اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
سیبکی نیم سرخ و نیمی زرد
از گل و زعفران حکایت کرد
هوش مصنوعی: یک سیب کوچک که نیمی از آن سرخ و نیمی دیگر زرد بود، داستانی از گل و زعفران را بیان کرد.
چون جدا گشت عاشق از معشوق
برد معشوق ناز و عاشق درد
هوش مصنوعی: زمانی که عاشق از معشوق خود جدا میشود، معشوق به ناز و محبت خود ادامه میدهد، در حالی که عاشق دچار رنج و درد میشود.
این دو رنگ مخالف از یک هجر
بر رخ هر دو عشق پیدا کرد
هوش مصنوعی: این دو عشق که به هم تعلق دارند، به خاطر جدایی و دوری از هم، رنگهایی متضاد پیدا کردهاند و این احساسات متناقض بر چهره هر دوی آنها نمایان است.
رخ معشوق زرد لایق نیست
سرخی و فربهی عاشق سرد
هوش مصنوعی: صورت زیبا و زرد معشوق، شایسته رنگ سرخ و جویای عشق عاشق نیست، به ویژه که عاشق در حالتی سرد و بیحال است.
چونک معشوق ناز آغازید
ناز کش عاشقا مگیر نبرد
هوش مصنوعی: وقتی محبوب آغاز به ناز و کرشمه کرد، ای عاشق، دیگر از جدل و مبارزه خودداری کن.
انا کالشوک سیدی کالورد
فهما اثنان فی الحقیقه فرد
هوش مصنوعی: من و تو مانند دو چیز متفاوت هستیم که هر کدام ویژگیهای خاص خود را دارند، اما در حقیقت، در عمق وجودمان یکی هستیم و به هم پیوند داریم.
انه الشمس اننی کالظل
منه حر البقا و منی البرد
هوش مصنوعی: من مثل سایهای هستم از خورشید، که گرما و ماندگاریام از اوست و سرما و آرامشم نیز از او ناشی میشود.
ان جالوت بارز الطالوت
ان داوود قدروا فی السرد
هوش مصنوعی: جالوت در مقابل طالوت ظاهر شد و داوود بر آن پیروز شد.
دل ز تن زاد لیک شاه تنست
همچنانک بزاید از زن مرد
هوش مصنوعی: دل از تن به وجود آمده، اما همچنانکه مرد از زن به دنیا میآید، قدرت و بزرگی دل وابسته به تن است.
باز در دل یکی دلیست نهان
چون سواری نهان شده در گرد
هوش مصنوعی: دلی درون دل فردی مخفی است، مانند سواری که در مه و گرد و غبار پنهان شده است.
جنبش گرد از سوار بود
اوست کاین گرد را به رقص آورد
هوش مصنوعی: جنبش گردی که بر اثر حرکت سوار ایجاد میشود، به خاطر وجود اوست که این گرد را به رقص درآورده است.
نیست شطرنج تا تو فکر کنی
با توکل بریز مهره چو نرد
هوش مصنوعی: زندگی شبیه به یک بازی شطرنج نیست که تو فقط با اعتماد به نفس و توکل به خدا قدم برداری و همه چیز را رها کنی. باید با دقت و فکر عمل کنی و برنامهریزی مناسب داشته باشی.
شمس تبریز آفتاب دلست
میوههای دل آن تفش پرورد
هوش مصنوعی: شمس تبریز نور روشنیبخش دل است و بهترین ثمرههای دل از این نور حاصل میشود.
حاشیه ها
تصویر سیب و رخسار عاشق و معشوق در شعر سعدی هم آمده ست.آنجا که میفرماید:
سیب گویی وداع یاران کرد /روی ازین نیمه سرخ و زان سو زرد
معشوق ناز رابرد یعنی در آسودگی و تنعم زیستن سهم او شد و سهم عاشق درد.. در ترجمه های قرآنی نعمت را معمولا به ناز ترجمه میکنند ناز و نعمتی هم که غالبا با هم می آوریم بقایای همین کاربرد است
باز در دل یکی دلیست نهان.. خیلی زیباست میفرماید این دلی که حیات ما وابسته به آن است خود قالبی ست برای یک دل دیگر که آن دل به منزله ی روح این دل است و او به منزله ی سواریست که اسب دل را در واقع دل اول را به جنبش در می آورد و جنبش دل در میان غبار تن از آن سوار است که دل دل است. به به خیلی زیبا شد
میندیش میندیش که اندیشه گری ها
چو نفطتند بسوزند ر هر بیخ تری ها
از حضرت مولانا
یا
تکیه بر تقوی و دانش در طریقت کافریست
راهرو گر صد هنر دارد توکل بایدش
از حضرت حافظ
مصداق همین بیت زیباست که می فرماید
نیست شطرنج تا تو فکر کنی
با توکل بریز مهره چو نرد
فکر سد راه سالک است
گل سرخ است و زعفران یا زرپران نشانه زردی است که در سیب با هم و یگانه میشود
عشق در مکتب شمس عاشق و معشوق را به هم مربوط و یکی میکند
و جریانی دائمی که ایستائی نمی پذیرد پیدا میشود چون با نویی کار میکند و هر لحظه نو میشود
اگر این گونه نبود در خود میفرسود و میپژمرد
دیگر مهم نیست که معشوق کجاست هست و یا نیست وصل است یا هجران بلکه معشوق در دل جای میگیرد
دل که خود نیز تو در تو دل است و دلها در کارند و اهل دلها همه در کار مثل بازی نرد که نیازی به فکر ندارد
عشق اینجا مثل سواری تیز رو میتازد و میآید چون از چشمه نویی میجوشد
شمس در این مکتب عشق در انتهای همه دلها نشسته است و چون آفتابی در روزنهای دلها میتابد و محصول نو چون میوه نو تا ابد در این باغ دل یا دلستان میروید هر که به مکتب جلال دین و شمس به پیوندد از این جاودانگی بر خوردار است و در این نوروز جاودان پیروز جای دارد