رباعی شمارهٔ ۲۴
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خوانش ها
رباعی شمارهٔ ۲۴ به خوانش فاطمه زندی
حاشیه ها
این شعر مال مولوی هست یا عراقی تکلیف ما رو مشخص کنید هم تو دیوان عراقی نوشتینش هم تو دیوان شمس
عالم زتو بینیم و نبینیم تو را
عالم تو ببینیم درسته یعنی جهان رو تو میبنیم
درود بانو اتفاقا در آهنگ علیرضا قربانی هم اینگونه خوانش شده و در برخی نسخه ها هم دیده ام که اینگونه نگاشته شده هر چند اندک نسخه ای ...
محسن جان،
به قول معروف حالشو ببر ، مال هر که باشد
سلام
عالم ز تو ببینیم و نبینیم ترا
در اینجا قرینیم مساوی است با برابر یم
جمع این رباعی از 6621
بسیار زیبا. قرینیم ترا
ای دوست به دوستی قرینیم ترا/هرجا که قدم نهی زمینیم ترا، در مذهب عاشقی روا کی باشد/عالم تو ببینیم و نه بینیم ترا. خدایا در دوستی باما قرینه هستی و میتوان گفت اندیشه و تن ما با جان ما قرینه است و هردو مکمل هم هستند. رسم عاشقی نیست که ماهمه جهان را تو می بینیم ولی ترا نمی بینیم چرا.
4
عزیزانی که در مصرع اول بیت دوم میفرمایند یک حرف ز یا کلمه به جا افتاده، لطفا کمی به مباحث عروض و قافیه رجوع کنند و بیشتر با شعر و اوزان آن آشنایی پیدا کنند تا بیهوده هر جا در هر مورد که شد نظر بیجا و گمراه کننده ندهند، چه بسا اشعار بزرگانی که به همین نادانستن ها سالیان سال هست که عوض شده مانند شعر گوهر بار بنی آدم اعضای یکدیگرند که خیلی از دورازادبان میخواهند با معنا گرایی بگویند یکدیگر نیست و یک پیکر هست!!! که انشاااله اجرشان با حدایشان با این تحریفاتشان، و من الله توفیق
دوستان کم سواد از مصرع آخر ایراد میگیرن که باید "عالم ز تو بینیم" باشه
درستش همینه که نوشته شده. عالم تو ببینیم
یعنی هرجای عالم رو که نگاه میکنیم تو رو میبینیم
یعنی همون شعر باباطاهر که به دریا بنگرم دریا تو بینم. به صحرا بنگرم صحرا تو بینم (نگفته دریا از تو بینم یا صحرا از تو بینم)
چرا که اصلا با فلسفه ی اهل تصوف جور در نمیاد. توضیح بیشتر متعصبین دینی رو عصبانی میکنه.
اما دقت کنید در اشعاری مثل همین مولوی که میگه من خالق اسماستم. یا حلاج که خودش رو خدا میدونست و اناالحق میگفت. شاه نعمت الله که خودش رو خالق میدونه و خیلی دیگه از شعرای اهل تصوف و عرفان. (تقریبا همشون). یا پیامبران و امامان. حضرت علی که میگه من مقسم بهشت و جهنمم یا اشعیای نبی که میگه من جهان رو آفریدم. یا عیسی که میگه خدا و خالق جهان منم. یا حتا در قدیمی ترین آیین و ادیان. مثل میترا خدای میترائیسم که خودش رو خدا و خالق جهان معرفی میکنه و صدها نمونه ی دیگه. لطفا مطالعه کنید تا فرق خدا و انسان کامل رو متوجه بشین. قرآن بخونین که ابراهیم به دستور ربِ خودش خونه رو ساخت، نه ربِ پیامبر و نه الله.
در رباعی شمارهٔ 3 عراقی ، در گنجور اینگونه آمده:
عالم به تو بینیم و نه بینیم ترا
با درود به همه کسانی که بر این شعر حاشیه گذاشته اند، عرض می کنم به آقای محمد که با لحنی خود پسندانه به خانم سارا ایراد گرفته اند که وزن و قافیه نمی داند و ایشان را رجوع به عروض و قافیه داده اند، که همه نه عروض و قافیه می دانند و نه متخصص در ادبیاتند. همینکه کسی از گنجینه شعر فارسی لذت ببرد کافی است. از نظر خانم سارا شعر به صورتی که در گنجور آمده است وزنش مخدوش است. این بر می گردد به این که عالم در اول بیت دوم باید عالمٍ تو (م با کسره خوانده شود) خوانده شود تا وزن شعر درست شود. یاد دادن در همه کاری درست است ولی خودفروشی به قول بزرگترین ادیبان ایران درست نیست
با سلام
عالم زتو بینیم و نبینیم ترا صحیح است.
زیرا اگر قبول کنیم "عالم تو ببینیم" یعنی هر چه در عالم میبینم تورا با او میبینم و همان تعبیر زیبای علی ع که ما رأیت شیئا الا رأیت الله قبله و بعده و معه - لذا دنباله شعر دیگر مفهومی نداشت که "نبینیم ترا" چون خدا را دائم می بیند.
با عرض سلام به علاقمندان گنجور.
عالم تو بینیم و نه بینیم ترا درست است.
منظور مصرع سوم در اینجا افاده میشود.
در مذهب عاشقی روا کی باشد
عالم را که تو خلق کردی ما بینیم ولی تو را که آفریده گار هستی نه بینیم.
فراموش نه باید کرد که فارسی امروز زبان شعر مولوی دیروز نبود.
درست است که بعضی از علاقه مندان برای فهمیدن مفهوم بعضی تغیرات را وارد ابیات شعرای پیشین می کنند. ولی اگر توجه در اصل شود، شاید به این نتیجه برسیم که کمبودی بر علمیت خواننده هم وجود دارد.
به
با سلام میشه اون شعر مولانا رو راهنمایی بفرمایید. اسمس چیه گه میفرماید من خالق اسماستم