رباعی شمارهٔ ۱۲۳۲
دوش آمده بود از سر لطفی یارم
شب را گفتم فاش مکن اسرارم
شب گفت پس و پیش نگه کن آخر
خورشید تو داری ز کجا صبح آرم
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعل (وزن رباعی)
قالب شعری: رباعی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دوش آمده بود از سر لطفی یارم
شب را گفتم فاش مکن اسرارم
هوش مصنوعی: شب گذشته، یارم با محبت نزد من آمد. به او گفتم مسائل و رازهایم را به کسی نگوید.
شب گفت پس و پیش نگه کن آخر
خورشید تو داری ز کجا صبح آرم
هوش مصنوعی: شب به تو میگوید که به جلو و عقب نگاه کن، زیرا در انتها، تو خورشید خود را داری و باید بدانیدی که صبح را از کجا آغاز کنی.