گنجور

رباعی شمارهٔ ۱۹۰۸

غم را دیدم گرفته جام دردی
گفتم که غما خبر بود رخ زردی
گفتا چکنم که شادیی آوردی
بازار مرا خراب و کاسد کردی

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعل (وزن رباعی)
قالب شعری: رباعی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

غم را دیدم گرفته جام دردی
گفتم که غما خبر بود رخ زردی
هوش مصنوعی: غم را دیدم که به همراه دردی نشسته است. به او گفتم که آیا غم و اندوه خبر از این رنگ پریدگی و بی‌حالی تو دارد؟
گفتا چکنم که شادیی آوردی
بازار مرا خراب و کاسد کردی
هوش مصنوعی: گفت: من چه کاری بکنم که تو با شادی‌هایت، کسب و کار من را به هم ریختی و زمین‌گیرم کردی.

حاشیه ها

1398/09/08 21:12
جعفر

سلام
یک سبد گل می تراود از شمیم بودنت
با تو تا پایان فصل عاشقی میتوان پرواز کرد
با تو در شعر بلندی میتوان پر باز کرد
با تو میتوان پرواز کرد
با عرض سلام ادب حضور سبز همه عاشقان شیفتگان حضرت
حق خداوند رحمان و رحیم کریم بی چون و چرا که اول وجود
مبارک حضرت ختمی مرتبت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و سلم
را برای راهنمائی و سعادت انسان افریدندواقعا وجود مبارک حضرت مولانا نعمت بزرگی ست که خداوند به بشریت دادند
ومن الله التوفیق جعفر مسگرزاده