رباعی شمارهٔ ۱۹۷۵
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
آهنگ ها
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
حاشیه ها
شعر ایراد قافیه ای فاحشی دارد که به هیچ توجیهی مرتفع نمی شود. نسخه ی دیگر این شعر، اشکال قافیه ای مختصری دارد که قابل چشم پوشی است:
گر در یمنی و با منی پیش منی
ور پیش منی و بی منی در یمنی
من با تو چنانم ای نگار یمنی
کاندر عجبم که من توام یا تو منی
سلام .
اینکه نوشتید ایراد قافیه ای داره یعنی سایت اشتباه کرده یا ؟؟؟
اگر کسی میتونه به زبان عامیانه مفهوم این شعر رو برسونه بهم، ممنون میشم.
یا علی مدد
بنظر حقیر این ابیات اشاره ای است به وحدت وجود به این منظور که انسا ن کامل آئینه جمال حضرت خق است . برای درک بهتر مفهوم کافی است در مقابل یک آئینه به دقت به بچشم خود نگاه کنیم، آیا مردمک چشم ما آئینه را می بیند ِیا چشم ما که در آ ینه است ما را می بیند،
آیا آنچه در آئینه مجاز می بینیم حقیقت ما است ؟ یا ما مجاز آن حقیقت هستیم؟ من آن هستم یا آن من است ؟ نه من آن عکس هستم و نه آن عکس من است ، در حالیکه هم من آن هستم و هم آن من است و هردو هم و مشابه هستیم.
از این باب است که مولا ی ما علی (ع) فرمود:
"من رأنی فقد رأی الحق" یعنی هرکه مرا دید حق را دیده است
عرض سلام و احترام محضردوستان گرامی
گر در یمنی چو با منی پیش منی
ور پیش منی چو بی منی در یمنی
من با تو چنانم ای نگار یمنی
کاندر عجبم که من توام یا تو منی
سلام
ایراد گرفتن از مولانا نیازمند بالاتر بودن از وی حداقل بصورت شعرشناسی!!!
حالا این پرسش مطرح است آیا مادر گیتی چو او را زاده است؟؟؟
چه برسد برتر از وی؟؟؟
پس فقط از مشربش سیراب شویم ولاغیر!!!
اینکه شعرایراد قافیه ای دارد بسیار واضح ومسجل است.چه ربطی به بزرگی مولانا دارد. به نظر من مولانا گاهی به قافیه بی اعتناست. وقافیه اورا کلافه می کند وشعر معروف حافظ هم اشکال اساسی قافیه دارد.
در وفایِ عشقِ تو مشهورِ خوبانم چو شمع
شبنشینِ کویِ سربازان و رِندانم چو شمع
روز و شب خوابم نمیآید به چشمِ غمپرست
بس که در بیماریِ هجرِ تو گریانم چو شمع
رشتهٔ صبرم به مِقراضِ غَمَت بُبْریده شد
همچنان در آتشِ مِهرِ تو سوزانم چو شمع
گر کُمیتِ اشکِ گُلگونم نبودیِ گرمرو
کِی شدی روشن به گیتی رازِ پنهانم چو شمع؟
در میانِ آب و آتش همچنان سرگرمِ توست
این دلِ زارِ نزارِ اشکبارانم چو شمع
در شبِ هجران، مرا پروانهٔ وصلی فرست
ور نه از دَردَت جهانی را بسوزانم چو شمع
بی جمالِ عالمآرایِ تو روزم چون شب است
با کمالِ عشقِ تو در عینِ نُقصانم چو شمع
کوهِ صبرم نرم شد چون موم در دستِ غمت
تا در آب و آتشِ عشقت گدازانم چو شمع
همچو صبحم یک نفس باقیست با دیدارِ تو
چهره بنما دلبرا تا جان برافشانم چو شمع
سرفَرازم کن شبی از وصلِ خود ای نازنین
تا مُنَوَّر گردد از دیدارت ایوانم چو شمع
آتشِ مِهر تو را حافظ عجب در سر گرفت
آتشِ دل، کِی به آبِ دیده بِنْشانم چو شمع
خود مولانا گوید
قافیه اندیشم ودلدارمن
گویدم مندیش جز دیدارمن
واین چهارگانه ازهمانهاست که مولانا قافیه را رها کرده است.
جناب میهربا،
مادر گیتی پس از زادن فردوسی و خیام و بوعلی و رازی و سعدی و برخی دیگر از بزرگان علم و اندیشه به یایسگی زودرس
ذچارشد و انبوه واقعیت گریزان از جمله آقای بلخی از مادر دیگری زاده شدند.
بی در کجای گرامی
مادر که همیشه معلوم است کیست،
من میگویم نکند پدرشان متفاوت بوده است!؟
که این عجوزه عروس هزارداماد است...
اگر هم فرزند مادر گیتی نباشد،
حاصل ازدواج میترا است و احتمالا فردی چون زئوس که این قدر افسانه ای است.
البته از این که بگذریم، کار منتقد همین ایراد قافیه گرفتن است، اگر قرار باشد که منتقدان همه برترین باشند که منتقد نمی شوند. خودشان شعر می گویند.
مولانا این رباعی را در پاسخ به رباعی معروف جناب ابوسعید ابوالخیر سروده است و دوستان اون رباعی رو نوشتند که البته درستش این است
گر در یمنی چو با منی پیش منی
ور پیش منی چو بی منی در یمنی
من بی تو چنانم ای نگار یمنی
خود در غلطم که من توام یا تو منی
با سلام و احترام خدمت دوستمون که در مورد ایراد قافیه نظری داشتن. من در این مورد نظر دیگه ای دارم.
ببینید اگه با یه دیدگاه ماشینی به قافیه نگاه کنیم، نظر شما درسته. قافیه به شکل کلاسیک در این رباعی معیوب هست.
اما بعضی از آثار مولوی هرچند طبق قواعد قافیه معیوب هستن ولی موسیقی در اونا به قدری قوی و غنی هست که عملاً مهمترین وظیفه قافیه که ایجاد یکی از انواع موسیقی شعر (طبق نظر دکتر شفیعی، موسیقی کناری) هست، پوشش داده میشه.
مهمترین نمونه های این اشعار، غزلهایی در دیوان شمس هست که ردیف های جمله وار دارن، مثل غزلهایی با ردیف «مستان سلامت می کنند» یا «چیزی بده درویش را» و...
این ردیف ها، علی رغم فقدان مفهوم روشن، در کنار قافیه های درونی این غزلها بسیار به موسیقی شعر کمک می کنن و اساساً شعر رو از نیاز به قافیه به مفهوم کلاسیک خودش بی نیاز.
هرچند این رباعی فاقد ردیفی مشابه با ردیف های گفته شده هست، اما به نظر من دو عامل باعث میشن که موسیقی شعر مخدوش نشه. اول ردیف دو کلمه ای رباعی هست و همونطور که می دونید ردیف در تقویت موسیقی غنی تر از قافیه هست. دوم بازی با کلمات به شکلی عجیب و بدیع مخصوصا در بیت اول (که بار موسیقایی رباعی بیشتر روی دوش این بیت هست) که خودش یه نوعی از موسیقی (موسیقی درونی) رو ایجاد می کنه.
این عوامل باعث میشن فقدان قافیه به شکل کلاسیکش تو ذوق نزنه. خودم قبل از خوندن نظر شما اصلا متوجه این موضوع نشده بودم و بعد از دقت کردن دیدم حرف شما درسته. هرچند معتقدم موسیقی شعر مختل نشده.
آفرین و درود بر شما
خود مولانا هم در این بیت میگه که با این دیدگاه(ماشینی) شعر من رو نخون
تو ز لوح دل فرو خوان به تمامی این غزل را
منگر تو در زبانم که لب و زبان نماند
لطفاً ، بفرمائید کجای قافیه نادرست است تا من هم بفهمم
فقط در وزن مصرع دوم اشکال می بینم
هم من منم و هم تو توئی ”و “هم تو منی
به نظر می رسد واو اضافه باشد
ممنون
حسین عزیز
اگه «تو منی» رو ردیف در نظر بگیریم، قافیه ها «نی»، «هم» و «یا» میشن که طبق دیدگاه سنتی، قافیه معیوب میشه. البته نظرم رو به طور کامل توضیح دادم و معتقدم شعر متحمل آسیب نشده.
در مورد وزن هم باهاتون موافقم.
گرامی ...
سپاس ، من نیز به این نکته دقت نکرده بودم ، ولی خودش میگوید : قافیه اندیشم و دلدار من گویدم مندیش ،،،،،،
در همین زمینه ها ، سعدی زیباتر سروده :
ما با توایم و با تو نهایم اینت بلعجب
در حلقهایم با تو و چون حلقه بر دریم
مانا باشید
ممنونم ... عزیز و از دوستان
روشن شد ، ولی قافیه در متن گمشده و از زیبایی آن نمی کاهد
ممنون از توجهتون دوستان
حسین عزیز کاملاً با شما موافقم.
مهناز بزرگوار
به چه غزلی اشاره کردین! فوق العاده!
شوق است در جدایی و جور است در نظر / هم جور به که طاقت شوقت نیاوریم
کلمات سعدی انگار روی کاغذ (و حتی صفحات غیر کاغذی) عشوه گری می کنند.
ممنون از شما
ممنون از توجه شما دوستان
حسین عزیز
کاملاً با شما موافقم
مهناز بزرگوار
به چه غزلی اشاره کردین، کم نظیر...
شوق است در جدایی و جور است در نظر
هم جور به که طاقت شوقت نیاوریم
انگار کلمه های سعدی رو کاغذ (یا حتی صفحات غیر کاغذی) دلبری می کنن!
می گفت پادشاهی بود در شهر یمن
دخترش عقد کرد و داد به من
من شدم داماد او . او شد پدر زن من
زیاد باجی بی این رباعی نمی دهد.
خوتن نام شهری در چین هست hotan و نگار ختنی میتواند اشاره به زیبا رویی از آن اقلیم داشته باشد یا غزال معروف آن دیار اگر خوتن نوشته شود قافیه درست میباشد.
با سلام خدمت دوستان
در اینکه این رباعی دارای مشکل قافیه هست بحثی نیست چون قواعد قافیه تعریف شده. حتی بهتر است که بگوییم در این رباعی اصلاً قافیهی وجود ندارد و فقط ردیف هست. قافیه اجباری هست ولی ردیف اختیاری است اما مولانا در این رباعی قافیه بکار نبرده و فقط ردیف استفاده کرده البته مسلما و قطعاً مولانا به این موضوع اشراف کامل داشته ولی چیزی مهمتر از قافیه برای او اهمیت داشته و آن ایجاز یا تاثیر گذاری (کلامی یا مفهومی) است
بعضاً برای بکار بردن کلمات هم قافیه می بایست واژگان رو عوض کرد و این ممکن است به ایجاز کلامی و معنایی واژه و در مجموع کل بیت آسیب بزند و دیگر آن ارزش و تاثیر را نداشته باشد
مولانا فردی نبود که بقصد سرودن شعر و شاعر بودن، غزل یا رباعی بسراید بلکه برای بیان افکار درونی اش شعر میگفته و حرف دل خود و تفکرات اش را در قالب شعر بیان میکرده. به همین دلیل در قید و بند سفت و سخت قواعد وزن و قافیه نبوده
کما اینکه در بسیاری از غزلیات وی هم لکنت وزنی وجود داشته و هم ایراد قافیه بطوریکه قافیه های ضعیف مانند تک مصوت ها در غزلیات وی زیاد بکار رفته و یا مانند این رباعی که اصلا قافیه ندارد. ولی قطعا اگر برای چینش قافیه کلمات جابجا یا عوض شوند، این میزان از ایجاز در رباعی وجود نمیداشت
خود مولانا در جایی میگوید:
قافیه و مغلطه را گو همه سیلاب ببر
پوست بود پوست بود در خور مغز شعرا
یا در خصوص وزن میگوید
رستم از این بیت و غزل، ای شه و سلطان ازل
مفتعلن مفتعلن مفتعلن کشت مرا
اشاره به آیه "و اذا نفوس ذوجت"
علاوه بر ایراداتی که دوستان بالاتر بر قافیه گرفتند، مضمون شعر نیز تقلیدی از قدماست. در مرزبان نامه قرن چهارم آمده
این عشق مرا با تو چنان یکتا کرد
کاندر غلطم که تو منی یا من تو
سلام عرض میکنم خدمت همه بالاخص دوستانی که فرمودند که شعر مشکل وزنی دارد
باید خدمتشان عرض کنم که خوانش را باید دقت بفرمایید
اگر با اختیارات شاعری خوانده شود و تو با هجای کوتاه خوانده شود کاملا صحیح است
نی من منمُ نی تُتُیی نی تمنی

مولانا