گنجور

رباعی شمارهٔ ۱۸۹۷

شب رفت و دلت نگشت سیر، ای ایچی
دست تو اگر نگیرد آن مه هیچی
خفتند حریفان همه چاره‌ات اینست
کاندر می لعل و در سر خود پیچی

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعل (وزن رباعی)
قالب شعری: رباعی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

شب رفت و دلت نگشت سیر، ای ایچی
دست تو اگر نگیرد آن مه هیچی
هوش مصنوعی: شب به پایان رسید و دل تو هنوز سیر نشده است، ای کسی که اگر آن ماه به سراغت نیاید، هیچ چیز برایت معنا ندارد.
خفتند حریفان همه چاره‌ات اینست
کاندر می لعل و در سر خود پیچی
هوش مصنوعی: همه رقبایت به خواب رفته‌اند، تنها راه چاره‌ات این است که در شراب خوش‌رنگ خود غوطه‌ور شوی و به فکر خودت باشی.