گنجور

غزل شمارهٔ ۹۵۳

سپیده دم بدمید و سپیده می‌ساید
که ویس روز رخ خویش را بیاراید
غلام روز دلم کو به جای صد سالست
سپیده چهره دل را به کار می‌ناید
سپیدی رخ این دل سپیدها بخشد
که طاس چرخ حواشیش را نپیماید
سپیده را چو فروشست شب به آب سیاه
رخ عجوزه دنیا ببین چه را شاید
بده عجوزه زراق را هزار طلاق
دم عجوزه جوانیت را بفرساید
بران تو دیو ز خود پیش از آنک دیو شوی
وگر نه من خمشم عن قریب بنماید

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

سپیده دم بدمید و سپیده می‌ساید
که ویس روز رخ خویش را بیاراید
هوش مصنوعی: در سپیده‌دم، نور صبح شروع به تابش می‌کند و با آمدن روز، زیبایی‌های خویش را نمایان می‌کند.
غلام روز دلم کو به جای صد سالست
سپیده چهره دل را به کار می‌ناید
هوش مصنوعی: دل من همچون بنده‌ای است که در روز و شب به یاد عشق می‌تُپد و گویی یک صبح روشن به اندازه صد سال انتظار می‌کشد. این دل عاشق، در این سرور و شوق به سر می‌برد و با لکنتی شیرین می‌تازد.
سپیدی رخ این دل سپیدها بخشد
که طاس چرخ حواشیش را نپیماید
هوش مصنوعی: دل سفیدی که دارد، به دیگرانی که همدل و همفکر هستند، زیبایی می‌بخشد و از بالا رفتن گناه و مشکلات زندگی در امان است.
سپیده را چو فروشست شب به آب سیاه
رخ عجوزه دنیا ببین چه را شاید
هوش مصنوعی: وقتی که سپیده‌دم شب به پایان می‌رسد و دنیای عجیب و غریب را به تصویر می‌کشد، ببین که چه فرصتی در برابر توست.
بده عجوزه زراق را هزار طلاق
دم عجوزه جوانیت را بفرساید
هوش مصنوعی: این بیت به نوعی به انتقاد از پیری و زوال جوانی اشاره دارد. در آن به فردی پیشنهاد می‌شود که از رابطه‌ای که به مرور زمان به آن آسیب رسیده، رهایی یابد. همچنین به نوعی جوانی و شادابی را با ارزش می‌سازد و نشان می‌دهد که باید برای حفظ آن تلاش کرد.
بران تو دیو ز خود پیش از آنک دیو شوی
وگر نه من خمشم عن قریب بنماید
هوش مصنوعی: بر خود مسلط باش و پیش از آنکه به حالت وحشتناک بیفتی، فکر کن. در غیر این صورت، به زودی همین وحشت را خواهی دید.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۹۵۳ به خوانش عندلیب