گنجور

رباعی شمارهٔ ۹۸۲

دلدار چنان مشوش آمد که مپرس
هجرانش چنان پر آتش آمد که مپرس
گفتم که مکن گفت مکن تا نکنم
این یک سخنم چنان خوش آمد که مپرس

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعل (وزن رباعی)
قالب شعری: رباعی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دلدار چنان مشوش آمد که مپرس
هجرانش چنان پر آتش آمد که مپرس
هوش مصنوعی: دلبر به حدی مضطرب و نگران است که هیچ کس نپرسد. جدایی او به قدری سوزان و دردناک است که باز هم کسی نمی‌خواهد از آن بپرسد.
گفتم که مکن گفت مکن تا نکنم
این یک سخنم چنان خوش آمد که مپرس
هوش مصنوعی: من گفتم که این کار را نکن و او گفت که نکن تا من هم انجام ندهم. این حرفی که زدم آن‌قدر برایم دلپذیر و خوشایند بود که نیازی به پرسیدن در موردش نیست.

حاشیه ها

1399/04/06 13:07
جباری

تصور می‌کنم ، «مکن» و «نکنم» در مصرع سوم این رباعی باید به ضمّ کاف خوانده شوند. متعلق آن هم هجران است. یعنی دوری نکن، تا دوری نکنم.