غزل شمارهٔ ۹۵۴
فزود آتش من آب را خبر ببرید
اسیر میبردم غم ز کافرم بخرید
خدای داد شما را یکی نظر که مپرس
اگر چه زان نظر این دم به سکر بیخبرید
طراز خلعت آن خوش نظر چو دیده شود
هزار جامه ز درد و دریغ و غم بدرید
ز دیده موی برست از دقیقه بینیها
چرا به موی و به روی خوشش نمینگرید
ز حرص خواجگی از بندگی چه محرومید
ز غورها همه پختید یا که کور و کرید
در آشنا عجمی وار منگرید چنین
فرشتهاید به معنی اگر به تن بشرید
هزار حاجب و جاندار منتظر دارید
برای خدمتتان لیک در ره و سفرید
همیپرد به سوی آسمان روان شما
اگر چه زیر لحافید و هیچ مینپرید
همیچرد همه اجزای جان به روض صفات
از آن ریاض که رستید چون از آن نچرید
درخت مایه از آن یافت سبز و تر زان شد
زبون مایه چرایید چونک شیر نرید
هزار گونه کجا خستتان به زیر سجود
کجا نظر که بدانید تیغ یا سپرید
هزار حرف به بیگار گفتم و مقصود
به هر دمی ز چه شما خفیه تر چه بیهنرید
هنر چو بیهنری آمد اندر این درگاه
هنروران ز شادیت چون نه زین نفرید
همه حیات در اینست کاذبحوا بقره
چو عاشقان حیاتید چون پس بقرید
هزار شیر تو را بندهاند چه بود گاو
هزار تاج زر آمد چه در غم کمرید
چو شب خطیب تو ماهست بر چنین منبر
اگر نه فهم تباهست از چه در سمرید
کجا بلاغت ماه و کجا خیال سپاه
به مقنعه بمنازید چون کلاه ورید
بیافت کوزه زرین و آب بیحد خورد
خموش باش که تا ز آب هم شکم ندرید
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
فزود آتش من آب را خبر ببرید
اسیر میبردم غم ز کافرم بخرید
هوش مصنوعی: آتش من زیادتر شده و آب نمیتواند آن را خاموش کند. خبر این وضعیت را به دیگران برسانید. من در حالتی هستم که غم و اندوه را از کافر خریدهام و آن را به دوش میکشم.
خدای داد شما را یکی نظر که مپرس
اگر چه زان نظر این دم به سکر بیخبرید
هوش مصنوعی: خداوند به شما نگاهی داده که نباید از آن سوال کنید، حتی اگر در این لحظه به خاطر آن نگاه غافل باشید.
طراز خلعت آن خوش نظر چو دیده شود
هزار جامه ز درد و دریغ و غم بدرید
هوش مصنوعی: وقتی زیبایی و خوشیاش در برابر چشمم قرار میگیرد، تمام غمها و دردهایم به یکباره ناپدید میشوند، انگار که هزار لباس از روی وجودم کنار رفتهاند.
ز دیده موی برست از دقیقه بینیها
چرا به موی و به روی خوشش نمینگرید
هوش مصنوعی: چرا به زیبایی و زیباییهای چهرهاش نگاه نمیکنی، در حالی که موهایش به اندازهٔ دقیقهها زیباست و از چشمانش میبارد؟
ز حرص خواجگی از بندگی چه محرومید
ز غورها همه پختید یا که کور و کرید
هوش مصنوعی: به خاطر حرص و طمعی که در مقامهای بالا دارید، از طعم بندگی و خدمت محرومید. آیا از عمق مسائل دنیوی به خوبی درک کردهاید یا اینکه در حقیقت نادان و بیخبر هستید؟
در آشنا عجمی وار منگرید چنین
فرشتهاید به معنی اگر به تن بشرید
هوش مصنوعی: به هیچعنوان به آشنایان با زبان بیگانه نگاه نکنید، زیرا اگر به ظاهر شما نگاه کنند، ممکن است او را فرشتهای درک کنند.
هزار حاجب و جاندار منتظر دارید
برای خدمتتان لیک در ره و سفرید
هوش مصنوعی: شما هزاران خدمتگزار و موجود زنده را در انتظار دارید که به شما خدمت کنند، اما در مسیر زندگی غرق در درد و محنت هستید.
همیپرد به سوی آسمان روان شما
اگر چه زیر لحافید و هیچ مینپرید
هوش مصنوعی: اگرچه شما زیر پتو هستید و به واقع هیچ حرکتی نمیکنید، اما ذهنتان همچنان به سوی آسمان پرواز میکند و در خیال و تفکر در جاهای بلند و دور سفر میکند.
همیچرد همه اجزای جان به روض صفات
از آن ریاض که رستید چون از آن نچرید
هوش مصنوعی: همه بخشهای وجود انسان در باغ صفات خداوند به درختی میماند که اگر از میوهاش بچیند، دیگر نمیتواند با او ارتباط برقرار کند و بهرهمند شود. این درخت بر اساس تلاش و کار در راه خداوند رشد کرده و به ثمر رسیده است.
درخت مایه از آن یافت سبز و تر زان شد
زبون مایه چرایید چونک شیر نرید
هوش مصنوعی: درختی که ریشهاش از خاک خوب و حاصلخیز بهرهمند است، سبز و سرزنده میشود. اما اگر این درخت از مایهای غیرمناسب تغذیه کند، نمیتواند به خوبی رشد کند و مانند درختان دیگر نخواهد بود.
هزار گونه کجا خستتان به زیر سجود
کجا نظر که بدانید تیغ یا سپرید
هوش مصنوعی: چندین نوع مختلف وجود دارد که شما را به زانو درمیآورد، اما آیا میدانید که کدامین چیز بیشتر بر شما تاثیر میگذارد؟ آیا متوجه شدهاید که آیا در برابر سختیها سر خم میکنید یا با قدرت و شجاعت ایستادگی میکنید؟
هزار حرف به بیگار گفتم و مقصود
به هر دمی ز چه شما خفیه تر چه بیهنرید
هوش مصنوعی: من هزاران سخن به یاری شما گفتم، اما در هر لحظه متوجه شدم که راز و هدفم از این صحبتها برای شما پنهانتر یا ناپیداتر است.
هنر چو بیهنری آمد اندر این درگاه
هنروران ز شادیت چون نه زین نفرید
هوش مصنوعی: وقتی که هنر بدون هنری در این مکان حضور پیدا کند، هنرمندان از شادی چه چیزی باید بخواهند که از این بیهنری نفرت نداشته باشند؟
همه حیات در اینست کاذبحوا بقره
چو عاشقان حیاتید چون پس بقرید
هوش مصنوعی: تمام زندگی در این است که وقتی عاشق هستید، مانند گاوی که ذبح میشود، باید قربانی کنید. زیرا شما عاشق هستید و حیات واقعی در فدای خودتان نهفته است.
هزار شیر تو را بندهاند چه بود گاو
هزار تاج زر آمد چه در غم کمرید
هوش مصنوعی: بسیاری از شیرها به تو خدمت میکنند، و چه چیزی از گاوی که با تاج زرین هزار تایی بر سر دارد، در دل تو کم است؟
چو شب خطیب تو ماهست بر چنین منبر
اگر نه فهم تباهست از چه در سمرید
هوش مصنوعی: مثل اینکه شب برای تو سخنران ماه است، و اگر نه، درک و فهمت نابود خواهد شد، پس چرا در این حال به گمراهی دچار میشوی؟
کجا بلاغت ماه و کجا خیال سپاه
به مقنعه بمنازید چون کلاه ورید
هوش مصنوعی: بلاغت ماه و زیبایی سپاه را نمیتوان با مقنعهای که مانند کلاه است، مقایسه کرد. این دو به هیچ وجه در یک سطح نیستند.
بیافت کوزه زرین و آب بیحد خورد
خموش باش که تا ز آب هم شکم ندرید
هوش مصنوعی: کوزهای طلا را یافتی و آب بسیار نوشیدی. اما سکوت کن، زیرا حتی از آب نیز تهی نماندی.
خوانش ها
غزل شمارهٔ ۹۵۴ به خوانش عندلیب
حاشیه ها
1397/06/15 16:09
هانیه سلیمی
به نظر میرسد در این مصرع "به هر دمی ز چه شما خفیه تر چه بیهنرید" حرف ز اضافه باشد چراکه مصرع را از وزن خارج کرده.