؟
سجده کن و سر مکش چو ابلیس
پیش رخ این نگار مه‌وش
هوش مصنوعی: سجده کن و سر را پایین بگذار، همچون ابلیس که در برابر زیبایی این معشوق سرکشی کرد.
از شش جهت است یار بیرون
پرنور شده ز روش هر شش
هوش مصنوعی: یار من از همه جهات جلوه‌گری می‌کند و نورانی است، به طوری که از هر سوی روشنی‌اش دیده می‌شود.
دلدار امروز سخت مستست
پرفتنه و غصه و مخمش
هوش مصنوعی: محبوب امروز در حالت مستی قرار دارد و در میان آشفتگی، غم و اندوه زندگی می‌کند.
جان دارد صدهزار حیرت
از حسن منقش منقش
هوش مصنوعی: این جمله به زیبایی و پیچیدگی جذابیت اشاره دارد. احساسات متنوع و شگفتی‌هایی که در مورد جذابیت و قلمرو زیبایی وجود دارد، به گونه‌ای است که جان انسان را پر از حیرت و شگفتی می‌کند. زیبایی که به وضوح و با جزئیات خاصی نمایان است، می‌تواند تأثیر عمیقی بر روح و ذهن انسان بگذارد.
از عشق زمین پر از شقایق
در عشق فلک چنین منعش
هوش مصنوعی: از عشق، زمین پر شده از گل‌های شقایق و در عشق آسمان، چنین جاذبه‌ای وجود دارد.
خاموش و شراب عشق کم‌نوش
ایمن شو از ارتعاش و مرعش
هوش مصنوعی: در سکوت و با نوشیدن کم از شراب عشق، خود را از دغدغه‌ها و نوسانات زندگی محفوظ نگه‌دار.
چون لعل لبت نمود تلقین
بر دل ننهیم بند لعلین
هوش مصنوعی: وقتی لب‌های تو رنگ لعل (گوهری) دارند، صحبت‌های دل را تحت تأثیر قرار می‌دهند و هیچ چیز نمی‌تواند آنها را از این تأثیر دور کند.
تا ساقی ما توی بیاری
کفرست و حرام، هوشیاری
هوش مصنوعی: تا زمانی که ساقی ما در میخانه بیاید، خودداری و هوشیاری کار درست و مناسبی نیست.
ای عقل، اگرچه بس عزیزی
در مست نظر مکن به خواری
هوش مصنوعی: ای عقل، هرچند تو بسیار ارزشمندی، اما در حالت غفلت و مستی، خودت را کوچک و بی‌ارزش نکن.
گر آن، داری، نکو نظر کن
کان کو دارد، تو آن نداری
هوش مصنوعی: اگر چیزی خوب و ارزشمند داری، بهتر است به آن توجه کنی؛ چون کسی که آن را داراست، تو آن را نداری.
گر پای ترا بتی بگیرد
یکدم نهلد که سر به خاری
هوش مصنوعی: اگر پای تو را مجسمه‌ای بگیرد و یک لحظه تو را رها نکند، باید که سر به سختی و مشکلات بسپاری.
دیوانه شوی که تو ز سودا
در ریگ سیاه، تخم کاری
هوش مصنوعی: اگر دیوانه شوی، در حالی که از نگرانی و دل‌شکستگی در شن‌های سیاه، دانه‌ای می‌کاری.
در مرگ حیات دید عارف
چون رست ز دیدهای ناری
هوش مصنوعی: عارف در مرگ، زندگی را مشاهده می‌کند، مانند کسی که از دیدگاه‌های آتشین و پرشور رهایی یافته است.
نورآمد و نار را فرو کشت
دی را بکشد دم بهاری
هوش مصنوعی: نور پدیدار شد و آتش را خاموش کرد، روز و زمان را به پایان می‌رساند و بهار به زندگی می‌بخشد.
در چشم تو شب اگرچه تیره‌ست
در دیدهٔ او کند نهاری
هوش مصنوعی: در چشمان تو اگرچه شب و تیرگی وجود دارد، اما در نگاه او، روز و روشنی بخشاینده‌ای وجود دارد.
می‌گوید عشق با دو چشمش
« مستی و خوشی و پرخماری »
هوش مصنوعی: عشق با دو چشمانش احساساتی همچون سرخوشی و شیدایی را به نمایش می‌گذارد.
بس کردم، تا که عشق بی‌من
تنها بکند سخن گزاری
هوش مصنوعی: من دیگر تصمیم گرفتم که عشق بدون من صحبت کند و من از آن کناره‌گیری کنم.
امروز دلست آرزومند
چون طره اوست بند بربند
هوش مصنوعی: امروز دل من آرزوی دیدن او را دارد، مانند رشته‌های مو که به هم گره خورده‌اند و به هم متصلند.