رباعی شمارهٔ ۳۰۳
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
حاشیه ها
نشانی دیگر دال بر ارادت شدید مولوی به مولای متقیان (ع) و شیعه بودن او.
در اشعاری دیگر که در این مجموعه حذف شده است چنین میفرماید.
.
ای رهنمای مؤمنان الّله مولانا علی ای سرپوش غیب دان الّله مولانا علی
.
تو چشم و جانرا میدهی کون و مکانرا میدهی چشم و عیان را میدهی الّله مولانا علی
.
دانندهْ راز همه انجام و آغاز همه ای قدر و اعزاز همه الّله مولانا علی
.
هم حی و هم باقی تویی هم کوثر و ساقی تویی قسّام و رزّاقم تویی الّله مولانا علی
.
ما جمله سر گردان تو هم واله و حیران تو گوینده برهان تو الّله مولانا علی
.
وحش و طیورو انس وجان جمله بفرمانت روان داری تو فضل بیکران الّله مولانا علی
.
بردار از جانم نحن ما را بده فیض سخن از تست کامم در دهن الّله مولانا علی
.
تو مالک هفت اختری هم سالکانرا رهبری هم مؤمنانراغمخوری الّله مولانا علی
.
احسان ز تو ارکان ز تو برهان ز تو ابدان ز تو هم روح و هم ریحان ز تو الّله مولانا علی
.
هم انبیا گویا ز تو هم اولیا دانا ز تو هم عارفان شیدا ز تو الّله مولانا علی
.
قیّومی و هم اکرمی سلطانی و هم اعظمی بر جمله عالم عالمی الّله مولانا علی
.
ملّت ز تو جان یافته هم جان جانان یافته نقد فراوان یافته الّله مولانا علی
.
گفتی علنی عابد و معبود علیست
کردند ملک سجده و مسجود علیست
ما را به جهان مقصد و مقصود علیست
تا هست علی باشد و تا بود علیست
سلام لطفاکسانی که درحوزه مباحث عرفان مطالعه نداشتن ومولوی روهم نمیشناسن اظهارنظرنکنند وبعداورومشرک کنند شماهاهمان مردم عوام هستید که پیامبرگفت ای علی اگرترس این نبودکه مردم د رموردتوچیزی بگن که درموردعیسی گفتن دروصف توچیزی میگفتم که هنوزازبین مردم ردنشدی خاک پایت رابه تبرک بردارند
صحیح
عزیزان کسی شما رو مجبور نکرده این رباعی رو باور کنید یانه
و کسی نمیتونه بگه سخن حضرت مولانا شرک است
این رباعی در قدیمی ترین نسخه ها نیز آمده است و متعلق به حضرت مولانا هست
خب حضرت فرموده اند که
گر خانه ی اعتقاد ویران نشدی
یعنی حضرت مولانا مطمعنه کسایی هستند که با اعتقاد و ایمانشون این جمله صدق نمیکنه پس هرکسی نمیتونه نظر بده که این رباعی میتونه درست و یا غلط باشه
مولانا شناسان بهتر میدانند که حضرت مولانا یک عارف والا تبار بود
و در اعتقاد عارفان که به بالاترین مرتبه ی انسانیت رسیده اند
حضرت علی همان معبود است
و در کتاب های قدیمی بنده دفتر شعری از عارفی را میخواندم که سروده بود
در چشم قلندران آگاه
الله علیست علیست الله
ماهاکه قلندر آگاه نیستیم
رند نیستیم
عارف نیستیم
ایمان کاملی نداریم
آگاه نیستیم
پس اشتباه ترین کار قضاوت در مورد این اشعار مقدس میباشد
التماس تفکر
سلام عزیزان نظرات همه در خور توجه است دیوان شمس نگاه جناب مولوی به حکیم و طبیب خود، جناب شمس تبریزی که همان شمس من و خدای من است . حال حق بدهیم که او خدا را در وجه ابدال حق دیده و فرموده است که خود را با ابدال مقایسه نکنید که کم کسی ز ابدال حق آگاه است . جنابشان در حقیقت بینی و حقایق گویی همواره اشاره به سر دلبران دارد. او ز خم عیسی با خبر شده و همه را خبر میداد.
میشود اینگونه خوانده شود
در دایره وجود موجود علی است
اندر دوجهان مقصید و مقصود علی است
علی بمعنای بیمار
چطور در قرآن درختی به حضرت موسی گفت انی انا اللّٰه و شرک نبود
حال که درباره حضرت لسان اللّٰه و عین الله و قلب الله الواعی و اذن الله و جنب الله و ثار الله گفته شده الله علیست علیست الله شرک است؟!!!!
مگر نه حضرت ختمی مرتبت دربارهی امام علی فرمودند ممسوس فی ذات الله؟!!!
چطور میگویید شرک است؟!
این مطالب معانی عالی دارد که از دسترس عوام بیرون است.
شما بگو من سر در نمیآورم.
بگو من نمیفهمم.
بدان که نمیدانی اگر دانایی..
علی عبد است و بس..
اما چه عبدی
او عبد والاست
عبد و مولاست
علی عشق است
همین
بیش از این وصفش نتوان کردو بس شب بخیر برااار
ما هم نگفتیم علی عبد نیست.
قرآن دربارۀ پیامبر اکرم میگوید: «وما رمیت اذ رمیت و لکنّ الله رمی» یعنی تا این حد مقام حضرت پیامبر را بالا بیان میکند و در آیهای دیگر «بورک من فی النار و من حولها» گفته شده و در آیۀ دیگر آمده که: از درخت به حضرت موسی گفته شد: انی انا الله.
وقتی آتشی و درختی چنین باشند، انسانِ کامل (امام علی علیه السلام) که اشرفاند.
صد البته طبق بعضی از حدیثا، خود امیرالمؤمنین علیه السلام کسانی را که مُصر بر این بودند که امام علی خداستُ به حکم خدا و دین، کشته و سوزاندهاند.
شیخ محمود شبستری در گلشن راز، بخش 30:
درآ در وادی أَیمَن که ناگاه
درختی گویدت «انی انا اللّٰه»
روا باشد انا الحق از درختی
چرا نبود روا از نیکبختی
جناب حضرت حق را دویی نیست
در آن حضرت من و ما و تویی نیست
(اشاره به آیهی 30 سوره قصص)
و خود حضرت مولوی:
گفت فرعونی انا الحق گشت پست
گفت منصوری اناالحق و برست
این دو شعر هردو بزرگوار توی گنجور پیدا کنی و صفحات قبل و بعدش بخونی، روشن میشی گلم.
و همچنین حضرت مولوی در غزل 2309 دیوان شمس بعد از اینکه از جزئیات خوشیِ صحبت جانانه سخن میگوید، میفرماید:
سرمست چنان خوبی کی کم بود از چوبی؟
یعنی کسی که مست خوبی قرب به خدا یا هرچه که منظور مولوی بوده، بشود، چطور کمتر از چوب (اشاره به درختی که خدا از آن درخت با حضرت موسی سخن گفت) است؟!
و باز جای دیگری به خدا میگوید:
تو در جان منی، من غم ندارم
نه که خدا رفته محبوس در جان مولوی یا انسان شده نستجیر باللّٰه. نه! جان انسان محل ظهور فعالیت کبرای خدا هست گُلو! یعنی خدا عالیترین فعالیتهاش را از لطف و کرم خودش، در جان انسان جاری میکنه!
مثنوی، دفتر چهارم، ۷۹، بیت ۸ تا ۲۴:
توضیحاتِ مولوی دربارۀ بایزید که گاهی میگفت «انا الحق»:
نقل آمد عقل او (بایزید) آواره شد
صبح آمد شمع او بیچاره شد
عقل چون شحنهست چون سلطان رسید
شحنهٔ بیچاره در کنجی خزید
(شحنه تقریبا یعنی مأمور حکومت، شما معادلشُ مأمور نیرو انتظامی فرض کن)
عقل سایهٔ حق بود حق آفتاب
سایه را با آفتاب او چه تاب
چون پری غالب شود بر آدمی
گم شود از مرد وصف مردمی
هر چه گوید، آن پری گفته بوَد
زین سری زان آن سری گفته بوَد
چون پری را این دم و قانون بوَد
کردگارِ آن پری خود چون بوَد؟
اوی او رفته، پری خود او شده
تُرک بیالهام، تازیگو شده
چون به خود آید، نداند یک لغت
چون پری را هست این ذات و صفت
پس خداوند پریّ و آدمی
از پری کی باشدش آخر کمی؟
شیرگیر ار خون نرّه شیر خَورد
تو بگویی او نکرد، آن باده کرد
ور سخن پردازد از زر کهن
تو بگویی باده گفتست آن سخن
بادهای را میبود این شر و شور
نور حق را نیست آن فرهنگ و زور
که ترا از تو به کل خالی کند
تو شوی پست او سخن عالی کند
گر چه قرآن از لب پیغمبرست
هر که گوید حق نگفت، او کافرست
چون همای بیخودی پرواز کرد
آن سخن را بایزید آغاز کرد
عقل را سیل تحیّر در ربود
زان قویتر گفت که اوّل گفته بود
نیست اندر جبّهام الّا خدا
چند جویی بر زمین و بر سما
ظاهرِ همۀ این توضیحاتِ مولوی، دقیقا بر آیۀ شریفۀ «و ما رمیت اذ رمیت و لکنّ الله رمی» تطبیق میکنه.
صحبت در اینباره دقت بیشتری از ان چیزی که شما فرمودید می طلبد , خداوند ذاتی دارد مجرد که نه قابل درک است نه قابل وصف اما اوصافی دارد در مقام تجلی که معرف اوست البته این اوصاف هم معرف ذات اقدسش نیست , حال که به ذات او راهی نیست و او را باید با اوصافش شناخت راهش چیست؟؟؟چه می شود که خداوند به فرشتگان درگاهش امر به سجده می کند بر آدمی ؟؟؟خداوند مشرک شده یا فرشتگان ؟؟؟چه می شود که رسول خدا می فرمایند ذکر علی علیه سلام عبادت است ؟؟؟علی علیه سلام ظرف تجلی صفات خداوند است , در قرآن حضرت حق می فرمایند برای رسیدن به من وسیله ای چیدا کنید و حضرت صادق در تفسیر این آیه می فرمایند ما وسیله ی رسیدن به خدا هستیم , شناخت اوصاف خدا برای ما میسر نخواهد بود مگر با معرفت پیدا کردن به همان هایی که خداوند تجلی کرد در وجود آنها , ادعای توحید من نوعی با حذف همان هایی که خداوند اراده فرموده به واسطه ی آنها شناخته شود توهمی بیش نیست , در لفظ شاید یکتاپرستی باشد ولی در واقع متوهم شدن فرزند آدم ست , در مصرع سوم ملای رومی میگوید که اگر خانه ی اعتقاد ویران نمی شد با این جمله میگفتم که معبود علی ست , او این قید را می زند و اعلام آگاهی و برائت از این شرک می کند پس صحبت شما که می فرمایید این سخن شرک آمیزست حرف دقیقی نیست , حتی اگر ملای رومی قیدی که در مصرع سوم زده را هم نمی زد باز نمی شد او را متهم به شرک کرد , باید دید مراد شاعر اوصاف حق بوده یا ذات حق , چه بود آن امانتی که در قرآن می فرماید به کوه ها عرضه کردم از تحملش سرباز زد به آسمان ها عرضه کردم نپذیرفت ولی ادمی قبولش کرد , که حافظ هم در اینباره می گوید : آسمان بار امانت نتوانست کشید / قرعه ی کار به نام من دیوانه زدند... , همیشه بین عرفا و بزرگان به دلایل مختلف رسم بر این بوده که در لفافه سخن میگفتند , کسانی که اهلش بودند با اشارتی متوجه می شدند و کسانی هم که در این وادی نبودند یا تکفیرشان می کردند یا متوجه مطلب نمی شدند و از کنارش می گذشتند , به شکلی که هنوزم که هنوزه درباره ی مذهب ملای رومی اختلاف نظر وجود داره در حالی که برای کسانی که اهل اشارت هستند و رند نه تنها مذهب او بلکه مقدار پیشروی او در وادی سیر سلوک هم مثل روز روشن است که البته این اشخاص هم زیاد لب به سخن باز نمی کنند و اسرار رو بر ملا نمی کنند........پراکنده گویی های بنده رو ببخشید خواستم فقط اشاراتی اجمالی کرده باشم...
نور وحدت ...
ابتدا یک چیز را یادمان باشد امام علی و تمامی امامان چون پیامبر پاک و یک انسان کامل بودند و نمونه ای از انسان کامل که میتوان به آن رسید ولی هر کسی نه و شاید در چند قرن تنها در یک قرن و یک کس بتواند چون آنان باشد ...
به قول شریعتی انسان به دنبال یک انسان کامل است برای همین پرومته را خلق کرد، برای دو انسان ساخته ذهن بشر ،romeo juliet ،آرامگاه ساخت ...یعنی چه !؟
چرا !؟
انسان به دنبال یک انسان کامل است و او را قدیسه میکند ، ... و امام علی انسانی خیالی نیست و نمونه کاملی از همین خیالات ساخته ذهن بشر ...و این حقیقت که در علی روشن است به آدمی قوت میدهد که راهی است برای چون قدیسهشدن و یاد مان باشد که قدیسه شدن مشهور شدن نیست ...و باز یادمان باشد که مولانا شاعر بزرگ ایران عرفانی بوده و عاشق و تفکرات ای داشته که بسیار عظیم است و انسان را وادار به تفکر از هستی ، خود هیچ و همه میکند و کسی هست که از یک نفر بالاتر باشد کسی هست که از حلاج بالاتر باشد ...
باید کل مثنوی و کل دیوان شمس را نه با تفکرات ای که از ابتدا داشته ایم ،بلکه با پوچ شدن ذهن و عقاید و منطق بخوانیم ... نباید با ذهن خود آن را نگاه کنیم ...ذهن را خالی از هر و کل کرده و بار دیگر آن را بخوانیم ...از هر بیت هزاران کلام بی صدا بیرون میریزد که هر کلام یک دری ست به سوی یک حقیقت محض ای که در این پله ای که هستیم هست ، وقتی خواندیم با جان و دل نباید فکر کنیم که کامل هست بلکه برویم سوی کمی کامل تر و کامل تر و کامل تر و... تا آنکه برسیم به آن که کامل کامل است ...
اما من که تا به حال شعری ندیدم از مولانا که به علی (ع) توهین یا هشدار داده باشد ...