گنجور

سی‌ام

عجب سروی، عجب ماهی، عجب یاقوت و مرجانی
عجب جسمی، عجب عقلی، عجب عشقی، عجب جانی
عجب لطف بهاری تو، عجب میر شکاری تو
دران غمزه چه داری تو؟ به زیر لب چه می‌خوانی؟
عجب حلوای قندی تو، امیر بی‌گزندی تو
عجب ماه بلندی تو، که گردون را بگردانی
عجبتر از عجایبها، خبیر از جمله غایبها
امان اندر نواییها، به تدبیر، و دوا دانی
ز حد بیرون به شیرینی، چو عقل کل بره بینی
ز بی‌خشمی و بی‌کینی، به غفران خدا مانی
زهی حسن خدایانه، چراغ و شمع هر خانه
زهی استاد فرزانه، زهی خورشید ربانی
زهی پربخش، این لنگان، زهی شادی دلتنگان
همه شاهان چو سرهنگان غلامند، و توسلطانی
به هر چیزی که آسیبی کنی، آن چیز جان گیرد
چنان گردد که از عشقش بخیزد صد پریشانی
یکی نیم جهان خندان، یکی نیم جهان گریان
ازیرا شهد پیوندی، ازیرا زهر هجرانی
دهان عشق می‌خندد، دو چشم عشق می‌گرید
که حلوا سخت شیرینست و حلواییش پنهانی
مروح کن دل و جان را، دل تنگ پریشان را
گلستان ساز زندان را، برین ارواح زندانی
بدین مفتاح کآوردم، گشاده گر نشد مخزن
کلیدی دیگرش سازم، به ترجیعش کنم روشن
توی پای علم جانا، به لشکرگاه زیبایی
که سلطان‌السلاطینی و خوبان جمله طغرایی
حلاوت را تو بنیادی، که خوان عشق بنهادی
کی سازد اینچنین حلوا جز آن استاد حلوایی؟!
جهان را گر بسوزانی، فلک را گر بریزانی
جهان راضیست و می‌داند که صد لونش بیارایی
شکفتست این زمان گردون بریحانهای گوناگون
زمین کف در حنی دارد، بدان شادی که می‌آیی
بیا، پهلوی من بنشین، که خندیم از طرب پیشین
که کان لذت و شادی، گرفت انوار بخشایی
به اقبال چنین گلشن، بیاید نقد خندیدن
تو خندان‌روتری یا من؟ کی باشم من؟ تو مولایی
توی گلشن منم بلبل، تو حاصل بنده لایحصل
بیا کافتاد صد غلغل، به پستی و به بالایی
توی کامل منم ناقص، توی خالص منم مخلص
توی سور و منم راقص، من اسفل تو معلایی
چو تو آیی، بنامیزد، دوی از پیش برخیزد
تصرفها فرو ریزد به مستی و به شیدایی
تو ما باشی مها ما تو، ندانم که منم یا تو
شکر هم تو، شکر خا تو، بخا، که خوش همی خایی
وفادارست میعادت، توقف نیست در دادت
عطا و بخشش شادت، نه نسیه‌ست و نه فردایی
به ترجیع سوم یارا، مشرف کن دل ما را
بگردان جام صهبا را، یکی کن جمله دلها را
سلام علیک ای دهقان، در آن انبان چها داری؟
چنین تنها چه می‌گردی؟ درین صحرا چه می‌کاری؟
زهی سلطان زیبا خد، که هرکه روی تو بیند
اگر کوه احد باشد، بپرد از سبکساری
مرا گویی: « چه می‌گویی؟ » حدیث لطف و خوش خویی
دل مهمان خود جویی، سر مستان خود خاری
ایا ساقی قدوسی، گهی آیی به جاسوسی
گهی رنجور را پرسی، گهی انگور افشاری
گهی دامن براندازی، که بر تردامنان سازی
گهی زینها بپردازی، کی داند در چه بازاری؟
سلام علیک هر ساعت، بر آن قد و بر آن قامت
بر آن دیدار چون ماهت، بر آن یغمای هشیاری
سلام علیک مشتاقان! بر آن سلطان، بر آن خاقان
سلام علیک بی‌پایان، بر آن کرسی جباری
چه شاهست آن، چه شاهست آن؟ که شادی سپاهست آن
چه ماهست آن؟ چه ماهست آن؟ برین ایوان زنگاری
تو مهمانان نو را بین، برو دیگی بنه زرین
بپز گر پروری داری، وگر خرگوش کهساری
وگر نبود این و آن، برو خود را بکن قربان
وگر قربان نگردی تو، یقین می‌دان که مرداری
خمش باش و فسون کم خوان، نداری لذت مستان
چرایی بی‌نمک ای جان، نه همسایهٔ نمکساری؟
رسیدم در بیابانی، کزو رویند هستیها
فرو بارد جزین مستی از آن اطراف مستیها

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: ترجیع بند
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

عجب سروی، عجب ماهی، عجب یاقوت و مرجانی
عجب جسمی، عجب عقلی، عجب عشقی، عجب جانی
هوش مصنوعی: چه درخت زیبایی، چه چهره جذابی، چه گوهر و مرجانی نادر! چه جسم دلربایی، چه عقل شگفت‌انگیزی، چه عشق عمیقی و چه روحی پرشور!
عجب لطف بهاری تو، عجب میر شکاری تو
دران غمزه چه داری تو؟ به زیر لب چه می‌خوانی؟
هوش مصنوعی: عجب چه زیبایی و خوش‌سلیقگی‌ای در بهار تو وجود دارد، و چه جذابیتی در نگاه‌های توست. در این خیره‌کننده زنده‌دلی چه رازی نهفته است؟ زیر لب چه چیزی را به آرامی زمزمه می‌کنی؟
عجب حلوای قندی تو، امیر بی‌گزندی تو
عجب ماه بلندی تو، که گردون را بگردانی
هوش مصنوعی: تو چقدر شیرینی و جذابیت داری، ای امیر بی‌خطر! تو چقدر زیبا و برجسته‌ای که می‌توانی حتی آسمان را به چرخش درآوری.
عجبتر از عجایبها، خبیر از جمله غایبها
امان اندر نواییها، به تدبیر، و دوا دانی
هوش مصنوعی: بسیار شگفت‌انگیزتر از هر عجیب و غریبی، کسی که از همه مخفی‌ها باخبر است. در این دنیای پر از نواها و صداهای مختلف، نجات و درمان با تدبیر و دانایی به دست می‌آید.
ز حد بیرون به شیرینی، چو عقل کل بره بینی
ز بی‌خشمی و بی‌کینی، به غفران خدا مانی
هوش مصنوعی: اگر از مرزهای عادی خارج شوی و به شیرینی و آرامش دست یابی، مانند عقل کل به نظر می‌رسی. وقتی که در خود بی‌دردی و بی‌کینه‌ای داشته باشی، در آغوش رحمت و بخشش خداوند خواهی ماند.
زهی حسن خدایانه، چراغ و شمع هر خانه
زهی استاد فرزانه، زهی خورشید ربانی
هوش مصنوعی: خداوند زیبایی‌هایی را خلق کرده که هر خانه را روشن می‌کند. همچنین، فردی با دانایی و فرزانگی وجود دارد که مانند خورشید، نور و روشنی را به زندگی‌ها می‌آورد.
زهی پربخش، این لنگان، زهی شادی دلتنگان
همه شاهان چو سرهنگان غلامند، و توسلطانی
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف ویژگی‌های خاص یک فرد یا یک شخصیت پرداخته است. شاعر به عظمت و بخشندگی او اشاره می‌کند و می‌گوید که این شخص نه تنها خود دارای مقام و قدرت است، بلکه تمامی شاهان و فرماندهان نیز در برابر او مانند سربازانی هستند که تحت فرمان او قرار دارند. بنابراین، این شخصیت به گونه‌ای است که باعث خوشحالی و شادابی دلسردان و ناامیدان می‌شود و با وجود اینکه ممکن است دیگران به او دسترسی نداشته باشند، جایگاهش به او احترام و اعتبار می‌بخشد.
به هر چیزی که آسیبی کنی، آن چیز جان گیرد
چنان گردد که از عشقش بخیزد صد پریشانی
هوش مصنوعی: هرگاه به چیزی آسیبی برسانی، آن چیز به گونه‌ای جان می‌گیرد که از عشقش، صدها پریشانی و درد را تحمل می‌کند.
یکی نیم جهان خندان، یکی نیم جهان گریان
ازیرا شهد پیوندی، ازیرا زهر هجرانی
هوش مصنوعی: در دنیای ما، برخی افراد با شادی و خنده زندگی می‌کنند و برخی دیگر در غم و گریه به سر می‌برند. یکی از دلایل این تفاوت می‌تواند به نوع روابط و پیوندهایی که دارند، مرتبط باشد؛ چرا که برخی از پیوندها شیرین و دلپذیرند، در حالی که برخی دیگر باعث درد و بی‌قراری می‌شوند.
دهان عشق می‌خندد، دو چشم عشق می‌گرید
که حلوا سخت شیرینست و حلواییش پنهانی
هوش مصنوعی: عشق همزمان شادی و اشک به همراه دارد. در حالی که عشق لبخند می‌زند، چشم‌ها به خاطر احساسات عمیق گریه می‌کنند. این عشق مانند حلوا، در عین شیرینی‌اش، غیرقابل دسترسی و پنهان است.
مروح کن دل و جان را، دل تنگ پریشان را
گلستان ساز زندان را، برین ارواح زندانی
هوش مصنوعی: دل و جان خود را آرام کن و دل پریشان و ناراحتت را به آرامشی مانند یک گلستان تبدیل کن؛ این زندان را که بر روح‌ها سایه افکنده، به مکانی زیبا و دلنشین بدل کن.
بدین مفتاح کآوردم، گشاده گر نشد مخزن
کلیدی دیگرش سازم، به ترجیعش کنم روشن
هوش مصنوعی: من با این کلید که به همراه دارم، اگر قفل مخزن باز نشود، کلید دیگری درست می‌کنم و با آن، دررتی را که می‌خواهم، روشن می‌کنم.
توی پای علم جانا، به لشکرگاه زیبایی
که سلطان‌السلاطینی و خوبان جمله طغرایی
هوش مصنوعی: تو در میدان علم، مانند لشکری هستی که زیبا و بی‌نظیر است و فرمانروایی تو بر تمام زیبایی‌ها حکم‌فرماست.
حلاوت را تو بنیادی، که خوان عشق بنهادی
کی سازد اینچنین حلوا جز آن استاد حلوایی؟!
هوش مصنوعی: تو اصل و اساس شیرینی هستی، چرا که عشق را به زیبا‌ترین شکل به نمایش گذاشته‌ای. آیا غیر از آن استاد شیرینی‌ساز، کس دیگری می‌تواند چنین شیرینی بیافریند؟
جهان را گر بسوزانی، فلک را گر بریزانی
جهان راضیست و می‌داند که صد لونش بیارایی
هوش مصنوعی: اگر تمام جهان را بسوزانی و آسمان را خراب کنی، جهان در نهایت راضی خواهد بود و می‌داند که می‌تواند با زیبایی‌های جدیدی زینت یابد.
شکفتست این زمان گردون بریحانهای گوناگون
زمین کف در حنی دارد، بدان شادی که می‌آیی
هوش مصنوعی: زمانه در حال شکوفایی است و زمین پر از گل‌ها و زیبایی‌های مختلف است. در این لحظه باید شاد باشی و از این زیبایی‌ها بهره‌مند شوی.
بیا، پهلوی من بنشین، که خندیم از طرب پیشین
که کان لذت و شادی، گرفت انوار بخشایی
هوش مصنوعی: بیا نزدیک من بنشین تا از شادی‌های گذشته بخندیم؛ چرا که آن لذت و خوشی، نورهایی را از بخشش به ارمغان آورده است.
به اقبال چنین گلشن، بیاید نقد خندیدن
تو خندان‌روتری یا من؟ کی باشم من؟ تو مولایی
هوش مصنوعی: در این جهان با همه زیبایی‌هایش، آیا شادی و خندهٔ تو بیشتر از من نیست؟ من کی هستم که خود را با تو مقایسه کنم؟ تو مقام بالاتری داری و در حقیقت مولای منی.
توی گلشن منم بلبل، تو حاصل بنده لایحصل
بیا کافتاد صد غلغل، به پستی و به بالایی
هوش مصنوعی: در باغ من، من مانند بلبل هستم و تو میوه‌ای هستی که هرگز به دست نمی‌آید. بیا و ببین که چگونه صداها و صداها به هر سو در حال حرکتند، در پایین و بالا.
توی کامل منم ناقص، توی خالص منم مخلص
توی سور و منم راقص، من اسفل تو معلایی
هوش مصنوعی: من در تودر یک وجود کامل هستم، که خودم هنوز ناتمامم. در وجود خالص تو، من خودم را به تو کاملاً تقدیم کرده‌ام. در شادی و جشن، من در حال رقصیدن هستم، و در عین حال، در پایین‌ترین مرحله قرار دارم، در حالی که تو در مرتبه‌ای عالی و والایی.
چو تو آیی، بنامیزد، دوی از پیش برخیزد
تصرفها فرو ریزد به مستی و به شیدایی
هوش مصنوعی: زمانی که تو بیایی، همه چیز به نحوی تغییر می‌کند و از جلوت عقب می‌نشینند. قدرت‌ها و تصرفات از بین می‌رود و دنیا پر از شادی و خوشی می‌شود.
تو ما باشی مها ما تو، ندانم که منم یا تو
شکر هم تو، شکر خا تو، بخا، که خوش همی خایی
هوش مصنوعی: اگر تو باشی ما هم هستیم، نمی‌دانم من کی هستم یا تو. شکر برای تو و شکر برای خودت، که حقیقتاً در خوشی با هم هستیم.
وفادارست میعادت، توقف نیست در دادت
عطا و بخشش شادت، نه نسیه‌ست و نه فردایی
هوش مصنوعی: وفادار به وعده خود است و در بخشش و عطا همیشه حاضر است؛ نه اینکه این کمک‌ها به تعویق بیفتد و نه اینکه تنها به آینده مربوط باشد.
به ترجیع سوم یارا، مشرف کن دل ما را
بگردان جام صهبا را، یکی کن جمله دلها را
هوش مصنوعی: ای یار، دل ما را به نقطه‌ای از جلوه‌هایت هدایت کن و بگذار جام شراب به گردش بیفتد. دل‌های همه را به هم پیوند بزن.
سلام علیک ای دهقان، در آن انبان چها داری؟
چنین تنها چه می‌گردی؟ درین صحرا چه می‌کاری؟
هوش مصنوعی: سلام بر تو ای کشاورز، در آن کیسه چه چیزی داری؟ چرا تنها اینجا پرسه می‌زنی؟ در این بیابان چه چیزی می‌کاری؟
زهی سلطان زیبا خد، که هرکه روی تو بیند
اگر کوه احد باشد، بپرد از سبکساری
هوش مصنوعی: چه زیباست تو ای سلطان، که هر شخصی که به چهره تو می‌نگرد، حتی اگر کوه احد هم باشد، از شگفتی و سبکی روح، به پرواز در می‌آید.
مرا گویی: « چه می‌گویی؟ » حدیث لطف و خوش خویی
دل مهمان خود جویی، سر مستان خود خاری
هوش مصنوعی: تو از من می‌پرسی: «چه می‌گویی؟» درباره مهربانی و محبت دل‌هایی که به مهمانی می‌آید. به دنبال پیدا کردن حال و هوای سرمست‌ها و خوشحال‌ها هستی.
ایا ساقی قدوسی، گهی آیی به جاسوسی
گهی رنجور را پرسی، گهی انگور افشاری
هوش مصنوعی: ای ساقی مهربان، گاهی به دیدن می‌آیی و حال رنجوران را می‌پرسی و گاهی هم انگور را به دقت می‌چشانی.
گهی دامن براندازی، که بر تردامنان سازی
گهی زینها بپردازی، کی داند در چه بازاری؟
هوش مصنوعی: گاهی ممکن است دامن خود را بیندازی و بر بی‌پرده‌داران مسلط شوی، و گاهی از این نشیب و فرازها بگذری؛ اما هیچ کس نمی‌داند که در کدام عرصه و بازار مشغول فعالیتی.
سلام علیک هر ساعت، بر آن قد و بر آن قامت
بر آن دیدار چون ماهت، بر آن یغمای هشیاری
هوش مصنوعی: درود بر تو در هر لحظه، بر زیبایی و قامت بلندت، بر ملاقات با روی ماهت، بر آن سرقتی که از آگاهی به انجام رسیده است.
سلام علیک مشتاقان! بر آن سلطان، بر آن خاقان
سلام علیک بی‌پایان، بر آن کرسی جباری
هوش مصنوعی: سلام بر شما، ای کسانی که مشتاقید! سلام بر آن سلطان و فرمانروا، سلامی بی‌پایان بر آن تخت سلطنت و قدرت.
چه شاهست آن، چه شاهست آن؟ که شادی سپاهست آن
چه ماهست آن؟ چه ماهست آن؟ برین ایوان زنگاری
هوش مصنوعی: چه چیز شگفت‌انگیزی است؟ آن چیزی که باعث شادی است، چه زیبایی و چه ماهیی است! بر این ایوان زنگار گرفته.
تو مهمانان نو را بین، برو دیگی بنه زرین
بپز گر پروری داری، وگر خرگوش کهساری
هوش مصنوعی: به مهمانان جدید نگاه کن، برو یک دیگ طلا را آماده کن و بپز. اگر پرورش‌دهنده‌ای، باید گوشت خرگوش کوهستانی را انتخاب کنی.
وگر نبود این و آن، برو خود را بکن قربان
وگر قربان نگردی تو، یقین می‌دان که مرداری
هوش مصنوعی: اگر چیزی و کسی نباشد، خودت را فدای خود کن و اگر فدای خودت نشوی، مطمئن باش که بی‌فایده هستی و مانند مرده‌ای.
خمش باش و فسون کم خوان، نداری لذت مستان
چرایی بی‌نمک ای جان، نه همسایهٔ نمکساری؟
هوش مصنوعی: سکوت کن و کمتر از جادو سخن بگو، چرا که تو لذت مستی را ندارى. ای جان، چرا بی‌طعمی و مثل کسی نیستی که نمک دارد؟
رسیدم در بیابانی، کزو رویند هستیها
فرو بارد جزین مستی از آن اطراف مستیها
هوش مصنوعی: به جایی رسیدم که در آن، هیچ چیز جز حالت مستی و سرخوشی وجود ندارد و از آنجا هیچ چیزی نمی‌روید. اینجا فقط حال و هوای خوشی و خمار است.

خوانش ها

عجب ماه بلندی تو- سی ام به خوانش اسماعیل فرازی کانال سکوت
سی‌ام به خوانش سهیل قاسمی

آهنگ ها

این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟

"امیر بی گزند"
با صدای محسن چاوشی (آلبوم امیر بی گزند)

حاشیه ها

1394/09/10 05:12
علیرضا ب

با توجه به اینکه آقای محسن چاوشی ترانه ای بر اساس این شعر خونده اند که به زودی منتشر میشه و باعث خواهد شد که بازدید از این شعر به سرعت بالا بره، بد نیست ابتدا غلط های املایی این شعر رو رفع کنیم و سپس شعر رو معنی و تفسیر کنیم.
غلط های تایپی که فعلا به چشمم می خورند این ها هستند:
1- بند اول ابیات 7 و 8 محل (،) اشتباه است.
2- در بیت ترجیع (دوازدهم) بند اول واژه «کوردم» بی معنی است
3-بند دوم بیت اول «توی» به «تو ای» تغییر کند
4-بند دوم بیت دوم و بیت ششم «کی» به «که» تغییر کند

1394/09/13 17:12
ُS F H

"علیرضا:
با توجه به اینکه آقای محسن چاوشی ترانه ای بر اساس این شعر خونده اند که به زودی منتشر میشه و باعث خواهد شد که بازدید از این شعر به سرعت بالا بره"
آقا عالی نوشتی
باهات موافقم
این نشون می ده که یک خواننده چقدر می تونه در ترویج فرهنگ موثر باشه
امیدوارم آقای چاوشی این راهو ادامه بده و منو امثال من هم مطالعات ادبی مونو بیشتر کنیم.

1394/12/15 11:03
مجتبی

منظور از امیر بی گزند خدا هست؟

1400/08/13 20:11
علی، زیباترین نام خلقت

سلام دوست عزیز

مولانا در زمانی بودند که تظاهر به سوفی گری داشتند و در قالب و پوشش عرض ارادت و اشتیاق به استاد خویش یعنی شمس تبریزی، منظورشان امیر المؤمنین علی بن ابیطالب بوده است.و این شگرد را بسیار زیبا و استادانه انجام داده اند.

 

1395/01/05 13:04

کلمه کوردم غلط است و کاوردم درست است:
بدین مفتاح کاوردم گشاده گر نشد مخزن
---
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.

1395/01/14 20:04
میلاد سالاروند

سلام
در تایید نظر S F H عزیز باید بگم من با شنیدن آثار اخیر محسن جان به خصوص آلبوم "من خود آن سیزدهم" و "پاروی بی قایق" به شعر و به خصوص شعرهای کلاسیک علاقه مند شدم و این علاقه رفته رفته باعث شد که امروز بتونم شعر بگم هرچند که شعرام با اونچه که مد نظرم هست هنوز فاصله دارن.
امیر بی گزند پشت و پناهت باشه محسن جان!
بی صبرانه منتظر هنرنمایی جدیدت هستم فاتح قلبم!

1395/03/06 12:06
مهدی

سلام در پاسخ به عزیز دل آقا مجتبی منظور از (امیر بی گزند ) حضرت شمس تبریزی مراد و پیر مولاناست.

1395/03/06 17:06
سید

جناب شمس تبریزی گردون را میگرداند؟

1395/03/06 17:06
عباس نیکزاد

امیدوارم تا زمانی که این کره خاکی در گردش هست یاد و خاطره ی شمس تبریز از خاطره ها نرود

1395/03/07 02:06
زینب

ممنون بابت شعر و توضیحات
امیر بی گزند اشاره به مراد و راهبر ما در مسیر سلوک داره.درواقع چراغ هدایت زندگیمون.الگوی ما برای رسیدن به درک و خدا.که می تونه هر کسی باشه.اینجا برای شخص من مولا علی رو تداعی می کنه.
یا علی

1395/03/07 10:06
امیر

واقعا عالی بوذ بغد شنیدن اهنگش باید کل شعرو میخونذم
به نظر منم منظور از امیر بی گزند امیر المومنین چون علی خط میزان هستیه

1395/03/07 11:06
مهدی انصاری

این شعر در مدح امیر المومنین علی ع نوشته شده.
قافیه های درون بیتیش معرکه است.

1395/03/07 13:06
عباس نیکزاد

قالب شعر ترجیع بند هست و این قالب شعری در آثار شعرای بعد و قبل مولانا بیشتر برای عشق زمینی کاربرد داشته ! در این شعر هم در قسمت هایی نمیتوان گفت که "امیر بی گزند" همان خداست چون صفت هایی در شعر آمده که به خدا نمیشود نسبت داد . در عوض صفت هایی آمده است که برای انسان بعید به نظر میرسد مثلا " تویی کامل منم ناقص " ولی با توجه به اشعار مولانا میتوان دریافت که مولانا ارادت و عشق خاصی که به شمس داشت ایشان را انسانی کامل میدانستند در شعر :
"کیست آن شاه شمس‌الدین، ز تبریز نکو آیین
زهی هم شاه و هم شاهین، درین تصویر انسانی"
بیان میکند در تصویر انسانی چنین کاملیت وجود دارد
پس بدون شک مثل تمام اشعار دیوان شمس این شعر نیز برای شمس تبریزی هست لاغیر

1395/03/08 13:06
عماد

سلام دوستان، میخواستم بپرسم کسی شرح و تفسیری بر این شعر داره به من معرفی کنه!؟منظور از به هر چیزی که آسیبی کنی آن چیز جان گیرد چی بوده!؟؟

1395/03/08 23:06
مهدی

به نظر من هر کسی میتونه برداشت خودشو از امیر بی گزند داشته باشه، اما مولانا جواب سوال رو داده
هرکسی از ظن خود شد یار من
اما از دیدگاه من فقط علی بن ابی طالب علیه السلام میتونه لیاقت این شعر رو داشته باشه

1395/03/09 10:06
پویا

مطمئنا این شعر در مدح خداوند نیست چون در شعر میگه "در غفران خدا مانی یا عجب جسمی" که این صفات برازنده خداوند نیست . این شعر از نظر هر کسی میتونه مصداق های متفاوت داشته باشه. ولی چون مولانا مرید شمس بوده و او را انسان کامل میدونسته بدونه شک در مدح او این شعر را سروده

1395/03/09 11:06
خواجو

به نظر من منظور حضرت مولانا مربوط به حضرت وحی یا همون روح القدوس بوده چون که خیلی از اشعارشون هم زمان وصل شدن دریافت میکردند
این صفات نه در محضر خدا معنی داره نه لایق یه موجود زمینیه

1395/03/09 13:06
Ahmad

تورو خدا انقدر از دوی تعصب نظر ندین،هیچ کجای این شعر به امام علی نمیخوره،هرکی اگه یه خوردی مطالعه راجع به مولوی داشته باشه متوجه میشه این شعر در وصف شمس هست نه هیچ کس دیگه ...

1395/03/09 23:06
امید

برخی از ایراداتی که به نظر دوستان رسیده اتفاقا صحیح بوده و از ویزگی های سبکی و زبانی اشعار مولوی است
مانند "کی" که امروزه "که" تلفظ میشود
و مانند "کوردم" که امروزه "کاوردم" تلفظ میشود
و نیز مانند "توی" که امروزه "تویی" تلفظ میشود
ضمنا جناب محمدکاظم کاظمی شاعرافغانستانی در توجیه وزن این شعر توضیح میدادند که "سلام علیک" هنوز در افغانستان بصورت "سلامالیک" تلفظ میگردد و باید این شعر را بدین صورت خواند!

1395/03/10 18:06
مریم گل محمدی

توی کامل منم ناقص، توی خالص منم مخلص
توی سور و منم راقص، من اسفل تو معلایی
صفاتی چون "کامل" و "خالص" و "معلا" و ... مختص خداوند جهانیان است پس مقصود پروردگار است
شاید در مصرع های بعدی منظور کسی دیگر باشد اما برداشت من این است که در کل خدا را در نظر داشته.

1395/03/10 20:06
محمد روشن

منظور از امیر بی گزند؛ حضرت شمس هستن.
دیدم بعضی دوستان بر اساس نظر شخصی ، فرد مورد نظر رو امام علی دونستن، این در حالی هست که مولانا؛ مسلمان سنی مذهب بوده و نسبت دادن این شعر به امام علی کاملا اشتباه و غیر محتمل هست.

1395/03/11 00:06
امیر

دوستان عزی بدون شک منظور این شعر خداست و افرادی ک میگین به مولا علی یا حضرت شمس اشاره داره حتی اگر اشاره به این افراد داشته باشه بازم هدف خداست و این افراد انسان کامل در نظر گرفته شدن و به قول شیخ نجم الدین کبرا سالک در کمال میشود خدا آیه خدا و همان ان الحق میشود و جز خدا چیزی از خود ندارد و در جوهر به حد کمال حرکت کرده پس حضرت مولانا جز خدا در شمس و یا مولا علی چیز دیگری نمیبیند با آرزوی موفقیت

1395/03/11 03:06
طاهر

با نظر آقای امیر کاملاً موافقم

1395/03/11 07:06
هلن

با آقای امیر موافقم
یکی از مهمترین درس ها در مکتب مولانا مفهوم اناالحق هست
به امید روزی که همه ی ما به درک منتهای این مفهوم برسیم

1395/03/11 16:06

با تمام بررسی هایی که انجام دادم به این نتیجه رسیدم که این شعر در وصف خداوند سروده شده. به چند مورد اشاره میکنم:
بیت سوم اشاره دارد بر گرداندن تمام هستی. جز خداوند چه کسی بر ای امر تواناست؟
بیت چهارم اشاره بر علم غیب است که از خصوصیات مختص خداوند است همانگونه که خداوند در سوره ی انعام آیه ی 59 می فرماید:
وَعِنْدَهُ مَفَاتِحُ الْغَیْبِ لَا یَعْلَمُهَا إِلَّا هُوَ وَیَعْلَمُ مَا فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَمَا تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ إِلَّا یَعْلَمُهَا وَلَا حَبَّةٍ فِی ظُلُمَاتِ الْأَرْضِ وَلَا رَطْبٍ وَلَا یَابِسٍ إِلَّا فِی کِتَابٍ مُبِینٍ ﴿59﴾
کلیدهای غیب تنها نزد او است و جز او کسی آنرا نمی‏داند، آنچه در خشکی و دریاست میداند، هیچ برگی (از درختی) نمی‏افتد مگر اینکه از آن آگاه است، و نه هیچ دانهای در مخفیگاه زمین، و نه هیچ تر و خشکی وجود دارد جز اینکه در کتاب آشکار (در کتاب علم خدا) ثبت است. (59)

1395/03/12 03:06
کیا

با عرض سلام ، دوست عزیزی که گفتید خداوند جسم ندارد و ...
بحث های فلسفی بسیاری برای این شعر وجود داره اما
توصیه میکنم مسئله "وحدت وجود" از ملا صدرا را بخوانید
حتما
با تشکر
کیا

1395/03/12 03:06
مهدی

به نظر من این شعر برای کسی هست که شهریار در وصفش میفرماید:
نه خدا توانمش خواند نه بشر توانمش گفت. متحیرم چه نامم شه ملک لافتی را
اگر بخواهید این شعر رو به جناب شمس نسبت بدهید، نظر صوفیه رو در مورد قطب تایید کردید، با توجه به مصرع: که گردون را بگردانی ( نوعی شرک هست )
اگر هم به خدا نسبت بدید با توجه به بعضی قسمتهای شعر مثل عجب جسمی، شما دچار شرک شدید

1395/03/12 06:06
رضا

معنی:
به هر چیزی که آسیبی کنی، آن چیز جان گیرد
چی میشه؟

1395/03/12 10:06
حقیر فقیر

سلام.
من با روح القوس بودن این امیر بی گزند موافق ترم.
چو ناین خاصیت ماوریی و گهگاهی نشانه های دنیایی از این مراد یکجور حد فاصل بودن بین خالق و مخلوق است.انگار دارد به توازون و موالاریته میرسد.
در ضمن اگر این صفات رو برای خداوند یکتا در نظر بگیریم شرک نیست.چون باری تعالی دو مرتبه متوالی دارد که میتوان گفت همان "احدیت " و " واحدیت" جناب خداوند است.در مورد احدیت زبان قاصر و عقل زایل است پس خموش میشوم.اما در باب واحدیت همان تجلی خدا در آینه هستیست .در گیاه و نبات و جماد و ارواح است.همان تجلی در گل و زنبور ابر و شمس تبریز و علی بن ابی طالب است.همان تجلی در کوه و کوهسار است.

1395/03/12 12:06

شاید در این شعر مقصود مولانا شمس تبریزی بوده ولی آقای چاوشی با زیرکی خاصی این منظور رو به نظرم تبدیل به خداوند کرده
علت این ادعا هم اذان موذن زاده در ابتدای آهنگه که تنها قسمته الله اکبر اش آورده شده
به هر حال هر کسی میتونه از این شعر برداشت شخصی خودش رو داشته باشه

1395/03/13 16:06
سام

مجتبی جان، این شعر همچون دیگر شعرهای مولوی زمینی ست و ربطبی به هوا و آسمان و الله ندارد.
امیر بی گزند یعنی فرمانروای خوبی که هیچ گزندی به شهروندانش نمیزند

1395/03/13 21:06
علی

شاید بیت اول خطاب نباشه. یعنی آفریده های خدا رو ذکر می کنه

1395/03/14 01:06
مجتبی

اول از همه در پاسخ اون دوستمون که گفتن مولانا سنی است و شعر در وصف مولا نیست مولانا اگر هم سنی بود سنی شافعی بود و از محبین اهل بیت.
اما به صورت کلی نمی توان به صراحت گفت که این شعر برای چه کسی سروده شده چون در قسمتی که می گه زیر لب چه می خوانی می تواند منظورش به آشنایی مولانا و جناب شمس باشد که از روی آب می خواستند بگذرند و جناب شمس به مولانا گفت یا شمس بگو از روی آب بگذر و مولانا یا شمس گفت از روی آب گذشت ولی وقتی دقت کرد دید جناب شمس یا علی می گویند و او شروع به یا علی گفتن کرد در آب غرق شد که جناب شمس به او گفت تو هنوز شمس را نشناختی چه برسد علی را.
از طرف دیگر می تواند اشاره داشته باشد به هزار رکعت نماز مستحبی حضرت علی که در حین حفر چاه می خوانند.
در جای دیگر اشاره می کند به خبیر از جمله غیبها که حضرت علی می فرمایند من اول و آخر و باطن و ظاهر هستم و بر همه چیز آگاهم
و صفاتی دیگر که در وصف هر دو می تواند به کار رفته باشد
پس به نظرم نمی توان به راحتی نظر داد و این ویژگی شعر است که هرکس محبوب خود را در نظر می گیرد.
و من با شنیدن امیر بی گزند فقط و فقط محبوبم امیرالمومنین این امیر بی مانند را تجسم می کنم.

1395/03/14 10:06
محمد حسن

سلام دوستان...خدا شاهده وقتی نظراتونو میخونم چقدر لذت میبرم...حیفه کسی فارسی زبان بدنیا بیاد و سعدیو حافظ و مولانارو از دست بده...یک لحظه فکر کنید که شرق و غرب عالم با ترجمه ی این بزرگان به وجد میان وای به روزی که بتونن ااین شعرارو بهذشیرین ترین زبان عالم بخوننو بفهمن...من نه سواد انچنانی دارم نه عقل کاملی ولی تا اینجا فهمیدم اصلا لازم نیست بدونی که شعری که داری ازش لذت میبری برای کی سردوده شده مهم اینه که تو الان داری با تک تک ذرات وجودت حسش میکنی...اینکه این شعر در باب حضرت علی گفته شده باشد ایا چیزی به کمالات ان حضرت افزوده میشود؟؟یا اگر در باب ان بزرگوارمون نباشه چیری از ایشون کم میشه؟؟نفس شعر اینه که هر کسی چشاشو ببنده و اونجوری که میخاد فکر کنه و در حد خودش لذت ببره...دوست دارم

1395/03/15 16:06
او...

مرسی از نظرات همه . مراد ها بسیار است ... چون مرید ها ... مراد، اینجا مشخص است ...
چه بسا مراد، یک شخصیت نباشد بلکه «او» ...
آینه ای، رنگ تو عکس «کسی↑» ست
تو، ز همه رنگ، جدا بوده ای ...
,|||
او...

1395/03/16 05:06
مهدی

نظرات دوستان رو خوندم دریغم اومد که چیزی نگم
ببینید عزیزان در مورد هر شعری نظر دادن منوط است به شناختن شاعر و هندسه معرفت و تفکراتش. مولوی شاعر بزرگ پارسی زبان که دیدگاه خاص عرفانیش به حلقه های معرفت و تصوف بعد از خودش جهت خاصی داد و حتی با وجود اعتقادات فلسفیش و رابطه نه چندانش با آن باز بر فلسفه تاثیر گذاشت، جهان بینی خودش را دارد.
مهمترین واقعه زندگیش که او را از یک مفتی یک شهر مانند قونیه به عارف و عاشقی عالمگیر تبدیل کرده یعنی آشناییش با شمس پرنده( به توصیف خودش)، در همه اشعار و اقوالش تا پایان عمر هست.
در این شعر اول با توجه به اشارات مانند به زیر لب چه میخوانی، بیا کنارم بنشین، به غفران خدا مانی و دیگر توصیفات منظور خدا نیست، چه او که مفتی شافعی بود قایل تجسم الهی نبود.
توصیفاتی مانند استاد فرزانه و مولا منظور کسی است که همنشینی با او برای مولوی از عسل و حلوا شیرین تر است.
که بی تردید شمس است.
دوم و مهمتر اینکه در هندسه معرفتی مولوی انسان خود عالمی است از عالم کاینات بزرگتر و برتر است و میتواند به جایی برسد که خداگونه شود ازیرا که خلیفه خداست.
پس این توصیفات گردون را بگردانی و یا اینگونه مبالغات در توصیف شمس از نظر او می گنجد.
حرف بسیار است و مجال تنگ.

1395/03/17 03:06
mamad mamadi

اینکه سعی کنیم تمثیل ها و استعاره های این ابیات فوق العاده رو بچسبونیم به حضرت شمس ، کار پسندیده ای نیست ! درین که جایگاه شمس نزد مولانا بسیار خاص بوده شکی نیست ، اما تمثیل ها و استعاره ها و مجاز ها و ... که دراین ابیات به کار برده شده ، در وصف حضرت شمس نیست ، بلکه در وصف ذات قدسی الله است . در ابیات هم بارها اشاره به ذات "قدسی" و چرخ گردون شده و ... شده که نشون میده منظور موجودی فرا انسانی و ملکوتی است

1395/03/19 21:06
پیمان

با سلام
بدور از هرگونه جانب گرایی من به عنوان یک انسان معمولی نظر دارم اون انسان هایی که نام بردید آدمام های شریف و بزرگی بودن مخصوصا امام علی که نور ایشان قلب دل مارو منور کرده ولی اگر امیر بودند گزندی هم و جود داشته و درمورد بعد امکان امیر بودن وجود نداشته تنها الله متعال میتونه امیر بی گزند باشه هیچ انسانی کامل و خالص نی مولانا با کارش تانسته خدارو به حد درک وفهم آدم بیاره مگه ما تا حالا داستان حضرت موسی و شبان رو نشنیدیم از نظر من و آدمایی کنارشان هم شعرو خواندیم هم شنیدیم امیر بی گزندی جز حق متعال وجود نداره

1395/03/19 22:06
شهرزاد قصه گو

داشتم فکرمیکردم که چرا کسی توجه به أین مطلب نمیکند که این شعر از دیوان شمس است که تمام دیوان در مدح شمس تبریزی سروده شده ....

1395/03/20 03:06
هادی صاحبی

اینکه بگویم چون این شعر در دیوان شمس است پس حتما در مدح شمس تبریزی سروده شده نشان از سطحی نگری و عدم مطالعه کامل و دقیق دیوان شمس دارد ،
مثلا شما چطور میتونید بگید غزل "عاشقی بر من پریشانت کنم ...." در وصف شمس تبریز است ، اونجا که میگه تو بدست من چومرغ مرده ای وقت شکار .... آیا منظور مولانا شمس می باشد ، ؟؟؟!!! هیچوقت یک مرید مراد خود را اینگونه خطاب نمی کند
در حقیقت میتوان گفت دیوان شمس رو مولانا بخاطر علاقه و شیفتگی زیادی که به مراد خود داشته به شمس تبریزی تقدیم کرده ، نه اینکه همه اشعار در مدح شمس تبریز باشد، حتی نمیتوان گفت اشعاری که در بیت آخر یا مقطع آنها نام شمس تبریزی آورده شده در وصف شمس سروده شده ، معمولا شعرا نام یا تخلص خودرا در مقطع شعر می آورند ولی مولانا چون ذوب در شمس تبریز بوده نام او را می آورد ویا بنوعی شعر را تقدیم به مراد خود می کند اما دلیل بر این نمی شود شعر در وصف شمس تبریز بوده است

1395/04/26 11:06
سودابه

سلام
همه نظرهارو خوندم
یک نکته دوستان حضرت شمس بر زندگی مولانا روانه شد تا مولانا به خدا برسه
به قول استاد ادبیات ما که در زندگی هر کدام از ماها شمس های زیادی میان و میرن
ولی کسی مثل مولانا شمس زندگیش رو میشناسه و درک میکنه و میشه مولااااااناااااااااا و آدم هایی مثل منم دنیا شمس هم بیاد هنوز درجا میزنیم

حضرت شمس حضرت علی و....... همه شمس هایی هستند که به ما کمک کنند تا ما به غایت الهی برسیم

فانوسی هستند برای روشنایی راه

لطفا معنای اشعار با تفسیرشون رو با ذکر منبع برای درک بهتر شعر قرار بدین

1395/04/27 13:06
احمدرضا احمدوند

سلام، در ادامه نظرات دوستان باید بگم که خیلی از اهل تسنن نیز به حضرت علی احترام می گذاشتند و ایشان به غیر از مسلمانان در میان مذاهب دیگر عاشقان بسیار داشتند. محسن چاوشی نیز در ابتدای این آهنگ از اذان و هم خوانی کلیسا استفاده کرده است و به همین بینا مذهبی بودن شخصیت حضرت علی اشاره می کند .

1395/04/29 14:06
مهتاب

لازم می دونم نکته ای را مطرح کنم
اولا هر کس می تونه برداشتی از یک شعر داشته باشه و ثانیا برداشت محسن چاوشی از این شعر مدح خداوند بوده است
این نکته را در مصاحبه ایشون بعد از پخش آلبوم خوندم که گفتن:
در شعر امیر بی گزند تک تک واژگان در حال ستایش خدا هستند و به همین دلیل هم در ابتدای آهنگ هم آوای اذان آمده و هم نواهای غربی و کلاسیک که همین امر نشان دهنده این است که خدا در هر مکتب و مسلکی به شکلی خوانده می شود

1395/04/01 14:07
یوسف

سلام به نظرم همه نظرات قشنگ هستن و میتونن درست باشن، این شعر رو میشه با هر نگاهی توصیف کرد و به هر کسی که واسه خواننده ارزش والایی داره نسبت داد( خداوند، حضرت علی یا جناب شمس تبریزی) که آقای محسن چاوشی هم با گزینش ابیات منصوب به خداوند این شعر را در وصف حضرت حق خوندن.

1395/04/02 07:07
امیرمحمد

من با اقای طاهر و دیگر دوستان مخالفم
نظر این بنده حقیر این است که شمس که قمضه دار نبوده و یا خدا که زیر لب ذکر( که در ستایش خداوند است) را نمی خواند که ولی ما در تمام احادیث و داستانها داریم که حضرت علی قبل جنگ ذکر می گفتند یا همه ذوالفقار را می شناسیم و یا ان جا که میگوید میر شکاری تو نشان از شجاعت شخص است پس خداوند ده شخص نیست و یا حضرت شمس تا به حال شنیده ای که جنگی یا حتی شکاری کند ویا انجا که می گه تو هران چه خواهی جان گیرد منظور این است که به تو ایمان اورد مثل داستن مرد بهود که از حضرت علی بدش می امد ولی ان حضرت با رفتار خود ان شخص مجنون حضرت شد و در یکی از جنگها در کنار حضرت شهید شد

1395/04/02 14:07
رسول

منظور از امیر بی گزند به طور حتم خدا نیست . اگر این مصرع دران غمزه چه داری تو ؟ به زیر لب چه میخوانی ؟ نبود میتونستیم بگیم که اشاره به حضرت علی داره ولی این مصرع به زیر لب چه میخوانی اشاره به ماجرای شمس و مولانا و سفر روی آب این دو دارد که میشه گفت منظور از از امیر بی گزند حضرت شمس می باشد .همه عاشق مولانا بودند خود مولانا عاشق شمس

1395/04/02 20:07
نسیم پاییزی

با شهرزاد قصه گو و رسول عزیزموافقم. به بیت ششم و کلمه استادفرزانه توجه کنید. ماجرای عشق مولوی به شمس بسیار معروف است و موجب شدکه مریدان مولانا معترض شوند و شمس تبریزی مولانا رأ ترک کند. شک نکنید شعر درمدح
شمس است و بس.

1395/04/03 14:07
ابوحمزه صائب

این پرسش که شعر مولانا خطاب به کیست خطاست
و معمولا برای کسانی پیش می آید که نسبت به فضای فکری مولانا کم اطلاع هستند.
عرفا و از جمله مولانا جلال الدین بلخی معتقد به وحدت وجود هستند : یعنی تمام پدیده های هستی جلوه ای از حق مطلق هستند و موجود واقعی فقط یکیست و آن هم حضرت حق.
در این سیاق فکری شمس تبریزی آینه ایست شفاف و زلال که مولانا در وی حقیقت را می بیند و در واقع شمس را می خواند و حق و زیبایی را می ستاید. و نهایت تمایزی بین بیننده ,آینه و حقیقت وجود ندارد.

1395/04/03 18:07
امیرعلی

در این شعر اشاره ای به کوه احد یا واقعه ای که در آن رخ داده باشد شده که نمی توان گفت نام این کوه بی جهت برده شده ان هم از مولانا (اگر کوه احد باشد، بپرد از سبکساری) و شمس را با کوه احد چه کار !!! در این جنگ سپاه اسلام اندک بود و تعداد زیادی به سمت پیامبر حمله ور شده بودند و شایعه کشته شدن پیامبر موجب غمگینی سپاه گشت که با رشادت علی (علیه السلام) و یورش به قلب دشمن و محافظت از جان پیامبر که در نهایت صحت و سلامت ایشان بر سپاه اسلام محرز شد و موجب شادی سپاه گردید که در بیت های بعدی به این هم اشاره شده(چه شاهست آن، چه شاهست آن؟ که شادی سپاهست آن) که صدای آسمانی لاسیف الا ذوالفقار، و لافتی الا علی در این واقعه بسیار معروف است.

1395/04/13 02:07
بیژن

باسلام و عرض ادب درود ...
مگر نه انکه برای امیرالمومنین 1000 صفت و برای خدا 1001 صفت آورده اند و آن یک صفت یگانه الله است.
.........پس دیگر صفات حضرت علی مشابح خداوند است.
........ای دوستان مگر نه اگر صفات خداوند دیده نشود و مثال و مانند نداشته باشد درک نمیشود پس این صفات نشان امامت یا همان نمونه و اسوه یک انسان است که خداوند او را احسنت الخالقین قرار داده
و برای بعضی ها این ها صفات خود خداوند است
...............اما به نظر من صفات انسان کامل چون امیرالمومنین علی ابن ابی طالب نیز هست.

1395/04/13 10:07
محمدرضا

ازونجایی که مولانا ارادت خیلی زیادی به حضرت محمد داره و این رو میشه در سراسر مثنوی و غزلیاتش به وضوح دید، من وقتی بار اول این شعر رو شنیدم مخاطب شاعر رو پیامبر دونستم
اینجا که نظرات دوستان رو خندم جالب بود برام که کسی به این مخاطب اشاره نکرده بود.
البته باید در نظر داشت که مولوی یک انسان کامل رو مخاطب قرار داده. خداگونه ای در زمین!
پس خیلی فرقی نمیکنه که پیامبر باشه یا حضرت امیر یا شمس. گرچه من مرد اول رو نزدیک تر می بینم

1395/04/17 14:07
متین

امیر بی گزند حضرت علی است
و توصیفات این شعر برای حضرت علی سات و بسیار زیباست

1395/04/21 11:07
سید علیرضا

سلام
به نظر بنده هم در این شعر امیر بی گزند خداوند هست. به این دلیل که مولانا در یکی از مصرع های خودش میگه:
عجبتر از عجایبها، خبیر از جمله غایبها
معنای" از جمله " که مشخص هست و به معنای همه و کل هر چیزی هست. " و اینجا به معنی علم غیب هم می باشدیعنی حضرت امیر المومنین باید بر تمام علوم غیب تسلط داشته باشند. حالا من از شما سوال میکنم. چه کسی از همه ی غایب ها با خبر هست؟ ما در روایات هم داریم که 2 چیز رو حتی 14 معصوم هم زمان آن رو نمی دانند و به آن خبیر و آگاه نیستند:1.روز معود و ظهور صاحب الزمان 2.روز قیامت
پس نمیشه به حضرت علی(ع) و یا شمس تبریز گفت که از همه ی غایب ها با خبر هستند و در نتیجه به نظر من مصداق این شعر خداوند هست چرا که اوست که بر همه ی غایب ها خبیر هست.

1395/04/21 11:07
سید علیرضا

غایب به معنی علم غیب می باشد.

1395/05/27 00:07
محمدامین طغانی

سلام و عرض ارادت..دوستان در این شعر مولانا نکات بسیار زیبا و بسیار مهمتری از مخاطب شعری گنجیده شده و بهتر است درمورد آن ها بحث شود..یا دوستی با مدرک و ادله منطقی مخاطب این شعر را نامبرده و بحث را به اتمام رساند..که البته مخاطب حضرت شمس تبریزی ست..متشکر و پیروزی باشید.

1395/05/27 13:07
بابک

سلام دوستان ، به نظر من همانطور که خود مولانا و شعرا و عارفان دیگر از این وصف عاجز موندن ، هیچ کدام ما نمیتونیم وصف درستی از این شعر یا أمیر بی گزند ارائه بدیم . ابتدا اهنگ چاوشی صدای اذان میاد و بعد با زیرکی تمام صدایی خواندن در کلیسا میاد ، به نظر من این به همین اشاره می کنه که ما نمی توانیم این معانی رو ، گرداننده جهان رو در قالب هیچ دین یا شخصی قرار دهیم ، نه علی نه مسیح نه شمس نه هیچ کس دیگر ، هیچ مارک و أسمی نمیشه روش گذاشت ، باید غرق این شد نباید به چیزی وصلش کرد .

1395/05/27 20:07
سعید

شعر می تونه به همه انسانها که مظهر و جلوه ای از جلوات حق اند اشاره داشته باشد.اگر چه مولانا در ذهن خویش انسان خاصی را ترسیم و در نظر داشته است

1395/05/28 20:07
محمد

با احترام به نظرات تمام دوستان
به نظر بنده امروز این شعر تنها برازنده ی وجود نازنین آقا امام زمان روحی فداه می باشد.

1395/05/04 07:08
مصطفی

باسلام فکر می کنم در بیت چهارم بند اول مصراع دوم کلمه صحیح نوائبها باشد که جمعه نائبه به معنای سختی هاست! چون نواییها در اینجا خیلی معنی نمی دهد

1395/05/08 15:08
حسین

اول از همه به ارادت و علاقه ای که مولانا به حضرت شمس داشت توجه کنید.
حالا که علاقه مولانا به شمس را فهمیدید میفهمید که این شعر فقط در وصف حضرت شمس میباشد و بس.
نه حضرت علی و نه خداوند
تاثیری که شمس بر مولانا گذاشت

1395/05/08 23:08
محمد

سلام بنظر من با توجه به این که حضرت مولانا از عرفای بزرگ بودن این شعر نمیتونه مخاطب دیگه ای بجز خداوند داشته باشه...

1395/05/10 11:08
سینا

هروقت ادمین نظراتی که اسلام رو نقد میکنن هم تایید کرد میفهمید مولانا منظورش اماما نیستن

1395/05/12 12:08
زینب

سلام به دوستان عزیزم
به نظر من منظور مولوی از این توصیفات، انسان کامل هست.

1395/05/12 16:08
آرمان

بدون شک مقصود مولانا در این شعر حضرت دوست است و این صفاتی که در شعر گفته شده لایق هیچ انسانی نیست و منظور فقط خدا میتونه باشه ...

1395/05/13 10:08
محمد عباسی

میشه کسی منظور و مفهموم بیت "به هر چیزی که آسیبی کنی، آن چیز جان گیرد
چنان گردد که از عشقش بخیزد صد پریشانی"
بگه؟؟ مثل معلم ادبیات!

1395/05/13 11:08
مهناز ، س

به قول دکتر ترابی گرامی
زحمت افزا می شوم
چند بار در مفهوم بیت ” به هر چیزی که آسیبی کنی آن چیز جان گیرد“ پرسیده شد کسی نظری نداد
جسارتم را ببخشائید
دربیتی ازغزل ” نیا “ این مفهوم زنده می شود:
تیر مژگان تو چون زخم زند جان گیرم
هدیه اش عشق ، بنازم به پریشان حالی
می گوید: با زخم تیر مژگان تو جان تازه می گیرم ، که عشقی به همراه دارد با صد پریشانی
مانا باشید

1395/05/13 17:08
گمنام

رحمت افزایید، مهناز گرامی،
در دهخدا ، مانای تماس ، سایش ، بساوش نیز از برای آسیب آمده است با گواهی از بلخی که اوج زشت گویی است .
دست زن در کرددر ..............
..........................

1395/05/18 01:08
محمد

به احتمال زیاد در مدح حضرت جبرائیل سروده شده این ترجیع.

1395/06/23 18:08
علی

سلام
مقصود از این شعر مولا امیرالمومنین است

1395/06/25 10:08
میلاد کریمی

سلام و احترام
برخی دوستان درباره مصرع «به هر چیزی که آسیبی کنی آن چیز جان گیرد» پرسیده بودند. واژه « آسیب» علاوه بر معنای مورد انتظار و رایج مثل صدمه زدن و ... به معنای « تماس » و « سایش » هم هست و این یعنی :«با هر چیزی تماس و برخورد و سایش داشته باشی آن چیز جان می گیرد» و آن وقت معنای این بیت منطقی و معقول درمی آید.

1395/06/25 10:08
میلاد

متن: الله اکبر…
شرح: درود ما بر مردی که، آغاز کلام در مورد او مستحب است با تکبیر همراه باشد… الله اکبر؛ تا عظمت او، ما را در خداییش به اشتباه نیندازد.
مردی برای تمام زبانها و زمانها، مذاهب و اصناف و انواع از فرش تا عرش (اگر دقت کنید در این ترانه انواع الحان از بودایی و مسیحی و مسلمان و… با موسیقی که گاهی به سمت موسیقی محلی، گاهی به سمت موسیقی چینی و هندی و… سوق پیدا می کند، تا نشان دهد در مورد شخصیتی که گمشده همه انسان است صحبت می شود).
متن: عجب سروی، عجب ماهی، عجب یاقوت و مرجانی، عجب جسمی، عجب عقلی، عجب عشقی، عجب جانی
شرح: درود خدا بر او علیه السلام که گویی هم «لفظ» و هم «معنای» اعجاب برای او منظور شده و «عجب»، درباره اش تمامی ندارد… یا مظهر العجائب (نادِ عَلیاً مَظهَرَ العَجائِب تَجِدهُ عَوَناً لَکَ فِی النَوّائِب)
متن: عجب لطف بهاری تو / عجب میر شکاری تو
شرح: عجب از این همه جمع اضداد که هم لطف بهار را داری و هم شکار امیر را؛ مردی که نه زره اش پشت داشت و نه شمشیرش غلاف؛ شمشیرش در میان نیزه ها، باد بود در میان برگان خزان و زانوان سترگش کُنده بود در میان گلستان ایتام.
متن: در آن غمزه چه داری تو؟ / به زیر لب چه می‌خوانی؟
شرح: مولا جان! با ما چه کرده ای؟ با چشم و ابرو و اشارات و اوراد و کلامت و همه چیز و همه چیزت ما را عاشق خودت کرده ای.
متن: عجب حلوای قندی تو، امیر بی‌گزندی تو/ عجب ماه بلندی تو، که گردون را بگردانی…
شرح: مولاجان! تو چقدر شیرینی (اسماءکم احلی من العسل) و چه عجب که امیری اما گزندی و ظلم و بدی از تو به هیچ کس حتی آن مورچه نمی رسد گرچه عالم و عالم را به تو علیک السلام بدهند. تو ماهی، تو نوری، تو علی و عالی هستی مردی از جنس آسمان که گردش نظام هستی در کف با کفایت توست (إِرَادَهُ الرَّبِّ فِی مَقَادِیرِ أُمُورِهِ تَهْبِطُ إِلَیْکُمْ وَ تَصْدُرُ مِنْ بُیُوتِکُم)

متن: به هر چیزی که آسیبی کنی، آن چیز جان گیرد / چنان گردد که از عشقش بخیزد صد پریشانی
شرح: نور و عشق تو پرش هر چیز و هر کسی را بگیرد (آسیبی کنی ظاهرا یعنی عنایتی بکنی چون آسیب زدنی است اما اینجا گفته آسیبی کنی یعنی اصابت کنی و ایصال و وصلی اتفاق بیفتد به عبارت دیگر توجهی بکنی) آن چیز حیات و زندگی می یابد بگونه ای که یک دل نه صد دل عاشق و پریشان و شیدا و دل باخته تو می شود.
متن: مروّح کن دل و جان را، دل تنگ پریشان را / گلستان ساز زندان را، برین ارواح زندانی
شرح: مولا جان! ما دلتنگ و پریشان توئیم و بدون تو جسم بی روح هستیم بیا و با عنایی به ما روح و جان ببخش.
ای مولا و آقای ما! با ولایت و عشق و عنایاتت زندان دنیا را بر ما گلستان کن (اشاره دارد به الدنیا سجن المؤمن)

متن: تویی کامل منم ناقص، تویی خالص منم مخلص / توی سور و منم راقص، من اسفل تو معلایی
شرح: در این بیت از سبک خود مولا در زیارت حضرت امیر در مسجد کوفه استفاده کرده «انت الحی و انا المیت و …»
تو در نشان دادن اوصاف و اسماء الهی انسان کاملی (و علّم آدم الاسماء کلها) و من انسان ناقص، پس لازم است که تو را ستایش و نیایش بکنم تا بلکه در پرتو عنایات حضرتت رشد کنم.
«سور»؛ تو غذای جانی، تو شادی و طراوت زندگی هستی و من از سرمستی عشق و ولایت تو علیک السلام به رقص و شادی و سیر و سلوک درآمده ام.
تو از همه زشتی ها و رجس ها خالص و پاکیزه هستی (انّما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا) و من مخلص شما هستم (ان شاء الله).

1395/06/25 22:08
nabavar

مهناز خانم
کامنت سرکار در مورد « به هر چیزی که آسیبی کنی آن چیز جان گیرد» عالی بود ، خیلی ظریف ، و چه بیت زیبایی.
{تیر مژگان تو چون زخم زند جان گیرم
هدیه اش عشق ، بنازم به پریشان حالی}
ممکن است باقی غزل را هم درج کنید
به قول شما
مانا باشید

1395/06/25 23:08
گمنام-۱

بیا! حنابندان زمین است!
بیا ! ریحانها بر گردون شکفته است
بیا ! کنار من بنشین، حلوای قند
بیا ! دهان عشق میخندد، ماه بلند!، امیر بی گزند!
.........
بیا ! به تو می اندیشم، در خواب ، در بیداری
به تو می اندیشم در باران ، در آفتاب، در مستی ، در هشیاری،
به تو می اندیشم در تنهایی ، در سکوت، در خلوت شبانم دراز
در هیاهوی روز،
بیا!
به تو می اندیشیدم دیروز
به تو خواهم اندیشید، در فردا
به تو می اندیشم امروز.

1395/06/29 13:08
محمدرضا

مولانا از زمره عارفان است و قائل به وحدت وجود. یعتی معتقد است که انسان میتواند به مقامی برسد که فریاد انا الحق سر دهد و خداگونه شود.
در شعر هم به عمد و رندانه، صفاتی که بیان میکنه گاهی زمینی است و مخصوص انسان و گاهی خاص خدا
مولانا در زمان حیاتش، شمس تبریزی رو مظهر انسان کامل میدونست. و همیشه به پیامبر و علی هم به عنوان انسان های کامل ارادت داشت. هیچ فرقی نمیکنه که مخاطب این شعر کیست. شاید هم اصلا مخاطب خاصی نداره
زیبایی شعر هم همینه که مخاطب شعر رو دایم به مقام خدایی میبره و باز صفاتی انسانی رو بهش نسبت میده و قطعا اینکار عمدا صورت گرفته توسط شاعر

1395/06/30 12:08
yashar

قسمت حاشیه ها اصلا مناسب نیست. حاشیه های مختلف قابل تفکیک نیست. بهتر هست هر حاشیه با یه خط و رنگ متمایز از بقیه جدا بشه. مثلا میشه حاشیه ها رو یکی در میان خاکستری روشن و تیره کرد.

1395/06/03 07:09
مصطفی

لطف میکنید معنی این بیت بگید،
به هر چیزی که آسیبی کنی، آن چیز جان گیرد
چنان گردد که از عشقش بخیزد صد پریشانی

1395/06/03 15:09
nabavar

مصطفی جان
مهناز و گمنام قبلاً به پرسش شما جواب داده اند
حاشیه ها را بخوان
پایدار باشی

1395/06/05 20:09
ناقص

در تعجبم از کسانی که امیر بی گزند رو به این و آن نسبت می دن ، ما ایرانیها عادت کردیم بدون تخصص و با خوندن یک شعر از مولانا بخوایم بگیم منظور ایشون کی بوده ، لطفا همه اشعار مولانا رو بخونید زندگی نامه اشو بخونید ، مفهوم صوفی بدونید بعد قضاوت کنید. اسم این دیوان حضرت مولانا ، دیوان شمسه ، خیلی مونده تا درک کنید ،شمس کی بوده مولانا چی بوده ، لطفا به احترام اشعار ایشان با نادانی خود بیش از این حضرت را غمگین نسازید و خاموش باشید و از شعر و صدای زیبای چاووشی عزیز لذت ببرید. همین

1395/06/12 23:09
امیر بی گزندی تو

سلام
به نظرمن منظور خواننده ازخوندن این شعر حضرت علی ع بوده و بطورکلی آهنگهای جدید محسن چاووشی گرایش به عرفان و تصوف داره
مثل آهنگ متصل توی همین آلبوم و...
البته این ازجهاتی خوبه و از جهاتی هم باعث آسیب .

1395/07/24 20:09

باسلام خدمت همه ی دوستان
موردی که در مطالعه ی حاشیه ها به نظرم رسید این بود که دوستان بیشتر فرد مورد نظر مولانا رو از روی معانی ظاهری شعر میخواستند بشناسند البته من موضوع بحثم در مورد اینکه مولانا شعر رو برای چه کسی گفته نیست اما شعرای ما نوابغی هستند که برای مدح شخص یا حتی خدا برای اینکه معانی برای ما قابل فهم گردد از روایات فراوانی قیاس میگرند ولی دوستان همان قیاس ها را اصل میگرفتند و تصور میکردنند مثلا به خاطر یک مصراع این شعر در مدح علی یا خدا یا ‌... گفته شده.
ای برادر قصه چون پیمانه است
معنی اندر وی بسان دانه است
دانه ی معنی بگیرد مرد عقل
ننگرد پیمانه را چون گشت نقل
پس ما هم پیمانه ی قصه را ننگریم و اینکه مولانا میگوید عجب جسمی فکر نکنیم که در مورد معشوق زمینی سخن میگوید چون جسم متعلق به معشوق زمینی است.

1395/07/06 02:10
بی نام

به نظر بنده حقیر اهنگی که اقای چاوشی خونده مستقیما به خداوند اشاره دارد.البته در قسمتهایی از متن شعر که داخل اهنگ هست مستقیما به خداوند اشاره ندارد و از افریده ای خداوند تعریف و تمجید میشود.مانند عجب سروی عجب ماهی عجب جسمی عجب عشقی که اشاره به عظمت خداوند در افرینش دارد و در قسمتهایی مانند تویی کامل من ناقص اشاره مستقیم به خدواند دارد.برداشت بنده اینگونه بود.در پناه خداوند یکتا.یا حق

1395/07/11 21:10
اپیدرمی

تو تحلیل های بسیار معتبر اشعار مولانا
امیر بی گزند رو پروردگار یکتا قلمداد کردند

1395/08/13 20:11
نیما

عالیییییییییییییییییییییییییییییییی فقط همین

1395/08/17 02:11
لیلون

ایکاش انقدر نظرات غیرکارشناسی نمیدادین واقعا

1395/08/19 01:11
سید حسین

عزیزان شعر دوست لطفا به این توجه کنید که عرفا در عالم معنا سیر می کردند و عارفان شاعر نوای آن عالم رو ثبت می کردند لطفا دنبال فرد خاصی نباشید حتی خود مولانا هم نمی دانسته در وصف که می گویند در آن عالم!!

1395/09/11 01:12
نوید

ز بی‌خشمی و بی‌کینی، به غفران خدا مانی
به نظرم این مصرع دلالت بر این داره که امیر بی گزند نمیتونه اشاره مستقیم به خداوند داشته باشه و شاید همون شمس رو باید منظور گرفت.

1395/09/13 22:12
عماد

به هر چیزی که آسیبی کنی آن چیز جان گیرد. یعنی هر چیزی رو لمس کنی زنده میشه
در ادبیات فارسی آسیب به عنوان لمس هم ذکر شده
تماس . سایش . ببساوش . تلاقی : در آنجا خداوند، حال آن آب را میگرداند تا درّ میشود. پردگیان با جمال باید که آسیب آن درّ چون با گوش و بناگوش ایشان باشد قدر آن درّ بدانند و جمال خود را بقیمت کامله بفروشند. (کتاب المعارف )

1395/09/18 17:12
صحرا

با مقایسه ی اشعار مولوی میتوان تا حدی به مخاطب اشعار رسید،به نظر من،مخاطب این شعر پیامبر اسلام هستند به این دلایل که میگوید عحب جسمی،عجب عقلی و به قول دکتر سروش در فلسفه ی ای سینا معراج پیامبر یک سفر عقلی بود که جسم را با خودش برد،وقتی میگوید عجب میر شکاری تو،از قول دکتر سروش مولانا در چندجا می گوید من شکار پیامبر شده ام،در آنجایی که می گوید منم افسل،تویی معلی،صفت بلندمرتبگی پیامبر را نه تنها در این مصرع بلکه در دیگر ابیاتش در وصف پیامبر نیز مطرح کرده،اشاره به کوه احد که رسول خدا فرمود کوه احد ما را دوست دارد و ما نیزآن را،گهی رنجور را پرسی انگور افشاری اشاره به سفر پیامبر به طائف و غلام(عداس) و انگوری که برای پیامبر آورد.(برای تفسیر اشعار مولانا نوشته های دکتر عبدالکریم سروش را بخوانید)
اذان ابتدای آهنگ چاووشی اشاره به نغمه ای که پیامبر برای ما به ارمغان آورد،دارد

1395/10/01 15:01

سلام
اولا چرا به فقط به مخاطب توجه میکنید و زیبایی اشعار مولای جان رو فراموش کردید
دوما مگر در عالم عرفان ، خدا و علی و شمس , با هم فرق میکنند؟؟
همه یار است و نیست غیر از یار
واحدی جلوه کرد و شد بسیار

1395/10/15 18:01
حامد شکوری

سلام علیکم
به نظر بنده اگر این شعر رو به هر کدام از چهارده معصوم(ع) نسبت بدهیم، حتمن رواست.

1395/12/26 15:02
بهروز

سلام. در مورد اظهار نظر یکی از دوستان که مولانا سنی بوده و... بابد عرصث کنم. اولا مولانا در مثنوی نیز فصل جلبلی در مورد حصثرت علی ( ع) دارد.
در ثانی از نظر هر چهار مذهب اهل تسنن حثصرت علی خلیفه چهارم است و تمام صفاتیرا که در اسناد معتبر ذکر شده در مورد ایشان قبول دارند. اهل سنت کرم الله وجهه را فقط برای مولا علی به کار می برند. یه این دلیل که حتی پیش از اسلام هم به بت سجده نکرده است... کتابی تحت عنوان اهل بیت پیامبر در شعر شاعران کرد چاپ کتاب فردا در بازار هست مطالعه کنید تا به میزان عشق و علاقه اهل سنت به امتم علی و اهل بیت پی ببرید.
حال در شعر مقصود مولانا کیست زیاد مهم نیست مهم این است ما بدون آگاهی در مورد عقاید دیگران و آنچه نمی دانیم اظهار نطزر نکنیم. موفق باشید

1395/12/06 12:03
بهداد

با سلام به دوستان عزیز.در مورد انتصاب این شعر به کدام شخص یا خدا گفته های زیادی مطرح شد.من از دید خودم میگم که این برای یک انسان بیان شده.با بعضی رد پاهایی که توش شعر گذاشته شده روایات درباره امام علی بیاد آورده میشه.مثلا اینجا: "عجب میر شکاری تو" یا "امیر بی‌گزندی تو" یا "ز بی‌خشمی و بی‌کینی، به غفران خدا مانی" یا "همه شاهان چو سرهنگان غلامند، و توسلطانی" ( داخل پرانتز، جالبه خود مولانا اینجا میگه اگه این معما حل نشده در ترجیع بعدی روشنترش میکنه! "بدین مفتاح کآوردم، گشاده گر نشد مخزن کلیدی دیگرش سازم، به ترجیعش کنم روشن) یا "تو خندان‌روتری یا من؟ کی باشم من؟ تو مولایی" یا "چو تو آیی، بنامیزد، دوی از پیش برخیزد" (در مورد تفسیرهای مختلف از قران و قران ناطق بودن) یا "سلام علیک ای دهقان، در آن انبان چها داری؟" یا "اگر کوه احد باشد، بپرد از سبکساری"چه شاهست آن، چه شاهست آن؟ که شادی سپاهست آن...سلام علیک بی‌پایان، بر آن کرسی جباری" .................البته خود مولانا در مورد شمس تبریزی در اشعار دیگرش داره که جلوه ای از ذات خداست.هر لحظه به شکلی بت عیار بر آمد... دل برد و نهان شد.... و ادامه شعر که میرسه به اینجا...تا عاقبت آن شکل عرب وار بر آمد...دارای جهان شد.پس شمس رو هم جلوه ای از امام علی و امام علی رو جلوه ای از خدا میدونسته.اینکه نگاه انا لحقی رو در شعرهاش بازتاب میده."آنانکه طلبکار خدایید خود آئید..بیرون ز شما نیست شمایید شمایید." پس همه اینها بر میگرده بوجود خدا.اونجا که میگه "عجب ماه بلندی تو، که گردون را بگردانی" عرفایی مثل حضرت مولانا به این اعتقاد داشتند که خود انسانها اگر صفات زشت و نفسانی رو در خودشون بکشند میتونند مثل حوای قند دنیا رو شیرین و شکرین کنند.دم استاد چاووشی هم گرم با این ترانه های بسیار زیبا و پر از طرب و دست افشانیشون که حس رقص سماع رو به ما منتقل میکنند.امیدوارم دیگر اشعار سماعی حضرت مولانا رو که کم هم نداره رو هم اجرا کنند طرب انگیز تر و دست افشاتر مثل خود مالانا.

1395/12/07 13:03
بهداد

من توی کامنتم چندتایی اشتباه تایپی هست ولی خواننده متوجه میشه اونا اشتباه تایپیه و پوزش میخوام از کم دقتی و سریع نوشتنم.
ولی خواستم بگم کسی این اشتباهات این اشعار رو ویرایش میکنه یا نه؟ چون دوستان دیگر هم برخی هاش رو اشاره کردند.بعنوان مرجع بهتره این غلط ها تصحیح بشه.چندتاییش رو که من دیدم توی این شعر.... جاهایی که "توی" نوشته شده اشتباهه."تویی" درسته.وزن و معنی شعر رو داغون کرده! مثلا اینجا "توی پای علم جانا، به لشکرگاه زیبایی" درستش اینه "تویی پای عَلَم جانا، به لشکرگاه زیبایی"
یا چندجاش بجای "که" که معنی چه کسی میده "کی" نوشته شده که اشتباه و وزن شعر بهم خورده! مثلا اینجا "تو خندان‌روتری یا من؟ کی باشم من؟" که باشد باشد "که باشم من؟"
یا جاهایی که "سلام علیک" اومدی وزن شعر بهم خورده فکر کنم به زان قدیمی همون که یکی از نظردهنده گفته "سلاما لِیک" باشه.
بعضی جاهام جای ویرگولها اشتباهه که مکث نادرستی میده به شعر مثلا اینجا"همه شاهان چو سرهنگان غلامند، و توسلطانی" که ویرگول باید بعد از سرهنگان بیاد.
توی این بیت هم دو تا غلط نگارشی هست."به ریحانهای" و "حنا"باید باشه..... "شکفتست این زمان گردون بریحانهای گوناگون...........زمین کف در حنی دارد، بدان شادی که می‌آیی"
با سپاس

1396/02/24 13:04
مجتبی

سلام. دوستان توجه اکید داشته باشید ، اصطلاحات عرفانی در مقام شعر ، تفسیر دارند و مفهوم کاملا مشخص ، اینکه با نگاه به یک واژه ، بار معناییه قریب به ذهن خودمون رو محمل تفسیر شعر بزرگان عرفان قرار بدیم ، با حق مطابقت نداره .
برای شناخت شعر حضرت مولانا و تفسیر اشعار سایر بزرگان عرفان باید ابتدا به منابع موثق آشنایی با اصطلاحات عرفان اسلامی مراجعه ی دقیق و با وسواس داشته باشیم .
انسان کامل از نظر عرفان اسلامی ، وجودیست فانی در محبوب ( خدای عزوجل سبحانه و تعالی) که بدون شناخت درست تمام جزئیات و جوانب نظر عرفای حقه ، قضاوت در مورد شعر عرفانی ، ممکن است انسان رهرو را به ناکجاآباد وهم و خیال و نعوذ بالله به شرک و کفر سوق دهد.
التماس دعا ((((( شناخت مفاهیم واژه های عرفانی ))))))

1396/02/25 20:04
ایمان

مطمئنا این اشعار گرانقدر مولانا در وصف شمس تبریزی نشسته شده که اصن توش شکی نیست ولی چون مولانا به گونه ای شعر میگه که میشه هزاران برداشت کرد از این اشعار و ابیات واسه همین من یواش یواش دارم به این فکر میکنم که خودش شمس تبریزی یک نماد برای یک انسان کامل هستش و چون تنها انسان کاملی که میتونه زمان زندگی مولانا زنده بوده باشه امام زمان عج هستن من اینطور فکر میکنم که شمس تبریزی یا واقعا خود امام زمان بودن یا اگه یه انسان دیگری باشند از یاران امام زمان بودند به هر طریق ایشون نماد امام زمان هستند

1396/02/19 23:05
Rhaegar

اهمیت نمیدم که این شاعر بزرگ این را برای شمس گفته یا کس دیگر.
برای من امیر بی گزند ابتدا خداست
اگر هم عشق زمینی بود قطعا امیرالمومنین.
مگر خواننده ای که یک آهنگ برای معشوقه خود میخواند شما بیاد معشوق او این آهنگ را گوش میدهید؟؟

1396/03/10 10:06
مهرداد زمانی

اکثر نظرات را خواندم..هرکسی نظر شخصی خودش را بیشتر ارائه میکرد تا نظر شاعر...یکی پیامبر یکی خدا یکی علی یکی شمس...خب همگان میدانند که مولوی به خاطر وجود شمس مولوی شد و ارادتی که به ایشان داشت را به هیچ کس نداشت به خاطر هجر از ایشان بود که منقلب گشته و روی به این اشعار جاودانه آورده...بی شک شاعران و شعر شناسان غیر شمس دراین شعر کسی را نمیبینند حتی آنجایی که میگوید تویی کامل منم ناقص ...اگر منظور خدا بود که گفتن ندارد خدا باید کامل باشد تا خدا گردد..ولی منظور مولوی شمس بود که او را انسان کامل میدانست و تا جایی که میتواند جهان را هم بگرداند...

1396/03/15 11:06
امیراحسان

با سلام و خسته نباشید، به نظر می رسه ترتیب مصراع ها توی بخش سوم شعر به هم ریخته، گاهی مصراعی نصف شده و بقیه اش آمده خط پایین.

1396/04/30 11:06
فاطیما

حضرت مولانا در این شعر منظورش از امیر بی گزند ،شمس تبریزی است که دگرگونی عظیم در زندگی مولانا به پا کرد ،زمین کف در حنا دارد بدان شادی که میای،حضرت مولانا بی شک این شعر را برای پیر فرزانه شمس تبریزی سروده،

1396/04/07 12:07
رضا

به هر چیزی که آسیبی کنی، آن چیز جان گیرد/چنان گردد که از عشقش بخیزد صد پریشانی.
آسیب یعنی برخورد و نه حتما به معنای آسیب رساندن، مثلا کسی که می خواهد شفا بدهد یا طبیب باید به مریض آسیبی برساند، یعنی به مریض دست بزند....
مولانا میگه هر کسی که تو یه برخورد باهاش داشتی، حتا اگه در حال مرگ هم بود، عشق تو چنان پریشانی هاش رو و مشکلاتش رو ازش دور میکنه که انگار جان دوباره می گیره

مروح کن دل و جان را، دل تنگ پریشان را
گلستان ساز زندان را، بر این ارواح زندانی

1396/05/03 04:08
رامش

سلام بر همه عزیزان و البته تشکر
میخوام از منظری شاید متفاوت به موضوع نگاه کنم.
شاعری شعری رو خلق میکنه مثل مولانا
اما کار تمام شد؟ نه
خلق اتفاق افتاد اما به فراموشی سپرده شد.
و کسی در قرنها بعد کاری میکنه که اون خلق شده، انگار دوباره خلق میشه.
پس خلق کردن میتونه هر روزه و هر لحظه در هر فکر و نگاه و پرداخت نو اتفاق بیفته.
محسن چاوشی دقیقا کاری کرد که این شعر مولانا دیده بشه.
اینطور که من ریدم تقریبا همه بررسیها برمیگرده به بعد از اجرای کار چا شی.
احسنت به ایشون.
و اما در مورد نظر دوستان.
فک میکنم شاید در بین تمام معلودان در طول تاریخ، یک وحدت وجود داشته باشه که ممکنه اصلا ربطی هم به معبودها نداشته باشه، موضوع برمیگر ه به روح پرستشگر انسان و حیوان و گیاه و ...
اینکه همه کائمات در حال پرستش یکتا آفریدگار هستی، هستن.
اما همه موجودات جز انسان یکتاپرست هستن و انسان متاسفانه به واسطه عقل و خصوصیاتی مثل منفعت طلبی و مصلحت اندیشی و ...دچار شرک و چندگانگی در پرستش میشه و خدایان بسباری رو در آشکار و نهان انتخاب میکنه اگرچه که ادعای خداپرستی کنه.
در حقیقت خدا رو در جاها و صور مختلف فرض میکنه و هر بار با عقل یکی رو میپرسته و خودش رو دقیقا فریب میده که در حال پرستش خداونده و اتفاقا از آیات و روایات هم براش دلیل می یاره.
میگم حتی از قرآن، چون ما با هر ذهنیتی که موضوع رو بررسی کنیم، نتیجه دلخواه خودمون رو خواهیم گرفت.
مثل این شعر که هر کس با پیش فرضهای خودش بررسی کرده و استدلال آورده و همه به نظر درست می یاد.
فکر میکنم همه خداپرستن تما یکتاپرست؟ نمیدونم..
مرسی از همه دوستان

1396/07/05 14:10
سین

برای دوستی کە اشارە بە ..کە گردون را بگردانی و شرک بودن اون رو اشارە کردن..
گرداندن گردون..هم معنی چرخاندن فلک و سرنوشت باشە هم تغییردادن و دگرگون سرنوشت خود مولانا.
شاید مولانا منظورش بە تغییر پیداکردن و دگرگون سدن روزگار خودش باشە نە اینکە یک انسان زمینی بخاد تمام هستی رو بگردونە

1396/07/15 03:10
سیامک یوسفی

با عرض احترام:
این شعر نه در وصف شمس است نه در وصف خدا و نه در وصف علی. این شعر در وصف عشق است. خود عشق نه چیز دیگر. عشق گردون را می گرداند و به هر چیز آسیب رساند آن چیز جان گیرد.
زنده باشید.

1396/07/19 12:10
رجبی

اولین کسی که بعلت انالحق گفتن به سر دار رفت حلاج بود . دکتر شریعتی در مقایسه حلاج وامام علی میفرماید . مرگ نه حلاج وار مرگی پاک در راهی پوک که علی وار یعنی در خدمت به خلق . ( در سخنرانی نیایش ) . دو بیت اول مصداق فرمایش حضرت زینب سلام الله علیها در جواب ابن زیاد است که فرمود به جزء زیبائی چیزی ندیدم . مخصوصآ آخر بیت دوم به زیر لب چه می خوانی شاید منظور آن سرو بلند یاقوتی عجب عقل عجب عشقی باشد که زیر لب بالای نیزه قرآن میخواند . ضمن اینکه آیات حضرت حق مظاهر حضرت حق است . لذا شعر میتواند در مورد تمام خوبیها برای حضرت مولوی و برای ما بوده باشد

1396/08/30 08:10
حسین

با احترام به نظر دوستان :
به نظر من فقط میتونه در وصف پیامبر باشه
تویی کامل منم ناقص و معلی ، امیر جهانیان و ... فقط در حد پیامبر هست

1396/08/30 08:10
حسین

و اینکه حضرت علی رو بالاتر از پیامبر بدونیم اشتباه بزرگی هست
در عظمت حضرت علی کسی شکی ندارد ولی از ازل تا ابد هیچ انسانی بالاتر از پیامبر زاده نشده و نخواهد شد عجب جسمی هم اشاره به بی سایه بودن پیامبر داره تنها انسانی که سایه نداشتن چون کامل بود بی نقص بود خالص بود عقل کل بود ؛ وقتی خدا در قرآنش بالاترین رو پیامبر میدونه دیگه حجت تمام هست
با تشکر نظر شخصی بود

1400/05/28 22:07
ملیکا رضایی

پس میشه گفت از حرف شما میتوان اینگونه هم گفت که پیامبر از خدا بالاتر است !

1396/08/30 08:10
حسین

ضمن اینکه بعضی دوستان میفرمایند چون از دیوان شمس هست پس شعر در وصف شمس تبریزی است
پس شعر بیست هزار آرزو محسن چاووشی که مربوط به همین دیوان شمس هست در یک بیت میفرماید قافله سالار ما فخر جهان مصطفی است لابد منظور از مصطفی شمس تبریزی بوده !!!

1396/11/23 03:01
موسوی

درود بر دوستان.
از سایت گهربار شما بی نهایت سپاسگزارم.
من از باشندگان (شهروند)افغانستان هستم که الآن در ایران ام.
کشور من جنگ و ویرانی بسیار دارد و حتی نمیتوانیم به موضوع شعر و ادب فکر کنیم.از برادران و خواهران ایرانی خواهش میکنم اجازه ندهید شاعران فراموش شوند و از حاشیه های بیهوده پرهیز کنید.
با سپاس فراوان.

1396/11/23 10:01
روفیا

سلام بر شما
چرا نمی توانید به شعر و ادب فکر کنید؟
ساحت فکر شما حریم خصوصی تان است و متعلق به خودتان است و کسی را یارای تهاجم بدان نیست مگر اینکه شخص خودتان به او این اجازه دهید.
اگر بتوان به وسیله ای بنیان ستم را برکند آن وسیله همانا فرهنگ و ادب است.
من شخصا پاسخ بسیاری از کشمکش های درونی را در ادبیات یافته ام.
برای ناآرامی سرزمین تان اندوهگین هستم. ولی تجربه جالبی نیز از sociology یا جامعه شناسی اقلیت دارم.
باری چهار باشنده افغانستان را در کار سنگ کاری استخدام کردم.
سنگ های عظیم کوهی یا به عبارتی سنگ لاشه!
می خواهم بگویم چنان همبستگی، تقسیم کار عادلانه، نظم و دیسیپلین، ادب و حق شناسی و پشتکاری در این مردان دیدم که نظیرش را پیش از آن ندیده بودم.
این از برکات در اقلیت بودن است. مردمی که دست روزگار آنها را در جامعه ای در اقلیت نهاده است، قدر مواهبی را می دانند که آنان که در اکثریت غرق نعمت هستند اصلا آن مواهب را نمی بینند.
جزای آن که نگفتیم شکر روز وصال
شب فراق نخفتیم لاجرم ز خیال
تو در کنار فراتی ندانی این معنی
به راه بادیه دانند قدر آب زلال
بصیرت می خواهد و بصیرت ارزان به دست نیاید.

1396/11/23 19:01
موسوی

درود بر روفیای عزیز
نوشته شما کاملا درست است.اما وقتی که در کشور من بی سوادی موج میزند و مردم از فقر نالان هستند کسی به تاریخ و ادب فکر نمیکند.
من از اینکه اینقدر به مردم کشورم احترام قایل هستید بی نهایت سپاسگزارم.
امروز رفتم از مدرسه برادر کوچکم را بیاورم.جلوتر از ما یک مادر که او هم میخواست پسرش را بیاورد بود.پسرش خیلی اذیت کرد و او به یک بچه که از همشهری های ما بود اشاره کرد و گفت اگه اذیت کنی میدم اون افغانی بخورت.
روفیا جان کاش انسانها میدونستن که به نژاد ها و زبان ها و قومیت ها باید احترام بگذارند.
روفیا جان من برای سمنگان هستم.
از سمنگان چی میدونید؟؟؟؟

1396/11/27 19:01
روفیا

راست می گویید؟!
مایه تاسف و شرمساریست سخن آن مادر!
نادانی بس هولناک تر از بی سوادی و غربت است.
من از سمنگان چیزی نمی دانم دوست گرامی. آن چهار مرد پرتلاش اهل بامیان بودند. گمانم همانجا که مجسمه عظیم بودا در آن تخریب شد.

1396/11/27 22:01
علی

سلام،
در کتاب دیوان شمس، نشر محمد(ص)، قسمت ترجیعات، این شعر ترجیع شماره 90 هست نه 30.

1396/11/28 00:01

جالبه که همه چقدر از کلمه "من" استفاده میکنند و اعتقادات شخص خودشون رو به مولانا نسبت میدن!چون "من" به حضرت علی ارادت دارم پس مولانا (که سنی بوده) همچین شعری رو برای حضرت علی گفته.چون "من" به نظرم واسه خدا جسم تصور کردن شرکه پس واسه خدا نگفته!واسه اینکه واقعا فهمید مولانا این شعر رو برای چه کسی گفته باید مولانا شناس بود و تازه بازم شاید نشه!هنر مولانا این بوده که شعری گفته که هرکس هرزمان میخونه یاد کسی که ستایشش میکنه می افته و واقعا همین مهمه.چرا به جای لذت بردن از شعر انقدر سعی میکنیدبفهمید مخاطب مولانا کی بوده؟!

1396/11/17 19:02
برگ بی برگی

توجه وستی که مرقوم فرمودند میر شکار نمیتونه منصوب به حضرت حق باشه را به این فرموده حافظ شیرین سخن جلب میکنم :
اگر چه مرغ زیرک بود حافظ در هواداری به تیر غمزه صیدش کرد چشم آن کمان ابرو
همچنین اگر به داستان شیر گرگ و روباه مولانا خوب توجه کنید شیر در ابتدای داستان همان شیر جنگل توصیف گردیده به خصوصیات شیر ولی در انتهای داستان شیر همان ذات اقدس باریتعالی است و این تغییر در اشعار حضرت مولانا رایج است .

1396/12/23 20:02
قربان محبوبی

مولانا در اینجا می فرماید:
عجب ماه بلندی تو، که گردون را بگردانی
همچنین در غزل شماره 1265 می خوانیم:
"آن مه که هست گردون گردان و بی قرارش
وان جان که هست این جان وین عقل مستعارش"
در هر دو مراد خدای یکتاست که صفاتش در مولا و شمس و قمر و ... تجلی می یابد.

1397/02/24 14:04
مهراد فانی

@نازنین
تو سنی بودن حضرت مولانا شکی نیست و البته علاقه اهل تسنن و به خصوص خود حضرت رو به امیرالمومنین علی کرم الله از یاد نبرید و همینگونه به اهل بیت، در هر صورت شعر برای امیرالمومنین علی (ع) نیست و برای الله هم نیست، این ترجیع بند بی شک در وصف شمس بوده، اگه کمی تفکر کنید، تمام اشعار دیوان شمس برای شمس گفته شده، البته نباید فراموش بشه در این اشعار نکات عرفانی بسیار زیادی وجود داره....

1397/03/14 17:06
بیگانه

سلام و درود.
این شعر بسیار زیبا و روان مولانا، در تمامی سایت ها از جمله گنجور، از نظر املایی بسیاااااار بسیاااار پرغلط است و نیاز به اصلاحات فراوان دارد. جای تأسف است که نمی توان به متن صحیح یک شعر، به هیچ وجه دسترسی داشت. هرجه گشتم، انگار که در تمام منابع، کپی پیست شده بود این شعر، و غلط ها، کاملا یکسان بودند.
متن تصحیح شده ی این شعر را، می توانید در منبع ذیل بخوانید:
پیوند به وبگاه بیرونی

1397/05/09 09:08
داود قهرمانلو

به نظر بنده منظور مولانا ، پادشاه زمان خودش بوده چون مولانا از آن پادشاهان پول دریافت میکرده.

1397/08/30 10:10
عماد

چرا هیچکس نفهمیده که این شعر در غم دوری شمس و در تملق او گفته شده تا وی به نزد مولانا برگردد..مانند نازخری کسی که قهر کرده ... رقص سما هم در همین مدت دوری بخاطر ارامبخش بودن خلق شد از جانب مولوی... چرخ گردون هم بنظرم همین رقص سما بوده است

1397/08/14 09:11
علیرضا کاظمی

سلام دوستان
تاصورت و پیوند جهان بود علی بود تا نقش زمین بود وزمان بود علی بود
این بیت رو به مولوی نسبت میدن ولی من در اشعار مولوی ندیدم اینو
اگه بگین غزل شماره چند دیوان شمس هست ممنون میشم

1397/09/19 15:12
مهدیه

با سلام
تا جایی که تونستم نظرات رو خوندم در باب اینکه شعر برای چه کسی گفته شده تا حدود زیادی همه درست گفتن ولی کسی نمیتونه با اطمینان بگه حرف من درسته ولی واقعا خوندن نظرات همه خالی از لطف نیست و جالبه. به قول یکی از دوستان خود مولانا گفته که "هرکسی از ظن خود شد یار من" پس درواقع گمان هریک از ما میتونه درست باشه.
من این شعر رو خوندم و از اونجا که به نظرم وقتی به عرفان واقعی میرسی جز وجود حق تعالی چیزی نمیبینی و از درخت و آب و خورشید و انسان و هرآنچه که باهاش رو به رو میشی جز یاد او در خاطرت نمیاد حس میکنم مخاطب خداست...حتی در قسمت هایی که به نظر میاد با یک جسم سر و کار داریم
به نظرم ی سری از ابیات هم اشاره مستقیم به آیات قرآن داره و صفات باری تعالی:
مثلا در مورد "امیر بی گزند" منظور اینه تو کسی هستی که ستم نمیکنه و آسیبی نمیرسونه مطابق آیه 44 سوره یونس"خدا هرگز به مردم ستم نمی‌کند ولی مردم خود در حق خویش ستم می‌کنند."
در مورد "که گردون را بگردانی" اشاره به ذات حق تعالی داره که آسمانها و زمین رو آفریده و اداره میکنه مطابق آیه 40 سوره یس"نه خورشید را قدرت است که به ماه رسد و نه شب را سزد که سبقت بر روز گیرد و هر یک در مدار معینی در این جو لایتناهی شناورند. " و آیات مشابه
در مورد "خبیر از جمله غایبها" مطابق آیه 38 سوره فاطر"خداوند از غیب آسمان ها و زمین آگاه است و آنچه را در درون دلهاست می داند"
در مورد " امان اندر نوایی ها به تدبیر و دوادانی" اشاره به این داره که خدا در سختی ها پناه ماست و برای ما کفایت می کنه مطابق آیه 2 و 3 سوره طلاق"هر که تقوای الهی پیشه کند، خدا برای او راه برون رفتی از سختی ها و مشکلات قرار می دهد و ازجایی که گمان نمی برد روزی او را می رساند، و هر کس بر خداوند توکل کند او را کافیست، همانا خداوند کار او را به کمال می رساند، خداوند برای هر چیزی اندازه ای قرار داده است."
و در مورد"مروح کن دل و جان را دل تنگ پریشان را" اشاره داره به اینکه او کسی است که میتونه ما رو از پریشانی و غم نجات بده و قلبمون رو مطمئن کنه مطابق آیه" الابذکرالله تطمئن القلوب" یا آیه 113 سوره احقاف "آنان که گفتند: آفریننده ما خداست و بر این سخن پایدار و ثابت ماندند بر آنها هیچ ترس و بیمی و حزن و اندوهی نخواهد بود."
و......

1398/01/31 12:03
محمد

اقای نیکزاد درست فرمودند که صفانی هست که به انسان اشاره دارد ولی باید یاد اور شد که از نقاط ضعف زبان انسان است که قابلیت بیان بسیاری از چیزها را ندارد حتی خود مولانا می فرماید شما هر چقدر به خدا نزدیک شوید باز در شکلی از تجسم درگیرید انسان با این عقل و زبان قابلیت تجربه خداوند را ندارد و زبان قابلیت بیان تجربه های دینی را ندارد

1398/03/25 00:05
نازنین

بنظر من برای خداوند سروده
خدارو از عشق مثل معشوق زمینی تصور کرده این ویژگیه اشعارش هست

1398/04/05 16:07
mohammad ali tamaddon

فوق العاده بود .ادم با خوندن این شعر به درک و علاقه مولانا به شمس تبریزی رو پی میبره.

1398/04/09 14:07
حاج همت

اگر فرضا هم برای شمس سروده باشه،عقل سلیم حکم می کنه که این رو به عنوان یه خطا از مولانا بپذیریم. این شعر تنها در وصف امیرالمومنین درست از آب در میاد. چه اونجایی که میگه که گردون را بگردانی و چه اونجایی که میگه عجب جسمی.چون تنها امام معصوم است که میتونه با اذن خدا کار های خدایی انجام بده و در عین حال دارای جسم باشه.

1398/04/22 00:07
محمود

دوستان بنده زیاد اطلاعاتی ندارم
فقط یک سوال داشتم
داستان شمس تبریزی و مولانا چیه؟؟؟

1398/06/05 16:09
پریسا

آسیب به معنی سایدن اینجا معنی میده که کاری با تکرار انجام شود .حالا شما به هر چیزی توجه کنی و با تکرار برخورد کنی این موصوع رشد میکند و جان میگیرد .گویی به قانون راز خواسته اشاره کنه .که شما به هر چیزی توجه کنی اون چیز رو دریافت میکنید و باعث بوجود آمدنش میشید

1398/06/22 10:09

مروح کن دل و جان را، دل تنگ پریشان را- گلستان ساز زندان را، برین ارواح زندانی
این بیت شاهکاریه که منو چندین ساعت مجاب به شنیدن ترانه امیر بی گزند میکنه..
ممنون از وبسایت گنجور که درسالهای اخیر در نشر ادبیات کهن فارسی تلاش های مستمری رو دارند.

1398/12/04 21:03
مسعود ف

بیت چهارم مصرع دوم
امان اندر نوایب ها
اصلاح فرمائید

1398/12/10 14:03
فرهاد

سلام ، همه نظرات رو خوندم و لذت بردم ولی خیلی برام عجیبه که دوستان با این همه مطالعه و آگاهی که واقعا جای امیدواری داره ، فراموش کردن که انسان کامل عصر مولانا و ما کی هست ؟ قطعا این شعر برای انسان کامل گفته شده و بی شک انسان کامل عصر ما کسی هست که تمام عرفا در سیر و سلوک اجبارا بهش وصل میشن و ولایت عالم رو داره و اون حضرت مهدی عج هست نه هیچکس دیگه

1398/12/19 01:03
سارا

هر کس برای خودش مفهوم خاصی از شعر میگیره! یکی میگه شمس یکی خدا یکی امام علی یکی امام مهدی!
چند نفر که مولانا را مشرک و خطاکار خواندند و گفتند بیخود کرده برای شمس سروده این فقط وصف حال امام علی است!
متاسفانه نه تنها مفهوم اصلی سانسور میشه مخاطب شعر هم حتما باید الهی و عرفانی باشه بلکه به شاعر هم توهین میشه!
اگر خود مولانا زنده بشه و بگه مخاطبش شعرش چه کسی بوده حتما همین ها میگن بیخود کردی منظورت چیز دیگه ای بوده
این حد از افراط و هنرستیزی نفرت انگیزه

1399/03/21 06:05
مسکین غریب

دوستان چرا فکر میکنید علی بن ابی طالب ع فقط برای ما شیعیان هست و مولای اهل سنت نیست و چون مولوی سنی حنفی بوده این شعر نمیتونه در مدح امیرالمومنین باشه باید بگم در نظر بزرگان هیچ شاعری در طول تاریخ مانند مولانا مقام ایشان را بالا نبرده اند و برخی آنرا کفر تلقی کرده اند در آن شعری که میگوید باز باش ای باب رحمت تا ابد بارگاه ماله کفوا احد
این شعر نیز میتواند اشاره به امام باشد کما اینکه به شمس نیز میتواند باشد البته نمیتوان همه ابیات مولوی را در مدح شمس دانست شمس شعله ای بود که در نیستان مولوی افتاد نیستان از خود مولانا بود و او آتش عشق را میستاید نه صرفا شعله ای چون شمس

1399/03/21 10:05
محمدمهدی حسنلو

سلام باتشکر از زحماتی که برای نشراشعار ایرانی میکشید ولی در تایپ این اشعار دقت بفرمایید ب تور مثال مصرع توخندان روتری یا من کی باشم نیست که باشم درسته که این اشتباه کوچک وزن شعررو بهم میریزه ممنون

1399/03/26 13:05
زهرامظهری

این شعرقطعا راجبه امام علیه منم اول فک میکردم ممکنه واس کس دیگه باشه ولی بااین استنادا میگم قطعا امام علیه
متن: عجب سروی، عجب ماهی، عجب یاقوت و مرجانی، عجب جسمی، عجب عقلی، عجب عشقی، عجب جانی
شرح: درود خدا بر او علیه السلام که گویی هم «لفظ» و هم «معنای» اعجاب برای او منظور شده و «عجب»، درباره اش تمامی ندارد… یا مظهر العجائب (نادِ عَلیاً مَظهَرَ العَجائِب تَجِدهُ عَوَناً لَکَ فِی النَوّائِب)
متن: عجب لطف بهاری تو / عجب میر شکاری تو
شرح: عجب از این همه جمع اضداد که هم لطف بهار را داری و هم شکار امیر را؛ مردی که نه زره اش پشت داشت و نه شمشیرش غلاف؛ شمشیرش در میان نیزه ها، باد بود در میان برگان خزان و زانوان سترگش کُنده بود در میان گلستان ایتام.
متن: در آن غمزه چه داری تو؟ / به زیر لب چه می‌خوانی؟
شرح: مولا جان! با ما چه کرده ای؟ با چشم و ابرو و اشارات و اوراد و کلامت و همه چیز و همه چیزت ما را عاشق خودت کرده ای.
متن: عجب حلوای قندی تو، امیر بی‌گزندی تو/ عجب ماه بلندی تو، که گردون را بگردانی…
شرح: مولاجان! تو چقدر شیرینی (اسماءکم احلی من العسل) و چه عجب که امیری اما گزندی و ظلم و بدی از تو به هیچ کس حتی آن مورچه نمی رسد گرچه عالم و عالم را به تو علیک السلام بدهند. تو ماهی، تو نوری، تو علی و عالی هستی مردی از جنس آسمان که گردش نظام هستی در کف با کفایت توست (إِرَادَةُ الرَّبِّ فِی مَقَادِیرِ أُمُورِهِ تَهْبِطُ إِلَیْکُمْ وَ تَصْدُرُ مِنْ بُیُوتِکُم)

متن: به هر چیزی که آسیبی کنی، آن چیز جان گیرد / چنان گردد که از عشقش بخیزد صد پریشانی
شرح: نور و عشق تو پرش هر چیز و هر کسی را بگیرد (آسیبی کنی ظاهرا یعنی عنایتی بکنی چون آسیب زدنی است اما اینجا گفته آسیبی کنی یعنی اصابت کنی و ایصال و وصلی اتفاق بیفتد به عبارت دیگر توجهی بکنی) آن چیز حیات و زندگی می یابد بگونه ای که یک دل نه صد دل عاشق و پریشان و شیدا و دل باخته تو می شود.
متن: مروّح کن دل و جان را، دل تنگ پریشان را / گلستان ساز زندان را، برین ارواح زندانی
شرح: مولا جان! ما دلتنگ و پریشان توئیم و بدون تو جسم بی روح هستیم بیا و با عنایی به ما روح و جان ببخش.
ای مولا و آقای ما! با ولایت و عشق و عنایاتت زندان دنیا را بر ما گلستان کن (اشاره دارد به الدنیا سجن المؤمن)

متن: تویی کامل منم ناقص، تویی خالص منم مخلص / توی سور و منم راقص، من اسفل تو معلایی
شرح: در این بیت از سبک خود مولا در زیارت حضرت امیر در مسجد کوفه استفاده کرده «انت الحی و انا المیت و …»
تو در نشان دادن اوصاف و اسماء الهی انسان کاملی (و علّم آدم الاسماء کلها) و من انسان ناقص، پس لازم است که تو را ستایش و نیایش بکنم تا بلکه در پرتو عنایات حضرتت رشد کنم.
«سور»؛ تو غذای جانی، تو شادی و طراوت زندگی هستی و من از سرمستی عشق و ولایت تو علیک السلام به رقص و شادی و سیر و سلوک درآمده ام.
تو از همه زشتی ها و رجس ها خالص و پاکیزه هستی (انّما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا) و من مخلص شما هستم (ان شاء الله

1399/03/04 19:06
جاوید

ادم خنده اش میگیره میبینه بعضی ها نوشتن منظور از امیر بی گزند علی بن ابی طالب بوده

1399/03/12 02:06
عرفان

به نام خدا
امان اندر نوایبها به تدبیر و دوا دانی
نوایبها نه نواییها

1399/03/17 22:06
محمود

باسلام. از شواهد زیادی در خود متن شعر واضح است که مولانا این شعر را در وصف امیرالمومنین حضرت علی علیه السلام سروده است. سپاسگزارم

1399/05/20 01:08
هادی

عجب از نامحرمان! زیبایی شعر و شرح زیبایی احوالات رو رها کردن و این اشعار شیوا را به این و ان نسبت دادن چه سود نه کسی با این نظرها نظرش عوض میشه نه قدر و قیمت این شعر کم میشه! شمس و مولانا که در وصف نمیگنجند در زمان خودشونم آماج تهمت و افترا بودن و غریب تر از این دو عزیز در تاریخ نداریم. چه شمس بزگوار که از کودکی در کاروانسرا ها و بیابان‌های گوناگون بود و چه مولانا که از کودکی در حال سفر کردن وغربت بود. این شعر خودش جواب ابله هایی رو که اون زمان و این زمان اون ها رو متوجه نمیشدند داده. چون درک و فهم دریافتن اشعار و حرکات این دو بزرگوار برای دیگران سخت بود مردم خیالپرست گفتند که شمس حلوایی به مولانا خورانده که او را از راه بیراه کرده! حضرت مولانا هم داره جوابشونو جوابتونو میده... که عجب حلوای قندی تو امیر بی گزندی تو

1399/09/25 15:11
عارف

بین متن های دوستان خوندم که نوشته بودن چون حضرت مولانا سنی هست پس حتما شعر برای امیرالمومنین نیست در جواب ایشون بگویم که ما اهل سنت ام عاشق امام علی (ع)هستیم

1399/10/14 18:01
محمد

خوشم میاد هر کی که سواد خوندن نوشتن داره میاد در مورد هر چیزی که یه نخود اطلاعات داره نظر میده.
آخرش هم میگه این نظر منه.
بابا بی خیال. اگه واقعا توی یه چیزی استاد نیستید، سعی نکنید دیگران رو از دریای بیکران اطلاعات و دانایی تون سیراب کنید!!!
به این فکر کنید که دیگران هم مثل شما پروفسورن!!!
موفق باشیم

1399/11/07 01:02
امیرحسین

سلام
باتوجه به مطالعه کمی که درمورد مولوی و اثارش داشتم خواستم اظهار نظر کنم بلکه بعضی از اساتید درموردش نظر بدن.
اول اینکه علاقه مولوی به شمس از این جهت بوده که مولوی یک دبیر مسائل دینی بوده و بعد از اشناییش با شمس به معرفت او نسبت به خدا پی میبره و درنتیجه به درونیات شمس که شامل تفکراتش بوده علاقه مند میشه.
حالا علاقه مولوی به شمس صرفا از این جهت بوده که تونسته وجه ای از خدارو تو رفتارهای شمس ببینه پس میتوان به طور کلی نتیجه گرفت مولوی در اصل معشوقش حق تعالی بوده که چون شمس مرادش بوده و به کمک اون مسیر معرفت خدارو طی کرده ارادتمند ایشون بوده.
در کل ما بخواهیم حساب کنیم مقصود مولوی همیشه خداست حالا این که در این شعر مقصودش کی بوده فاقد اهمیت چون در هر حالت میخواد اون علاقه مندیش به خدارو ابراز کنه و اگه واقعا هم منظورش غیر خدا بوده به خاطر اینه که به واسطه گری این افراد به خدا رسیده حالا چه شمس باشه چه امیرالمومنین.

1399/12/25 02:02
انسان

سلام به همه من دیدم خیلی ها در حال بحث هستند که این شعر برای چه شخصیتی سروده شده البته من از همه شما عزیزان خیلی کوچکترم که بخواهم برای شما بزرگواران اظهار فیض و تفسیر کنم و فقط نظر خودم را میگویم
به نظرم کار اشتباهی است بر سر اینکه مقصود این شعر کیست جنجال به پا کنیم اینکه مقصود مولانا چه بوده که مجهول است و روز حساب معلوم میشود ولی هر کسی میتواند از این شعر برداشت خودش را داشته باشد و امیر بی گزند خودش را داشته باشد به نظرم این برای بسیاری از شعر های دیگه هم برقرار هست ولی نه همه شعر ها

1400/01/31 15:03

سلام
مخاطب مولانا در اکثر غریب به اتفاق اشعارش یا خداست یا شمس و مولانا همه دیوان و مثنوی و بقیه اثارش در جهت شناخت خدا و شناخت انسان هستش.
تعبیر امیر بی گزند و استاد حلوایی از زیباترین تعابیری بود که در این شعر دیدم.
بسیار عمیق و لطیف...

1400/01/31 15:03

غریب * قریب اشتباه نوشتم

1400/01/31 15:03

آنقدر زیباست که آدم به وجد میاد:
برآور بر دلم شادی ، الا استاد حلوایی..

1400/02/29 01:04
محمد کریمی دهکردی

هر چند که بر اساس برخی سند های تاریخی مولوی اهل سنت بوده ولی مانند خیلی از ایرانی ها ارادت ویژه ای به امیر مومنان داشته چه این که در شعری دیگر نیز می فرماید : "شیر خدا و رستم دستانم آرزوست" ، البته نمی دانم که آیا این شعر در وصف امام علی علیه السلام هست یا خیر ولی بنده با خواندن آن به یاد ایشان افتادم ...

1400/05/28 22:07
ملیکا رضایی

با سلام نسبت به تمامی دوستان عزیز

در مورد این بحث که این شعر رامولانابرای چه کسی سروده است؛

خب عده ای گفتند ،خدا ،عده ای شمس تبریزی ،عده ای حضرت علی (ع)،کسی گفت حضرت محمد،کسی پادشاه عهد مولانا را گفت 

در این که واقعا برای چه کسی سروده شده نمیشه بحث کرد ،حتی خود من هم اگر مثلا بگم برای شمس سروده شده مثلا، باز هم اشتباه میکنم حتما ،چون شعر یک شاعر یا از عشق هست یا از عرفان یا از مدح و ستایش خدا یا در توصیف طبیعت یا اندرزگونه هست یا حماسی هست یا ...یا ...یا ....

و هزاران یا های دیگر ،... .

اما باز هم نمیتوان به درستی دانست که به چه کسی سروده شده 

به خداوند که سروده نشده ؛به پادشاه زمان مولانا هم نه .

به نظر من به پیامبر هم سروده نشده 

به حضرت علی هم همین طور 

ولی به شمس به نظرم سروده شده  ؛به خاطر اینکه شمس در او نوری را روشن کرد و او را از عشق به عشق رساند ... .اینکه بگوییم این غزل چون از دیوان شمس هست برای شمس سروده شده کمی اشتباه هست ؛چون در دیوان شمس از عشق به شمس گفته شده از عشق به خدا ، از عرفان و...و از خیلی های دیگر که همه از عشق شمس و از عشق خدا سرچشمه گرفته .

در نظر من مولانا شمس را فقط شمس ندید؛او شمس را چون پیامبری یافت که او را شیفته ومدهوش و حیران و عاشق و سپس به خدا رساند ...مولانا پیش از شمس غرق در نور بود و به خدا رسیده بود اما در رسیدن خود یقین نداشت ولی با شمس بود که این راه را با پاهای خود و با یقین دانستن راهی که در پیش گرفته یقین را یقین دانست .در رسیدن به خدا هیچ یقینی اما نیست تو رسیده ای ولی هنوز ابتدایی تو رسیده ای ولی هنوز پله ای مانده و پله ای رفته ای ...

کسی که در راه عشق و در هر نوعی از عشق قدم گزارده ،حتی اگر هم به پایان برسد ،باز گمان میکند نرسیده است 

پایان هنوز سراب است برای هر عاشق ...

پایان گنگ است ...

و مولانا شمس را اله ای و پرنده ای دید که زود آمد و زود پر زد و دیگر گم گشت ...

این بینش مولانا به شمس بود که باعث شد در وصف او اینگونه شعری بسراید ... .

امید که لایق شمسی باشیم که ما را در راه خدا یاری دهد 

1400/08/10 18:11
علی

یه تشکر ویژه از هنرمندانی مثل چاووشی و شجریان و.....قطعا ادبیات و مابقی زمینه های هنری گذشته ایران به میزانی غنی است که میتوان هزاران قطعه هنری دیگر مثل این قطعه را از ان استخراج کرد.تشکر از همه هنرمندانی که پایی در ره بزرگان این سرزمین می گذارند و درتلاش اند ایران و ایرانی رو به اصل خودشون  برگردونن،علی رغم خیلی های دیگر از هنرمندان که بدنبال فستیوال و جایزه و غرب و شرق و پول و....هستند

چه بهتر که ترانه سرای اهنگ شما بزرگانی مثل حافظ،خیام،فردوسی،مولانا و....باشد.ای کاش بشود از عزیزانی که سعی میکنن به هرشکلی غنایی از این کشور  رو در هر زمینه ای نشانه میروند و انرا زینت میدهند تقدیر بعمل اورد به هرشکلی که ممکن است.واقعا تشکر از آقای چاووشی که با هنرمندی خودشون جوون و سوق میدن به مسیر حق نه مسیر تتلوها نه سراب ها نه انچه لذت های انی بهمرا دارد نه آنچه فساد می اورد مال دشمن است و از شیطان می روید

در آخر هم باید گفت تک تک کلمات این شعر به سبحان الله برمیگردد.خدا همه چیز است هر وجودی اوست هر هستی و هر نیستی.(به هرجا بنگرم کوه و درودشت نشان از قامت رعنا تو بینم)

1401/06/28 17:08
نیما محمدزاده اصل

بیشتر کامنت ها رو خوندم و بسیار متعجب شدم از نظرهای دوستان

این شعر مولانا نه در وصف امام علی هست نه در وصف خدا و نه در وصف شمس تبریزی

این شعر در وصف منصور حلاج سروده شده

عجب یاقوت و مرجانی اشاره به زبان وبریده شده و چشمان درآورده شده او دارد. عجب جسمی جسم تکه تکه شده او. به زیر لب چه میخوانی؟ حق حق انالحق

1401/10/07 02:01
Mahtab t

با سلام و احترام ب همه عزیزان... من اگه بخوام دیدگاه خودمو بگم با احترام ب نظرات و مصادیقی ک شما ذکر کردید (مخاطب این شعر حتی الامکان پروردگار و یا جناب شمس تبریزی نیست ..بلکه عظمت حضرت حق هم در  این نیست که ب یک شعر ختم شه، بگیم اگه جز خداوند شخص دیگری مد نظر جناب مولاناست پس ناممکن! خیر هر چقدر هم ک به شمس تبریزی ارادت داشته باشه این توصیفات برای اون بزرگوار نبوده، در واقع در مورد مخاطب این شعر ((ک حضرت علی هستند)) البته فارغ از بحث مذهب مصداق این همه صفت های خوب و وصف نشدنی مولاست اگه کمی مطالعه داشته باشیم میدونیم ک امیر المومنین مقصود شاعر گرامی هستش ک خداوند ایشون رو دلیل وجود عالم ب نوعی میدونن و پیامبر ایشون رو حق روی زمین خطاب میکنن و خود آقای  محسن چاووشی هم در پست اینستاگرامشون در شب های ماه رمضان این شعر رو کپشن قرار دادن برای حضرت 

شواهد این رو میگه.. شاید هم اون موقع مد نظر مولانا ب طور صریح حضرت نباشن و تعبیر دور قرار گرفته باشند اما در هر صورت این خصوصیات تنها در شان و مقام حضرت علی  سروده شده ک بی ربط ب امام عصر هم نیست البته در باب آهنگ آقای چاووشی

||این توضیحات فارغ از آیین و مسلک و مذهب یا متعصب بودنه در واقع واقعیت امره جز این هم ب ذهنم راه پیدا نمیکنه البته اگه ب اون شناخت از امیر المومنین هر چند ساده رسیده باشیم میدونیم در وصف مولا این تعابیر ناچیزه

   

1401/11/23 18:01
H Gh

درود

در انگاره شیعیان تندرو به ویژه برخی روحانی نماها مولانا سنی مذهب بوده و با این اندیشه مخاطب این سروده علی نیست

در دوره دبیرستان آموزگار ادبیاتی داشتیم که می گفت برای عارفان بزرگ مذهب تنها و تنها عشق است و بس

1402/06/01 13:09
Mh Gh

این دو نفر کلی زور زدن که بگن عاشق شید .عشق بی منظور . آن موقع ندای خدا را همیشه در سینه هاتون خواهید داشت . خدا خود عشق است . بخاطر اینکه هیچ وقت منطق خدا تو کت خیلی ها نمیره . تنها فرق آدمها با بقیه موجودات تجربه عشق هست . هر کسی خودش یک دنیاست و نیاز به کسی ندارد

1402/06/16 06:09
سفید

 

این شعر شراب ناب است...

 

1402/06/21 10:09
سهیلا ن

وقتی مهر کسی در قلب بیفتد، هر شعر و ترانه ای انسان را یاد او می اندازد. من با اولین بار شنیدن این شعر، حضرت حق تبارک تعالی به نظرم آمد و بس. هرچند صفات انسانی هم در این شعر وجود دارد. مگر در اشعار حافظ و دیگر بزرگان شعر و عرفان کم دیده ایم که تجربه ای عرفانی با صفاتی مادی و ملموس به وصف درآمده است. اما اینکه مولانا برای شمس گفته یا خدا نمی دانم و به ذهن و قلب شاعر دسترسی ندارم. اما می توان از طریق علوم جدید زبانشناسی و تفسیر و مطالعه شعر به منظور شاعر نزدیک تر شد که باز هم به قطع نمی توان نظر داد. برای من مخاطب اهمیتی ندارد مقصود شاعر. من خود هرچه برمی‌دارم از این شعر آن اهمیت دارد و بس.

1402/08/30 08:10
فرزانه فرزانه

این شعر در وصف خداوند متعال است و اگر کسی آشنایی با عرفا داشته باشه متوجه میشه که دیدگاه عارف به خدواند دیدگاه عاشق به معشوق است و در خیال برای معشوق که همان خداوند است صفات انسانی هم قائل میشه 

آقای چاوشی هم به درستی مخاطب این شعر را درک کردند و اول این ترانه الله اکبر را آورند 

1402/09/09 00:12
Said Abdullah Shirzadi

گذشته از ارادت عزیزان به اهل بیت که عمل حسن است اما محدودیت هایی هم دارد، نخست قرار ندادن اهل بیت مقدمتر از رسول الله(ص)، و در ضمن باید گفت مولانا حنفی و از اهل تسنن بوده و اهل تسنن جز شخص رسول الله توجه خاص به دیگر افراد نمیکنن، چون جز رسول الله دیگران همه مشمول خطا هستند. 

و دیگر اینکه مولانا وقتی مدح کرده بسیار واضح مدح کرده مثلا حضرت عمر رض را بسیار واضح مدح کرده اسمش رو دقیقا گفته. 

منظور این شهر خدا است و اگر کس دیگری می‌بود واضح بیان می‌کرد. یه اشخاص نچسپید و با خدای خوب خود نزدیک شوید. دیگران همه کرده اند.  قرآن ولی هست. 

1403/03/22 23:05
ali asadi kian

کسی که حتی به درجه کمی از وحدت رسیده میتونه اینو درک کنه اون چیزی که مد نظر شاعره،شخصیت یه نفر نیست. بلکه جان و ذاته ک در همه کس یکسانه. فقط افراد شناخت های یکسانی ازش ندارن. کسی مثل حضرت علی ع ک اراده خود را ب شدت تسلیم اون ذات ناب کرده، در واقع ذره ای از اون ذاته ک در این دنیا متجلی شده.پس منظور جناب مولانا ب نظر من عمیق تر از صورت ظاهره

1403/06/16 13:09
دانش‌آموز

مطمئن نیستم شاید بقیه دوستان قبلا به این نکته اشاره کرده باشند ولی این چیزیه که به نظر بنده اومده:

 

وقتی ایشون می‌فرمایند «تویی سور و منم راقص» در واقع انگار مخاطب رو «کل» میدونند و خودشون رو جزئی از اون کل که به وسیله اش معنا یافته. رابطه ی خودش با مخاطب رو مثل یک رقصنده در یک مهمانی می‌دونه. با توجه به اندیشه های «وحدت وجودی» که در بین عارفان فراوان بوده میشه حدس زد که مخاطب ایشون خدا باشه. به نوعی که خودشون، به عنوان یک انسان، جزئی از اون کل دونسته میشن که از برکتش موجودیت یافته، درست مثل رقصِ رقصنده ای که از وجود مهمانی معنا یافته و خودش هم جزی از مهمانیه.

 

به نظرم خطاب به خداوند باشه.

1403/08/11 21:11
امیرعلی داودپور

مولانا این سخن را برای مسیح موعود سروده اند (مروح کردن زندان بر ارواح زندانی کار مسیح است) و خداوند مولانا (شمش یا شمس  ) برای هر کس که بخواهد میخواند. نخست اینکه مولانا حضرت شمس را تجلی شمش که خداوند نور و نورالانوار است میداند (شمش) خداوند کهن سومری و اکدی، خداوند کهن بین النهرین و خدای خورشید بوده است. 

شَمَش (زبان اکدی: šamaš[الف]خدای خورشید در بین‌النهرین باستان بود که پیش از آن به اوتو (زبان سومری: dUTU 𒀭𒌓 «خورشید»[۲]) شناخته می‌شد.

اعتقاد بر این بود که او هر روز هر آنچه در جهان رخ می‌دهد را می‌بیند و به همین دلیل مسئولیت عدالت و محافظت از مسافران را بر عهده داشت. در جایگاه قاضی الهی، می‌توانست با جهان زیرین در ارتباط باشد.

دوم اینکه امیر بی گزند نداریم ، آنکس که گردون را بگرداند به باطل آسیب رساند و این میسر نشود به جز به اصلاح  سوم اینکه عزیزانی که علی ابن ابی طالب را مطلوب مولانا خوانده اند و شخصی در گذشته را میستایند، مولانا این سخن را خطاب به زندگان سروده است و از قضا ایشان را اگر مایل بود مستقیم خطاب میکرد چنانچه قبلا نیز شمس و پیامبر اسلام و برخی دیگر را خطاب فرموده است. 

بسیار سخن برانده اند در باب صواب

بسیار سخن خودش چه باشد جز عذاب

امروز تو رفته ای و من زنده به دهر

فردا بروم من و دگر بوده خطاب

 

پنجم اینکه ، آدمی باید در یک زندگی به قدر خویش برسد و در حد توان خویش گردون را بگرداند. گرداننده گردون مانند گرداننده آسیاب است. یا به رزق، یا به هوا، یا به آب  یا به آتش و یا به قضا.

1403/09/16 10:12
امیرعلی داودپور

در فراخوانی و مرور این شعر ایشان مجددا به حضور و خدمت جناب مولانا رسیدیم.

مطلب زیر در مقاله ای با عنوان غزه یا غزا نوشته شده است، با آن مقدمه به بحث دوزخ گرسنگان خواهیم پرداخت، قبلا در بالابلاگ حکمت ایران مفاهیم ناراکا (دوزخ) و پرتا (ارواح گرسنه ) را توضیح داده بودیم، مفاهیم دوزخ در آیین های گنوسی مانند بودایی به نوعی کارما یعنی پادافره مستقیم عمل میپردازد. یعنی گرسنگی دادن معادل همان گرسنگی کشیدن در جهانهای زیرین (نام دیگر زندگی پس از مرگ) و البته به مدتی نامحدود است. البته با تبیین موضوع مسیح یعنی نجات دهنده ، اینگونه نیست که دوزخ گرسنگی تا ابد بماند. دلیل گرسنگی کشیدن بودا، مسیح و سالکین (از جمله در خان فقر) میتواند گذر از این مرحله روحانی یعنی نجات بخشی به روان کسانی باشد که در فقر و گرسنگی دوزخ فرو افتاده اند.

روح کن دل و جان را، دل تنگ پریشان را

گلستان ساز زندان را، برین ارواح زندانی (مولانا)

به صورت خلاصه ولی پیچیده آن رنج که در غزه مشاهده میشود میتواند گشوده شدن، نجات بخشیدن و همزمان فرو افتادن برخی به دوزخ گرسنگی و گرسنگان باشد.

هرمنوتیک دوزخ های دیگر

آیا دوزخ های جنایت و آدمکشی با دوزخ گرسنگی یکیست؟ میتواند یکی باشد، هولوکاست و نسل کشی غزه به نحو شگفت انگیزی یکسان است ، با متولیانی که از یک سرزمین آمده اند. اعمال یکسانی را مرتکب شده اند و اتفاقا این بار حربه و سلاح جهانی اقتصاد را در دست دارند. زنده هستند ، زندگی میکنند و اسراف میکنند ولی به جهان دیگر یعنی خاورمیانه وارد شده اند. خاورمیانه از لحاظ فکری و معنوی جهان دیگریست که نوعا اعتقاد به الهیات در خون و رگ مردم آن بوده است. تفاوت این الهیات با پیشرفت های تکنولوژیک غربی آنست که خدا در زندگی روزانه مردم حضور دارد و ورود کسانی که از نام خدا سواستفاده کرده اند به این پلاتو و عرصه است. دوزخ های دیگری مانند زامبی ها ، خونخواران، سواستفاده کنندگان از کودکان، متجاوزان و مانند آن نیز قطعا وجود دارد که پیدایش مسیح میتواند ارواح حاضر در آنها را متحول کند و نتایج نوعی آن در زمین به صورتی دیگر دیده میگردد.

شاعران ایرانی و مسیحا

بدین مفتاح کآوردم، گشاده گر نشد مخزن

کلیدی دیگرش سازم، به ترجیعش کنم روشن (مولوی)

خوبان پارسی‌گو، بخشندگان عمرند

ساقی بده بشارت رندان پارسا را (حافظ)

شعرای ایرانی در سیر و تحول روانی و معنوی خود وادی های از جمله فقر و فنا و بدنامی را طی کرده و مفاهیم دوزخ را دانسته اند. این فقر و فنا و بدنامی نه به دلیل بدکاری آنان بلکه به دلیل خاصیت مسیحایی آنان بوده است که طی طریق روان کرده اند. آنان به جایگاهی رسیده اند که ارواح هزاران سال انتظار گذر مسیحایی و نجات بخشی مانند آنان را میکرده اند و فلسفه مهدویت و انتظار نیست همین است. از جمله مفهوم روزه داری و فقر شعرای پارسی نیز همین بوده است. زیرا آن گرسنگی نان مسیحاست.
لزوما ارواح نو شده دوباره نمیتوانند مانند آدمی زندگی کنند (هرچند ممکن است به دلیل شدت نیکی و شدت انوار و رحمت الهی مسیحایی صورت انسانی گیرند) بلکه احتمالا از مرحله فنا به نوعی زندگی نامی ، جمادی، حیوانی بازگردند .

پانوشت» توضیحات در این متون میتواند برداشتی معنوی از مجموعه ای از متون مذهبی ، معنویات و سلوک شاعران و عارفان ایرانی، بودایی و مسیحی باشد و لزوما نمیتوان چنان برداشتی را به ثبوت رساند هرچند ثبوت آن فقط برای پوینده و سالک قابل استناد است (دین شخصیست)