گنجور

رباعی شمارهٔ ۳۰

با عشق روان شد از عدم مرکب ما
روشن ز شراب وصل دائم شب ما
زان می که حرام نیست در مذهب ما
تا صبح عدم خشک نیابی لب ما

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعل (وزن رباعی)
قالب شعری: رباعی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

با عشق روان شد از عدم مرکب ما
روشن ز شراب وصل دائم شب ما
هوش مصنوعی: عشق ما را از نیستی به حرکت درآورد و به وسیلهٔ محبت پیوسته‌اش، شب‌های ما را روشن کرد.
زان می که حرام نیست در مذهب ما
تا صبح عدم خشک نیابی لب ما
هوش مصنوعی: از آن نوشیدنی که در مذهب ما حرام نیست، تا صبح که لب ما خشک نشود، بهره‌مند می‌شویم.

خوانش ها

رباعی شمارهٔ ۳۰ به خوانش فاطمه زندی

حاشیه ها

1394/08/05 18:11
بنده خدا

در کتاب سوانح در فصل اول در ذیل آیه یحبهم و یحبونه، شیخ احمد غزالی این دو بیت را می آورند و در ادامه دارند که
چون روح از عدم به وجود آمد.بر سر حد وجود، عشق منتظرمرکب روح بود. در بدو وجود ندانم تا چه مزاج افتاد. اگر ذات روح آمد صفت ذات عشق آمد، خانه خالی یافت جای بگرفت. و تفاوت در قبلۀ عشق عارضی است، اما حقیقت او از جهات منزه است که او را روی در جهتی نمی باید داشت تا عشق آن نفس که رکابداری ». بود.اما ندانم تا دست کسب وقت آب به کدام زمین برد... .

1394/08/06 09:11
بنده خدا

حال سوالی که برای بنده پیش آمده اینست که چگونه ممکن است که مولوی این شعر را گفته باشد در حالی نزدیک به یک قرن با هم فاصله زمانی داشته اند.
چیزی که به ذهن ناقص یناه میرسد اینکه در کتاب سوانج این اشعار یحتمل بعدها اضافه شده است و ...

1396/10/26 02:12

6472

1397/02/19 03:05
حسین رضائی

سلام علیکم، در پاسخ به "بنده خدا" اون شعر در ابتدای سوانح العشاق جناب غزالی، ظاهرا توسط مستنسخ نسخه جناب عثمان شیرازی و در سنه 682 نوشته شده و از مؤلف (غزالی ) نیست. والعلم عند الله

با عشق بوجود آمدیم و زنده شدیم و با آن بهم میرسیم و با یگانگی متحد مزشویم و .... مرحبا

فراموش کردم کا در آخر میگوید را شراب لشق خدا همیشه مستیم و یا تا ابد مست عشق حق و حقیقت هستیم که چشم جهان به آن بسته است

1399/01/02 04:04
کتایون فرهادی

6با عشق روان شد از عدم مرکب ما
روشن ز شراب وصل دائم شب ما
زان می که حرام نیست در مذهب ما
تا صبح عدم خشک نیابی لب ما

ما انسانها ,با عشق , از عدم به این عالم خاکی روانه شدیم
ما با شراب عشقی که خدا درونمان قرار داده همیشه مستیم و این عشق مانند چراغی روشن, تمام تاریکیهای زندگی در این دنیای خاکی را برایمان, منور میکند
این شراب عشق ,( البته در حدود الهی آن که غیر حرام است و شریعت تعیین کرده است) تا لحظه ای که به اصل خود یعنی عدم ,بازگشت میکنیم , ما را سیراب میکند