گنجور

رباعی شمارهٔ ۱۷۹۱

گر با همه‌ای چو بی منی بی‌همه‌ای
ور بی‌همه‌ای چو با منی با همه‌ای
در بند همه مباش، تو خود همه باش
آن دم داری که سخره‌ای دمدمه‌ای

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعل (وزن رباعی)
قالب شعری: رباعی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گر با همه‌ای چو بی منی بی‌همه‌ای
ور بی‌همه‌ای چو با منی با همه‌ای
هوش مصنوعی: اگر با من هستی ولی مثل من نیستی، در واقع تنها هستی؛ و اگر بدون من هستی اما با من ارتباطی داری، باز هم به تنهایی.
در بند همه مباش، تو خود همه باش
آن دم داری که سخره‌ای دمدمه‌ای
هوش مصنوعی: در دام وابستگی‌ها نباش، بلکه خود را در آن لحظه، تمام وجود خود بدان که در آن لحظه، مثل یک بازیچه و دمی غیر جدی هستی.

حاشیه ها

1396/07/23 00:09
احمد رحیم‌خانی سامانی

مولانا بیت نخست این رباعی را در آغاز حکایت «آن درویش کی در کوه خلوت کرده‌بود و بیان حلاوت انقطاع و خلوت و داخل شدن درین منقبت که أنا جلیسُ من ذکرنی و آنیسُ مَن استأنسَ بی» در دفتر سوم و پیش از بیت 1614 بر اساس تصحیح نیکلسون آورده‌است. مقصود از این رباعی آن است که خدا همه کس انسان است و غیر حق در برابر خدا هیچند، ولی حیف که انسان همواره اسیر دمدمه‌های مردم و نفس است.

1399/04/06 09:07
مهناز تیزدست

انسانها هر کدام جزیی از آن کل مطلق هستند.... درگیر انسانها شدن یعنی مشغول شدن به جزءها و این با روح مطلق گرای انسان منافات دارد.و جز پریشانی به دنبال ندارد.. بنابراین فقط مانوس شدن با خداوند که کل مطلق است ثمرهء آرامش و شادی و استغناء دارد .... آگاا باشبد که دل آرام نمیشود جز با یاد خداوند.... و این بیت چه زیبا نشاندهنده این مضمون است.

1399/10/10 12:01
حبیب اله حاجی زاده

اولین بیت این رباعی در دفتر سوم مثنوی ، در حکایت آن درویش که در کوه خلوت کرده بود آمده ،
بود درویشی به کهساری مقیم/ خلوت او را بود همخواب و ندیم

1403/06/15 14:09
فریدون قاسمی

اساتید محترم لطفا راهنمایی بفرمایید: معنی مصراع آخر چیست؟ 🤔

 

1404/02/19 10:05
وحید تقی آبادی

درود و مهر

پیشاپیش عذرخواهی میکنم اگر نحوه بیانم خیلی ادبی نیست.

مصرع اول: با توجه به اینکه مولانا از زبان خدا صحبت می‌کنه در این مصرع خداوند اشاره می‌کنه که اگر با همه دنیا باشی و همه دنیا رو هم داشته باشی اما توجه اصلیت به حق و حقیقت که همون خداوند هست نباشه، تو درگیر مجاز هستی و هیچی نداری 

مصرع دوم: برعکس مصرع قبل بشارت میده خدا که اگر توجه اصلیت به خداوند باشه حتی اگر هیچ چیز از دنیا رو هم نداشته باشی اما چون با حقیقت همراه هستی انگار همه چیز داری و با همه هستی

مصراع سوم: توصیه می‌کنه خداوند که درگیر چیزی غیر از خودش نباشی که در اینصورت 

مصراع چهارم: مانند حیوان دم داری هستی که در دام و تله گیر کرده و اسیر شده

 

دو مصرع آخر یک معنی دیگر هم میده و این هست که در بند حرف دیگران نباشی که اگر باشی مثل یک حیوان دم داری هستی که در تله و دام گیر افتاده 

 

امیدوارم که درست معنی کرده باشم و به درد دوستان هم بخوره