رباعی شمارهٔ ۸۴
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خوانش ها
رباعی شمارهٔ ۸۴ به خوانش بهناز شکوهی
حاشیه ها
5770
اندیشه و غم را نبود هستی و تاب/آنجا که شرابست و ربابست و کباب., عیش ابدی نوش کنید ای اصحاب/چون سبزه و گل نهید لب بر لب آب
وای که جهان گلستان میشد وانسان بهشتی ابدی وآن هم بهشت واقعی ونه آن بهشت مادی که بسیار مومنینی که به بهشت وپاداش الهی ایمان دارد برآوردن روئیاهای بشری خود را بهشت پندارد و مولانا مثال ساده کلیه مخلوقات چون گل وسبزه را گوید که عاشقی میکنند و با عاشقی وعشق خدا لب بر لب او( که خداوند هم عشق درون آنها و هم آتش نیاز تن همه عاشقان خود را از آغاز تا امروز برآورده نموده و خواهد نمود. مولانا فرموده که برای درک هستی و ارزش جوهر ناب انسان خداوند همه را درون دل انسان یا روح بشر قرارداده و تمام موجودات با اندیشه دل خود یا عاشقی تنها به سوی خدا میروند ولی انسان بدلیل تفکر کردن بتدریج اختیار خود را از دل به اندیشه خود سپرده و افکار او وی را از انسانیت و روح خدائی خود دور میکند که چون تمام جهان هستی با قوانین تابت الهی بسوی تعالی میروند انسان با اندیشیدن خود راه غیر حق رفته که قطعا اورا نابود خواهد کرد
... .. . عشق است که میخواتد ما ساکت و خاموشیم یا حق
دو بیت اول بسیار زیبا هست ...واقعا محوش شدم ...