غزل شمارهٔ ۹۶۹
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خوانش ها
غزل شمارهٔ ۹۶۹ به خوانش عندلیب
حاشیه ها
این دو غزل بر وزن مثنویهای 3(مثنوی) سنایی سروده شده اند. تعداد هجاها در بحر خفیف مسدّس مخبون محذوف حداکثر ده یا یازده هجا است. بعد از اثر سترگ سنایی، حدیقة الحقیقة، این بحر به ویژگی آثاری با درونمایۀ تعلیمی- مذهبی تبدیل شد. علاوه بر آن در دیوان سنایی نمونه های فراوانی از کاربرد بحر خفیف را در شعرهای تغزّلی می توان دید. مجموعۀ این اشعار در دیوان (تصحیح مدرّس رضوی) 18 قصیده، 32 غزل و 55 قطعه (تقریباً 30 درصد از کل قطعات) است. بیشتر این اشعار بسیار کوتاهند و شامل حکم اخلاقی و گاهی امثالی کاملاً مذهبی هستند. (دِ بروین، 1378: 433)
منبع: دِ. بروین. ی. ت. پ. 1378. حکیم اقلیم عشق. ترجمۀ مهیار علوی مقدم و محمد جواد مهدوی. چاپ اول. مشهد: آستان قدس.
مولانا تمثیل « بیضۀ چرخ زیر پر پروردن» را به صورتهای مختلفی بیان کرده است، از جمله در مثنوی (1/459):
تخم بطی گر چه مرغ خانگی
زیر پرّ خویش چو کردت دایگی
مادر تو بطّ آن دریا بُدست
دایهات خاکی بُد و خشکیپرست
میل دریا که دل تو اندرست
آن طبیعت جانت را از مادرست»
میل خشکی مر ترا زین دایه است
دایه را بگذار کو بدرایه است
دایه را بگذار در خشک و بران
اندر آ در بحر معنی چون بطان
گر ترا مادر بترساند ز آب
تو مترس و سوی دریا ران شتاب
تو بطی بر خشک و بر تر زندهای
نی چو مرغ خانه خانهگندهای
تو ز کرمنا بنی آدم شهی
هم به خشکی هم به دریا پا نهی
که حملناهم علی البحر بجان
از حملناهم علی البر پیش ران
مر ملایک را سوی بر راه نیست
جنس حیوان هم ز بحر آگاه نیست
تو بتن حیوان بجانی از ملک
تا روی هم بر زمین هم بر فلک
تا بظاهر مثلکم باشد بشر
با دل یوحی الیه دیدهور
قالب خاکی فتاده بر زمین
روح او گردان برین چرخ برین
ما همه مرغابیانیم ای غلام
بحر میداند زبان ما تمام
پس سلیمان بحر آمد ما چو طیر
در سلیمان تا ابد داریم سیر
با سلیمان پای در دریا بنه
تا چو داود آب سازد صد زره
آن سلیمان پیش جمله حاضرست
لیک غیرت چشمبند و ساحرست
تا ز جهل و خوابناکی و فضول
او بپیش ما و ما از وی ملول
تشنه را درد سر آرد بانگ رعد
چون نداند کو کشاند ابر سعد
چشم او ماندست در جوی روان
بیخبر از ذوق آب آسمان
مرکب همت سوی اسباب راند
از مسبب لاجرم محجوب ماند
آنک بیند او مسبب را عیان
کی نهد دل بر سببهای جهان
(شفیعی کدکنی، 1387، ج1: 564)
منبع: مولوی، جلال الدّین محمّد بلخی. 1387. گزیدۀ غزلیات شمس تبریز، مقدمه، گزینش و تفسیر: محمّدرضا شفیعیکدکنی، جلد 1. چاپ دوّم، تهران: سخن.
چنور خوشبویمان ، این اصطلاح تخم بت ( بط) زیر بال مرغ را نخست شمس بکار برده است ، در مورد خودش که در خانه پدرش پرورش یافته است .
حکایت عجیبی است این دوگانگی در یگانگی از زبان سیب کوچکی که نیمی زرد است و نیمی سرخ
گوئی لالهای سرخ پرهای زرد دارد (زعفران یا زرپران)
مانند عاشقی که از معشوق خود دور است هم خندان از عشق خود و هم گریان از دوری او، خنده و گریه را با هم دارد
مانند مرد فلجی که نمی تواند به ایستد ولی با دستان خود صورت ماه را نوازش میدهد، دو گانگی تا کجا میتواند در هم بیامیزد
گنجشکی پر شکسته ولی در زیر خود تخم جهانی را پرورش میدهد تا جهانی نو پدید آورد
وقتی بدانی که همه چیز از دوگانگی شکل میگیرد و همه جا یگانگی را ببینی در دوییها دیگر نیمی خنده و نیمی گریه نخواهی بود بلکه سراسر خنده میشوی و جهانت خنده خانه میشود و مانند یار من سراسر سرخ خواهی بود و زردی از تو رخت خواهد بست
حکایت انسان که به ظاهر موجودی ضعیف و ناتوان است ولی توانائی او بی مرز است و همه پهنه هستی را در بر میگیرد
همه هستی در ظرف انسان جای میگیرد ذرهای که آفتابی را در خود دارد