گنجور

رباعی شمارهٔ ۱۳۲

آن را که غمی باشد و بتواند گفت
گر از دل خود بگفت بتواند رفت
این طرفه گلی نگر که ما را بشکفت
نه رنگ توان نمود و نه بوی نهفت

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعل (وزن رباعی)
قالب شعری: رباعی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

آن را که غمی باشد و بتواند گفت
گر از دل خود بگفت بتواند رفت
هوش مصنوعی: کسی که دلی پر از غم دارد و می‌تواند آن را بیان کند، می‌تواند باراندیشه‌اش را سبک کند.
این طرفه گلی نگر که ما را بشکفت
نه رنگ توان نمود و نه بوی نهفت
هوش مصنوعی: به این گل زیبا نگاه کن که چگونه ما را سرشار از شوق و شادابی کرده است؛ نه رنگش ما را خسته کرده و نه بویش پنهان شده است.

خوانش ها

رباعی شمارهٔ ۱۳۲ به خوانش بهناز شکوهی

حاشیه ها

1397/01/06 08:04

در این جا در مصرع سوم در این رباعی طرفه به معنی منزل نهم از قمر است
جمع این رباعی از 9085

1398/02/04 06:05
مهدی قناعت پیشه

آن را که غمی باشد و بتواند گفت
گر از دل خود بگفت بتواند رفت،
این طرفه گلی نگر که ما را بشکفت
نه رنگ توان نمود و نه بوی نهفت
کسی که غم خود از بتواند دل بگوید ان را پاک میتواند کرد. این عشقی که در دل ما بوجود آمده چون گلی است که نمیتوان پنهان کرد یا دگر جلوه داد.

1403/12/15 20:03
همیرضا

نقل از دستنویس‌ها و متون کهن فارسی (علی عشایری):

 

آن را که غمی بُوَد که بتواند گفت
غم از دلِ خود به گفت نتواند رُفت
این طرفه‌گلی‌ست کز تو ما را بشکفت
نه رنگ توان نمود و نه بوی نهفت
(رسائل العشاق: گ ۱۳۸ر)

این رباعی در چندین متن کهن (با اختلافاتی) آمده و در اغلب آن‌ها نام گویندهٔ رباعی ذکر نشده است. رباعی در نسخهٔ شمارهٔ ۶۵۱ کتابخانهٔ مجلس سنا (تصحیح محمدرضا ضیاء با عنوان «سفینهٔ شاعران قدیم» در جلد سوم متون ایرانی) نیز نقل شده است. مصحح سفینهٔ مذکور، واژهٔ «نتواند» در مصراع دوم را به «بتواند» تغییر داده و در حاشیه نوشته است: «در نسخهٔ ما «نتواند» آمده بود.» (متون ایرانی، دفتر سوم: ۴۷۶). 
گفتنی است که ضبط «نتواند» هیچ خللی در معنای بیت وارد نمی‌کند و مصحح بدون توجه به نص نسخه و احتمالاً به پیروی از چندین متن مصحَح، آن را به «بتواند» تصحیح کرده است. حال به گواهی دستنویس رسائل‌ العشاق و نظر به قدمت آن، ضبط «نتواند» نیز اعتبار می‌یابد. «نتواند» معنای رباعی را نه‌تنها مختل نمی‌کند، که اغراق شاعرانه‌ای دارد: «آن‌کس که غمی در دلش هست و توانایی بیان آن را دارد، با ابراز و آشکار ساختن آن، نمی‌تواند دلش را از غم پاک کند. طرفه آن‌که ما از تو غمی داریم (که از بیم رسوایی) ذره‌ای از آن را نمی‌توان بیان کرد؛ هرچند در نهایت پنهان نمی‌ماند و رسوا خواهیم شد.»
بعید نیست که کاتبان یا برخی مصححان دیگر هم «نتواند» را به «بتواند» تغییر داده باشند. باید نسخ تمامی آن متن‌ها را دید که از حوصلهٔ این یادداشت خارج است.

مآخذی که متن آن‌ها «بتواند» است: کلیات شمس، ج ۸، ص ۷۱؛ نزهة المجالس، ص ۵۲۹ (بدون نام گوینده)؛ خلاصة الاشعار فی الرباعیات، ص ۳۸ (به نام کمال‌الدّین اسماعیل)؛ روضة الناظر، گ ۲۹۸پ (بدون نام گوینده)؛ مکتوبات مولانا، ص ۱۲۵؛ نامه‌های عین‌القضات، ج ۲، ص ۳۲۳؛ جامع ‌الستین، ص ۱۳۵؛ همان، ص ۴۸۲؛ لمعة السراج، ص ۲۱۶؛ رَوح‌ الارواح، ص ۵۹۹. نیز بیت نخست به‌تنهایی در سندبادنامه (آتش)، ص ۵۳؛ سندبادنامه (کمال‌الدینی)، ص ۳۹ آمده است.

مآخذی که متن آن‌ها «نتواند» است: رسائل‌ العشاق: گ ۱۳۸ر (بدون نام گوینده)؛ متون ایرانی، دفتر سوم، «سفینۀ شاعران قدیم»، ص ۴۷۶ (بدون نام گوینده)؛ جُنگ رباعیات سعد الهی، گ ۷۵ر (بدون نام گوینده)؛ راحة الارواح، ص ۱۸۲؛ سفینۀ صائب، گ ۳۶پ (به نام مولوی)؛ همان، گ ۱۹۷ر-۱۹۷پ (بدون نام گوینده).

ضمناً بیت دوم این رباعی به‌تنهایی در مرزبان‌نامه، ص ۴۷۳؛ معارف بهاءِ ولد، ج ۱، ص ۱۰ نقل شده‌ است.

https://t.me/PersianManuscripts

 

استاد میرافضلی ضمن نقل قول همین مطلب نوشته‌اند:

شاد آنکه غمی دارد و بتواند گفت

دوست فاضل جناب آقای علی عشایری توضیحی در مورد یکی از رباعیات کهن فارسی مرقوم کرده‌اند که آن را در فرستۀ قبلی (https://t.me/Xatt4/2180) به اشتراک گذاشتم. در مورد یادداشت ایشان نظری دارم که به اجمال عرضه می‌شود. امیدوارم دوستان خواننده نیز دیدگاه‌های خود را بیان کنند.

همان طور که ذکر کرده‌اند، رباعی مذکور در در روضةالناظر عزیز کاشانی (برگ ۲۹۸پ) بی نام گوینده نقل شده است. کاشانی، رباعی را به روایت زیر آورده است:
شاد آنکه غمی دارد و بتواند گفت
غم از دل خود به گفت بتواند رُفت
این طرفه‌گلی نگر که ما را بشکفت
نی رنگ توان نمود و نی بوی نهفت

همزمان با او، وصّاف شیرازی نیز مصراع «شاد آنکه غمی دارد و بتواند گفت» را به عنوان شاهد سخن در رسالۀ بدیع الربیع (چاپ دکتر قوجه‌زاده، ۳۴) نقل کرده است. همین مصراع را قاضی نظام‌الدین اصفهانی در رباعیی ـ گویا به صورت تضمین ـ جای داده است (بیاض تاج‌الدین، چاپ عکسی، ۶۹۰):
دی بلبلکی بر سر شاخی با جفت
می‌گفت غمی که در دلش بود نهفت
بی‌خود شدم از رشکش و با خود گفتم:
شاد آنکه غمی دارد و بتواند گفت!

رباعی مذکور، یادآور یک رباعی کهنِ دیگر است که وراوینی در مرزبان‌نامه (چاپ روشن، ۴۹۵) ثبت کرده است:
نالنده کبوتری چو من طاق از جفت
 کز نالهٔ او دوش نخفتیم و نخفت؛
او ناله همی‌کرد و منش می‌گفتم:
او را چه غمی بود که بتواند گفت؟

غرض از یادآوری این رباعیات این بود که از نظر گویندگان سه رباعی بالا، درد دل کردن با دوست، یکی از راه‌های فرونشاندن اندوه است و کسی که چنین موقعیتی دارد، برای او موهبتی است؛ طبق این رباعی منسوب به حافظ (دیوان حافظ، چاپ قزوینی، ۳۷۸؛ نزهةالمجالس، ۵۷۱):
غم در دل تنگ من از آن است که نیست
یک دوست که با او غم دل بتوان گفت.

در رباعی مورد بحث، اگر ضبط مصراع دوم، «نتواند رُفت» باشد، عملاً بین چنین کسی که  از درد دل کردنِ با یار خود طرفی نبسته، با کسی که وصفش در بیت بعدی آمده و چنین امکانی نداشته (این طرفه گلی نگر که ما را بشکفت)، تمایزی وجود نخواهد داشت! ضبط روضةالناظر هم ناظر به همین مسئله است و او از عبارت «شاد آنکه» برای بیان مزیت آنکه امکان درد دل کردن و رفع اندوه دارد، استفاده کرده است. بنابراین، من با نظر آقای ضیاء موافقم که در رباعی مورد اشاره، «بتواند رُفت» ضبط درست است، نه «نتواند رفت». اما اینکه ایشان باید ضبط نسخه را تغییر می‌دادند یا خیر، بحث دیگری است.
‏..

"چهار خطی"
https://telegram.me/Xatt4