گنجور

بیست و هفتم

ای درد دهنده‌ام دوا ده
تاریک مکن جهان، ضیا ده
درد تو دواست و دل ضریرست
آن چشم ضریر را صفا ده
نومید همی شود بهر غم
نومید شونده را رجا ده
هر دیده که بهر تو بگرید
کحلش کش و نور مصطفی ده
شکرش ده، وانگهیش نعمت
صبرش ده، وانگهش بلا ده
گر جان ز جهان وفا ندارد
از رحمت خویششان وفا ده
خوی تو خوش است، هم خوشی بخش
کار تو عطاست، هم عطا ده
آن نی که دم تو خورد روزی
بازش ز دم خوشت نواده
این قفل تو کردهٔ برین دل
بفرست کلید و دلگشا ده
کس طاقت خشم تو ندارد
این خشم ببر عوض رضا ده
غم منکر بس نکیر آمد
زومان بستان به آشنا ده
رحم آر برین فغان و تشنیع
ورنه کنمش قرین ترجیع
چون باخبری ز هر فغانی
زین حالت آتشین، امانی
مهمان من آمدست اندوه
خون ریز و درشت میهمانی
یک لقمه کند هزار جان را
کی داو، دهد به نیم جانی
هر سیلی او چو ذوالفقاری
هر نکتهٔ او یکی سنانی
زو تلخ شده دهان دریا
چون تلخ شد آنچنان دهانی؟!
دریاچه بود؟! که از نهیبش
پوشید کبود، آسمانی
ماییم سرشتهٔ نوازش
پروردهٔ نازنین جهانی
خو کرده به سلسبیل و تسنیم
با ساقی چون شکرستانی
با جمع شکر لبان رقاص
هر لحظه عروسیی و خوانی
این عیش و طرب دریغ باشد
کاشفته شود به امتحانی
حیفست که مجلس لطیفان
ناخوش شود از چنین گرانی
ترجیع سوم رسید یارا
هم بر سر عیش آر ما را
در چاه فتاد دل، برآرش
بیچاره و منتظر مدارش
ور وعده دهیش تا به فردا
امروز بسوزد این شرارش
بخشای برین اسیر هجران
بر جان ضعیف بی‌قرارش
هرچند که ظالمست و مجرم
مظلوم و شکسته دل شمارش
گشتست چو لاله غرقهٔ خون
گشتست چو زعفران عذارش
خواهد که به پیش تو بمیرد
اینست همیشه کسب و کارش
یاری دگری کجا پسندد
آن را که خدا بدست یارش؟
آن را که بخواندهٔ تو روزی
مسپار بدست روزگارش
هرچند به زیر کوه غم ماند
اندیشهٔ تست یار غارش
امسال چو ماه می‌گدازد
می‌آید یاد وصل پارش
راهی بگشا درین بیابان
ماهی بنما درین غبارش
گر شرح کنم تمام پیغام
می‌مانم از شراب و از جام

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: ترجیع بند
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای درد دهنده‌ام دوا ده
تاریک مکن جهان، ضیا ده
هوش مصنوعی: ای کسی که به من درد می‌دهی، درمانم کن. جهان را تاریک مگذار، بلکه روشنی بده.
درد تو دواست و دل ضریرست
آن چشم ضریر را صفا ده
هوش مصنوعی: درد تو درمانی است و دل بی‌نور، باید به آن چشم بی‌نور روشنی ببخشی.
نومید همی شود بهر غم
نومید شونده را رجا ده
هوش مصنوعی: اگر کسی به خاطر غم و اندوه ناامید شود، به او امید بدهید.
هر دیده که بهر تو بگرید
کحلش کش و نور مصطفی ده
هوش مصنوعی: هر چشمی که به خاطر تو اشک بریزد، سرمه‌اش را بکش و نور محمد (ص) را به او ببخش.
شکرش ده، وانگهیش نعمت
صبرش ده، وانگهش بلا ده
هوش مصنوعی: او را سپاسگذار باش، بعد از آن به او نعمت صبر عطا کن، و پس از آن بلا را به او بده.
گر جان ز جهان وفا ندارد
از رحمت خویششان وفا ده
هوش مصنوعی: اگر جان از جهان وفاداری ندارد، پس او را از رحمت خود وفاداری عطا کن.
خوی تو خوش است، هم خوشی بخش
کار تو عطاست، هم عطا ده
هوش مصنوعی: خوی تو زیباست و خوشحالی تو از لطفی است که هم به خودت برمی‌گردد و هم به دیگران.
آن نی که دم تو خورد روزی
بازش ز دم خوشت نواده
هوش مصنوعی: آن نی که روزی از تو صدایی می‌گرفت، روزی به خاطر صدای خوب تو دوباره به زندگی می‌آید.
این قفل تو کردهٔ برین دل
بفرست کلید و دلگشا ده
هوش مصنوعی: این قلب من قفل شده است، لطفاً کلید و راهی برای گشایش آن بفرست.
کس طاقت خشم تو ندارد
این خشم ببر عوض رضا ده
هوش مصنوعی: هیچ‌کس توان تحمل خشم تو را ندارد، پس به جای آنکه خشمگین شوی، بهتر است رضایت بدهی.
غم منکر بس نکیر آمد
زومان بستان به آشنا ده
هوش مصنوعی: غم من به اندازه‌ای زیاد شده که به شدت آزاردهنده است. ای دوستان نزدیک، این درد را از من بگیرید.
رحم آر برین فغان و تشنیع
ورنه کنمش قرین ترجیع
هوش مصنوعی: به من رحم کن و به این ناله و سرزنش کاری مکن، وگرنه او را به حال خود رها خواهم کرد تا برای همیشه تکرار شود.
چون باخبری ز هر فغانی
زین حالت آتشین، امانی
هوش مصنوعی: زمانی که از هر فریاد و صدای حزین مطلع باشی، در این وضعیت آتشین، تو را به آرامش دعوت می‌کنند.
مهمان من آمدست اندوه
خون ریز و درشت میهمانی
هوش مصنوعی: مهمان من با حالتی سنگین و اندوه بار در اینجا حضور دارد و جو سنگینی بر فضای مهمانی حاکم است.
یک لقمه کند هزار جان را
کی داو، دهد به نیم جانی
هوش مصنوعی: یک لقمه می‌تواند جان‌های زیادی را nourished کند، اما فقط به کسی که ارزشش را داشته باشد، داده می‌شود.
هر سیلی او چو ذوالفقاری
هر نکتهٔ او یکی سنانی
هوش مصنوعی: هر سیلی که او (به کسی) می‌زند مانند ضربهٔ ذوالفقار (شمشیر علی) اثرگذار و قوی است و هر نکته‌ای که او می‌گوید، همانند سنان (نکته‌ای عمیق و حکیمانه) اهمیت و عمق خاصی دارد.
زو تلخ شده دهان دریا
چون تلخ شد آنچنان دهانی؟!
هوش مصنوعی: دریا که به تلخی دچار شده، چگونه می‌تواند از آن دهانی تلخ برآورد؟
دریاچه بود؟! که از نهیبش
پوشید کبود، آسمانی
هوش مصنوعی: آیا دریاچه‌ای وجود داشت؟! که با فریادش آسمان را به رنگ آبی درآورد.
ماییم سرشتهٔ نوازش
پروردهٔ نازنین جهانی
هوش مصنوعی: ما هستیم که از لطافت و محبت پرورده شده‌ایم و وجود ما در دل زیبایی‌های جهان شکل گرفته است.
خو کرده به سلسبیل و تسنیم
با ساقی چون شکرستانی
هوش مصنوعی: شخصی که به نوشیدنی های شیرین و خوشمزه عادت کرده، با ساقی مانند کسی است که در سرزمینی با طعم شیرین و لذت بخش زندگی می‌کند.
با جمع شکر لبان رقاص
هر لحظه عروسیی و خوانی
هوش مصنوعی: هر لحظه می‌رقصند و شادی می‌کنند، چرا که با خوشحالی و محبت در کنار هم جمع شده‌اند و شادی را جشن می‌گیرند.
این عیش و طرب دریغ باشد
کاشفته شود به امتحانی
هوش مصنوعی: این شادی و خوشی، افسوس که با آزمون و آزمایش از بین می‌رود.
حیفست که مجلس لطیفان
ناخوش شود از چنین گرانی
هوش مصنوعی: نباید مجلس خوش و باصفای افراد خوش‌ذوق به خاطر سنگینی بار مشکلات و ناگواری‌ها خراب شود.
ترجیع سوم رسید یارا
هم بر سر عیش آر ما را
هوش مصنوعی: دوست عزیز، اکنون وقت آن است که با شادی و خوشی به ما بپیوندی و لحظات خوشی را با هم سپری کنیم.
در چاه فتاد دل، برآرش
بیچاره و منتظر مدارش
هوش مصنوعی: دل در چاه افتاده و بیچاره است، بنابراین نباید منتظر او بمانید.
ور وعده دهیش تا به فردا
امروز بسوزد این شرارش
هوش مصنوعی: اگر به من وعده‌ای بدهی که تا فردا برسانی، امروز باید با آتش این انتظار بسوزم.
بخشای برین اسیر هجران
بر جان ضعیف بی‌قرارش
هوش مصنوعی: ای پروردگار، به این فرد ناتوانی که در غم دوری و جدایی به سر می‌برد، رحم کن و او را مورد لطف و بخشش خود قرار ده.
هرچند که ظالمست و مجرم
مظلوم و شکسته دل شمارش
هوش مصنوعی: با وجود اینکه بدی و گناهی از او سر زده، اما باید او را به عنوان فردی مورد ظلم و آسیب دیده در نظر بگیری.
گشتست چو لاله غرقهٔ خون
گشتست چو زعفران عذارش
هوش مصنوعی: چشم‌ها به شدت پر از اشک و اندوه است، مانند لاله‌ای که در خون غرق شده است. حالت چهره‌اش شبیه زعفران است که زیبایی خاصی دارد.
خواهد که به پیش تو بمیرد
اینست همیشه کسب و کارش
هوش مصنوعی: این شخص آرزو دارد که همیشه در کنار تو باشد و حتی اگر برایش لازم باشد، جان خود را فدای تو کند. زندگی او به این ارتباط بستگی دارد و همواره به خاطر تو تلاش می‌کند.
یاری دگری کجا پسندد
آن را که خدا بدست یارش؟
کسی که خدا یارش «بوده است» (بُدست)
آن را که بخواندهٔ تو روزی
مسپار بدست روزگارش
هوش مصنوعی: هرگز کارهای خود را به تقدیر و سرنوشت نسپار، زیرا ممکن است به بدی تمام شود.
هرچند به زیر کوه غم ماند
اندیشهٔ تست یار غارش
هوش مصنوعی: اگرچه در زیر بار سنگین غم به فکر تو هستم، اما یار و دوست تو در کنار من است.
امسال چو ماه می‌گدازد
می‌آید یاد وصل پارش
هوش مصنوعی: امسال، وقتی که انگور در حال رسیدن به‌تلخی است، یادآوری می‌شود که وصال معشوق چقدر شیرین و دل‌نشین بوده است.
راهی بگشا درین بیابان
ماهی بنما درین غبارش
هوش مصنوعی: در این بیابان وسیع، راهی را باز کن تا ماهی را در این اوضاع غبارآلود نشان دهی.
گر شرح کنم تمام پیغام
می‌مانم از شراب و از جام
هوش مصنوعی: اگر بخواهم تمام پیامم را توضیح دهم، از شراب و جام به دور می‌افتم و نمی‌توانم از آنها لذت ببرم.

حاشیه ها

1393/02/02 00:05
ناز بانو

آن را که خدا بدست یارش ، فکر کنم درست باشه