رباعی شمارهٔ ۲۲
ای دریا دل تو گوهر و مرجان را
درباز که راه نیست کم خرجان را
تن همچو صدف دهان گشاده است که آه
من کی گنجم چو ره نشد مرجان را
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعل (وزن رباعی)
قالب شعری: رباعی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای دریا دل تو گوهر و مرجان را
درباز که راه نیست کم خرجان را
هوش مصنوعی: در دل تو ای دریا، گوهر و مرجان را به نمایش بگذار؛ چرا که برای کسانی که کم خرج هستند، راهی به آن نیست.
تن همچو صدف دهان گشاده است که آه
من کی گنجم چو ره نشد مرجان را
هوش مصنوعی: تن انسان شبیه به صدفی است که دهانش باز است و من در آن نمیتوانم آههایم را مخفی کنم، زیرا همچون مرجانی که در مسیرش قرار ندارد، به راحتی نمیتوانم در درونم نگهش دارم.
حاشیه ها
1396/09/17 23:12
در این جا مرجان یک جانور در یا ی بی مهر ه است
جمع این رباعی از 6268
1398/01/07 23:04
دریا دل که پر از گنج و مرجانی
ا دل خودرا بر بی دلان و فقرای آن بگشا
تن میگوید ارزشی ندارد و بدون گوهر هستی است تا جان و قانون و راه خدا را ندارد و یا برای دانایی و ثروت درون باید نه به تن بلکه دل و جان را دریابی
1398/01/20 02:04
البته منظور از دریا دل همان لطف ونور خداوند است که در دل انسان چون بتابد یا بیافتد گنج دل یا همان جان انسان زنده گردد وتن چو صدف دهان گشوده یعنی چون گنج صدف درون دل آن است و تا دهان نگشاید و مروارید درون خود را با دادن جان خود میدهد تن انسان نیز تا از جان نگذرد چون صدف گنج دلش آشکار نمیگردد