گنجور

رباعی شمارهٔ ۱۸۹۰

زاهد بودم ترانه‌گویم کردی
سر فتنهٔ بزم و باده‌خویم کردی
سجاده‌نشین با وقاری بودم
بازیچهٔ کودکان کویم کردی

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعل (وزن رباعی)
قالب شعری: رباعی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

زاهد بودم ترانه‌گویم کردی
سر فتنهٔ بزم و باده‌خویم کردی
هوش مصنوعی: من در ابتدا زاهد و دور از لذت‌های دنیوی بودم، اما تو مرا به وجد و شوق آورده‌ای و به میگساری و بزم عاشقانه هدایت کرده‌ای.
سجاده‌نشین با وقاری بودم
بازیچهٔ کودکان کویم کردی
هوش مصنوعی: در حالتی محترم و جدی، مشغول عبادت و نماز بودم که به ناگاه، ناخواسته در میان بازی بچه‌ها قرار گرفتم و به نوعی، دستخوش بازی و سرگرمی آن‌ها شدم.

خوانش ها

رباعی شمارهٔ ۱۸۹۰ به خوانش سمیه الماسی

حاشیه ها

1391/07/10 12:10
ناشناس

فکر می کنم به جای "دیدی" باید "بودم" باشد.موسیقی شعر و معنی اینطور بهتر به نظر می آید.

1393/11/25 14:01
ناشناس

ظاهرا به جای دیدی ، بودم مصطلح تر هست.

1394/01/03 14:04
مهدی

این رباعی شباهتهایی نیز با این رباعی ابو سعید ابوالخیر دارد:

عشقم دادی زاهل دردم کردی.............از دانش و هوش و عقل فردم کردی
سجاده نشین با وقاری بودم.............میخواره و رند و هرزه گردم کردی

1394/04/12 03:07
احمد آذرکمان

به نظر حقیر مصرع اول باید این طور بوده باشد :
زاهد بُدَم و ...

1394/07/01 09:10
حامد

در جایی دیگر به جای کلمه «فتنه»،کلمه «حلقه» نگارش شده است.
زاهد بودم ترانه گویم کردی
سر حلقه بزم و باده‌جویم کردی

1395/03/03 11:06
علیرضا

این شعر زیبارو بعد از مدتی هم نشینی با صاءب تبریزی سروده و در وصف اونه

1395/06/06 16:09
نسیم

باسمه الحبیب
مولانا فقیه نام آور و امام جماعت مسجد جامع بلخ بود
اهل زهد و تقوا و عبودیت و متشرع و مقید به اصول و فروع شرع
و نزد مردم به ورع و تقوا شهرت داشت،تا اینکه با شمس آشنا
شده و شرارۀ آتش عشق الهی شمس بر جان وی زده همچون
شمس از جام شراب طهور عشق الهی سر مست می گردد
و گاه در نظر مردم ظاهر بین کارهایی می کرده که خلاف شرع
به نظر می رسید،از جمله روی شمس برای محو آثار منیت
و شهرت از وی می خواهد که باده بر دوش از میان بازار شهر
بگذرد و مولانا چنین می کند،از آن به بعد مردم در تقوا و صلاح
وی شک کرده و وی را متهم به خروج از شریعت می دانند
تا جائیکه کودکان در کوی و برزن پشت سر وی راه افتاده وی
را تمسخر می کردند لذا این ابیات ظاهرا خطاب به شمس
و وصف آن دوران است:
سجاده نشین با وقاری بودم
بازیچۀ کودکان کویم کردی

1395/06/06 18:09
بابک چندم

جلال الدین گویا در هفت سالگی (و به روایتی دیگر دوازده سالگی) از بلخ کوچ کرد...
او پس از مرگ پدر فقیه و ملا در روم و شهر قونیه شد...

1396/10/11 19:01
Mahdi

فکر میکنم به جای دیدی بودم باید باشد

1397/12/14 08:03
سپر انداخته

در بیت اول به جای واژه فتنه واژه حلقه صحیح تر است
زاهد بودم ترانه گویم کردی
سر حلقهٔ بزم و باده‌جویم کردی

1398/05/16 16:08
مجید

در پاسخ به علیرضا
دوست من صائب تبریزی سه قرن بعد از مولانا زیست کرده است

1398/07/13 13:10
علی

" دگرگونی "
در عین گوشه گیری بودم چو چشمِ مستت
واکنون شدم به مستان چون ابروی تو مایل
مضمون این شعر همان است که در رباعی معروف مولانا آمده است:
زاهد بودم ترانه گویم کردی
سرفتنه بزم و باده جویم کردی
سجادہ نشین باوقاری بودم
بازیچه کودکان کویم کردی
این تغییر و تحول را غربیان conversion گویند که به معنی معکوس شدن و در جهت مقابل حرکت کردن و دگرگونی کلی یافتن است، و این تغییر را عموما در جهت کمال به کار می برند، اما ادب پارسی اگرچه به ظاهر در جهت فساد و گمراهی می نماید اما آن طنز و مطایبه است و در حقیقت واقعه در مسیر رفتن از نفس به عشق و از دنیا پرستی به عیش و مستی روحانی رخ می دهد.
شاعران چشم ها را از آن جهت که در دو گوشه چهره نشسته اند به صفت زهد و گوشه گیری منسوب می کنند و در عین حال کلمه " عین " نیز به معنی چشم است و چشم را به سبب حالتی خوش که از اطوار نگاه است مست و خمار می گویند و ابروان معشوق که گویی چون دو پرستار کمر باریک و یا دو کماندار معالج بر بالین آن چشم بیمار نشسته اند نیز تمایلی و عشقی و کششی به جانب آن بیمار دارند و حال حافظ در نقش این غزل چنین است که در آغاز چون چشم یار در گوشه عزلت نشسته بود و اینک چون ابروان یار مست و محو و حیران است و هر دم چون یاسمن به چپ و راست متمایل می شود و همان عاشقی است که شکسپیر در قطعه " گیتی تماشاخانه است "، گفت: " همچون کوره آهنگران آه آتشین می کشد و بر لبش غزلی در وصف ابروان دلبندی می گذرد ".
برگرفته از کتاب " در صحبت حافظ "
به قلم حسین الهی قمشه ای

1398/09/05 15:12
علیرضا سالکی

اتفاقا معنا و مفهوم دیدی ، درست تر به نظر میاد ... زیرا اگر بودم رو در نظر بگیریم بیشتر به معنای گلایه و شکایت بکار میره و گله و شکایت در وجو بزرگی چون مولانا قطعا معنا دار نخواهد بود ... ولی اگر با فعل دیدی ، مصرع سوم ختم شود ، بیشتر بدان معنا خواهد بود که این جایگاه وقار رو برلی حال و روز من مناسب ندیدی و به همین علت از وجه خشک جلال من را با لطلفت های وادی جمال آشنا کردی ...

1399/09/25 16:11
Sadegh sadeghmolavi۱۲@gmail.com

درستش اینه
سجاده نشین باوقاری بودم
بازیچه کودکان کویم کردی

1399/11/17 15:02
دانیال

ظاهراً لقب مولوی رو بعد از مرگ به جلال الدین دادند