گنجور

بیست و یکم

هله، رفتیم و گرانی ز جمالت بردیم
روی ازینجا به جهانی عجبی آوردیم
دوست یک جام پر از زهر چو آورد به پیش
زهر چون از کف او بود، به شادی خوردیم
گفت: « خوش باش که بخشیمت صدجان دگر
ما کسی را به گزافه ز کجا آزردیم؟! »
گفتم: « ابحان چو توی از تن ما جان خواهد
گر درین داد، بپیچیم یقین نامردیم »
ما نهالیم، بروییم، اگر در خاکیم
شاه با ماست چه باکست اگر رخ زردیم؟!
بدرون بر فلکیم و به بدن زیر زمین
به صفت زنده شدیم ارچه به صورت مردیم
چونک درمان جوان طالب دردست و سقم
ما ز درمان بپریدیم و حریف دردیم
جان چو آئینهٔ صافی است، برو تن گردیست
حسن در ما ننماید چو به زیر گردیم
این دو خانه‌ست دو منزل به یقین ملک ویست
خدمت نو کن و شاباش که خدمت کردیم
چون بیامد رخ تو بر فرس دل شاهیم
چون بیامد قدحت، صاف شویم ار دردیم
می دهنده چو توی، فخر همه مستانیم
پرورنده چو توی، زفت شویم ار خردیم
هین به ترجیع بگو شرح زبان مرغان
گر نگویی به زبان، شرح کنش از ره جان
در جهان آمد و روزی دو به ما رخ بنمود
آنچنان زود برون شد که ندانم که کی بود
گفتم: « از بهر خدا ای سره مهمان عزیز
اینچنین زود کنی معتقدان را بدرود؟ »
گفت: « کس دید درین عالم یک روز سپید
که سیاه آبه نباریدش ازین چرخ کبود؟ »
از برای کشش ما و سفر کردن ما
پیک بر پیک همی آید از آن اصل وجود
هر غم و رنج که اندر تن ودر دل آید
می‌کشد گوش شما را به وثاق موعود
نیم عمرت به شکایت شد و نیمی در شکر
حمد و ذم را بهل و رو به مقام محمود
چه فضولی تو؟ که این آمد و آن بیرون شد
کارافزایی تو غیر ندامت نفزود
پای در باغ خرد نه، به طلب امن و خلاص
سربنه، پای بکش زیر درختان مرود
باد امرود همی ریزد اگر نفشانی
می‌فتد در دهن هرکی دهان را بگشود
این بود رزق کریمی که وفادار بود
که ز دست و دهن تو نتوانندربود
قایمم مات نیم، تا بنگویند که مرد
که چه کوتاه قیامست و درازست سجود
شرح این زرق که پاکست ز ظلم و توزیع
گوش را پهن گشا تا شنوی در ترجیع
همچو گل خنده‌زنان از سر شاخ افتادیم
هم بدان شاه که جان بخشد، جان را دادیم
آدمی از رحم صنع دوباره زاید
این دوم بود که مادر دنیا زادیم
تو هنوز ای که جنینی بنبینی ما را
آنک زادست ببیند که کجا افتادیم
نوحه و درد اقارب خلش آن رحم است
او چه داند که نمردیم و درین ایجادیم
او چه داند که جهان چیست، که در زندانیست
همه دان داند ما را که درین بغدادیم
یاد ما گر بکنی هم به خیالی نگری
نه خیالیم، نه صورت نه زبون بادیم
لیک ما را چو بجویی سوی شادیها جو
که مقیمان خوش آباد جهان شادیم
پیشهٔ ورزش شادی ز حق آموخته‌ایم
اندر آن نادره افسون چو مسیح استادیم
مردن و زنده‌شدن هر دو وثاق خوش ماست
عجبی‌وار نترسیم، خوش و منقادیم
رحما بینهم آید، همچون آییم
چو اشداء علی الکفر بود، پولادیم
هر خیالی که تراشی ز یکی تا به هزار
هم عدد باشد، و می‌دانک برون ز اعدادیم
از پی هر طلب تو عوضی از شاه است
همچو عطسه که پیش یرحمک‌الله است
شربت تلخ بنوشد خرد صحت جو
شربتی را تو چه گویی که خوش است و دارو؟
عاشقان از صنم خویش دو صد جور کشند
چون بود آن صنمی که حسن است و خوش‌خو؟
در چنین دوغ فتادی که ندارد پایان
منگر واپس، وز هر دو جهان دست بشو
این شب قدر چنانست که صبحش ندمد
گشت عنوان برات تو رجال صد قوا
چو از این بحر برون رفتنت اومید نماند
احمقی باشد ازین پس طلب خنب و سبو
ز آسمان آید این بخت، نه از عالم خاک
کار اقبال و ستاره‌ست، نه کار بازو
چون چنین روی بدیدی نظرت روشن شد
پشت را باز شناسد نظر تو از رو
هر کرا آخر کار این سبقت خواهد بود
هم ز اول بود او شیفته و سوداخو
صدفی باشد گردان به هوای گوهر
سینه‌اش باز شود بیند در خود لولو
جعد خود را چو بیند بکند ترک کلاه
خانه چون یافته شد، بیش نگوید: « کوکو »
جوزها گرچه لطیفند و یقین پر مغزند
بشکن و مغز برون آور و ترجیع بگو
گرچه بی‌عقل بود، عقل شد او را هندو
ورچه بی‌روی بود او بگذشت از بارو

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: ترجیع بند
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

هله، رفتیم و گرانی ز جمالت بردیم
روی ازینجا به جهانی عجبی آوردیم
هوش مصنوعی: بیایید برویم، زیبایی تو ما را واداشت تا از اینجا به دنیای شگفت‌انگیزی برویم.
دوست یک جام پر از زهر چو آورد به پیش
زهر چون از کف او بود، به شادی خوردیم
هوش مصنوعی: دوست یک جام پر از زهر را برای ما آورد و وقتی که زهر در دست او بود، ما با خوشحالی آن را نوشیدیم.
گفت: « خوش باش که بخشیمت صدجان دگر
ما کسی را به گزافه ز کجا آزردیم؟! »
هوش مصنوعی: او گفت: «خوشحال باش، چون ما برای تو صد جان دیگر هم می‌دهیم. ما هیچ‌کس را بی‌دلیل آزرده نکرده‌ایم.»
گفتم: « ابحان چو توی از تن ما جان خواهد
گر درین داد، بپیچیم یقین نامردیم »
هوش مصنوعی: گفتم: «اگر تو به خاطر ما جانت را فدای ما کنی، پس ما نیز بدون شک نامرد خواهیم بود اگر در این شرایط بی‌تفاوت بمانیم.»
ما نهالیم، بروییم، اگر در خاکیم
شاه با ماست چه باکست اگر رخ زردیم؟!
هوش مصنوعی: ما مانند نهال‌هایی هستیم که در حال رشد و نمو هستیم. اگر حتی در خاک باشیم و شرایط سختی داشته باشیم، باز هم با وجود شاه برابریم و نگران نیستیم، حتی اگر چهره‌امان زرد و رنگ‌پریده باشد.
بدرون بر فلکیم و به بدن زیر زمین
به صفت زنده شدیم ارچه به صورت مردیم
هوش مصنوعی: ما در آسمان زندگی می‌کنیم و در دل زمین نیز حضور داریم. اگرچه در ظاهر مرده به نظر می‌رسیم، اما به واقع زنده‌ایم.
چونک درمان جوان طالب دردست و سقم
ما ز درمان بپریدیم و حریف دردیم
هوش مصنوعی: زمانی که جوانی که به دنبال درمان است، به درد و بیماریش می‌رسد، ما از درمان فرار کرده و به دوستی با درد روی آورده‌ایم.
جان چو آئینهٔ صافی است، برو تن گردیست
حسن در ما ننماید چو به زیر گردیم
هوش مصنوعی: جان مانند یک آیینهٔ روشن و بی‌نقص است، اما زیبایی واقعی در ما نشان داده نمی‌شود مگر اینکه غبار از آن بزداییم.
این دو خانه‌ست دو منزل به یقین ملک ویست
خدمت نو کن و شاباش که خدمت کردیم
هوش مصنوعی: این دو خانه متعلق به اوست، بنابراین به او خدمت کن و جشن بگیر که ما به او خدمت کرده‌ایم.
چون بیامد رخ تو بر فرس دل شاهیم
چون بیامد قدحت، صاف شویم ار دردیم
هوش مصنوعی: وقتی چهره تو بر دل شاه نمایان می‌شود، مانند اسب زین شده‌ایم. وقتی قیافه‌ات ظاهر می‌شود، اگر هم دردی داشته باشیم، به آرامش می‌رسیم.
می دهنده چو توی، فخر همه مستانیم
پرورنده چو توی، زفت شویم ار خردیم
هوش مصنوعی: اگر تو به ما نوشیدنی می‌دهی، ما هم افتخار می‌کنیم که مستانی هستیم. اگر تو ما را پرورش می‌دهی، حتی اگر خردمند باشیم، باز هم دچار خوشحالی و شادی خواهیم شد.
هین به ترجیع بگو شرح زبان مرغان
گر نگویی به زبان، شرح کنش از ره جان
هوش مصنوعی: اینجا به یادداشت شو، از زبان پرندگان توضیح بده. اگر نمی‌توانی به زبان خودشان بگویی، پس از دل و احساس خودت درباره‌اش صحبت کن.
در جهان آمد و روزی دو به ما رخ بنمود
آنچنان زود برون شد که ندانم که کی بود
هوش مصنوعی: انسانی به دنیا آمد و روزی بر ما ظاهر شد، به اندازه‌ای زود از این دنیا رفت که نمی‌دانم چه زمانی بود.
گفتم: « از بهر خدا ای سره مهمان عزیز
اینچنین زود کنی معتقدان را بدرود؟ »
هوش مصنوعی: من گفتم: «به خاطر خدا، ای مهمان گرامی، چرا اینقدر زود می‌خواهی کسانی را که به تو ایمان دارند، ترک کنی؟»
گفت: « کس دید درین عالم یک روز سپید
که سیاه آبه نباریدش ازین چرخ کبود؟ »
هوش مصنوعی: او گفت: «کسی را نمی‌توان یافت که در این دنیا یک روز کاملاً روشن و بدون بارش سیاه از آسمان را تجربه کرده باشد.»
از برای کشش ما و سفر کردن ما
پیک بر پیک همی آید از آن اصل وجود
هوش مصنوعی: برای اینکه ما به سفر برویم و به پیش‌رفت کنیم، پیام‌آوران از منبع وجود همواره به ما می‌رسند.
هر غم و رنج که اندر تن ودر دل آید
می‌کشد گوش شما را به وثاق موعود
هوش مصنوعی: هر غم و رنجی که به انسان فشار می‌آورد، همچون زنجیری گردن شما را به سرنوشت و وعده‌ای که در آینده برایتان مقدر شده است، می‌کشد و متصل می‌کند.
نیم عمرت به شکایت شد و نیمی در شکر
حمد و ذم را بهل و رو به مقام محمود
هوش مصنوعی: نیمه‌ای از عمرت را به شکایت و گلایه گذرانده‌ای و نیمه دیگر را در شکرگزاری و ستایش. نه به بدی‌ها فکر کن و نه به خوب‌ها، به سوی مقام والای حقیقت برو.
چه فضولی تو؟ که این آمد و آن بیرون شد
کارافزایی تو غیر ندامت نفزود
هوش مصنوعی: چرا دخالت می‌کنی؟ که این به جایی آمد و آن از جایی خارج شد. کار تو تنها باعث افزایش دردسر و پشیمانی نشده است.
پای در باغ خرد نه، به طلب امن و خلاص
سربنه، پای بکش زیر درختان مرود
هوش مصنوعی: به باغ دانش و خرد برو و به دنبال آرامش و رهایی بگرد. نگذار که بیهودگی تو را از تلاش برای یادگیری و رشد دور کند.
باد امرود همی ریزد اگر نفشانی
می‌فتد در دهن هرکی دهان را بگشود
هوش مصنوعی: اگر باد امرود وزیدن بگیرد و میوه‌ها بر زمین بریزد، هرکسی که دهانش را باز کند، می‌تواند آن‌ها را بچشد و لذت ببرد.
این بود رزق کریمی که وفادار بود
که ز دست و دهن تو نتوانندربود
هوش مصنوعی: این عبارت به این معناست که این نعمت، از جانب شخصی بزرگوار و وفادار است که هیچ کس نمی‌تواند آن را از تو بگیرد یا در آن دخالت کند.
قایمم مات نیم، تا بنگویند که مرد
که چه کوتاه قیامست و درازست سجود
هوش مصنوعی: در حال حاضر در وضعیت خاصی قرار دارم و نمی‌خواهم کسی درباره‌ام قضاوت کند. فقط به این موضوع فکر می‌کنم که آدمی که در حال ایستادن است، ممکن است از نظر ظاهر به نظرش بیاید که ایستادنش کوتاه و نشستن یا سجود کردنش طولانی است.
شرح این زرق که پاکست ز ظلم و توزیع
گوش را پهن گشا تا شنوی در ترجیع
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که زیبایی و روشنی حقیقی از ظلم و ناپاکی دور است. بنابراین به گوش خود گوش دِه و آماده شنیدن حقیقت و زیبایی‌های واقعی باش.
همچو گل خنده‌زنان از سر شاخ افتادیم
هم بدان شاه که جان بخشد، جان را دادیم
هوش مصنوعی: ما مانند گلی که با خنده از شاخه می‌افتد، به زمین افتاده‌ایم و جان خود را فدای همان شاهی کرده‌ایم که می‌تواند جان را ببخشد.
آدمی از رحم صنع دوباره زاید
این دوم بود که مادر دنیا زادیم
هوش مصنوعی: انسان بار دیگر از آغوش آفرینش زاده می‌شود و این بار دوم است که از مادر دنیا متولد می‌شود.
تو هنوز ای که جنینی بنبینی ما را
آنک زادست ببیند که کجا افتادیم
هوش مصنوعی: تو هنوز در مرحله‌ای هستی که نمی‌توانی ما را ببینی، اما زمانی خواهد رسید که فرزند جدیدی به دنیا بیاید و ببیند ما کجا قرار داریم.
نوحه و درد اقارب خلش آن رحم است
او چه داند که نمردیم و درین ایجادیم
هوش مصنوعی: شکایت و مصیبت نزدیکان او را نمی‌فهمد که ما در این دنیا به حیات ادامه داده‌ایم و از آن دچار رنج و درد هستیم.
او چه داند که جهان چیست، که در زندانیست
همه دان داند ما را که درین بغدادیم
هوش مصنوعی: او چه می‌داند که دنیا چیست، در حالی که خودش در زندان است، اما همه کسانی که آگاهند می‌دانند که ما در بغداد هستیم.
یاد ما گر بکنی هم به خیالی نگری
نه خیالیم، نه صورت نه زبون بادیم
هوش مصنوعی: اگر به یاد ما بیفتی و در خیالت ما را تصور کنی، باید بدانی که ما نه خیالی هستیم، نه صورتی داریم و نه زبانی داریم؛ ما همچون نسیم هستیم.
لیک ما را چو بجویی سوی شادیها جو
که مقیمان خوش آباد جهان شادیم
هوش مصنوعی: اما اگر به دنبال شادی هستی، ما را پیدا کن، زیرا ساکنان خرم و شاداب جهان ما هستیم.
پیشهٔ ورزش شادی ز حق آموخته‌ایم
اندر آن نادره افسون چو مسیح استادیم
هوش مصنوعی: ما شغل شادی را از حقیقت آموخته‌ایم و در این راه، مانند مسیح به مهارت و توانایی رسیده‌ایم.
مردن و زنده‌شدن هر دو وثاق خوش ماست
عجبی‌وار نترسیم، خوش و منقادیم
هوش مصنوعی: زندگی و مرگ هر دو برای ما جالب و شیرین هستند، بنابراین از آن‌ها نترسیدیم و با آرامش و تسلیم به این روند ادامه می‌دهیم.
رحما بینهم آید، همچون آییم
چو اشداء علی الکفر بود، پولادیم
هوش مصنوعی: رحمت و محبت در میان آنان حاکم می‌شود، درست مانند اینکه ما در برابر کفر، سخت و مقاوم هستیم، مانند پولاد.
هر خیالی که تراشی ز یکی تا به هزار
هم عدد باشد، و می‌دانک برون ز اعدادیم
هوش مصنوعی: هر تصوری که خلق کنی، از یک تا هزار، عددی است، و می‌دانی که ما فراتر از اعداد هستیم.
از پی هر طلب تو عوضی از شاه است
همچو عطسه که پیش یرحمک‌الله است
هوش مصنوعی: هر چه را که بخواهی به دنبال آن، به نوعی مانند عطسه‌ای است که پیش از گفتن "یرحمک‌الله" انجام می‌شود. یعنی وقتی که به دنبال چیز ارزشمندی می‌گردی یا از کسی چیزی می‌طلبی، باید توجه داشته باشی که آنچه به دست می‌آوری، ممکن است از طرف کسی مهم‌تر باشد.
شربت تلخ بنوشد خرد صحت جو
شربتی را تو چه گویی که خوش است و دارو؟
هوش مصنوعی: افراد عاقل برای بهبود وضعیت خود گاهی مجبورند چیزهای ناخوشایند را تحمل کنند، حتی اگر آن چیز تلخ و ناخوشایند باشد. تو چه می‌دانی که در ظاهر تلخ ممکن است در واقع دارویی برای سلامتی باشد؟
عاشقان از صنم خویش دو صد جور کشند
چون بود آن صنمی که حسن است و خوش‌خو؟
هوش مصنوعی: عاشقان برای جلب توجه و عشق معشوق خود، انواع و اقسام سختی‌ها و فداکاری‌ها را متحمل می‌شوند. حال به این فکر کنید که آن معشوق زیبا و خوش‌خلق چگونه انسانی است که این همه تلاش را می‌طلبد.
در چنین دوغ فتادی که ندارد پایان
منگر واپس، وز هر دو جهان دست بشو
هوش مصنوعی: در چنین وضعیتی قرار گرفتی که هیچ پایانی برای آن نیست. به گذشته نگاه نکن و از هر دو جهان، یعنی از وابستگی به دنیا و آخرت، جدا شو.
این شب قدر چنانست که صبحش ندمد
گشت عنوان برات تو رجال صد قوا
هوش مصنوعی: این شب قدر به قدری خاص است که وقتی صبح می‌شود، دیگر نخواهد تابید. در این شب، نشانه‌ها و دلایل قوت و قدرت تو، مانند یک سند معتبر در دست قدرت‌مندان است.
چو از این بحر برون رفتنت اومید نماند
احمقی باشد ازین پس طلب خنب و سبو
هوش مصنوعی: وقتی که امیدی به خروج تو از این دریا وجود نداشته باشد، پس کسی نادان است که همچنان به دنبال نمی‌دانم چه چیزهای بی‌فایده باشد.
ز آسمان آید این بخت، نه از عالم خاک
کار اقبال و ستاره‌ست، نه کار بازو
هوش مصنوعی: این بخت و اقبال از آسمان و تقدیر الهی نشأت می‌گیرد و نه از دنیای مادی و تلاش‌های انسانی. یعنی موفقیت و شانس به عوامل معنوی و سرنوشت وابسته‌تر است تا به زحمت و تلاش صرف.
چون چنین روی بدیدی نظرت روشن شد
پشت را باز شناسد نظر تو از رو
هوش مصنوعی: وقتی چنین چهره‌ای را می‌بینی، دیدگاه تو روشن می‌شود و می‌توانی با نگاهت گذشته را نیز بشناسی.
هر کرا آخر کار این سبقت خواهد بود
هم ز اول بود او شیفته و سوداخو
هوش مصنوعی: هر کسی که در نهایت به موفقیتی دست یابد، در واقع از همان ابتدا به آن چیزی که دوست داشته علاقه‌مند بوده و برای رسیدن به آن تلاش کرده است.
صدفی باشد گردان به هوای گوهر
سینه‌اش باز شود بیند در خود لولو
هوش مصنوعی: صدف به خاطر جواهر درونش، گردان می‌شود و وقتی باز می‌شود، درون خود مروارید را می‌بیند.
جعد خود را چو بیند بکند ترک کلاه
خانه چون یافته شد، بیش نگوید: « کوکو »
هوش مصنوعی: وقتی که کسی جعد و حالت موی خود را ببیند، به خاطر زیبایی‌اش کلاه را از سر برمی‌دارد. وقتی به خانه‌ای می‌رسد که قبلاً پیدا کرده، دیگر نیازی نیست که زیاد صحبت کند و فقط به آرامی می‌گوید: «کوکو».
جوزها گرچه لطیفند و یقین پر مغزند
بشکن و مغز برون آور و ترجیع بگو
هوش مصنوعی: هرچند که گردوها نرم و ظریف هستند و به خوبی پر از مغز، آنها را بشکن و مغز را خارج کن و به سرود و آهنگ بپرداز.
گرچه بی‌عقل بود، عقل شد او را هندو
ورچه بی‌روی بود او بگذشت از بارو
هوش مصنوعی: اگرچه او بی‌عقل بود، اما حالا به عقل و درک رسیده و به مانند هندوها (که به خدمت علم و دانش معروفند) درآمده است. و اگرچه او بی‌روی (بی‌چهره و نازیبا) بود، اما از موانع و مشکلات عبور کرده است.

حاشیه ها

1392/01/11 11:04
علی

این بیت: آدمی از رحم صنع ...، پاره‌ی دومش چنین درست است: این دوم بود که از مادر دنیا زادیم.