گنجور

رباعی شمارهٔ ۵۹۰

بی‌بحر صفا گوهر ما سنگ آمد
بی‌جان جهان جان و جهان تنگ آمد
چون صحبت دوست صیقل جان و دلست
در جان گیرش که رافع زنگ آمد

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعل (وزن رباعی)
قالب شعری: رباعی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بی‌بحر صفا گوهر ما سنگ آمد
بی‌جان جهان جان و جهان تنگ آمد
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر این است که در محیطی بی‌خبر از آرامش و صفا، ارزش و زیبایی وجود ما مانند سنگی بی‌فایده می‌شود و در جهانی که عاری از زندگی و انرژی است، به نظر می‌رسد جان و زندگی بسیار محدود و محصور شده‌اند.
چون صحبت دوست صیقل جان و دلست
در جان گیرش که رافع زنگ آمد
هوش مصنوعی: صحبت با دوست باعث می‌شود که جان و دل آدم جلا پیدا کند، بنابراین باید این صحبت را در جان خود حفظ کنیم چون آن، زنگارهایی را که بر دل نشسته است، از بین می‌برد.