گنجور

غزل شمارهٔ ۹۵۶

ز جان سوخته‌ام خلق را حذار کنید
که الله الله ز آتش‌رخان فرار کنید
که آتشِ رُخِشان خاصیت چنین دارد
که هر قرار که دارید بی‌قرار کنید
دلی که کاهل گردد نداش می‌آید
که زنده است سلیمان عشق کار کنید
مباش کاهل کاین قافله روانه شدست
ز قافله بممانید و زود بار کنید
چهارپای طبایع نکوبد این ره را
به ترک خاک و هواها و آب و نار کنید
غنیست چشم من از سرمه سپاهانی
ز خاک تبریز او را مگر نثار کنید
بزرگی از شه ارواح شمس تبریزست
وجودها پی این کبریا صغار کنید

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ز جان سوخته‌ام خلق را حذار کنید
که الله الله ز آتش‌رخان فرار کنید
هوش مصنوعی: من به خاطر عشق و درد درونم به شدت رنج می‌کشم، پس از مردم بخواهید که دوری کنند و از عذاب و آتش درون من بگریزند.
که آتشِ رُخِشان خاصیت چنین دارد
که هر قرار که دارید بی‌قرار کنید
هوش مصنوعی: آتش درخشان این ویژگی را دارد که هر نوع آرامشی را به آشفتگی تبدیل کند.
دلی که کاهل گردد نداش می‌آید
که زنده است سلیمان عشق کار کنید
هوش مصنوعی: دل اگر تنبلی کند، نشانه‌ای از زنده بودن آن نیست. باید در کار عشق کوشا بود و تلاش کرد.
مباش کاهل کاین قافله روانه شدست
ز قافله بممانید و زود بار کنید
هوش مصنوعی: تنبل نباش، چرا که کاروان به راه افتاده و از قافله عقب نمانی. هرچه زودتر بار و بندالت را آماده کن.
چهارپای طبایع نکوبد این ره را
به ترک خاک و هواها و آب و نار کنید
هوش مصنوعی: این آیه به این معناست که طبیعت چهارپایان نمی‌تواند این مسیر را به خوبی طی کند و از ویژگی‌های زمینی، همچون خاک و عناصر طبیعی مانند هوا، آب و آتش فراتر برود. در واقع، اشاره دارد به نیاز برای رهایی از محدودیت‌های دنیوی و حرکت به سمت ساحت‌هایی بالاتر و روحانی‌تر.
غنیست چشم من از سرمه سپاهانی
ز خاک تبریز او را مگر نثار کنید
هوش مصنوعی: چشم من پر از زیبایی و غنای خاصی است، مانند سربازانی که از خاک تبریز برخواسته‌اند؛ آیا شما نمی‌توانید برای او احترامی قائل شوید یا چیزی نثار کنید؟
بزرگی از شه ارواح شمس تبریزست
وجودها پی این کبریا صغار کنید
هوش مصنوعی: شخص بزرگی از اهالی تبریز به نام شمس وجود دارد که روح او بزرگ و والا است. همه موجودات باید به دنبال عظمت و بزرگی او بروند و خود را کوچک‌تر از آنچه هستند، در نظر بگیرند.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۹۵۶ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1397/02/27 01:04
همایون

اشاره به عرفان و فرهنگی‌ است که جلال دین بنیاد نهاده است و قافله ایست که شمس به پا داشته و به راه انداخته است
و دیری نخواهد بود که ارباب علم و دانش و سیاست در بن بستی که با آن روبرو می‌‌گردند ناگزیر از چرخیدن بدور این فرهنگ شوند تا انسان را به قافله خود باز گردانند
و قرار‌هایی‌ که بر مبنای منافع شکل گرفته است، با بی‌ قراری عشق و خرمی مهر جایگزین شود و زندگی‌ به گونه‌ای بس زیبا تر و با شکوه تر که شایسته انسان و خدای انسان است آزموده و برقرار گردد، این را جلال دین عزیز از ته وجود خود که سوخته و پخته این حقیقت است دریافته و اعلام می‌‌دارد که این حرف و شعر نیست بلکه آتشی است که کسی‌ نمی تواند جلوی آن ایستادگی کند