اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دلارام نهان گشته ز غوغا
همه رفتند و خلوت شد برون آ
هوش مصنوعی: دلارام (عزیز و دلنشین) در آغوش آرامش و دور از سر و صدا پنهان شده است. همه رفتهاند و فضا ساکت و خلوت شده است.
برآور بنده را از غرقه خون
فرح ده روی زردم را ز صفرا
هوش مصنوعی: مرا از این حالت ناگوار نجات بده و چهرهی زردم را از غم و اندوه روشن کن.
کنار خویش دریا کردم از اشک
تماشا چون نیایی سوی دریا
هوش مصنوعی: بنابراین، کنار دریا نشستهام و از شدت ناراحتی اشک میریزم؛ چون تو به سوی من نمیآیی.
چو تو در آینه دیدی رخ خود
از آن خوشتر کجا باشد تماشا
هوش مصنوعی: وقتی که تو چهرهات را در آینه میبینی، کجا میتوانی تماشا کردن را خوشتر از آن پیدا کنی؟
غلط کردم در آیینه نگنجی
ز نورت میشود لا کل اشیاء
هوش مصنوعی: غلط کردم که فکر کردم نور تو در آیینه جا میشود، زیرا نور تو بزرگتر از همه چیزهاست و نمیتواند در محدودهای محصور شود.
رهید آن آینه از رنج صیقل
ز رویت میشود پاک و مصفا
هوش مصنوعی: آینه از زحمت و تلاش برای جلا دادن به خود آزاد شده و اکنون از روی تو، صاف و درخشان میباشد.
تو پنهانی چو عقل و جمله از تست
خرابیها عمارتها به هر جا
هوش مصنوعی: تو در باطن مانند عقل هستی و همه ی ویرانیها و خرابیها به خاطر توست، هر جا که بروی.
هر آنک پهلوی تو خانه گیرد
به پیشش پست شد بام ثریا
هوش مصنوعی: هرگاه کسی به نزد تو بیاید و در کنار تو قرار گیرد، پس از آن مقام او در مقایسه با تو پایینتر میشود.
چه باشد حال تن کز جان جدا شد
چه عذر آرد کسی کز تست عذرا
هوش مصنوعی: حال بدن چه خواهد شد وقتی که جان از آن جدا شود؟ چه دلیلی میتواند کسی بیاورد که از تو، یعنی پروردگار، جدا شده است؟
چه یاری یابد از یاران همدل
کسی کز جان شیرین گشت تنها
هوش مصنوعی: چه کسی میتواند از دوستان همدل یاری بگیرد، وقتی که او از جان شیرین خود تنها مانده باشد؟
به از صبحی تو خلقان را به هر روز
به از خوابی ضعیفان را به شبها
هوش مصنوعی: بهتر است که صبحی برای مردم باشد تا شبهایی که خوابهای ضعیف و ناامیدکننده دارند.
تو را در جان بدیدم بازرستم
چو گمراهان نگویم زیر و بالا
هوش مصنوعی: من تو را در عمق وجودم دیدم، مانند گمراهانی که نمیدانند راست و دروغ چیستند.
چو در عالم زدی تو آتش عشق
جهان گشتست همچون دیگ حلوا
هوش مصنوعی: زمانی که تو در این دنیا آتش عشق را شعلهور کردی، دنیا مانند دیگی از حلوا پخته شده است.
همه حسن از تو باید ماه و خورشید
همه مغز از تو باید جدی و جوزا
هوش مصنوعی: تمام زیباییها و خوبیها به خاطر تو باید باشد، مانند ماه و خورشید که روشنایی و زیباییشان از توست. تمام زیباییهای عمیق و واقعی نیز باید از تو نشئت گیرد.
بدان شد شب شفا و راحت خلق
که سودای توش بخشید سودا
هوش مصنوعی: این شب با خود آرامش و سلامت برای مردم به ارمغان آورده است، زیرا عشق و افکار تو در دلها جاری شده است.
چو پروانهست خلق و روز چون شمع
که از زیب خودش کردی تو زیبا
هوش مصنوعی: مردم مانند پروانهاند و روز مانند شمع، که تو با زیباییات آنها را زیبا کردی.
هر آن پروانه که شمع تو را دید
شبش خوشتر ز روز آمد به سیما
هوش مصنوعی: هر پروانهای که شمع تو را ببیند، شبش به اندازهای زیبا و لذتبخش میشود که بهتر از روزش خواهد بود.
همیپرد به گرد شمع حسنت
به روز و شب ندارد هیچ پروا
هوش مصنوعی: نور شمع زیبایی تو، همیشه در حال درخشش است و هیچ نگرانی و توجهی به شب و روز ندارد.
نمییارم بیان کردن از این بیش
بگفتم این قدر باقی تو فرما
هوش مصنوعی: من دیگر نمیتوانم بیشتر از این صحبت کنم، همین اندازه که گفتم کافی است، حالا تو ادامه بده.
بگو باقی تو شمس الدین تبریز
که به گوید حدیث قاف عنقا
هوش مصنوعی: برو و بگو که من شمس الدین تبریزی هستم، کسی که داستان قاف و عنقا را میگوید.
حاشیه ها
دلارامِ نهان گشته ز غوغا،
همه رفتند و خلوت شد، برون آ!..
غوغا در سر است و حجاب است.. همه رفتند و او هنوز عیان نگشته؟! گویا من هنوز هستم....
عشق آتشین شمس پس از رفتن او در جلال دین شعله ور میگردد، و این خورشید معنی را به افروختن و تابیدن در میآورد
این دلارام هنگامی که بود غوغاها با بودن او بپا شده بود و تنها آیینه جلال دین شانس دیدن او را یافت آن هم با رنج فراوان از نا شنیده گرفتن سخنان یاوه گویان و راندن بد خواهیها با صیقل صداقت و هوشمندی خود، اما با رفتن او حقیقت تازهای آشکار میگردد و آن این است که چهره این خورشید گویی تنها با غیبت آن و غروب آن است که به بزرگی و تابناکی خود میرسد که هیچ آئینهای توان بازتابیدن آنرا ندارد
این همه بر باوری ایرانی استوار است که آیین مهر و سپس آیین سیمرغی و پهلوانی از آن سر چشمه میگیرد و این سرچشمه در شاهنامه نیز با آیین کیومرثی از آن یاد میشود و سهروردی نیز آیین پهلوانی و سیمرغی مینامد و به آیین نور و اشراق ایرانی شناخته شده است و در اینجا نیز شمس همان سیمرغ یا عنقا است که جایش در کوه بلند است ولی اینبار به سراغ پهلوان زمانه جلال دین آمده است
1400/01/21 20:03
حسین شنبهزاده
ادمین عزیز سایت گنجور، حتی اگه در نسخهٔ اصلی کلیات شمس هم اینطور نوشته شده باشه (که بینهایت بعیده)، یقیناً حاصل ایراد تایپی/ نگارشی بوده و با توجه به وزن شعر، بهطور قطع و بدون کمترین تردیدی، «چه عذر آرَد» درسته؛ و نه «چه عذر آورد.» لطفاً این کلمه رو در این غزل درخشان تصحیح بفرمایید. در شأن این غزل نیست که اشتباه تایپی داشته باشه.