گنجور

غزل شمارهٔ ۹۶۹

سیبکی نیم سرخ و نیمی زرد
زعفران لاله را حکایت کرد
چون جدا گشت عاشق از معشوق
نیمه‌ای خنده بود و نیمی درد
سست پایی بمانده بر جایی
پاک می‌کرد از رخ مه گرد
دست می‌کوفت نیز می‌لافید
کاین چنین صنعتی کسی ناورد
صعوه پرشکسته‌ای دیدی
بیضه چرخ زیر پر پرورد
باز شد خنده خانه این جا
رو بجو یار خنده‌ای ای مرد
ناز تا کی کنند این زشتان
بازگونه همی‌رود این نرد
جفت و طاق از چه روی می‌بازند
چون ندانند جفت را از فرد
بهل این تا به یار خویش رویم
آنک رویش هزار لاله و ورد

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

سیبکی نیم سرخ و نیمی زرد
زعفران لاله را حکایت کرد
هوش مصنوعی: میوه‌ای سیب مانند که یک طرفش سرخ و طرف دیگرش زرد است، به زیبایی گل زعفران و لاله اشاره دارد.
چون جدا گشت عاشق از معشوق
نیمه‌ای خنده بود و نیمی درد
هوش مصنوعی: زمانی که عاشق از معشوق خود جدا می‌شود، در دلش هم شادی و خنده وجود دارد و هم درد و غم.
سست پایی بمانده بر جایی
پاک می‌کرد از رخ مه گرد
هوش مصنوعی: یک پای ضعیف بر جایی مانده و در حال پاک کردن غبار از چهره ماه است.
دست می‌کوفت نیز می‌لافید
کاین چنین صنعتی کسی ناورد
هوش مصنوعی: دستش را به هم می‌زند و می‌گوید که هیچ‌کس نمی‌تواند چنین هنری را ارائه دهد.
صعوه پرشکسته‌ای دیدی
بیضه چرخ زیر پر پرورد
هوش مصنوعی: پرنده‌ای را دیدی که پرهایش شکسته و در حال تلاش برای نگه‌داشتن خود است، گویی که در چرخ زندگی به سختی می‌چرخد.
باز شد خنده خانه این جا
رو بجو یار خنده‌ای ای مرد
هوش مصنوعی: خنده و شادی به این خانه برگشته است، ای مرد، یاری را پیدا کن که این شادابی را بیشتر کند.
ناز تا کی کنند این زشتان
بازگونه همی‌رود این نرد
هوش مصنوعی: ناز و اداهای این زشت‌چهرگان تا چه زمانی ادامه خواهد داشت؟ این عشق همچنان در حال جلو رفتن است.
جفت و طاق از چه روی می‌بازند
چون ندانند جفت را از فرد
هوش مصنوعی: چرا جفت و طاق می‌بازند، در حالی که نمی‌دانند جفت از فرد چه تفاوتی دارد؟
بهل این تا به یار خویش رویم
آنک رویش هزار لاله و ورد
هوش مصنوعی: اجازه بدهید این موضوع را فراموش کنیم تا به سوی معشوق خود برویم، کسی که چهره‌اش مانند هزاران گل و شمشادی زیباست.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۹۶۹ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1392/05/25 20:07
چنور برهانی

این دو غزل بر وزن مثنویهای 3(مثنوی) سنایی سروده شده اند. تعداد هجاها در بحر خفیف مسدّس مخبون محذوف حداکثر ده یا یازده هجا است. بعد از اثر سترگ سنایی، حدیقة الحقیقة، این بحر به ویژگی آثاری با درونمایۀ تعلیمی- مذهبی تبدیل شد. علاوه بر آن در دیوان سنایی نمونه های فراوانی از کاربرد بحر خفیف را در شعرهای تغزّلی می توان دید. مجموعۀ این اشعار در دیوان (تصحیح مدرّس رضوی) 18 قصیده، 32 غزل و 55 قطعه (تقریباً 30 درصد از کل قطعات) است. بیشتر این اشعار بسیار کوتاهند و شامل حکم اخلاقی و گاهی امثالی کاملاً مذهبی هستند. (دِ بروین، 1378: 433)
منبع: دِ. بروین. ی. ت. پ. 1378. حکیم اقلیم عشق. ترجمۀ مهیار علوی مقدم و محمد جواد مهدوی. چاپ اول. مشهد: آستان قدس.

1392/05/25 20:07
چنور برهانی

مولانا تمثیل « بیضۀ چرخ زیر پر پروردن» را به صورتهای مختلفی بیان کرده است، از جمله در مثنوی (1/459):
تخم بطی گر چه مرغ خانگی
زیر پرّ خویش چو کردت دایگی
مادر تو بطّ آن دریا بُدست
دایه‌ات خاکی بُد و خشکی‌پرست
میل دریا که دل تو اندرست
آن طبیعت جانت را از مادرست»
میل خشکی مر ترا زین دایه است
دایه را بگذار کو بدرایه است
دایه را بگذار در خشک و بران
اندر آ در بحر معنی چون بطان
گر ترا مادر بترساند ز آب
تو مترس و سوی دریا ران شتاب
تو بطی بر خشک و بر تر زنده‌ای
نی چو مرغ خانه خانه‌گنده‌ای
تو ز کرمنا بنی آدم شهی
هم به خشکی هم به دریا پا نهی
که حملناهم علی البحر بجان
از حملناهم علی البر پیش ران
مر ملایک را سوی بر راه نیست
جنس حیوان هم ز بحر آگاه نیست
تو بتن حیوان بجانی از ملک
تا روی هم بر زمین هم بر فلک
تا بظاهر مثلکم باشد بشر
با دل یوحی الیه دیده‌ور
قالب خاکی فتاده بر زمین
روح او گردان برین چرخ برین
ما همه مرغابیانیم ای غلام
بحر می‌داند زبان ما تمام
پس سلیمان بحر آمد ما چو طیر
در سلیمان تا ابد داریم سیر
با سلیمان پای در دریا بنه
تا چو داود آب سازد صد زره
آن سلیمان پیش جمله حاضرست
لیک غیرت چشم‌بند و ساحرست
تا ز جهل و خوابناکی و فضول
او بپیش ما و ما از وی ملول
تشنه را درد سر آرد بانگ رعد
چون نداند کو کشاند ابر سعد
چشم او ماندست در جوی روان
بی‌خبر از ذوق آب آسمان
مرکب همت سوی اسباب راند
از مسبب لاجرم محجوب ماند
آنک بیند او مسبب را عیان
کی نهد دل بر سببهای جهان
(شفیعی کدکنی، 1387، ج1: 564)
منبع: مولوی، جلال الدّین محمّد بلخی. 1387. گزیدۀ غزلیات شمس تبریز، مقدمه، گزینش و تفسیر: محمّدرضا شفیعیکدکنی، جلد 1. چاپ دوّم، تهران: سخن.

1392/05/25 20:07
امین کیخا

چنور خوشبویمان ، این اصطلاح تخم بت ( بط) زیر بال مرغ را نخست شمس بکار برده است ، در مورد خودش که در خانه پدرش پرورش یافته است .

1396/11/25 01:01
همایون

حکایت عجیبی‌ است این دوگانگی در یگانگی از زبان سیب کوچکی که نیمی زرد است و نیمی سرخ
گوئی لاله‌ای سرخ پر‌های زرد دارد (زعفران یا زرپران)
مانند عاشقی که از معشوق خود دور است هم خندان از عشق خود و هم گریان از دوری او، خنده و گریه را با هم دارد
مانند مرد فلجی که نمی تواند به ایستد ولی با دستان خود صورت ماه را نوازش می‌‌دهد، دو گانگی تا کجا می‌‌تواند در هم بیامیزد
گنجشکی پر شکسته ولی در زیر خود تخم جهانی‌ را پرورش می‌‌دهد تا جهانی‌ نو پدید آورد
وقتی بدانی که همه چیز از دوگانگی شکل می‌‌گیرد و همه جا یگانگی را ببینی در دویی‌ها دیگر نیمی خنده و نیمی گریه نخواهی بود بلکه سراسر خنده می‌‌شوی و جهانت خنده خانه می‌‌شود و مانند یار من سراسر سرخ خواهی بود و زردی از تو رخت خواهد بست
حکایت انسان که به ظاهر موجودی ضعیف و ناتوان است ولی توانائی او بی‌ مرز است و همه پهنه هستی‌ را در بر می‌‌گیرد
همه هستی‌ در ظرف انسان جای می‌‌گیرد ذره‌ای که آفتابی را در خود دارد