غزل شمارهٔ ۹۴۸
کسی خراب خرابات و مست میباشد
از او عمارت ایمان و خیر کی باشد
یکی وجود چو آتش بود نباشد آب
محال باشد یک مه بهار و دی باشد
منم خراب خرابات و مست طاعت حق
درون شهر معظم ز نیک و بیباشد
عمارتیست خراباتیان شهر مرا
که خانههاش نهان در زمین چو ری باشد
شکوفههاست درختان زهد را ز شراب
نه آن شراب که اشکوفههاش قی باشد
چو هست و نیست مرا دید چشم معتزلی
بگفت دیدم معدوم را که شیء باشد
به سایهها و به خورشید شمس تبریزی
که بیمکان و زمان آفتاب و فی باشد
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
کسی خراب خرابات و مست میباشد
از او عمارت ایمان و خیر کی باشد
هوش مصنوعی: کسی که در میخانه و مستی غرق است، آیا میتواند درستی و ایمان و کارهای نیک را به درست انجام دهد؟
یکی وجود چو آتش بود نباشد آب
محال باشد یک مه بهار و دی باشد
هوش مصنوعی: وجودی همچون آتش است که اگر آب نباشد، امکانپذیر نیست که یک ماه بهار و زمستان با هم وجود داشته باشند.
منم خراب خرابات و مست طاعت حق
درون شهر معظم ز نیک و بیباشد
هوش مصنوعی: من در میکدهای خراب و مست هستم و در نوای عبادت خدا غرق شدهام. در این شهر بزرگ و مهم، همه چیز عالی و خوب است و هیچ چیز ناپسند وجود ندارد.
عمارتیست خراباتیان شهر مرا
که خانههاش نهان در زمین چو ری باشد
هوش مصنوعی: خانهای برای زندگیکنندگان خراباتی شهر من است که مانند ری، زیر زمین پنهان شدهاند.
شکوفههاست درختان زهد را ز شراب
نه آن شراب که اشکوفههاش قی باشد
هوش مصنوعی: درختان پر از شکوفه هستند و این شکوفهها به دلیل خنکای شراب زندگی است نه از آن شرابی که تلخی و غصه به بار میآورد.
چو هست و نیست مرا دید چشم معتزلی
بگفت دیدم معدوم را که شیء باشد
هوش مصنوعی: چشم یک فرد معتزلی به من گفت که من چیزی را که وجود ندارد، دیدم و فکر میکنم که آن شیء است.
به سایهها و به خورشید شمس تبریزی
که بیمکان و زمان آفتاب و فی باشد
هوش مصنوعی: به ترسیمهایی از سایهها و نور خورشید شمس تبریزی اشاره دارد که با عمیقترین معانی، فراتر از مکان و زمان، درخشان و تابان است.