رباعی شمارهٔ ۴۴
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
حاشیه ها
در جای تو جانیست (جانی است). شاید بهتر باشد فاصله درست شود.
در جان تو جانیست (جانی هست) بجو آن جان را
There is a life-force within your soul, seek that life.
There is a gem in the mountain of your body, seek that mine.
O traveler, if you are in search of That
Don’t look outside, look inside yourself and seek That
آیا نیم بیت سوم نمیگوید:
Look for the wayfarer sufi if u can
؟؟
در این رباعی صوفی به معنی سالک
6178
درود.
در جان تو جانی است ، بجو آن جان را / در کوه تنت دری ، بجو آن کان را
صوفی رونده گر تو آن می جویی / بیرون تو مجو ، ز خود بجو تو آن را
جز خدا در دل تو جایی نیست اگر بخوانیم جا، نیست
در جان تو جانی ست بجو آن جان دا
در دلت خدائی هست،آن را پیدا کن یا روح درون خویش را بیاب.
. وصوفی رونده همان سالک راه را گوید که در راه یا رونده است.
هم در جای تو جانی است بجو آن جان یعنی خدا درونت است و یا روح خودت و هم در جان تو جانی هست بجو آن جان رایعنی روحت را پیدا کن و یا در جان تو جان نیست بجز آن جان را یعنی جز خدا درونت نیست و در جان تو جان نیست بجو آن جان را یعنی روح نداری یا روحت را نمیبینی ان را بیاب
در جای تو جانی است بجز آن جان یعنی در ررابر یا جای تو خدایی است آن را پیدا کن.
صوفی رونده هم که سالک راه است که میرود بدنبال حق
بله مولانا گوید که خدا جز درونت نیست و ای صوفی یا کسی که دنبال راه یا روش زندگی وخدا هستی،هرچه هست درون خود تو هست و بیرون از خود جایی بدنبال خدا نگرد
در جای تو « جا » نیست به جز آن جان را. « جا » هیچ ارتباطی به جان نداره.